کودک و ترس

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

شب شده است و مادر باران با نگاهی معنی‌دار به او می‌فهماند که باید برای خوابیدن به اتاقش برود و آماده خواب شود. هر چه سعی می‌کند که به روی خودش نیاورد و همراه پدر و مادرش بماند فایده‌ای ندارد.

درِ اتاق تاریک باران باز می‌شود، مادر چراغ را روشن می‌کند ولی باز هم ترسناک است، توی کمد، زیر تخت، پشت پنجره...

مامان، مامان می‌شود نروی، این جا بمان. می‌شود من بیام پیش شما بخوابم. نه باران جان تو باید توی اتاق خودت و سرجایت بخوابی. بیا نگاه کن توی کمد و زیر تخت هیچی نیست.

وقتی رفتی میان، تورو خدا، تورو خدا

اشک گوشه چشمش جمع شده و لب و لوچه‌اش را هم ورچیده‌اس.

مادر طاقت نمی‌آورد و...

ترس چیست؟

ترس واکنشی است طبیعی، لازم، مهم و مفید در صورتی که به طور کامل کنترل و به طور منطقی تعبیر شود باعث می‌شود که شخص در مواجهه با مشکلات بیشتر احتیاط کند. واتسون پایه‌گذار مکتب رفتارگرایی عقیده دارد که ترس یکی از صد غریزه یا انگیزه‌‌ای است که انسان با آن به دنیا می‌آید.

ترس یکی از پدیده‌هایی است که نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در تکامل انسان ابتدایی داشته است، همچنین در شکل‌گیری و توضیح شخصیت انسان و در روابط اجتماعی، ترس جزء یکی از فاکتورهای اساسی محسوب می‌شود.

هنگامی که ما ترس را تجربه می‌کنیم، دستخوش تغییرات بدنی و هیجانی گوناگونی می‌شویم که پاسخ ترس را تشکیل می‌دهند. پاسخ ترس دارای چهار عنصر است:

1- عناصر شناختی (انتظار آسیب قریب‌الوقوع)

2-عناصر بدنی (واکنش اضطراری بدن به خطر، به علاوه تغییرات موجود در ظاهر ما)

3-عناصر هیجانی (احساس دلهره و وحشت‌زدگی)

4-عناصر رفتاری (گریه، جنگ، گریز، در جای خود خشک شدن)

اضطراب چیست؟

اضطراب نیز همان چهار مولفه ترس را داراست ولی با یک تفاوت مهم، مولفه  شناختی ترس، انتظار خطری واضح و بخصوص است در حالی که مولفه شناختی اضطراب، انتظار خطری مبهم است.

ترس و اضطراب در کودک

آیا ماهیت ترس و اضطراب در کودکان همانند بزرگسالان است؟ آیا ترسی که در بزرگسالی باقی‌مانده،  ترس حل نشده در دوران کودکی است؟ و....

جواب این سوالات را با هم در مروری بر ترس و اضطراب خواهیم داد.

انواع ترس

به طور کلی ترس در کودکان را می‌توان به دو گروه عمده تقسیم کرد.

1- ترس‌های طبیعی و لازمه دوران رشد

2- ترس‌های نابهنجار (اضطراب)

ترس‌های طبیعی و لازمه دوران رشد

1- ترس اولیه: ترسی است که فروید (پدر روان‌تحلیل‌گری) آن‌ را به زمان تولد کودک و جدایی وی از رحم مادر نسبت می‌دهد. (این ترس قابل مشاهده نیست)

2- غریبی کردن: اولین ترسقابل مشاهده‌ای که کودک با آن روبرو می‌گردد ناشی از دوره‌ای از رشد کودکاست که کودک به لحاظ روانی هنوز فوق‌العاده ضعیف است و ما آن را با نامغریبی کردن می‌شناسیم.  این ترس بسیار معمول در نیمه دوم سال اول زندگی بهصورت ترس از رویارویی با غریبه‌ها است. کودک هشت ماهه وقتی که به غریبه‌هامی‌رسد بغض می‌کند، نگاهی به مادرش و نگاهی به غریبه می‌اندازد و بعد گریهسر می‌دهد.

