آتلانتیس

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

آتلانتیس_1  

  

تصویری خیالی از آتلانتیس

آتلانتیس (بهشت گمشده)

حدود 350 سال قبل از میلاد ' افلاطون در رساله ای به نام تیمائوس چنین نوشت : 12 هزار سال پیش از این جزیرهای بوده است بزرگ با تمدنی ستایش انگیز موسوم به آتلانتیس که... به این ترتیب نام قاره آتلانتیس برای نخستین بار بر قلم افلاطون جاری شد و به زودی بر سر زبانها افتاد.

این فیلسوف بزرگ یونانی انگاه در رساله دیگری به نام کور تیاس (Critias) شرح بیشتری از قاره اتلانتیس و تمدن آن نوشت " اتلانتها افزون بر 20 میلیون نفر بودند که در جزیره ای خوش اب وهوا به وسعت 154 هزار مایل مربع زندگی می کردند در جنگلهای انبوه اتلانتیس انواع جانوران بزرگ وکوچک می زیستند و شهرهای اباد آن با ساختمانهای عظیم با شکل هرم درخشش نور بود و مرمر...

 

طبق گزارش افلاطون "... بر این سرزمین اطلس حکومت می راند که مردم او را ستون آسمان می دانستند و در مرکز جزیره در بزرگداشت اطلس معبدی با شکوه ساخته بودند که دیوارهای عظیم داشت و درهای آن تزیین یافته بود از سنگها و فلزات قیمتی در زیر تابش نور خورشید همچون الماس می درخشید."

افلاطون ادامه می دهد :" مقدس ترین حیوان در نزد مردمان اتلانتیس گاو نر بود که مظهر قدرت بی شمار می رفت و به عنوان برترین هدیه به پیشگاه اطلس با مراسمی شکوهمند در برابر معبد بزرگ قربانی می شد تا فوران خون سنگهای مرمر را رنگ امیزی کند."

به نوشته افلاطون :" در قاره اتلانتیس شهرها به شکلی هندسی و زیبا ساخته شده بودند و کانال های اب که همچون رگها در بدن به هر سو امتداد داشتند مزرعه ها و باغها را سیراب می کردند. اساس فرهنگ و تمدن این مردمان سعادتمند همانا برادری و صفات عالی انسانی بود. اما چون قدرت ایشان روز افزون شد به تدریج شروع به دست درازی به دیگر سرزمینها کردند افلاطون میگوید :روح احساس و کمک در آنها دیگر از بین رفته بود آنها اعتقاد و ایمان خود را از دست داده بودند آنها با سپاهیانی بی شمار قصد فتح اتن و سرزمین های شرق را داشتند.

اما زئوس طوفانی بر آنها نازل کرد. مجازاتی که به هیچ وجه قابل تصور نبود. افلاطون در این باره نوشت "طوفان سبب زمین لرزه و سیل های بزرگی شد که به مدت یک شبانه روز به شدت ادامه داشت وقتی دریا جزیره آتلانتیس را به زیر خود فرو برد و ناپدید گشت " افلاطون تردید داشت که هرگز نشانهای از این سرزمین گمشده به دست اید.

او نوشت " اقیانوس در آن نقطه به مکانی غیر قابل عبور و جستجو تبدیل شده است".

به این ترتیب و به روایت افلاطون تمدن اتلانتیس در اغاز شکوفایی نابود می شود و سه نیروی سهمگین طبیعت یعنی : آتشفشان و زلزله و طوفان با چنان شدت و خشونتی بر پیکر اتلانتیس می تازد که تصور آن نیز لرزه بر پیکر ادمی می اندازد.این واقعه در سال 3500قبل از میلاد روی می دهد. جزیره اتلانتیس به لرزه در می اید ; زمین از هر سو شکاف بر می دارد و تکه تکه می شود. از قله های کوه آتش فوران می کند و تکه های مذاب همچون باران مرگ بنا ها را هدف قرار می دهد. سپس خاکستری داغ همه فضا را تیره و تار می کند و بر سراسر جزیره فرو می بارد تا... سرانجام چنان کند که آتلانتیس در زیر پردهای سنگین مدفون شود وبه افسانه ها بپیوند د.

