آنان که نمی‌میرند مگر...

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

جاودانه شدن از آرزوهای ذاتی بشر بوده است که ربطی به زمان و مکان خاصی ندارد. انسان می‌خواهد جاودانه بشود و بماند؛ اما نشان دادن این خواست شکل

در ایران یک پهلوان رویین‌تن می‌شناسیم و آن اسفندیار است. هیچ سلاحی رابر تنش کارگر نمی‌دانند. باید گفت اندیشه «رویین‌تن» که ریشه

آدمیان تا زمانی که بتوانند همدیگر را زخم بزنند و از پای درآورند با هم برابرند. اگر در میان آنان کسی پیدا شود که ضربه هلاک بر او کارگر نیفتد از همه آنها برتر می‌شود و بدین گونه واجد صفت قهرمان بی

در ادبیات جهان این خصیصه به چند قهرمان نسبت داده شده است که با توجه به اهمیت آنها به معرفی چند تن از آنها بسنده می‌کنیم تا آنگاه به اسفندیار برسیم.

آخیلوس یونانی (آشیل)

وی از همه قدیمی‌تر و نامورتر است. به روایت اساطیر، آخیلوس به دست مادرش به نام تتیس که جزء ایزدان بود در آب رودخانه استیکس غوطه ور گردید و رویین‌تن شد. این رودخانه بنا به اساطیر یونان در دنیای دیگر روان است و هر کس در آب آن غسل کند رویین‌تن می‌شود.

اما درباره آخیلوس باید گفت تنها یک نقطه از تنش گزند ناپذیر ماند و آن پاشنه پایش بود که چون مادر او را از پا گرفته و در آب غوطه داده بود، آب به محل تماس انگشتش راه نیافت.

گذشته از این، آخیلوس جوشن نفوذناپذیری داشت که ساخته دست رب

آخیلوس چنان که می‌دانیم بزرگ ترین پهلوان جنگ «تروا» است و زندگی کوتاه و افتخارآمیزش سرانجام بر اثر تیری که از دست پاریس (شاهزاده تروایی) بر پاشنه

رویین‌تن زیگفرید

زیگفرید قهرمان حماسه نیبلونگون است که حماسه‌ای آلمانی بوده و متعلق به قرن دوازدهم است. باید گفت گوینده این حماسه ناشناخته مانده است. اما نحوه رویین‌تنی او آن است که اژدهای سهمگینی را می‌کشد و تن خود را در خونش غوطه

بالدر

سومین قهرمان رویین‌تن «بالدر» است. بالدر در اساطیر اسکاندیناوی رب‌النوع روشنایی است و سرگذشتش در افسانه

جوانی است که در میان جاودانیان از او مهربان تر، محبوب

وی روزی در هیئت پیرزنی نزد فریگا می‌رود و از او می‌پرسد که آیا همه آفریدگان و اشیاء سوگند خورده

فریگا ادامه می‌دهد: «این نهال که خیلی جوان بود نیازی به سوگند دادنش ندیدم». کولی پس از شنیدن این حرف می‌رود و شاخه ای از دبق را می‌برد و به جمع ایزدان می‌پیوندد، آنگاه به هاتر که ایزدی نابیناست و خارج از حلقه ایزدان ایستاده نزدیک می‌شود و می‌پرسد: «تو چرا در سرگرمی‌خدایان شرکت نمی‌کنی و چیزی به سوی بالدر نمی‌افکنی؟» جواب می‌دهد. «اولاً برای آن که چشمم نمی‌بیند و ثانیاً برای آن که چیزی در دست ندارم.»

کولی می‌گوید: «تو هم همرنگ جماعت شو. من الان دست تو را به جانب او راهنمایی می‌کنم، این شاخه را بگیر و رها کن.»

این را می‌گوید و شاخه دبق را در دستش می‌نهد و او آن را در همان جهتی که کولی برای او هدف‌گیری کرده بود می‌افکند، شاخه برتن بالدر فرو می‌آید. آن را می‌شکافد و او را از پای در می‌آورد.

