سرو کشمر

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

سرو کشمر یا سرو مقدس زرتشت درختی بوده که بر طبق باور زرتشتیان به دستور زرتشت کاشته شده بود. این درخت بسیار زیبا و بزرگ بود و شهرت آن به متوکل خلیفه عباسی رسید. خلیفه دستور به قطع آن داد و پیشنهاد زرتشتیان آن شهر که ۵۰۰۰۰ سکه طلا برای قطع نکردن آن درخت بود مورد قبول واقع نشد و آن را قطع کرده و برای خلیفه به بغداد بردند. یک روز قبل از رسیدن درخت به بغداد، متوکل به قتل رسید و این مطابق پیش گویی زرتشت بود که گفته بود هر که این درخت را قطع کند، کشته خواهد شد. این سرو در زمان قطع شدن بیش از ۱۴۰۰ سال عمر داشت. سرگذشت سرو کشمر را غالباً شنیده‌اید سروی که روایت بود پیامبر باستانی ایران، اشو زرتشت آن را با دست خود از بهشت آورده و در زمین کشمر کاشته‌است و حکیم فردوسی در مورد آن می‌فرماید:

یکی شاخ سرو آورید از بهشت بدروازه شهر کشمر بکشت

 

در کتاب دانشنامه مزدیسنا نوشته انوشه روان دکتر موبد جهانگیر اشیدری آمده:گویند اشو زرتشت، دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکی در دهکده کشمر(از روستاهای شهرستان بردسکن) و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس) خراسان. به مرور این درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان می‌شد. چون وصف این سروها در مجلس متوکل عباسی، خلیفه عهد، بیان شد، او که مشغول به عمارت در جعفریه سرمن رای، مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده، به بغداد بیاورند.

 

یکی سرو آزاده را زردهشت                      به پیش در آذر اندر بکشت

نبشتش بر آن زاد و سرو سهی                  که پذرفت گشتاسب دین بهی

فرستاد هرسو به کشور پیام                      که چون سرو کشمر به گیتی کدام

زمینو فرستاد زی من خدای                       مرا گفت از اینجا به مینو گرای

کنون جمله این پند من بشنوید                   پیاده سوی سرو کشمر روید

 

در کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی چنین می‌گوید: که این دو درخت سرو کشمر و سرو فریومد گشتاسب ملک فرمود تا بکاشتند. متوکل علی الله جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود. نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و بامیر طاهربن عبدالله بن طاهر که باید آن درخت (سرو کشمر) ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخ‌های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد آن درخت راست باز نهند و شاخ‌ها به میخ به هم باز بندند چنانکه هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن ببیند آن گاه در بنا به کار برند. پس گبر گان(زرتشتیان) جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانه خلیفه را خدمت، کنیم در خواه تا از این بریدن درخت درگذرد چه هزار سال زیادت است تا آن درخت کاشته‌اند و این در سنه اثنتین و ثلاتین و مأتین بود و از آن وقت که این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود، و گفتند که قلع و قطع این مبارک نیاد و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از خلفا و ملوک بود که فرمان وی ردّ توان کرد.

پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب ورقاأالشاعر الشیبانی را که از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود. در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی. مدتی روزگار صرف کردند تا اره آن بساختند و اسباب آن را مهیا کردند و استداره ساق این درخت چنانکه در کتب آورده‌اند مساحت بیست بیست و هفت تازیانه بوده‌است. هر تازیانه رشی و ربعی بذارع شاه. و گفته‌اند در سایه آن درخت زیادت از هزار گوسفند گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی و حوش و سماع آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون بر شاخ‌ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد.

چون بیفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اقسام مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می‌کردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند. پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخ‌ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند.

آن روز که بیگ منزلی جعفریه رسید آنشب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و آن برخورداری نیافت. و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنتین و ثلاثین و مأتین. باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو نشسته بود و آن (درخت) در یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک. و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود ابوالطیب طاهر و هر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ کس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است…(بنقل از کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی)

این چنین گفته شده بود که اگر کسی دستور به بریدن یکی از این دو سرو دهد و یا ریشه آنرا ببیند(آنرا قطع کند) بلافاصله خواهد مرد و متوکل نیز بدست غلامانش کشته شد…

باید دانست که درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده. اینکه در قالیها، فرشها و غیره نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده می‌شود، بقایای آثار همان سنت ملی است(سرو نماد ملت ایران است، چنان که جبر زمانه سر او را خم کرده اما در مقابل انیران کمر خم نکردهو استوار است). در روستای کشمر مناره‌ای است به نام مناره علی آباد کشمر که هنوز باقی است. سالها پیش، مرزبان خسرویان پیرو گفته برخی از افراد محل آن را آرامگاه زرتشت دانست که صحت آن به ثبوت نرسیده است(البته چنین حدسی نیز در مورد مزارشریف واقع در افغانستان زده می‌شود). رئیس دفتر رضا شاه قطعه ذغالی از آن محل در دست داشت که وقتی سرخ می‌شد و سپس خاموش می‌گردید، خاکستر نمی‌شد و همانگونه باقی می‌ماند. در اطراف و اکناف ایران، بویژه نقاط ییلاقی، درختهای کهنی است که مردم آنرا هزار ساله و شاید بیشتر میدانند و آنها را جمشیدی می‌گویند.

همچنین در روستای قنوات غسان، نزدیک کرمان، درخت چناری بود که توی آن خالی بود، برخی آنرا گرامی داشته و حتی در جوار آن کسب و کار می‌کردند. چند سال پیش آتش گرفت و از بین رفت.

 

منبع

فرهنگ فارسی، دکتر محمد معین تهران ۱۳۶۳ انتشارات امیر کبیر

تاریخ بیهق، ظهیرالدین ابوالحسن علی بن ابی القاسم زیدبیهقی به کوشش احمد بهمنیار، تهران ۱۳۱۷

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...