چون افلاطون در گذشت ; اتلانتیس هم از یاد ها رفت و دیگر کسی سراغ آن جزیره اسرارامیز را نگرفت جز آنکه نا مش برای دریای اتلانتیک (واقع در میان سه قاره افریقا اروپا وامریکا ) باقی ماند.اما جست و جو گران و دوستداران تاریخ و گذشته زمین با مطاله رساله های افلاطون در اندیشه جزیره ای فرو می رفتند که در آن مردمی لایق و هوشمند زندگی می کردند و همواره پرسش این بود که اتلانتیس در چه نقطه ا ی قرار داشته و علت واقعی نابودی آن چه بوده است؟ ایا چنین تمدنی واقعیت داشته یا افلاطون از رویا های خود سخن گفته است؟ این تردیدها از انجا قوت می گرفت که اتلانتیس در زبان مصریان باستان به معنی " جزیره بی نام " است و یونانیان باستان نیز علاقه وافری به سرزمینهای اساطیری و داستانهای مربوط به اسطوره ها والهه ها داشته اند. بنابراین رساله افلاطون می بایستی درباره یک ارمانشهر در جزیره ا ی موهوم میان دریای اساطیری باشد.

یک فرض دیگر این بود که افلاطون از تمدنی سخن به میان اورده که نشانه ها و چگونگی آن

را از زبان دریا نوردان شنیده و خودش چیزهای زیادی به آن افزوده است.(قسمت اول) 

 

