فنریر

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

تیر دست خود را در میان آرواره های فنریر قرار می دهد. نقاشی از جان باوئر 1911

 

کنده شدن دست تیر توسط فنریر در یک نسخه خطی ایسلندی متعلق به قرن هجده

 

فنریر Fenrir یا فنریز، هیولایی وحشتناک با ظاهر یک گرگ عظیم الجثه است. او فرزند ارشد لوکی و انگربودا است. هنگامی که خدایان بر اساس یک پیشگویی دانستند که این گرگ و فرزندانش، روزی باعث نابودی جهان خواهند شد، او را اسیر کرده و در در یک قفس نگهداری کردند. تنها تیر (اساطیر نورس)، خدای دلیر جنگ جرات غذا دادن و مراقبت از گرگ را داشت. هنگامی که گرگ توله ای بیش نبود، خدایان ترسی از او به دل راه نمی دادند، اما وقتی مشاهده کردند که او با چه سرعتی رشد می کند، تصمیم گرفتند که خود را از آسیب او مصون کنند.

اما هیچ یک از خدایان جرات رویارویی با فنریر را نداشت. در عوض آنها به حیله متوسل شدند: خدایان ادعا کردند که فنریر به قدری ضعیف است که اگر به زنجیر کشیده شود نخواهد توانست خود را آزاد کند. گرگ نیز قبول کرد که به خدایان اجازه دهد تا او را به بند بکشند و قدرت او را ببینند. نتیجه اصلا به میل خدایان نبود. گرگ چنان قوی بود که قویترین زنجیرهای خدایان را مانند تار عنکبوت پاره کرد.

خدایان چاره دیگری اندیشیدند: یک زنجیر جادویی! آنها به دورفها سفارش ساخت زنجیری دادند که گرگ نتواند آن را از هم بگسلد. آنچه خدایان از دورفها تحویل گرفتند، نواری نازک و نرم به نام گلایپنیر بود. این نوار که از شش عنصر عجیب و غریب: رد پای گربه، ریشه کوه، ریش زن، نفس ماهی، رگ و پی خرس و آب دهان پرنده؛ ساخته شده بود، بسیار قویتر و محکمتر از آن چیزی بود که به نظر می رسید.

خدایان خواستند تا دوباره گرگ را فریب دهند، اما این بار با مشکل بزرگی رو به رو بودند. پاره کردن زنجیری به آن نازکی، هیچ افتخاری نصیب گرگ نمی کرد، اما فنریر از ترس آنکه مبادا به قدرت و شجاعت او شک کنند، قبول کرد که زنجیر را به پای او ببندند، اما برای آنکه خیالش از بابت جادو راحت باشد، یکی از خدایان باید دست خود را در میان آرواره‌های او قرار دهد. هیچ یک از خدایان مایل به این کار نبود، زیرا می دانستند که چه اتفاقی خواهد افتاد. سرانجام تیر بود که داوطلب انجام این کار شد و خدایان فنریر را با گلایپنیر بستند.

هر چه گرگ تقلا کرد، نتوانست زنجیر را پاره کند و در عوض دست راست تیر را از مچ قطع نمود. خدایان که بالاخره به هدف خود رسیده بودند، گرگ را کشان کشان به عمق یک مایلی زمین برده، به صخره عظیمی به نام گیول بستند و شمشیری میان دهان او گذاشتند تا از گاز گرفتن عاجز شود.

در روز راگناروک، فنریر زنجیر خود را پاره خواهد کرد و در نبرد علیه خدایان به یوتون‌ها خواهد پیوست. در این نبرد سرانجام او با اودین رو به رو شده و او را خواهد بلعید، اما ویدار، پسر اودین، انتقام پدر را با کشتن گرگ خواهد ستاند.

لقب فنریر در اسطوره‌های نورس هرودویتنیر، به معنی گرگ مشهور ذکر شده است.

از آمیزش فنریر با ماده غولی که نام وی ضبط نشده اما گفته شده که در شرق میدگارد و در جنگل یارن وید، به معنی بیشه آهن ساکن است دو فرزند به وجود آمدند. دو گرگ به نامهای اسکول و هاتی.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...