اشتراکات سه رویین‌تن

در این سه تن چند وجه مشترک وجود دارد. به طور اختصار می‌توان این اشتراکات را این گونه وصف کرد:

۱- هر سه تن از برازندگی و برجستگی خاص برخوردارند، به این قیاس کسانی از موهبت رویین‌تنی نصیب می‌برند که واجد صفات خوب صوری و معنوی باشند.

۲- هر سه جوانند و برعکس آنچه انتظار می‌رود، عمری کوتاه دارند.

۳- دو تن از چهار تن از فر یزدانی بهره

او را زرهی است که نفوذ ناپذیر است. مانند زره آخیلوس جامه دیگری هم دارد که چون بپوشد از چشم

۴- دو تن از سه تن نقطه معینی از تنشان زخم پذیر است. فقط بالدر مرگش بسته به ضربت شاخه درخت خاصی است. اسفندیار شاهنامه در این خصایص با آنها مشترک است. برازندگی، جوانمردی، برخورداری از فر یزدانی، گزندپذیر بودن از گیاه خاصی که این مورد آخر به خصوص او را با بالدر همانند می‌کند. فرایز در مورد مرگ بالدر و رابطه با آن شاخه دبق بحثی دارد که به روشن شدن مرگ اسفندیار کمک می‌کند در نزد بعضی اقوام ابتدایی این اعتقاد بوده است که روح شخص می‌تواند خارج از تن خود او در قالب دیگری جای گیرد. مثلاً در حیوان یا گیاه یا شیء.

در افسانه

فرایزر همچنین از اعتقاد قومی

توضیحی که فرایزر راجع به دبق بالدر دارد آن است که شاخه دبق در زمستان هم سبز می‌ماند در حالی که بلوط، خزان زده و خشک می‌شود از این رو تصور می‌رفته است که این شاخه سبز، جان بلوط را در خود نیز نهفته دارد و این جان به این دلیل نهاده شده است که از آسیب مصون بماند.

این گونه گیاهان از دو خاصیت متضاد مرگباری و شفابخشی برخوردارند. چنین تصور می‌رفته است که دبق خاصیت مرهمی‌برای همه جراحات دارد. حتی بعضی اقوام آن را طلسم ضد سحر می‌شناختد و با خود به جنگ می‌برده

علاوه برآن چون می‌دیده

اسفندیار و راز رویین‌تنی او

در زرآتشت نامه که روایت خود را از کهن

۱- شراب به گشتاسب که چشمانش را به روی جهان دیگر و مینوی گشود.

۲- بوی گل به جاماست که او را از دانایی و روشن بینی بهره

۳- انار را به اسفندیار که او را رویین‌تن کرد.

۴- جامی‌شیر به پشوتن که او را زندگی جاوید بخشید.

تعبیری که مولر «ایران شناس فقید فرانسوی» از موضوع دارد این است که مواد مبین طبقات چهارگانه اجتماعی در ایران باستان

درباره انار که میوه اسفندیار و مسبب رویین‌تنی اوست لازم است توضیح بیشتری داده شود.

انار از زمان

بنا به اساطیر یونان، هنگامی‌که دیو نیزوس، پسر زئوس به توطئه نامادریش ژونو قطعه قطعه می‌شود از خونش درخت انار می‌روید. درباره اسفندیار باید گفت که طلسم رویین‌تنی او به دست سیمرغ شکسته می‌شود.

در شاهنامه سیمرغ مرغ فرمانروا است. سخنگو و همه چیزدان و چاره نگر، مرغ پاسدار رستم و خانواده زال است. اوست که زال را در شیرخوارگی می‌پرورد و رستم را که به روش طبیعی زاده نمی‌شد

و حال از چوب گز باید گفت که مسبب اصلی مرگ اسفندیار است.

گز در اینجا شبیه به شاخه دبق بالدار می‌شود که قبلاً توضیح داده شد. اما چرا گز و نه شاخه درخت دیگری؟ درست روشن نیست با این حال باید به چند نکته اشاره کرد:

۱-محلی بودن: گز بوته محلی سیستان است و هم اکنون نیز در آن منطقه دیده می‌شود.

