زیگورد

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

مجسمه ای از زیگورد در برمن آلمان

 

زیگورد Sigurd یکی از قهرمانان مشهور در اساطیر اسکاندیناوی است. زیگورد شخصیت اصلی وولسونگاساگا و همچنین تیدرکس ساگا می باشد، ضمن اینکه زیگفرید در سرود نیبلونگن نیز مشابه آلمانی زیگورد است. قهرمانی به نام سیوارد اسنارنسون، که این نام نیز به احتمال زیاد از تلفظات نام زیگورد است، نیز شخصیت بسیاری از تصانیف قرون وسطی در اسکاندیناوی است.

قدیمی ترین روایتی که در آن شخصیت زیگورد حضور دارد، هفت سنگ رونی در سوئد و به خصوص حجاری رامسوند در سال ۱۰۰۰ میلادی و سنگ رونی گوک مربوط به قرن یازده میلادی است. اگرچه در این حجاری ها، نام قهرمان زیگرود است و نامهای زیگورد و زیگفرید و سیوارد، اشکال دیگر تلفظ این نام هستند.

 

وولسونگاساگا

در وولسونگاساگا، قهرمان دلیری به نام زیگموند طی جنگی، از آنجا که اودین وی را برای رفتن به والهالا برگزیده است، با شکسته شدن شمشیرش توسط اودین، بی سلاح مانده و کشته می شود. قبل از مرگ وی، همسرش هیوردیس وی را از بارداری خویش باخبر می کند و زیگموند از وی می خواهد که تکه‌های شکسته شمشیر وی را نگه داشته و به پسرش بدهد.

هیوردیس با شاهی به نام آلف ازدواج می کند و آلف تصمیم می گیرد پسر را که زیگورد نام دارد، به نزد صنعتگر خبره ای به نام رگین، به عنوان فرزندخوانده بفرستد. رگین شروع به وسوسه زیگورد می کند و از وی می پرسد که آیا او اختیاری در اداره گنجینه‌های پدرش دارد یا خیر؟ زیگورد به وی جواب می دهد که گنجینه در اختیار آلف و خانواده او است ولی آنها هرچه را که او بخواهد به او می دهند. رگین مجددا می پرسد که چرا او از مقام کمتری در بارگاه شاه برخوردار است ولی زیگورد به او می گوید که جایگاه وی تقریبا با جایگاه شاه برابر است. هنگامی که رگین از وی می پرسد چرا او که میرآخور اسبان شاه است، اسبی از خود ندارد، زیگورد برای یافتن اسبی برای خود راهی می شود و با راهنمایی پیرمردی که در واقع اودین در یکی از اشکال مبدل خود است، اسبی را انتخاب می کند. اسبی که زیگورد برگزید، گرانی نام داشت و از تخمه سلیپنیر، توسن بادپای اودین بود.

وقتی که رگین ماجرای طلای فافنر را برای زیگورد بازگو می کند، زیگورد تصمیم می گیرد که با کشتن اژدها طلا را به دست بیاورد. اما برای این کار از رگین می خواهد تا شمشیری مناسب برای وی بسازد. زیگورد دو شمشیری را که رگین ساخته بود با کوبیدن بر سندان امتحان می کند و هر دو شمشیر می شکنند. زیگورد تکه‌های شکسته شمشیر پدرش زیگموند را به رگین می دهد تا آن را بازسازی کند و این شمشیر که گرام نام دارد، سندان را به دو نیم می کند.

برای کشتن فافنر، رگین به زیگورد پیشنهاد می کند تا چاله ای در مسیر هر روزه فافنر برای خوردن آب حفر کند و در آن پناه گرفته و هنگام گذشتن اژدها به وی حمله کند. بار دیگر اودین به شکل پیرمردی نزد زیگورد آمده و از وی می خواهد تا چاله‌های متعددی بکند تا خون اژدها در آنها جمع شود و پس از کشته شدن اژدها در خون وی بدن خود را بشوید. زیگورد به توصیه اودین عمل می کند و با حمام کردن در خون اژدها، تمام بدن وی به جز قسمتی از شانه وی که برگی به آن چسبیده بود و مانع رسیدن خون اژدها به آن می شد، رویین تن می شود.