این احساس که ناشی از محدود بودن محیط حس کودک است، در عین حال زاده  دوره  تکاملی است که در  کودک قابلیتی شکل می‌گیرد که توسط آن قابلیت کودک، فرد مورد اعتماد خود را که غالباً مادر است، می‌شناسد و از این رو حضور افراد غریبه در کودک ایجاد ترس می‌کند. چرا که آن‌ها با فرد مورد اعتماد کودک فرق دارند.

کودکان همیشه با ترس با غریبه‌ها برخورد نمی‌کنند. اگر غریبه‌ای برخورد آرامی با او داشته باشد، آرام حرف بزند و کم‌کم با او شروع به بازی کند، کمتر احتمال دارد که کودک بترسد.  تقریباً همه کودکان بین 7 تا 12 ماهگی از غریبه‌ها می‌ترسند.

1- ترس از جدایی: درطی دوران رشد شاهد شکل‌گیری احساس ترس دیگری در کودک هستیم. در این حالتکودک از اینکه از فرد مورد اعتماد خود جدا شود احساس ترس می‌کند و ما از آنبا نام «ترس جدایی» یاد می‌کنیم. کودک در این دوره از رشد برای اولین بارجدایی را به مثابه یک درد تجربه می‌کند و انتظار دوباره قرار گرفتن در کنارفرد مورد اعتماد خود را دارد. در این دوره از رشد، بر طبق تحقیقات پیاژه،  کودک هنوز توانایی درک زمان و پایداری اشیاء را ندارد و اگر برای مثالمادر کودک وی را نزد شخص دیگری بگذارد تا به خرید برود و کودک ببیند کهمادر وی دیگر نیست، اینطور تصور می‌کند که وی دیگر باز نخواهد گشت. اینحالت در کودک تولید ترس می‌کند. کودک در این حالت چند لحظه به در خیره نگاهمی‌کند و بعد گریه سر می‌دهد. کودکان یکساله‌ای که نابینا هستند ونمی‌توانند مادرشان را ببینند هنگامی گریه را سر می‌دهند که بشنوند مادراتاق را ترک کرده است. ترس از جدایی معمولاً بین هفت تا دوازده ماهگی ظاهرمی‌شود و اوج آن در 15 ماهگی و 18 ماهگی است و به تدریج کاهش می‌یابد.

2- ترس از تاریکی: احساس ترسدیگری که بیشتر در سنین بالای 2 سالگی بروز می‌کند ترس از تاریکی است. کودکان در این سن توانائی تشخیص تاریکی- روشنایی، شب-روز و بیداری-خواب راتازه کسب کرده است و این قابلیت هنوز در بُعد فوق ابتدایی آن عمل می‌کند. برای مثال اگر از کودکی در این سن بپرسید که روز تولدت کی است خواهد گفتکه: «من باید هنوز سه بار بخوابم و بعد روز تولدم است» بنابراین ترس ازتاریکی با درک کودک از تاریکی- روشنایی آغاز می‌شود و به‌علاوه در این سنکودک قادر نیست تا ترس خود را آگاهانه دریافت کند. همه ما این‌ را تجربهکرده‌ایم که کودک به هنگام آماده شدن برای خواب در این سن احساس ترس ازتاریکی را ابراز می‌کند.