۲-بلندی و باریکی: در شاهنامه بر این خاصیت تکیه شده است. سیمرغ به رستم توصیه می‌کند که از میان شاخه

بلندی این شاخه می‌تواند نشانه پیوند با آسمان شناخته شود.

۳- بی

۴ -خاصیت مرموز الوهی:

۵- سخت جانی و خاصیت طبی آن:

سیمرغ برای جنگ نهایی با اسفندیار، یک سلسله دستورهای دقیق به رستم می‌دهد: این چوب را به آتش راست کن، پیکان و پر بر آن بنشان، پیکانش را در آب رز بپروران چون با او روبه رو شدی و...

و بدین ترتیب اسفندیار کشته می‌شود و رویین‌تنی از میان رویین‌تنان کشته می‌شود.

به نظر می‌آید رویین‌تنی در میان اسطوره‌ها و در جوامع کهن از محورهای اصلی افسانه ها بوده است. این رویین‌تنی از آنجا که صبغه جهانی دارد به نظر می‌آید، بشر فارغ از آن که در چه جامعه و جغرافیایی زندگی می‌کرده است نیازمند رویین‌تنانی بوده است تا نشان دهد که روح جمعی یک جامعه همیشه نیازمند رویین‌تنی بوده است. ‌های مختلفی به خود گرفته است. ادبیات جهان مملو از پاسخگویی به این نیاز است. ادبیات کهن جوامع مختلف با خلق اسطوره‌های متنوع سعی داشته است پاسخی به این نیاز بدهد. رویین‌تن شدن برخی شخصیت‌ها در همین چارچوب قابل توضیح می‌شود. رویین‌تن، انسانی است که نمی‌میرد و نمی‌توان بر آن ضربه ای وارد کرد. این چنین شخصیتی در واقع جاودانه شدن را به همراه خود دارد. در عین حال بشر می‌داند که جاودانه شدن جسم امری محال است و به همین دلیل همه رویین‌تنان، نقطه ضعفی دارند که مرگ آنها از همین ضعف ناشی می‌شود. مطلبی که می‌خوانید نگاهی دارد به شخصیت‌هایی که در افسانه های برخی جوامع، رویین‌تن شده و از میان رفته‌اند. محور این مقاله بررسی اشتراکات این رویین‌تنان است با تکیه بر چگونگی رویین‌تنی اسفندیار.‌ای کهن دارد کنایه‌ای از آرزوی بشر به آسیب‌ناپذیر ماندن است و این خود می‌پیوندد به آرزوی بی‌مرگی و عمر جاوید.‌همتا می‌گردد که تجسم آن یکی از نیازهای روانی بشر بوده است.‌النوع آتش و فلزها بود. این زره را نیز مادرش به او هدیه داد.‌اش که «نقطه آسیب پذیر اوست» می‌خورد، به سر می‌رسد.‌ور می‌کند. پوست بدنش در تماس با این خون چنان سخت می‌شود که دیگر هیچ سلاحی بر آن کارگر نیست. وی نیز تنها یک نقطه از تنش گزندپذیر می‌ماند و آن موضعی است میان دو شانه‌اش که هنگام شست و شو در خون، برگی از درخت افتاده و آن را پوشانیده بود. سرانجام هم بر اثر ضربه‌ای بر همین نقطه هلاک می‌‌گردد. این ضربت از زوبین هاگن که پهلوانی از نزدیکان شاه گونته است، هنگامی‌که زیگفرید مشغول خوردن آب از چشمه ای است به آن موضع خاص فرود می‌آید.‌های کهن ایسلندی به نام او آمده است. بالدر پسر «اودین» است که خدای خدایان اسکاندیناوی است.