آتلانتیس از دید علمی
نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی در تمدنهای خاموش » تمدنهای خاموش - آتلانتیس | ۱۰ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۰:۱۲ | ۰ دیدگاهنمیدانم چقدر با آتلانتیس آشنایی دارید..؟ کشوری که ابتدا فقط درافسانه ها ازش یاد میشد. اما طی یک قرن گذشته اتلانتیس چیزی فرا تر از یک افسانه غیر واقعی مشخص شده... و ذهن صد ها دانشمند رو به خودش مشغول کرده... کشوری با تمدن فوق پیشرفته...چندین بار پیش رفته تراز تمدن حال حاظر جهان... مردمانی که وسیله نقلیه هوای داشتند.
این مقاله با دلیل های مختلف و علمی موضوعات کشف شده از آتلانتیس رو معرفی میکنه.
آتلانتیس چیست؟
قسمت اول
آتلانتیس نام قارهای است که بنا بر گفتهها 12000 سال پیش بر اثر حادثه یا جنگ یا چیزی شبیه به این به زیر آب فرو رفته است. مهمترین سند معتبر در مورد آتلانتیس نوشتههای فیلسوف معروف یونانی افلاطون است که 3000 سال پیش اطلاعات مکتوب و جالبی را در مورد آتلانتیس از خود به جا گذاشته است. به گفته افلاطون این قاره مهد تمدنی بسیار عالی و پیشرفته بوده که نه تنها در زمینه تکنولوژی بلکه در تمام شاخه های علوم و هنر در حد عالی پیشرفته بوده است. افلاطون خصوصیات جالبی را در مورد مردم آتلانتیس و نحوه زندگی آنان بیان میکند. او می گوید که مردم آتلانتیس بسیار خوش خلق و مهربان بودند. آنها داری قد بلند، پوستی سفید و موهای روشن بودند. آنها افراد مومنی بودند و هیچ چیز پیش آنها از اخلاقیات و ارزشها مهمتر نبود. با مهربانی در کنار هم زندگی میکردند و در اقتصاد آنها پول وجود نداشت. ارتش آتلانتیس بالغ بر یک میلیون و دویست هزار نفر نیرو داشت که بر اساس آن میتوان جمعیت آتلانتیس را در حدود چند میلیون نفر تخمین زد. آتلانتیس دارای کشتزارهای وسیعی بود که در دشت های وسیع آن سرزمین قرار داشتند و محصولات فراوانی تولید میکردند. اینها بخشی از مطالبی است که افلاطون در مورد آتلانتیس گفته است.
تا یک قرن پیش آتلانتیس تنها یک افسانه بود اما در طی یک قرن گذشته به مدد ابزار پیشرفته مانند ابر کامپیوترها و ماهوارهها محققان و باستانشناسان و دیگر متخصصان توانستند با توجه شواهد به یقین پیدا کنند که آتلانتیس یک افسانه نبوده است. تصویری که همراه این نوشته است تصویری است از پستی بلندیهای سطح زمین در 12000 سال پیش که با توجه به حرکات پوسته زمین توسط ابر کامپیوترها شبیهسازی شده است.
این تصویر تائید کننده سخن افلاطون است که معتقد است آتلانتیس قاره ای است در میان اقیانوس اطلس. البته افلاطون در نوشته های خود بیان می کند که در مغرب آتلانتیس قارهای بسیار وسیع تر قرار دارد. این مشخص میکند که افلاطون آتلانتیس را با قاره امریکا اشتباه نگرفته است.
بله آتلانتیس واقعیت دارد و امروزه تحقیقات گسترده و پیشرفته و حتی سری بر روی آن انجام میشود. اما چرا تحقیقات در مورد آتلانتیس تا این حد مهم است؟ در این مورد توضیحات کاملتری خواهم داد اما در اینجا به مهمترین دلیل آن اشاره می کنم. یکی از مهمترین دلایل تحقیقات در مورد آتلانتیس، میراث آتلانتیس است که به گنج آتلانتیس معروف است. اشتباه نکنید گنج آتلانتیس آن چیزی نیست که ما به عنوان گنج میشناسیم. میراث آتلانتیس منابع و کتابهایی است که شامل تمام علوم آتلانتیس است که قبل از نابودی آتلانتیس توسط افرادی از آتلانتیس خارج شد و در مکانهای امنی مخفی شده است. این افراد بازماندگان آتلانتیس محسوب میشوند. تحقیقات در مورد آتلانتیسبه سه بخش تقسیم میشود. دوران قبل از حادثه، دوران بعد از حادثه و تحقیقات در مورد حادثه ای که موجب نابودی آتلانتیس گردید. منابع تحقیقات در مورد دوران قبل از نابودی آتلانتیس بیشتر افسانه های مکتوب در پاپیروسها و کتیبه های سنگی و افسانه های اقوام قدیمی مانند مایا و آزتک در امریکای مرکزی و جنوبی است که تعداد آنها کم نیست. دوست عزیزم آقای سیدجلال صیادمیری اخیرا مطالبی را در مورد تمدن مایا و آثار تمدن پیشرفته آنان در سایت گذاشته که بسیار جالب و خواندنی است و در آن اشاره شده که هنوز مشخص نیست که اقوام مایا از کجا به چنین علوم پیشرفتهای دست پیدا کرده اند.در حقیقت آثار تمدنهای بسیار پیشرفته فقط در امریکای جنوبی نیست بلکه در نقاط زیادی از دنیا این آثار وجود دارد مانند مصر و یا اروپا و آسیا که برای هیچ کدام از آنها جواب مشخصی وجود ندارد.