▼آتلانتیس_2  

آتلانتیس(بهشت گمشده) یونانیهای دوره باستان بر این باور بودند که انتهایدنیا صخره عظیمی است در جایی که "ستون هرکول" قرار دارد ! و این ستون همان تختهسنگهای بس بزرگی است که در دو سوی تنگه ای بین دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس (تنگهجبل الطارق) واقع است. دریا نوردان کشورهای حوزه مدیترانه هرگز جرات نمی کردند ازاین تنگه بگذرند و خود را به دریا های ازاد و اقیانوسها برسانند ; اما گاه پیش میامد که کشتیهای کوچک به دست امواج خروشان به اقیانوس اطلس کشیده می شدند و از دهانهتنگه می گذشتند. در این صورت دریانوردهایی که می توانستند خود را نجات دهند ودوباره به وطن بازگردند حکایتهای شگفت اوری از سرزمینهای سرشار از نعمت و اسایش درآن سوی ستون هرکول تعریف می کردند که بیشتر به افسانه پردازی شباهت داشت تا واقعیت ! ولی افلاطون با جمع‌آوری اطلاعات و مشاهدات دریانوردها اعتقاد یافته بود که در آنسوی تمدن حوزه مدیترانه تمدن دیگری در جزیره ای میان آبهای خروشان اقیانوس وجوددارد که همان آتلانتیس است. به گمان دانشمندان انچه افلاطون نشانی داده می تواندتمدنی باشد متعلق به دوران پارینه سنگی واقع در منطقه ای که در آن یخ بندان وجودنداشته است. جست و جوی دانشمندان و کنجکاوی آنها برای دستیابی به سرچشمه تاریخیآتلانتیس تا امروز ادامه داشته است. انسان با تکیه بر علم واطلاعات خود می خواهدسرانجام در یابد که " آتلانتیس مدفون شده " به طور دقیق در چه نقطه ای قرار داشته وکجا می تواند بوده با شد. ایا آتلانتیس قاره ایست تقسیم شده؟ ایا اقلیمی است غروبکرده در مثلث برمودا؟ با توجه به نشانه هایی که افلاطون در رساله های خود به دستداده است چنین گمان می کنند که جزایر " آ زور" باید از بقایای قاره گمشده آتلانتیسباشد. این جزایر همچون حلقه ای به همدیگر در اقیانوس اطلس قرار دارند و بر اساسشواهد و مدارک موجود در حدود 2200 سال پیش از میلاد با شراره های بر کشیده از قلهیک آتشفشان سهمگین و زلزله پس از آن تکه چاره شده اند. اوتوهنریخ موک که مهندساتریشی بود و علاقه وافری به تاریخ و جغرافیا داشت کتابی تحت عنوان " راز آتلانتیس" نوشت که شهرتی جهانی یافت و بار دیگر آتلانتیس را بر سر زبانها انداخت. انتشار اینکتاب در سال 1976 بود و به اعتقاد نویسنده آن جزیره آتلانتیس نه فقط وجود داشته ودستخوش یک بلای سهمگین طبیعی شده بلکه بازماندگان فاجعه آتلانتیس به سواحل امریکایجنوبی و شمالی و افریقا و اروپا افتاده و به هر سرزمینی که رسیده اند دانش خود رااز شهر سازی و معماری به کار بسته اند تا بناهای عظیم و معبد های با شکوه و قصر هایبزرگ مانند انچه که خود در آتلانتیس داشتند بسازند. بناهایی همچون اهرام مصر ومعبدهای مایا وازتک و... بر اساس فرضیه هایی که موک ارایه می دهد بسیاری از تمدنهایدوره باستان از دسته دوم بوده و همگی زاییده یک تمدن مادر به نام آتلانتیس هستند ! زیرا این غیر ممکن است که به طور تصادفی تمدنهای مشابهی در دورترین نقاط گیتی بهوجود اید و بخصوص معبد هایی به شکل هرم در هزاران کیلو متر دور از هم ( بین النهرینو حاشیه رود نیل و سواحل قاره امریکا و...) ساخته شود. موک حتی معتقد بود که بازی " پلوتا " که در میان اهالی باسک (اسپانیا) رواج دارد همان بازی رایج در تمدنهای مایاو آزتک است و ریشه در فرهنگ سرخپوستان امریکای جنوبی دارد. به گفته موک : زلزله وطوفان هولناکی که 12 هزار سال قبل از میلاد در اقیانوس اطلس روی داد نه تنها تمدندرخشان آتلانتیس را از میان برد بلکه دامنه امواج خروشان آن همه خشکیهای زمین را دربر گرفت و چنان کرد که در کتابهای آسمانی " توفان بزرگ " نام گرفت و 4000 سال از آنطوفان سپری شد تا یک بار دیگر تمدنهای انسانی در اینجا وانجای جهان جوانه بزنند. فرضیه های موک را دانشمندان علم زمین شناسی چنین توجیه می کنند که زلزله های شدیدیکه در کف اقیانوسها رخ می دهد می توانند چنان لرزش و هیجان شدیدی در آبهای اقیانوسبه وجود اورند که موجهای بسیار عظیم به پا شود و همه چیز را در ساحل به کام خودبکشد. در تابستان سال 1920 زلزله ای در منطقه شمال فرانسه (نرماندی) رخ داد که گرچهبیش از چند ثانیه طول نکشید اما تکانهای آن به اقیانوس اطلس و جزایر آزور (Azor) کشیده شد و شهر ساحلی تاپال را ویران کرد. بنابراین طوفانهای عظیم دریایی همچنان کهشهرها و تمدنها را به کام خود می کشند می توانند انچه را که بلعیده اند بار دیگر ازکف اقیانوس ها بالا بیاورند و در آن صورت است که ما شاهد پیدا شدن ستو نهای عظیمسنگی و دروازهای بزرگ و گنجها و... خواهیم بود. ایا ممکن است روزی آتلانتیس دوبارهاز زیر اب خارج شود و بر اثر انقلابهای دریایی بقایای تمدن درخشان آتلانتیس بر رویآن بیاید تا بتوانیم شهرها و معبدها و قصرها را مشاهده کنیم؟ افسانه آتلانتیس شایدروزی با کشف بنای تاریخی به زمان ما پیوند بخورد و رویای دیر پای انسان سرانجام بهواقعیت برسد. شاید هم آتلانتیس ارمانشهری است ساخته وپرداخته خیال. به هر روی اگرآتلانتیس اگر بهشت گمشده است یا جهنم مدفون شده در اعماق اقیانوسها تا به امروز فکرادمی را به خود مشغول داشته و فرهنگ ومشخصات آن سینه به سینه پیش امده و هنوزوهمچنان با انسان سخن می گوید.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...