‌تر و فرزانه‌تر کسی نیست. شبی خواب می‌بیند که مرگ نزدیک است،پس از این خواب همه ایزدان انجمن می‌کنند تا برای در امان نگه داشتن او از مرگ چاره‌ای بیندیشند. سرانجام بانو خدای فریگا دست‌اندرکار می‌شود و از آتش و آب و همه فلزات و سنگ ها و خاک و درختان و بیماری‌ها و زهرها و پرندگان و خزندگان و چرندگان پیمان می‌ستاند که به او آسیب نرسانند. پس از این پیمان بالدرگزند ناپذیر و رویین‌تن می‌شود. چون این چنین است خدایان او را وسیله سرگرمی‌خود قرار می‌دهند. بدین معنی که گاه گاه در میانش می‌گیرند و بعضی به سویش تیر می‌افکنند، برخی سنگ و یا ضربه‌های دیگر، بی آنکه کمترین آسیبی به او برسد. تنها در این میان یک تن به نام کولی که ایزد بدکاره‌ای است از رویین‌تنی بالدر ناخشنود است.‌اند که مصونیت بالدر را محترم شمارند؟ بانو خدای جواب می‌دهد: «آری، فقط یک گیاه است به نام دبق که چنین سوگندی نخورده است.»‌ورند و با عالم بالا ارتباط دارند، تنها زیگفرید از این اصل مستثنی است. او نیز همه چیزدان است و از نیرویی سحرآمیز نصیب دارد.‌ها ناپدید می‌ماند و توانایی‌اش دوازده برابر می‌گردد.‌های خودی مانند این معنی آمده و آن محبوس کردن جان دیو در شیشه است که چون می‌خواستند او را بکشند می‌بایست شیشه را به دست آورده بر زمین بزنند و بشکنند.‌یاد می‌کند که روز تولد طفل، درختی می‌کاشتند و تصور می‌کردند که این درخت همزاد کودک است و زندگی این دو به هم وابسته خواهد بود. به نظر او این نیز ربط پیدا می‌کند به همان اعتقاد که جان کسی در گرو شاخه درخت معینی است. اما کسی که روحش در گیاهی نهفته است چرا باید همان گیاه قاتلش شود؟ جواب این است که وقتی حیات شخص به چیزی بسته بود، مرگ او نیز به همان وابسته می‌گردد و چون جان یکی در شیء جان داشت طبیعی است که مرگ او بر اثر ضربه‌ای از همان شی عارض گردد.‌اند.‌اند که دبق بی‌آنکه ریشه‌ای در زمین داشته باشد روییده و سبز شده است، آن را نهالی می‌شناخته‌اند که از آسمان فرود آمده و هدیه الوهیت است. این باور نیز بوده که شاخه‌ای که بین زمین و آسمان بروید، ازبلایای ارضی و سماوی در امان است، بنابر این می‌تواند مصونیت خویش را به همزاد خود تسری دهند. ‌ترین ماخذ گرفته چنین آمده است که زرتشت پیامبر چهار ماده متبرک به چهار تن داد تا هر یک را از موهبت خاصی برخوردار کند. ‌مند می‌داشت. ‌اند. ‌های کهن میوه مقدس شناخته می‌شده و یکی از مظاهر فراوانی و باروری بوده است شاید به سبب دانه های فراوانی که در خود دارد. به دنیا آورد. ‌ها بلندترین و باریک‌ترین آنها را برگزیند. (سرش برترین و تنش کاست‌تر)‌بار بودن:گز گرچه میوه هایی دارد در ادبیات فارسی به بی ارزشی شهرت یافته است. آیا این معنی‌دار نیست که شاخه درختی بی‌ارزش و مطرود و دورافتاده کاری بزرگ یعنی کشتن اسفندیار انجام دهد. سیمرغ به این نکته توجه دارد که به رستم می‌گوید: «تو این چوب را خوارمایه مدار»، تعارض بین حقارت چوب و عظمت خاصیتی که در درونش نهفته است، مبین قدرت نهانی و بازیگری روزگار می‌تواند باشد. فرایزر در این باره در روایت مصر وقدیم اشاره می‌کند گز گیاهی است با خاصیتی الوهی که در مصر و برخی کشورها به آن اعتقاد راسخ وجود داشته است. در کتاب های قدیم به سختی چوب گز اشاره شده و آن را برای ساختن تیر مناسب دانسته اند.از لحاظ طبی نیز برای آن خواصی می‌شناخته اند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...