اما آتلانتیس شناسان معتقدند که ریشه و مبداء تمام این تمدنها از آتلانتیس است. به همین دلیل در مورد ارتباط تمدن مایا و تمدن مصر با آتلانتیس توضیح میدهم که هم با مطالب قبلی ارتباط داشته باشد و هم در ادامه بحث باشد. مملکت مقتدری که در وسط اقیانوس اطلس واقع بوده به طور حتم مستعمراتی در اروپا ، افریقا و آمریکا داشته است. دلایلی که برای تایید این فرض موجود است کم نیست.
مصر قدیم اهرام را با ابعاد فوق العاده عظیم ساخته است. بابل دارای برجهایی در یک صف و یک ردیف بوده بنام " زیگورات " که در آنها هم مطالعات نجومی و هم مراسم مذهبی انجام می شده. ساکنان قدیم امریکای مرکزی و جنوبی نیز اهرامی عظیم ساخته بودند که هم به عنوان معبد و هم به عنوان رصد خانه و هم برای مقبره به کار میرفته. راه بابل یا مصر تا مکزیک بسیار دور و دراز است ، ولی این رسم مشترک که در هر دو قسمت اقیانوس هرم می ساختند فقط با این فرض به آسانی توجیه می شود که قبول کنیم که مهد و مبداء ساختمان اهرام در آتلانتیس بوده است و از آنجا به شرق و غرب این قاره انتقال یافته.
عقیده جاری بر این است که اهرام را فقط بدین جهت ساخته اند که می خواستند نشان دهند که احتیاج به کوههای مصنوعی دارند. این عقیده ممکن است در جلگه مصر و بین النهرین درست باشد، ولی با ایجاد اهرام در اراضی پر فراز و نشیب مکزیک و دشتهای پرو جور در نمی آید. پس مسلما علل دیگری سبب شده است که در دو طرف اقیانوس اطلس اهرامی مشابه همدیگر بسازند. روایتی که از آتلانتیس به ما رسیده شاید یکی از این علل باشد.
یوسفوس فلاویوس مورخ یهودی قرن اول میلادی میگوید که برج بابل را نمرود ساخت تا در صورت وقوع طوفان دیگری به آنجا پناه ببرد. (به باور قدما آتلانتیس بر اثر طوفان مهیبی که کره رمین را بر هم ریخت و خرابیها و تلفات زیادی به بار آورد نابود شد – البته دسته ای عقیده دارند که بر اثر زلزله شدید یا سونامی ویران و از بین رفته است)
مورخ مکزیکی ایکس تلیل خوشیتل نیز در مورد اهرامی که به عقیده وی توسط اقوام تولتک ساخته شده نظیر همین دلیل را می آورد. او می گوید : " چون عده نفوس بشر زیاد شد ، یک "زاکولی " بسیار مرتفع ساختند که امروزه برج بسیار بلندی است و قصدشان این بود که اگر جهان دوم نیز به نوبه خود فنا شود به آنجا پناه ببرند "
برخی از دانشمندان نقاد مصرا مدعی هستند که اهرام آسیا و افریقا و امریکا مستقلا پیدایش یافته اند و به طوری که دانشمندان آتلانتیس شناس تایید می کنند مبداء و منشاء مشترک ندارند. اجازه بدهید سوال کنیم که اگر مبداء و منشاء مشترک نداشتهاند، پس چرا مصرف آنها مشابه بوده است؟ " یوسفوس " و " ایکس تلیل خوشیتل " هر دو مصرف اهرام را یکسان تعریف می کنند و میگویند منظور از ساختمان آنها ایجاد پناهگاهی بوده که در صورت وقوع طوفان دوام اورده و بکار اید.
ساکنان امریکای مرکزی در تمام ادوار ، منتظر پایان دنیا بوده اند و به همین جهت است که اقدام به قربانی کردن افراد بشر می نمایند تا بدین وسیله (به عقیده قوم آزتک) خشم خدایان را تسکین و نوع بشر را از سانحه مرگبار جدیدی نجات دهند.
طوایف اولمک از اسلاف اقوام مایا و آزتک هستند ممکن است از اتباع کشور آتلانتیس بوده باشند. وقتی که باستان شناسان در تعین سن هرم "چیو کوئیل کو " واقع در مجاورت شهر مکزیکو دچار مشکل شدند از علمای زمین شناس مدد گرفتند زیرا که نیمی از قائده این هرم زیر پوششی از گدازه های آتشفشانی بود. دو کوه آتشفشان در مجاورت این هرم واقع است و طبعا این سوال پیش می آید که تاریخ فوران آتشفشان در چه سالی بوده است. جوابی که بدست آمد حیرت انگیز بود. فوران آتشفشان مربوط به 8 هزار سال پیش است. اگر این پاسخ صحیح باشد ، وجود تمدنی بسیار عالی در امریکای جنوبی در زمانی بسیار دور ثابت می گردد.
همانطور که در امریکا هرمهایی کشف شده، ابولهولهایی هم در یوکاتان کشف گردیده است. سبک ساختمان این ابولهول ها به سبک مایا است.
