دیدگاه نویسنده وبلاگ

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

از دیدگاه شناختی، تمدنها به دو گروه تقسیم می‌شوند. تمدنهای معروف و شناخته شده و تمدنهای کمتر معوف و شناخته نشده. تمدنهای شناخته شده عبارتند از تمدنهای ایران، روم، چین، مصر. این تمدنها بیشتر از آن جهت شناخته شده‌اند که در طی تاریخ پرفراز و نشیب خود از راههای مختلف چه صلح‌آمیز و چه جنگ، خود را به سایر کشورها شناسانه‌اند.

نکته دیگر آنکه شرق (شامل آسیا، اروپا و آفریقا) که بیشتر با هم در ارتباط بودند، اطلاعات ناچیزی در مورد غرب (قاره آمریکا) داشته‌اند و شاید بتوان گفت پیش از کشف قاره آمریکا توسط کریستف کلمب هیچ اطلاعاتی در مورد تمدنهای این قاره در دست نبود.

از آنجا که شناخت قاره امریکا به عنوان (فتح) شناخته شده و قوه قهریه در این میان نقش مهمی داشته است، فاتحان اولیه سعی چندانی در شناخت این تمدنها نداشته و بیشتر به مسائل روزمره می‌پرداختند. اما در این عصر که روشهای شناخت رشد و گسترش بسیاری داشته است، شناخت تمدنهای این سرزمین‌ها دلمشغولی بسیاری از متخصصان و عوام گشته است. داستانهایی که گاه بیشتر به افسانه می‌مانند و شواهدی که گاه غیرقابل باور هستند اما وجود دارند.

دریغ دانستم اگر نکته ظریفی در این میان گفته نشود. سالها پیش نویسنده سایت در زمانی که مطالعات اریک فون دنیکن را مورد مداقه قرار می‌داد، به بخشی برخورد نمود که در باره صحرای نازکا اظهار نظر شده بود. بزرگ‌مردی چون اریک فون دنیکن در پایان یکی از کتابهای خود با اشاره به خطوط منحنی و غیرقابل تعبیر نازکا با حیرت نگاه کرده و می‌گفت معلوم نیست این جای چرخها به کجا می‌روند و چرا در جاهای مختلف فاصله خطوط فرق دارند. امروزه که تکنولوژی عکس‌برداری هوایی و فضایی و ماهواره‌های عکسبرداری در اختیار بشر قرار دارد، متوجه می‌شویم که این خطوط در حقیقت تشکیل دهنده اشکال مختلفی است. اشکالی که گاه به شکل جانوران و یا اشکال مختلف بوده و گاه جنبه سمبلیک دارد. حال اگر در آینده پیشرفتهای جدیدی رخ دهد، شاید متوجه رموز دیگری شویم که هنوز بر ما پوشیده است.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...