ترس های ما (1)

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

تعریف شما از ترس چیست؟ خود را آدم ترسوئی می دانید؟ از چه مواردی و به چه دلیلی می ترسید؟؟

به نظر شما ترسها چه عملکردی رو در وجود ما بر عهده دارند؟ چرا می ترسیم؟

آیا باید بترسیم و یا نباید بترسیم؟ آیا ترس و ترسیدن و ترساندن خوبه یا بد، ترس سازنده است و یا غیر سازنده، آگاهانه است و یا غیر سازنده، باعث رشده و یا مانع رشد و شاید هزاران و بی شمار پرسشهای دیگر از این قبیل؟؟؟…!!!

مسلماً تمامی مکانیزم های روانی که در وجود انسان به ودیعت نهاده شده برای انسان مهم و ضروری و مفید و راهگشا و سازنده و منجر به رشد و توسعه و تعالی انسان هستند، اما یه شرط خیلی مهم اینجا وجود داره که همون جمله معروف ” هر چیزی سر جای خودش وقت خودش و اندازه خودش ” که مطابق معمول خودنمایی میکنه و ما رو مسئول این می کنه که نسبت به این معقوله هم آگاهی های لازم و کافی رو برای طی طریقمون کسب کنیم.

پس تا اینجا متوجه شدیم که ترسها هم اگر که به اندازه و به جا و به موقع باشند : میتونن از اتلاف انرژی هامون جلوگیری کنند و موجودیت وجودیمون رو حفظ و صیانت و نگهداری کنند (تصور کنید اگر این مکانیزم در درون ما وجود نداشت چه مسائلی اتفاق می افتاد؟!!) و اگر هم که به اندازه خودش و سر جای خودش و وقت خودشون نباشن میتونن به طور جدی و حیرت آور و عمیق و شدید مسیر رشد و تعالی ما رو بهش آسیب وارد کنن و مارو از سعادتمون باز بدارند. حتماً اگر خود دچار این مسئله نباشید نیز تا به حال دیده و شنیده اید که برخی به دلیل ترس های کوچک، از برداشتن کوچکترین قدمی اظهار عجز می کنند !!!

حال میخواهیم به زبان خودمونی در مورد بعضی از انواع ترسها و جایگاه و چگو نگی شکل گیریشون مقداری گفتگو کنیم تا به طریق با آگاه شدن به این مکانیزمهای عمیق روانیمون تا حدودی بتوانیم عملکرد بهتر و بهینه تری رو در تعامل با این مکانیزم ها در مسیر تعالیمون داشته باشیم. چرا که تنها کلید تعالی، کسب آگاهی است !!

مکانیزها های ترس را می توانیم در چند قالب کلی بیان کنیم !!

یک مورد از این مکانیزمها ترس از اشتباه یا خطا کردن و یا به هدف نرسیدن و نا کام ماندن :

این مکانیزم به این معنا است که شخص بیش از اندازه از به هدر دادن منابعش و یا از پرداخت بهای به دست آوردن چیزی هراسناکه و تمایل دارد، که پرداخت حد اقل بها برای هر چیز از هر نظر چه مالی و چه زمانی و از همه لحاظ بهینه حرکت کند و به اصطلاح دچار تفریط شده، یعنی به دلیل این ترس غیر سازنده، قدم از قدم بر نمی دارد :

مثلاً فرض کنید که اگه ادیسون دچار این ترس بود و حتی یک لحظه هم میخواست که با خودش فکر کنه که من با این همه اختراع، به روایتی ۹،۹۹۹ تا اختراع دیگه که لامپ نیست چه کار کنم و به چه درد می خورن، الان وضعیتون به چه صورت بود و چه جوری زندگی می کردیم و ایشون ظاهراً حدود ۱۰،۰۰۰ مرتبه بر ترس ناشی از اتلاف انرژی و بهینه زندگی کردن و سعی و خطا نکردن و اشتباه کردن غلبه کرد تا لامپ اختراع شد، حالا این آگاهی رو در مورد خودتون بررسی کنین و وضعیت قبلی و موجود و آینده تون رو در این خصوص بررسی کنین.

برای نمونه دیگری از این معقوله را میتوانیم به ترس از شکست اشاره کنیم :

در این حالت شخص به دلیل گذشته به ظاهر پر افتخاری که برای خودش تا به حال تدارک دیده و آماده کرده و در این زمان این جایگاه رو برای خودش متزلزل می بینه حاضر به ادامه مسیر نیست از این بابت که نکنه با شکست الانش، کلیه موفقیتهای قبلیش هم زیر سئوال بره و کمرنگ بشه و احیا ناً از بین بره درست مثل قهرمانهای ورزشی که ترجیح میدن در اوج قدرت و قهرمانیشون و در حالی که شاید هنوز می تونن حضور اثر بخش و پر بهره ای داشته باشن صحنه رو بی دلیل ترک میکنن و به دوران باز نشستگی ناشی از ترس و بز دلیشون پیش از موعد و غیر زمان خودش میپردازند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...