وولوسپا

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

وولوسپا Völuspá نخستین و مشهورترین بخش ادای منظوم است. محتوای وولوسپا، که معنای لغوی آن «پیشگویی زن غیبگو» می‌باشد، هم داستان خلقت جهان اساطیری نورس، هم چند داستان از سرگذشت خدایان و هم سرانجام جهان در راگناروک را شامل می‌شود.

در وولوسپا، که از مهمترین منابع مطالعه اساطیر نورس به شمار می‌رود، اودین که در جادو مهارت دارد، یک وولوا، زن غیبگو، را از جهان مردگان بازگردانده و او را به حرف می‌آورد. زن غیبگو صحبت خود را با این جملات آغاز می‌کند:«در ابتدا جهان وجود نداشت. نه زمین زیر پا و نه آسمان بالای سر. نه موج‌های سرد و نه خورشید و ماه و ستارگان. تنها چاله‌ای بسیار عمیق و بزرگ بود که دهان گشوده بود.» او موقعیت موسپلهایم و نیفلهایم، پیدایی دوشیزگان یخی و ایمیر را شرح می‌دهد و سرگذشت ایمیر را که توسط اودین و دو برادرش رقم خورده‌است را بازگو می‌کند.

زن غیبگو سپس به پیشگویی چند واقعه در سرگذشت خدایان آسگارد می‌پردازد، از جمله مرگ بالدر و به بند کشیده شدن لوکی. زن غیبگو ادعا می‌کند که منبع دانش عظیم اودین و همه‌ی اسرار خدایان آسگارد را می‌داند. هنگامی که غیبگو فرجام کار خدایان در راگناروک را برای اودین تعریف می‌کند، در آخرین لحظات، هنگام بازگشتن به دنیای مردگان، چنین می‌گوید:«پردیسی نو می‌بینم و زمینی نو...»

وولوسپا نیز به عنوان بخشی از ادای منظوم در مجمع‌القوانین رگیوس ضبط و حفظ شده بود. در این منبع، وولوسپا از ۶۳ بند شعر اسکاندیناویایی تشکیل شده‌است. قسمتهایی از وولوسپا در ادای منثور، توسط اسنوری نقل شده‌اند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...