 

نقاشی از آرتور راکهام، زیگورد را در حال نوشیدن خون اژدها نشان می دهد

 

رگین از زیگورد می خواهد تا قلب اژدها را برای وی کباب کند. طی این عمل، به صورت اتفاقی مقداری از خون اژدها وارد دهان زیگورد می شود و به ناگاه، زیگورد در می یابد که قادر به فهم زبان پرندگان است که به او هشدار می دهند که رگین می خواهد او را بکشد. بنابراین زیگورد سر رگین را از تن جدا می کند و قلب اژدها را برای خود کباب کرده و قسمتی از آن را می خورد، که به وی خرد و قدرت پیشگویی اعطا می کند.

پس از کشتن فافنر، زیگورد با دوشیزه جنگاوری به نام برینهیلد دیدار می کند که خود را به او تسلیم می کند، اما سرنوشت زیگورد و ازدواج وی با کس دیگری را پیشگویی می کند. برینهیلد از زیگورد صاحب دختری به نام آسلاوگ می شود که با راگنار لودبروک ازدواج کرد. در وولسونگاساگا سرنخی از اینکه برینهیلد یک والکیری یا به هر نوع فوق طبیعی است داده نمی شود.

زیگورد برینهیلد را ترک کرده و به بارگاه خواهر وی بکهیلد، همسر شاه هایمار می رود. پس از آن نیز به دربار شاهی به نام گیوکی می رود که از همسرش گریمهیلد صاحب سه پسر به نامهای گونار، هوگنی و گوتورم و دختری به نام گودرون است. گریمهیلد با ساختن شراب فراموشی و خوراندن آن به زیگورد، سبب می شود که وی برینهیلد را فراموش کرده و با گودرون ازدواج کند. حاصل ازدواج آنها، یک پسر و یک دختر دوقلو به نامهای زیگموند و سوانهیلد بود.

 

مدتی بعد، گونار، طالب ازدواج با برینهیلد شد که متعهد شده بود با مردی که آن قدر شجاع باشد که از شعله‌های آتشی که محل زندگی وی را احاطه کرده بودند بگذرد ازدواج کند. تنها گرانی، اسب زیگورد حاضر به گذر از آتش بود، البته هنگامی که زیگورد سوار آن بود. بنابراین زیگورد خود را به شکل گونار در آورد و با گذشتن از شعله‌ها او را به عنوان همسر به گونار داد.

پس از مدتی، برینهیلد گودرون را به خاطر داشتن شوهری مانند گونار که دلیرتر از زیگورد است شماتت می کند و گودرون واقعیت ماجرا را به وی می گوید. برینهیلد که شرافت خود را از دست رفته می بیند، تصمیم به انتقام می گیرد. او از معاشرت با گونار سر باز می زند و خود را در اتاقش حبس می کند و هنگامی که گونار زیگورد را برای کشف علت این کار برینهیلد می فرستد، برینهیلد زیگورد را متهم می کند که بر خلاف ادعایش، هنگامی که از شعله‌ها گذشته و با برینهیلد همبستر شده، شمشیرش را میان خود و برینهیلد ننهاده و از وی کام گرفته است.

 

زیگورد بر روی تل هیزم مرده سوزی

 

گونار و هوگنی تصمیم به قتل زیگورد می گیرند و برای این کار گوتورم را فریب می دهند. گوتورم شبانگاه وارد اتاق زیگورد و گودرون می شود و زیگورد را می کشد، اما زیگورد قبل از مرگش، گوتورم را در حین فرار از در اتاق با پرتاب شمشیرش هدف می گیرد، به گونه ای که گوتورم از میان به دو نیم شده، نیمی در داخل اتاق و نیمی در خارج اتاق می ماند. همچنین برینهیلد پسر سه ساله زیگورد، زیگموند را که همنام پدر زیگورد بود به قتل می رساند. برینهیلد سپس تل هیزم مرده سوزی برای زیگورد، گوتورم، پسر زیگورد و خودش آماده می کند و خود را در آتش می افکند.

 

تیدرکس ساگا

روایت تیدرکس ساگا کمی با وولسونگاساگا متفاوت است. در این روایت، اژدهای محافظ گنجینه رگین و پدرخوانده زیگورد، میمیر نام دارد.

