تجربه ی بنی ج

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه: من بالای بدنم شناور نبودم یا چیزی شبیه به آن. هر سه دفعه ناگهان متوجه می شدم که "در آن سو" هستم. نمی ترسیدم. اولین چیزی که دیدم یک چهره بود اما نه چهره ی مسیح بود، نه خدا و نه یک شخص روحانی. آن شبیه چهره ی "هستی" بود. به عبارت دیگر آن چهره شبیه تمام صورت هایی بود که در گذشته بوده اند و اک...

تجربه الخاندرو م

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه: وقتی 8 ساله بودم، پدر و مادرم تصمیم گرفتند چند تست خون روی من انجام بدهند تا ببینند آیا بیمار هستم یا نه. به کلینیکی در نزدیکی خانه مان رفتیم. بعد از آنکه از من خون گرفتند، طبق گفته ی دکتر مراقبم، به خاطر فشار خون پایین از حال رفتم. اما عالی ترین بخش این بیهوشی، ورودم به هلالی از نور بود....

تجربه گانتر پ

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه: در حالیکه سعی داشتم مانع قتل دو نفر توسط یک فرد معتاد شوم، تقریباً 20 ضربه به سرم وارد شد (آنطور که بعداً فهمیدم) با همان ضربه ی اول بیهوش شدم (ظاهراً حدود 10 دقیقه). در این مدت بیهوشی، سه مرد را در پیراهن های سفید آستین کوتاه و شلوار هایی بلند و سفید دیدم که در مورد اتفاقات در شرف وقوع، ...

تجربه ی لارنس ب

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه: به دندانپزشکی رفته بودم تا دو تا از دندان هایم را بکشم. قرار بود دندان پزشکم از گاز برای بیهوشی استفاده کند. بلافاصله بعد از کشیدن دندان هایم، ناخوشی من شروع شد. همانطور که در انتظار قرار ملاقات بعدیم نشسته بودم، احساس ضعف و گیجی کردم و درد آزاردهنده ای در سینه ام احساس کردم که بیشتر و بی...

محمد الکترونیکی. ممکن است مرگ را تجربه

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه: با سلام حدودا تا ساعت 3 یا 4 بامداد روز 30 فروردین 1393 بیدار بودم و سپس خوابیدم در خواب چندین فرد را مشاهده کردم که ظاهر آنان مانند انسان نبود سفید پوش بودند و صورت آنان شبیه انسان نبود بلکه شبیه لامپ مهتابی بود در خواب مشاهده کردم که در منزل مادربزرگم خوابیده ام و یه حفره شبیه به حفره ا...

بیست سال بعد

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه: هرگز از کسی آنچه خود آن را تجربه کـردم، نشنـیـده بودم. احسـاس تنهایی و گیجی می کـردم. از آن جایی که پـاسخ دیگران منفی و بسیار آزاردهنـده بود تمایلی به حرف زدن درباره تجـربه ام نداشتم. اما دریافتم که تجربه ام چیزهای زیادی به من آموخته بود. زمانی که به بی ردی و رسیدن به آرامش باورنکـردنی که...

در پرتو نور الهی نوشته دکتر سوزان

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه:  در پرتو نور الهی نوشته دکتر سوزان روز زمستانی سال 1955 در تگزاس را به یاد می آورم که در الینویز یکشنبه بارانی داشتیم، کنار سینک ظرفشویی خانه جدیدمان ایستاده بودم، داشتم به همسرم نظامی ام که هفته قبل برای انجام مأموریتی سه ساله در نیروی هوایی روانه انگلستان شد، فکر می کردم. دو دختر عزیزدل...

سه خواهر

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه: ما سه خواهر بودیم. خواهر بزرگترم، که او را به خاطر نمی آورم، در سن 7 سالگی از بیماری سرطان مغز درگذشت. او در 6 ژانویه 1960 از دنیا رفت. ما سه فرزند با فاصله سنی 6 ماه بودیم. حدود دو هفته قبل از پایان دسامبر 1993، من از خواهرم بیمارم مراقبت می کردم که سرطان معده داشت او را از پای درمی آورد...

الخاندرو ابریشم

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه: اواخر خرداد ماه برای امتحان ادبیات فارسی اماده میشدم . ماه رمضان بود من روزه گرفتم و بعد از اذان کمی درس خواندم و امده برای رفتن به هنرستان شدم . موقع خارج شدن از خانه متوجه شدم که پول برای کرایه ماشین بر نداشتم با عجله برگشتم همین که خواستم از پله ها بالا برم بند کتانیم زیر پام گیر کرد و...

الخاندرو صدف

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه: در حالیکه که از سقف اتاق به بدن خودم نگاه میکردم آرامش خاصی داشتم تمام جزییات برام قابل تصور بود حتی نحوه ی نشستن اعصای خانوادم که به دورم حلقه زده بودند و یکی از افراد خانواده به من تنفس مصنوعی داد و من احساس کردم دارم به سمت بدنم کشیده میشم و بعد همه چیز عادی شد آیا تجربه شما با رویدادی...

مرگ در نزدیکی مانند تجربه سما

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تو فرهنگ ایرانی با شروع بهار جشن می گیرند و به مدت 15 روز اکتر مراکز تعطیل است و من هم خونه بودم و با تلویزیون و..خودم رو سرگرم می کردم یه شب که دراز کشیده بودم و داشتم سقف اتاقم رو نگاه میکردم احساس میگردم روحم از بدنم داره میاد بیرون و همش میگفتم تلقینات ذهنی منه که اینطور حس می کنم ( اینا چیز...

تجربه نزدیک به مرگ یک کودک

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه در آگوست 1985 که تنها پنج سال سن داشتم برای قایق سواری به دریاچه محلی رفتیم. در آنجا پشه‌ای مرا نیش زد و به التهاب مغزی دچار شدم. "من مردم" و وارد دنیای تاریک و امنی شدم که در آن احساس آسایش و امنیت می‌کردم؛ هیچ ترس و دردی در آنجا نبود. من در آنجا حس می‌کردم که در خانه خودم هستم. در فاصله‌...

وفتی ما میمیریم چه اتفاقی می افتد؟

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
دکتر سام پارنیا (Sam Parnia) یکی از بزرگترین متخصصان تحقیقات علمی درباره مرگ است که در کلینیکی به نام Weill Cornell Medical Center در نیویورک مشغول به فعالیت است. او و تعدادی از همکارانش در اواخر تابستان 2008، برای نخستین بار نتایج تحقیقات سه ساله خود در مورد " تجربه خارج از جسم" را منتشر نموده ...

نقد دیدگاه فروید درباره مرگ

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
مرگ درد ندارد... ارتباط نهادین مرگ و زندگی درکی است که برای مدت هایی طولانی در شاخه هایی از علوم تجربی و به ویژه زیست شناسی سابقه داشته است. قطعی ترین امر درباره زندگی، مرگ است. با این وجود، شیوه های رنگارنگ انکار مرگ، الگوهای متنوع واژگونه ساختن معنای آن و روشهای هوشمندانه بازتفسیر و بازخوانی ا...

مفاهیم: تجربه نزدیک به مرگ (NDE) چیست؟

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه
تجربه نزدیک به مرگ (NDE) زیاد اتفاق افتاده است ولی اطلاعات مربوط به آن هنوز جزئی است داستان‌هایی که افراد از زمانی‌هایی تعریف می‌کنند که بنا به دلایل مختلفی همچون سکته دچار ایست قلبی شده‌اند و برای چند دقیقه مردن را تجریه کرده‌اند حتما شنیدنی است. معمولا از این افراد جملات همچون "من همه زندگی گذ...