روحانیون آزتک خاطراط مقدسی را از " آزتلان " حفظ کرده و معتقد بودند که آزتلان کشوری در شرق بوده و " کواتزال کواتل " از آنجا به امریکا آمده و تمدن را به ارمغان آورده است. قبایل اینکا "ویراکوشا " را تقدیس می کردند و معتقد بودند که وی از کشور فجر آمده است.
در مدارک و اسناد بسیار قدیمی مصر آمده است که " طاط " از یک کشور غربی آمده و مدنیت و دانش را در دره نیل مستقر ساخته است.
یونانیان قدیم در وصف " بستانهای مینو سرشت " سرودهایی می خواندند و معتقد بودند که بستانهای مزبور در مغرب جزیره جزیره سعادتمندان واقع است. به عقیده آنان سرزمین مردگان یا " تارتار " زیر کوههای جزیره ای قرار داشت که در دریای مغرب واقع شده بود.
یونانیان قدیم و مصریان قدیم این جزیره مرموز را در مغرب نشان میدادند. ساکنان قدیم امریکای مرکزی و جنوبی وقتی میخواستند محل کشور " کواتزال کواتل " یا " ویراکوشا " را نشان دهند اشاره به مشرق میکردند. این کشور که در غرب دریای مدیترانه و در شرق امریکا واقع بود جز سرزمین آتلانتیس که زیر آبهای اقیانوس غرق شده جای دیگری نمیتواند باشد.
کریستوبال مولینا کشیش اسپانیولی مقیم کوزکو در پرو در قرن شانردهم نوشته که اینکاها تفصیل کامل طوفان بزرگ را از مانکوکوپاک دریافت کرده بودند. طبق این روایت ، کشوری قبل از طوفان وجود داشته که همه مردم آن به یک زبان سخن می گفتند این کشور مسلما سرزمین افسانه ای آتلانتیس است. اگر چه فاصله بین اسرائیل و بابل در اسیا تا مکزیک در امریکای مرکزی خیلی زیاد است با این وجود همین اعتقاد در کتب مذهبی بابل و اسرائیل عینا محفوظ است.
در تورات حکایت از دوره ایست که در دنیا تنها یک نژاد و یک زبان وجود داشت. بعد از ساختن برج بابل زبانهای مختلف ظهور کرد و مردمان سخن یکدیگر را نفهمیدمد.
بروزه مورخ بابلی اشاره به دورانی دارد که یک قوم قدیمی چنان به قدرت خود مغرور گردید که از خدا غافل ماند. در بابل برجی چنان مرتفع
بنا کرد که سر به آسمان می سایید. ولی خداوند آن برج را به کمک باد سرنگون کرد و خرابه های آن به اسم بابل نامیده شد. آتلانتیس آن زمان مردم فقط به یک زبان سخن میگفتند.
اگرچه عجیب است ولی باید گفت که در مکزیک در تواریخ اقوام تولتک نیز روایاتی نظیر قصه برج بابل ، در باره ساختن یک هرم مرتفع و ظهور زبانهای مختلف وجود دارد.
رشته پیوند دیگری هست که مصر قدیم را به پروی قدیم از فراز اقیانوسها به هم ربط میدهد. تقویم هردو شامل 18 ماه بوده و هر ماه 20 روز داشته و در آخر هر سال 5 روز عید بوده است. آیا این مشابهت را باید صرفا تصادف دانست یا رسمی است کهن که از یکجا سرچشمه گرفته است؟
مطالبی از این دست که نشان میدهد تمدنهای پیشرفته قدیم همگی به نوعی با آتلانتیس در ارتباط بوده و مدعی هستند که علم و تمدن از آتلانتیس به آنها رسیده زیاد است و این خود دلیل واضح و روشنی است که منشاء و مبداء تمدنهای پیشرفته و آثار به جای مانده از آنها را مشخص می کند. همانطور که می بینید تمدنهای قدیم باهم چندان بی ارتباط هم نبوده اند. همیشه به یاد داشته باشید که حقیقت امروز، افسانه فردا است. در میان افسانه ها حقایق در خور توجهی وجود دارد که تنها با چشم افراد خوشفکر و جسور دیده میشوند.
نابودی اتلانتیس
به دو طریق میتوان در مورد این موضوع بحث کرد. اول از نظر علمی و شواهد و مدارک موجود زمین شناسی که صرفا جنبه علمی خواهد داشت و بیشتر مورد نظر کسانی است که با شک و تردید به مسئله آتلانتیس می نگرند. دوم از نظر مدارک و شواهدی که در افسانه ها و اساطیر ملل مختلف وجود دارد و همچنین نوشته ها و مکتوباتی مثل نوشته های افلاطون و پاپیروسها و کتیبه ها و.... از نظر علمی قویترین احتمالی که در این مورد وجود دارد و دلایل و مدارک کافی در مورد وقوع آن موجود است برخورد یک شهاب سنگ با سطح کره زمین
در محدوده دریای کارائیب و خلیج مکزیک است. محققان اندازه و زاویه برخورد این شهاب سنگ را مورد محاسبه قرار داده اند اثرات برخورد این شهاب سنگ با کره زمین را شبیه سازی کرده اند. تاریخ برخورد با تاریخ طوفان بزرگ مطابقت دارد. ورود شهاب سنگ به جو کره زمین باعث برهم ریختن جو و بروز طوفانها و رعدوبرق های قدرتمند می شود که میتواند روزها و هفته ها طول بکشد. بر اثر برخورد شهاب سنگ با زمین زلزله مهیبی رخ میدهد که همراه با حالت انفجار است. این زلزله در بخش بزرگی از کره زمین خرابی های بسیاری ایجاد می کند. بر اثر برخورد شهاب سنگ با سطح آب موج های بسیار عظیمی به وجود می آید که امروزه ما آن را با نام سونامی می شناسیم.