در تیدرکس ساگا چنین آمده که شاه زیگموند در مراجعت از یک جنگ، از خیانت همسرش سیسیبه و همبستر شدنش با یک برده آگاه می شود. زیگموند دستور می دهد که سیسیبه را به میان جنگل برده و زبان وی را از حلقومش در آورند. در هنگام اجرای حکم، یکی از دو سرباز مامور، سرباز دیگر را راضی می کند تا کمی در اجرای حکم تعلل کنند. در این اثنا سیسیبه فرزند پسری به دنیا می آورد و او را در ظرفی شیشه ای نهاده و به آب می سپرد. گوزن ماده ای پسر را یافته و پرورش می دهد. میمیر، یک آهنگر ماهر که در جنگل زندگی می کند، پسر را یافته و نام او را زیگورد می گذارد. با این حال در تیدرکس ساگا، در بعضی قسمتها، نام این پسر زیگفرید نیز گفته شده.

هنگامی که زیگورد بزرگ و قدرتمند می شود، میمیر تصمیم می گیرد با کمک برادرش رگین که به شکل یک اژدها از گنجینه ای محافظت می کند زیگورد را به قتل برساند ولی زیگورد هم رگین و هم میمیر را می کشد و صاحب گنجینه می شود.

 

شخصیتهای مشابه زیگورد در سایر اسطوره ها

تشابهات بسیاری میان داستان زیگورد و اسطوره‌های دیگر وجود دارد.

شمشیری که زیگموند پدر زیگورد از درخت بیرون می کشد، خواننده را به یاد شمشیر اکس کالیبور که شاه آرتور از سنگ بیرون کشید می اندازد.

خورده شدن قلب اژدها توسط زیگورد، شباهت بسیاری به اسطوره ایرلندی فیون مک کومهال دارد که با خوردن یک ماهی خرد به دست می آورد.

رویین تنی همراه با نقطه ضعف زیگورد، شبیه به وضعیت آشیل در اساطیر یونان، اسفندیار، پهلوان اسطوره ای ایران، و دوریودانا در مهابهاراتای هندی است.

 

تاثیرات داستان بر دنیای واقعی

خاندان سلطنتی نروژ خود را از نسل زیگورد و وولسونگ می دانستند. ضمنا از آنجا که در فرهنگ مسیحی اژدها به عنوان سمبل شیطان شناخته میشد، داستان کشته شدن فافنر به دست زیگورد در کلیساهای اسکاندیناوی روایت می شد.

 

اقتباس ها

مشهورترین اقتباس از داستان زیگورد، بی شک اپراهای حلقه نیبلونگها، اثر واگنر است. در این اپراها، شخصیت زیگفرید نقشی محوری دارد. این اپراها در میان سالهای ۱۸۴۸ و ۱۸۷۴ نوشته شده اند.

در سال ۱۸۷۰، ویلیام موریس، قطعه شعری به زبان انگلیسی به نام «زیگورد وولسونگ» سرود که جزو بازگویی‌های معتبر داستان به شمار می رود.

در سال ۱۸۸۴ نیز، ارنست ریر، آهنگساز فرانسوی، اپرای گمنام «زیگورد» را نوشت که مزیت آن نسبت به روایت واگنر، کوتاهی اپرا بود که در یک بعد از ظهر اجرا می شد. در حالیکه «اپرای طلای راین»، «اپرای والکیری»، «اپرای زیگفرید» و «اپرای گوتردامرونگ» واگنر که مجموعا حلقه نیبلونگها نامیده می شوند، جمعا پانزده ساعت طول می کشند!

در سال ۱۹۱۰، مارگارت آرمور کتابی به نام «زیگفرید و شامگاه خدایان» را ترجمه نمود و نقاشی به نام آرتور راکهام ۷۰ نقاشی برای این کتاب طراحی کرد.

جدیدترین روایات این داستان، کتاب «داستان زیگفرید» نوشته جیمز بالدوین و فیلم «قلمرو تاریک: شاه اژدها»، ساخته شده توسط شبکه Sci Fi Channel هستند.

عناصر این داستان در بسیاری از آثار دوران معاصر نیز، هرچند که اقتباس مستقیم از اثر نیستند به چشم می خورد. به عنوان مثال در ارباب حلقه ها، نوشته جان رونالد روئل تالکین، حلقه پلید و نیز شمشیر شکسته ای که بازسازی می شود به چشم می خورند. در سیلماریلیون نیز، داستان کشته شدن گلائرونگ به دست تورین تورامبار آشکارا تحت تاثیر این داستان است.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...