3- ترس از شبه حیوانات: درحوالی 3 سالگی کودک از شبه حیوانات می‌ترسد. در این سن ناگهان محیط کودک کههنوز برایش مرموز است توام می‌شود با ترس از اشیاء... دلیل آن هم این استکه کودک در این سن از قوه  تخیل خود بهره می‌گیرد و برای اینکه بتواند بامحیط خود رابطه برقرار سازد به اشیاء پیرامون خود زندگی می‌دهد. بدین معنیکه تصور می‌کند اشیاء پیرامون وی جان دارند و عمل می‌کنند برای همین هم اگرمثلاً سر کودک به گوشه در بخورد گریه‌کنان می‌گوید: «این در بد جنس سرم رادرد آورد.» با تصور جان‌دار بودن اشیاء کودک از خطری که آن‌ها برای ویدارند احساس ترس می‌کند و اگر توجه کنیم فلسفه وجودی افسانه‌های کودکان،غلبه بر این ترس کودک در این دوره از رشد است. برای همین هم کودک خواهان آناست که یک افسانه را دائم برایش بازگو کنند و هر دفعه نیز می‌خواهد آنافسانه معین را (که با آن احساس آرامش می‌کند) کلمه به کلمه و مثل دفعه قبلبشنود و اگر با جملات دیگر برایش بازگو کنیم اعتراض خواهد کرد.

4- ترس‌های انطباقی: درسن چهار تا پنج‌سالگی دوره  انواع ترس‌های ناشی از انطباق بر محیط شروعمی‌شود. هر کدام از این انواع احساس ترس، نیاز آن‌ را دارند که بی‌تاثیرشوند (بدین معنی که درست است این نوع از ترس طبیعی و وابسته به رشد است امادر جهت گذر سالم کودک از این مرحله  ترس بیشتر از مراحل دیگر کودک احتیاجبه توجه و همراهی دارد). این ترس‌ها (ترس از مهد کودک، دبستان و...) یکیپس ازدیگری می‌آیند و می‌روند و کودک را آماده  آن می‌سازند تا ترس‌هایجدید را تجربه کند. همانطور که از نام این نوع از ترس پیداست کودک بیم دارد  از اینکه آیا می‌تواند الفت و صمیمیت را در محیط جدید همانند محیط قبلیخود داشته باشد یا خیر؟

نکته: ترس‌های دیگری هم که وابسته به دوران رشد هستند مانند ترس‌های دوران بلوغ، شخصیت یا ترس وجودی، ترس از مرگ وجود دارند ولی به‌دلیل مربوط نبودن به حوزه  کودک از پرداختن به آن صرفنظر می‌کنیم.

آیا ترس‌های طبیعی و لازمه  دوران رشد را باید نادیده گرفت؟

نادیده گرفتن هر کدام از صور ترس‌های مربوط به دوره‌های رشد و یا به گفته دیگر عدم آگاهی از این ترس‌ها در دوره‌های خاص تظاهر آن‌ها (بخصوص از سمت والدین) و از سوی دیگر وقفه‌های طولانی و غیرطبیعی در گذر از یکی و رسیدن به دیگری و حتی جابجایی آن‌ها همگی می‌توانند نشان‌دهنده  رشد غیرطبیعی فرد به لحاظ روانی باشند.

برخورد با کودک در هنگام ترس چگونه باید باشد؟

تربیت کاملاً آزاد کودک بدین معنی که انجام همه کار و همه چیز برایش مجاز باشد، زمینه  شکل‌گیری شخصیت بیمارگونه و توام با اختلالات متعدد را می‌سازد و از طرف دیگر تربیت مستبدانه که سخت‌گیری‌های متعددی را در راه خلاقیت و فعالیت آزاد کودک اعمال می‌دارد می‌تواند موجب واپس‌روی (بازگشت به مراحل قبلی در کودکی) در رشد شخصیت کودک گردد. پس به صراحت می‌توان گفت نقش تربیت و شیوه‌های فرزندپروری در رشد و شخصیت کودک بسیار حائز اهمیت است.

ترس‌های نابهنجار

این نوع ترس‌ها را در زمره  اختلالات اضطرابی دسته‌بندی می‌کنند.