البته این موجها بسیار بزرگتر و مخربتر از سونامی هایی است که ما اخیرا دیده ایمو کیلومترها در ساحل پیشروی می کند. به نظر شما اگر در زمان ما چنین اتفاقی رخ دهد از تمدن امروزی ما برای آیندگان چه باقی خواهد ماند؟ آیا آیندگان هم به ما همانند افسانه می نگرند؟
قاره آتلانتیس بر بستری از شن و ماسه قرار داشت که بر اثر برخورد شهاب سنگ با بستر اقیانوس اطلس و بر اثر زمین لرزه شدید زیر قاره آتلانتیس خالی شد و قاره به زیر آب فرو رفت. البته قبل از فرو رفتن سطح قاره بر اثر شعله های آتشی که از برخورد شهاب سنگ با جو به وجود آمده بود احتمالا سوخته بود و بر اثر زلزله کاملا تخریب شده بود و در نهایت به زیر آب فرو رفت. آتلانتیس قلب تپنده تمدن آن روز بود.
به همراه آتلانتیس تمدن های بسیار دیگری که شعبات آتلانتیس بودند به یکباره از میان رفتند. دانشمندان جامعه شناس بر این باورند که نجات یافتگان از این حادثه تقریبا تمام تمدن و منابع علمی خود را از دست داده بودند و با مشکلات جدی برای ادامه حیات روبرو بودند. تمام وسایل و ابزار خود را از دست داده بودند و بسیاری از متخصصین در علوم و فنون مختلف از میان رفته بودند. به طور خلاصه بشر باید از صفر شروع میکرد. از ابتدا باید تمدنی جدید را پایه ریزی میکرد. تمدنی که تا امروز ادامه یافته است ; نابودی آتلانتیس و طوفان بزرگ در واقع پایان یک دوره طلایی از تمدن بشری بودکه بشر امروزی هرگز نتوانست حتی به قسمتی از آن دست یابد.
در اینجا سوالهای مهمی مطرح می شود که دیگر تحقیقات صرفا علمی قادر به پاسخگویی آن نمی باشد. سوالاتی از قبیل اینکه چرا آتلانتیس با آن علوم پیشرفته نتوانست برخورد شهاب سنگ را پیش بینی کند و از برخورد آن جلوگیری کند؟ چرا چنین تمدن عالی و پیشرفته ای باید چنین قافلگیر کننده و بیرحمانه نابود شود طوری که تمام آثار آن از میان برود؟ و سوالاتی از این قبیل.
پاس این سوالات در بخش دوم تحقیقاتپیدا میشود. آنجایی که افسانه ها و اساطیر بیان می کنند که آغاز این پایان از کجا شروع می شود.
افلاطون اشاره به انحطاط اخلاقی مردم آتلانتیس می کند و می گوید:" این انحطاط موقعی پیش آمد که پستی و خودخواهی بر صفات خوب چیره شد. در آن زمان" زئوس "( خدای خدایان ) چون مشاهده کرد که یک قوم مشهور باستانی به وضعی اسف انگیز گرفتار شده و علیه تمام آسیا و اروپا قیام کرده تصمیم گرفت که عذاب مهیبی به مکافات عملشان بر آنها نازل کند. بنا بر گفته افلاطون مردانی که صاحب خوی جنگجویی بودند، در زمین فرو رفتند و جزیره آتلانتیس نیز به همان گونه از بین رفت، یعنی امواج آن را بلعید."
افلاطون پیش بینی میکرده که خوانندگان کتابش در صحت این گفتار شک خواهند کرد لذا تاکیید می کند که این حکایت اگر چه عجیب به نظر می رسد ، ولی عین حقیقت است. امروزه این حکایت بیش از پیش بوسیله اطلاعات علمی تائید می شود. اساطیر و نوشته های باستانی می گویند که در آخرین روز آتلانتیس ، سانحه عظیمی بروز کرد. امواجی به ارتفاع کوه ها با کمک گرد باد ها و انفجارات آتشفشانی تمام کره زمین را زیرو رو کردند. تمدن متوقف گردید و بشریت به حال توحش در آمد. لوح های سومری مربوط به گیلگمش از " اوتناپیش تیم " نخستین جد بشر کنونی صحبت میدارد که به اتفاق خانواده اش تنها کسی بود که از طوفان بزرگ جان سالم به در برد. او کسان خویش
و حیوانات و پرندگان را در یک کشتی پناه داد. گویا حکایت کشتی نوح که در تورات آمده ، روایتی مقتبس از این قصه است که مدتها پس از وقوع آن حکایت شده است." زند اوستای" ایرانیان روایت دیگری از قصه طوفان دارد. اهورا مزدا خدای ایرانیان به "ییما" پیر قوم ایرانی فرمان داد که خود را برای روز طوفان آماده سازد. لذا "ییما" غاری حفر کرد و در آن آنچه را که از حیوان و نبات برای بشر لازم بود از سیل و طوفان محفوظ ساخت. بدین طریق بعد از طوفان و خرابی های حاصله از آن تمدن بشری از نو شکوفا شد. در " مهابراتای " هندوان شرح داده شده که چگونه برهما به شکل ماهی بر " مانو " پدر بشر ظاهر گردید و خبر داد که عنقریب طوفان وقوع خواهد یافت. به وی دستور داد که کشتی بسازد و عقلای هفتگانه را که در زبان هندی " ریشی " نامیده می شدند و کلیه بذرهایمختلفی را که برهمنان شرح داده بود در کشتی نهاده و بادقت مراقبت و حفظ نماید. " مانو " امر برهما را اجرا کرد و کشتی او را به اتفاق عقلای هفت گانه و بذرهای مخصوص تغذیه بازماندگان طوفان روی امواج خروشان سیر و حرکت داد.پس از چند سال در جبال هیمالیا فرود آمد و به خشکی نشست.
