بالدر

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

بالدر هم در افسانه‌های اسکاندیناوی به گونه ای روئین‌تن است. این قصه با کینه لوکی (که در روایت اسکاندیناوی نقش لوکی آشکارا نقش شیطانی است وی نقش دشمن خدایان را بازی می‌کند) نسبت به بالدر آغاز می‌شود بالدر خدای خوبی است که در رویایی از مرگ خود با خبر می‌شود "فریگ" به نیابت از خدایان برای پیشگیری از وقوع رویداد بد وارد عمل می‌شود او همه موجودات را وادار می‌کند که سوگند بخورند که به بالدر آسیبی نرسانند از آب و آتش وآهن و انواع فلزات گرفته تا صخره‌ها، زمین، درختان بیماری‌ها حیوانات و........ سوگند می‌خورند.

بالدر به نوعی بازیچه خدایان می‌شود. از آن  جهت که روئین‌تن شده است خدایان او را به ابزاری برای آزمایش تیرها ونیزه‌ها و سنگ‌های خود بدل می‌کنند. لوکی با نقشه قبلی و با لباس مبدل نزد فریگ می‌رود و از راز روئین‌تن شدن بالدر با خبر می‌شود.

لوکی می‌پرسد آیا موجودی هست که سوگند نخورده باشد، فریگ این راز مرگبار را افشا  می‌کند که در غرب تالار درختی به نام کشمشک وجود دارد که جوانتر از آن بود که سوگند بخورد دکتر شمیسا در انواع ادبی آورده است: "همه عناصر سوگند خوردند که به او آسیبی نرسانند جز گیاه دبق"

لوکی شاخه‌ای از درخت را می‌برد و به جایی که محل بازی خدایان است می‌رود همه خدایان در حال پرتاب به سمت بالدر هستند جز خادای نابینا "هود" لوکی از او می‌پرسد تو چرا چیزی پرتاب نمی‌کنی او جواب می‌دهد چون نابینا هستم  و چیزی هم برای پرتاب ندارم لوکی او را وسوسه می‌کند و جای ایستادن بالدر را به او نشان می‌دهد و شاخه را به دست او می‌دهد تا پرتاب کند. هود شاخه را به سمتی که لوکی نشان داد پرتاب کرد و بر اثر اصابت آن بالدر جان می‌سپارد.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...