شباهت میان قصه نوح و مانو را نمیتوان تصادف صرف تلقی کرد. در هرجا که صحبت از طوفان کبیر است می بینیمکه شخصیت هایی برگزیده ، قبلا از وقوع این سانحه جهانی با خبر بوده اند. آتلانتیس هم از این قائده مستثنی نبوده است. در یک تفسیر قدیمی در کتاب "
دزیان " که قریب به صد سال پیش در یکی از صومعه های هیمالیا به دست " هلن بلاواتسکی" رسیده آمده است که " نخستین امواج آب فرارسیدند ، هفت جزیره بزرگ را فرا گرفتند ، آنچه مقدس بود نجات یافت و آنچه پلید بود نابود گشت ". در تفسیر دیگر از این کتاب وضع مهاجرت ار آتلانتیس با وضوح کامل تشریح گردیده است. " شاه بزرگ ، که با سیمای درخشان فرمانروای مردان نورانی آتلانتیس بود ، چون وقوع سانحه ای اجتناب ناپذیر را پیش بینی کرد ، کشتی های هوایی خود را نزد برادران خویش که فرماندهان کشورش بودند ، فرستاد و به آنان چنین پیام داد : ای مردان نیکو سیر ، آماده شوید ، عروج کنید و تا هنوز زمین خشک است از آن عبور کنید." گویا اجرای این نقشه را از از رؤسای بد سرشت مقتدر کشور مخفی نگاه داشتند. آنگاه در یک شب تیره و تار ، در حالی که " مردان نیکوسیر " از خطر سیل برکنار بودند ، شاه بزرگ امرای خود را جمع کرد ، سیمای درخشان خود را پوشانید و گریست. چون ساعت مقرر فرا رسید ، شاهزادگان روی " ویما " ( کشتیهای پرنده ) سوار شدند و به دنبال قبایل خود به سمت شمال و شرق ( یعنی اروپا و افریقا) رهسپار شدند. در همان اوان سنگهای آسمانی توده توده بر کشور آتلانتیس فرو بارید ، در حالیکه بدسرشتان آن کشور هنوز در خواب بودند.
مطالب گفته شده در بالا بسیار مفصل تر از آن است که در اینجا آورده شده و برای اینکه مطلب در یک قسمت بگنجد خلاصه شده است.
اما از همین مطالب گفته شده میتوان نتایج مهمی را بدست آورد و به مسائل مهمی اشاره کرد که می تواند موضوع قسمتهای بعدی باشد. اولین نتیجه مهمی که از این گفته ها بدست می آید این است که به احتمال بسیار زیاد¦ طوفان نوح همان طوفان بزرگ بوده که موجب نابودی آتلانتیس شده است و این دو اتفاق در یک زمان رخ داده است. دومین نتیجه مهم در مورد ابعاد اعتقادی این اتفاق است. ما تا به حال داستانهای قرآنی در مورد اقوامی مانند قوم لوط و قوم عاد و ثمود را به کرات شنیده ایم اینکه چطور از پیامبر خود نافرمانی کردند وجامعه آنها رو به انحراف گذاشت. رذایل اخلاقی و شرک و بت پرستی میان آنان رواج یافت. در نهایت خداوند به پیامبر آن قوم دستور داد که خانواده و یاران خود را¦nbsp; قبل از اینکه عذاب الهی بر آن قوم نازل شود از آنجا دور سازد و در آخر هم نزول عذاب الهی آنچه که در گفته های افلاطون و افسانه ها موجود است بسیار با آنچه که ما از داستانهای قرآنی شنیده ایم هماهنگی و شباهت دارد. دست کم از نتیجه اول بدست آمده میتوانیم بگوییم که قطعا آنچه بر سر قوم نوح آمده عذاب الهی بوده پس طوفان بزرگ عذابی الهی در سطح جهانی بوده. پس در آن دوران انحطاط اخلاقی مختص آتلانتیس و قوم نوح نبوده بلکه در سراسر جهان گسترش یافته بوده ( مثل زمان ما ! ). با این تفاصیر خداوند با طوفان زمین را پاک کرد و در اختیار افراد صالح قرار داد تا از نو تمدنی پاکیزه را بنا کنند. به نظر شما حالا که این تمدن ما هم به جایی رسیده که مانند زمان قبل از طوفان ، فساد و انحطاط اخلاقی در سرتاسر آن پراکنده است این بار خداوند با این تمدن چه خواهد کرد؟ آیا داستان نابودی آتلانتیس تکرار خواهد شد؟آیا ما هم در آغاز یک پایان هستیم؟خداوند در قرآن که بعد از طوفان نازل شده وعده داده که زمین را بندگان صالح به ارث میبرند. نترسید این بار قرار نیست طوفان بیاید. خودتان بهتر میدانید که این اتفاق چگونه می افتد !. هدفم از این تفصیر این بود که نشان بدهم این یک روش و سنت الهی است که از ابتدای خلقت بشر بر روی زمین بر قرار بوده و ربطی به اعتقاد یامذهب خاصی ندارد. هر تمدنی از بشر که فاسد شود به نوعی از روی زمین پاک میشود و تمدنی جدید و پاک جای آن را می گیرد. و تا زمانی که این تمدن پاکی و اصول خود را حفظ کند به حیات خود ادامه می دهد و رشد می کند و زمانی که به درجه ای از فساد برسد از روی زمین پاک می شود.
نکته ای که توجه شما را به آن جلب می کنم تا موضوع قسمت بعدی باشد این است که افرادی مثل نوح یا مانو مامور شدند که نسل انسان ، حیوان و گیاهان را برای تمدن بعدی حفظ کنند. اماکسانی که از آتلانتیس کمی قبل از طوفان هجرت کردند وظیفه دیگری داشتند.
آنها مامور بودند که علومی را که آتلانتیس به آنها دست یافته را از آتلانتیس به مکان امنی انتقال دهند و آن علوم پیشرفته را برای نسلهای بعدی حفظ کنند. پس از طوفان وقتی که همراهان نوح و مانو از کشتیهای خود پیاده شدند این بازماندگان آتلانتیس بودند که به کمک آنها رفتند و برای آنها ابزار و وسایل مورد نیاز زندگی را تهیه کردند. به طور کلی وظیفه آنها بعد از طوفان این بود که علوم را دوباره در اختیار بشر قرار دهند تا به توحش و نابودی دچار نشود.
قسمت دوم
همه چیز بیشتر به یک فیلم علمی ـ تخیلی می ماند. داستانی عجیب، مثل این که در قبرس زلزله بیاید و امواج عظیم سونامی در آن راه بیفتد. آن وقت در وسط این فاجعه، ناگهان از دل دریا جزیره ای سربرآورد که دانشمندان و باستان شناسان، خوشحال از این ماجرا به اکتشاف آن بروند؛ همان شهر گم شده آتلانتیس.
اینها قصه است، اما جالب این جا است که کسانی هستند که واقعا دارند در به در دنبال همان آتلانتیس می گردند. همه چیز هم زیر سر افلاطون است. فیلسوف یونانی آن قدر با آب و تاب داستان نابودی تمدنی پیشرفته در آتلانتیس را شرح داده بود که همه باورشان شد حتما جایی شبیه آن وجود داشته است. بماند که قصه نابودی تمدن های قدیمی، مثل تمدن های بین النهرین و مصر، همیشه برای مردم جالب بوده است.
اما آتلانتیس چیز دیگری است. وقتی افلاطون ادعا می کند آرمان شهری که در فلسفه اش توصیف کرده در آتلانتیس تحقق داشته است، دیگر آرزوی یافتن آن شهر باستانی خیلی ها را راحت نمی گذارد. شهری که ادعا می کنند آمریکا را بر اساس آن ساخته اند و نام خود را به اقیانوس آتلانتیک یا همان اطلس داده است.اهرام مصر نماد تمدن پیشرفته مصر باستان
فاجعه، ناگهانی و وحشتناک بود. زلزله عظیمی اتفاق افتاد، و به دنبال آن با یک سونامی عظیم، تمام جزیره را آب فرا گرفت. آن هایی که از حادثه جان به در بردند تنها فرصت یافتند تا شاهد فاجعه ای عظیم تر باشند. جزیره در مقابل هجوم نیروهای طبیعی تاب نیاورد، قطعه قطعه شد و به زیر آب فرو رفت.
این سرنوشت جزیرة افسانه ای آتلانتیس بود. روایتی که از فیلسوف یونانی، افلاطون، به جا مانده است. حتی امروز، حدود 2400 سال پس از افسانه سرایی افلاطون، ماجرای آتلانتیس، جذابیت های داستانی خود را از دست نداده است. اما تنها در سال های اخیر است که دانشگاهیان، آن را چیزی بیش از یک افسانه می دانند. امروزه شواهد جدید و حیرت انگیز، چیزهایی را در پشت داستان افلاطون آشکار کرده اند. این یافته ها نشان داده اند که روزگاری واقعا جزیره ای در غرب تنگه جبل الطارق وجود داشته است؛ جایی که افلاطون آن را ستون های هرکول نامیده بود. این جزیره درست مثل ادعای افلاطون با زلزله و سونامی نابود شده است.
دکتر" مارک آندره گاچر"، محقق مؤسسه اروپایی تحقیقات دریایی کسی است که در اکتشافات اخیر نقش داشته است. او می گوید انطباق واقعیت های زمین شناسی با یک افسانه کهن، شگفت انگیز است: روی دادن یک چنین زلزله هایی که منجر به سونامی میشوند در منطقه ای که افلاطون برای داستان خود انتخاب کرده بود، نشان می دهد که این انطباق، چیزی فراتر از یک اتفاق تصادفی بوده است. یافته های گاچر آخرین قطعه ای است که پازل را کامل می کند.
حتی در زمان افلاطون هم داستان آتلانتیس، غیرقابل باور به نظر می رسید. شرح داستان او از دولت - شهری که در یک جزیره بنا شده بود و پایانی ناگهانی و اسفبار داشت از نظر بسیاری از مردم (از جمله شاگرد مشهورش ارسطو) داستانی خیالی بود. اما چیزهای دیگری هم در داستان او وجود داشت که به نظر می رسید ریشه در حقیقتی ژرف دارد. افلاطون صراحتا در گزارش خود می گوید مصریان که داستان آتلانتیس را به یونانی ها داده اند، خود نیز شاهدان دست اولی برای حادثه نداشتند. تنها آن را از متنی قدیمی تر با یک زبان ناشناخته، به زبان خودشان ترجمه کرده بودند. این ها سخنان" رابرت سرمست"، نویسنده کتاب "اکتشاف آتلانتیس "و یکی از افراد برجسته در جست وجوی شهر گمشده است. افلاطون تاریخ آن واقعه را 9000 سال قبل از زمان سولون می داند". سولون" یک دولتمرد یونانی بود که حدود سال 600 ق.م. می زیسته است. پس داستان نابودی آتلانتیس بنا به گفته افلاطون، به 11600 سال قبل بازمیگردد. اما توصیف افلاطون از یک تمدن پیشرفته که در یک متروپولیس با دیوارهایی از طلا زندگی می کردند، تردیدهای فراوانی را برانگیخته است. این خیال پردازی ها، اکثر پژوهشگران را به این نتیجه رسانده است که بعضی از عناصر گزارش افلاطون مانند مکان، تمدن پیشرفته و تاریخ تخریب شهر، احتمالا اشتباه است.
کشف آتلانتیس
قرن ها، دیدگاه افلاطون درباره تمدن پیشرفته ای که به سرنوشتی وحشتناک دچار شد برای محققین آن قدر قانع کننده نبود که به جزئیات دقیق محل آن توجه کنند. مکان های پیشنهادی برای آتلانتیس که بر پایه دلایل متفاوتی قرار داشت، پای آتلانتیس را به همه جای کره زمین کشیده بود. در سال 1882 یک نویسنده و سیاستمدار آمریکایی به نام" ایگناتیوس دانلی "، تلاش های فراوانی کرد تا با حفظ قسمت های اصلی داستان، این جزیره افسانه ای را در وسط اقیانوس اطلس پیدا کند. او به دنبال مردمانی باهوش بود که همه چیز را از کشاورزی گرفته تا باروت، اختراع کرده بودند. چنین ادعاهایی برای مردم جذاب بود، اما این اطمینان را به دانشمندان می داد
که کل ماجرا یک دروغ بزرگ است. اما بدگمانی ها در سال 1939 تغییر کرد. در آن سال، باستان شناس برجسته یونانی،" اسپیریدون ماریناتوس" نظریهای ارائه داد که تا همین اواخر باورپذیرترین توضیح برای افسانه قدیمی به شمار می رفت. ماریناتوس ادعا کرد که منشأ داستان آتلانتیس، یک واقعة تاریخی است: نابودی یک جزیره در یک فاجعه عظیم که قبل از زمان افلاطون اتفاق افتاده بود. او ترا را به عنوان محل واقعه پیشنهاد کرد. ترا جزیره ای واقعی در مدیترانه که از ستون های هرکول خیلی دور بوده است. پس از آن، یک واقعة آتشفشانی، درست در همان محل کشف کرد که زمانش حدودا 1500 سال قبل از میلاد بوده است. این زمان، بود تقریبا می شود 900 سال قبل از زمان سولون، نه 9000 سال قبل از سولون که افلاطون ادعا کرده بود. ماریناتوس همچنین ادعای افلاطون را قبول کرد که در آن جزیره، تمدنی پیشرفته وجود داشته و نابود شده است. استنادش هم به این بود که آتشفشان" ترا " تمدن "مینوسیان" را در نزدیکی کرت نابود کرده بود.
راز مدیترانه
نظریه ترا واکنش های متفاوتی را به دنبال داشت. بعضی باستان شناسان ادعا کردند که آن چه افلاطون به عنوان ویژگی های آتلانتیس توصیف کرده بود، با آن چه امروز به تمدن مینوسیان نسبت می دهند انطباق دارد. اما همچنان تلاش های آن ها برای توضیح اختلاف موجود بین زمانبندی افلاطون و نابودی ترا به نتایج خوبی نرسیده. با این حال، این تصور که آتلانتیس در مدیترانه بوده است، همچنان طرفداران خود را دارد. از دهه 1990، رابرت سرمست دلایلی را ذکر کرده که نشان می دهد آتلانتیس حدودا در 80 کیلومتری جنوب شرقی قبرس قرار داشته است؛ قبل از این که گودال مدیترانه در حدود 12هزار سال پیش، پر از آب شود. همچنین سرمست سال گذشته عکس هایی را منتشر کرد که ادعا می کند گروه اعزامی او از عمق 1500 متری گرفته اند. او با ذوق زدگی می گوید: این عکس ها قدیمی ترین سازه های ساخت بشر را نشان می دهد که تا کنون دیدهشده اند. اما سرمست اذعان می کند شکاف های زیادی در نظریه اش وجود دارد. زمین شناسان ثابت کرده اند که گودال مدیترانه حدود پنج میلیون سال پیش، پر از آب شده است، و آن سازه های ساخته بشر تماما ساختارهایی طبیعی هستند. با این حال، سرمست امیدوار است که بتواند مردم را با زیردریایی به آن اعماق ببرد تا بتوانند بقایای آتلانتیس را ببینند. درست همان موقعی که ادعاهای سرمست رسانه ها را جذب خود کرده است، توجه دانشمندان در جای دیگری متمرکز است. چیزی که حتی ممکن است اعتبار بیشتری به داستان افلاطون بدهد. در سال 2001، دکتر" ژاک کولینا-ژیرارد" از دانشگاه مدیترانه ای فرانسه، به واقعیتی توجه کرد که هر کس دیگری هم می توانست آن را بداند: این که واقعا جزیره ای درست جلوی ستون های هرکول حدود 12000 سال قبل وجود داشته است. این جزیره که اسپارتل نام دارد به دنبال بالارفتن آب دریاها پس از عصر یخبندان، کاملا به زیر آب رفته است. اسپارتل در جایی قرار دارد که به نظر می رسد زلزلهو سونامی های وحشتناکی در آن جا اتفاق می افتند. درست شبیه آن وقایعی که مطابق داستان، آتلانتیس را نابود کرده است.
آیا داستان افلاطون می تواند واقعی باشد؟ طبق تحقیقات گروه" ژیرارد"، یک زلزله عظیم حدود 12000 سال پیش در کف اقیانوس اتفاق افتاد و به دنبال آن یک سونامی بزرگ با امواجی به ارتفاع حدودا 20 متر روی داد. پروفسور "مک کوی" زمین شناس می گوید نیاز به تجزیه سنگ های آن منطقه دارد تا مسأله را حل کند. مک کوی به شوخی می گوید: توجه کنید گفتم سنگ. اگر آن جا هرنوع بقایایی از تمدن پیدا شد، شام مهمان من! !.هیچ کس انتظار ندارد که داستان افلاطون با توصیفآتش از لنگرگاههای وسیع، معابد و سرزمینی که تحت فرمان فرزندان" پوسایدون" بوده است، با تمام جزئیآتش قابل دفاع باشد. اما حالا حدس هایی مبتنی برواقعیت وجود دارد که داستان او توصیف یک فاجعه انسانی است که پیش از تاریخ اتفاق افتاده است. افسانه آتلانتیس می تواند هشداری باشد از پس هزاره ها، در مقابل بی توجهی ما نسبت به نیروهای طبیعت. ما هنوز هم نمی توانیم این نیروها را که 12000 سال پیش، آتلانتیس افسانه ای را نابود کرد، کنترل کنیم.
تصویری که افلاطون از آتلانتیس می دهد.
افلاطون شهر آتلانتیس را در کتاب جمهوریت به صورت حلقه هایی تصویر کرده بود که در میان آب قرار دارند و قصری در مرکز آن است.
1- ترا - باستان شناسی یونانی، اسپیریدون ماریناتوس، کسی بود که احتمالا به خاطر عرق ملی اش، در 1939 این جزیرة یونانی را یک آتلانتیس احتمالی دیگر خواند.
2- نزدیک قبرس - از آغاز دهة 90، رابرت سرمست اصرار می کند که آتلانتیس در 80 کیلومتری جنوب شرقی قبرس واقع بوده است.
3- اسپیتز برگن - ژان بیلی، ستاره شناس فرانسوی، جزیرة اسپیتزبرگن در نزدیکی ساحل نروژ را هم به لیست کاندیداها اضافه کرد.
4- اسپارتل - سال 2001، دکتر ژاک کولینا ژیرارد به این نکته اشاره کرد که 12 هزار سال پیش، جزیرة اسپارتل، درست در غرب تنگة جبل الطارق قرار داشته است. جولای همین سال، مارک آندره گوشه با شواهد زمین شناسی ای که ارائه کرد، به حرف ژیرارد صحه گذاشت و نامزدی این جزیره برای آتلانتیس را محکم تر کرد.
5- دریای ساراگوسا - ایگناتیوس دانلی، عضو کنگرة آمریکا در قرن 19، اعلام کرد که آتلانتیس در بستر این دریا دفن شده است.
6- قطب جنوب - در 1995، دو کانادایی به نام های رند و رز فلم آت جایی در قطب جنوب را محل احتمالی آتلانتیس دانستند تا کلکسیون نامزدها از هر جهت کامل شود.
7- بیمینی- - ادگار کیس، پیشگوی معروف، این جزیره واقع در باهاما را محل آتلانتیس معرفی کرد.
آتلانتیس کجا است؟.
در طول قرن ها، چند صد منطقه به عنوان نامزدهای مکان آتلانتیس معرفی شده اند. از جزیرة اسپیتزبرگن که ستاره شناس فرانسوی" ژان بیلی" در 1778 معرفی اش کرد تا قطب جنوب که حرفش را رند و "رز فلم آت"، نویسنده های کانادایی در 1995 پیش کشیدند. اما ایگناتیوس دانلی، عضو کنگرة آمریکا در قرن نوزدهم، دوباره ایدة جایی وسط اقیانوس اطلس را به عنوان محل احتمالی آتلانتیس مطرح کرد. (افلاطون هم تقریبا همین نظر را داشت.) دلایلی که این آدم ها برای حرف هایشان می آوردند هم به اندازة همین پراکندگی جغرافیایی، تنوع دارد. دانلی برای حرفش به مهاجرت مارماهی ها به طرف دریای ساراگوسا استناد می کرد و فلم آت ها، حرف از جا به جایی شدید پوستة زمین می زدند.
نظرات
ارسال نظر