در این قسمت به ذکر و شرح چند مورد مهم و شایع از این نوع ترس‌ها می‌پردازم.

1- ترس از صداهای نابهنجار: ایننوع ترس از بدو تولد در نوزاد دیده می‌شود و می‌تواند به طریق شرطی‌ شدن وتعمیم یافتن جنبه  مرضی به خود بگیرد. مثال آن ترس کودکی به نام آلبرت استکه در یازده سالگی بدون هیچ گونه ترسی با موش بازی می‌کرده است. برایاینکه آلبرت را بترسانند هر بار که برای بازی به موش نزدیک می‌شد صدایناهنجاری ایجاد می‌کردند. بعد از مدتی آلبرت نسبت به صدا شرطی شد و از موشمی‌ترسید. ترس آلبرت تعمیم‌یافته و حتی در سنین بالاتر از پالتو پوست مادرشو نظایر آن نیز واهمه داشت.

2- ترس به علت تعمیم: کودکبعد از رفتن برای واکسیناسیون و در هنگام واکسن زدن چون فردی که روپوش سفیدبه تن داشته برای او درد و ناراحتی ایجاد کرده است زین پس هر جا که روپوشسفید را می‌بیند شروع به گریه می‌کند و ترس در او ایجاد می‌شود. (هر دو ترسگفته شده عنصر شرطی‌سازی را همراه دارد، اما به‌خاطر داشته باشید در مثالاول مهم ترس کودک از صداهای نابهنجاراست.

3- ترس به علت تقلید: یکی ازانواع شایع ترس مرضی است. کودک خطر را احساس می‌کند در حالی که خطری وجودندارد. منشاء این نوع ترس غالباً برادر یا خواهر بزرگتر یا اعضای خانوادهاست. کودک با خود فکر می‌کند حتماً علتی دارد که دیگران از رعد و برق،تاریکی و حیوانات می‌ترسند لذا او هم به تقلید از دیگران می‌ترسد. (مادریکودکش را که از رعد و برق می‌ترسید نزد روان‌پزشک می‌برد و در مصاحبهمی‌گوید: فکر می‌کنم این یک ترس عادی باشد چون من هم از رعد و برقمی‌ترسم.

4- ترس به علت تنبیه: کودک را در تاریکی حبس می‌کنند و یا او را به حبس در تاریکی تهدیدمی‌کنند. چون تاریکی وسیله‌ای برای تنبیه به شمار می‌رود ابتدا کودک رامی‌ترساند و چون کودک به تنهایی در تاریکی ماند کم‌کم از تنهایی نیزمی‌ترسد و به هر جا که می‌رود حتماً باید کسی همراهش باشد.

5- ترس به علت تجربه قبلی: ترسممکن است بر اثر تجربه قبلی باشد. کودکی که شاهد تصادف اتومبیل پدرش براثر بی‌احتیاطی فرد دیگری بوده به علت شرطی ‌شدن ممکن است از سوار شدن بهاتومبیل بترسد.

کودکی که قبل از خوابیدن فیلم‌های نامتناسب با سنّش را می‌بیند ممکن است در موقع تاریکی اتاق خوابش صداهای شنیده شده را به آمدن دزدان یا آدم‌کش‌ها تعبیر کند و کم‌کم از تاریکی و تنهایی بترسد.

1- ترس از آلوده شدن به کثافت: برخیاز کودکان از کثیف شدن لباس خود بسیار ترس دارند و حتی اگر قطره آبی بر آنبچکد فکر می‌کنند که فاجعه‌ای رخ داده است. این حالت همانند هراس است وبرای کودک حالت ترس بسیار شدید دارد و نیز در ذهن کودک حالت وسواس‌گونه نیزدارد.

2- ترس از اشیاء تیز و برنده: ایننوع ترس در واقع ترسی شدید و وسواسی نسبت به اشیاء نوک تیز مانند قیچی،سوزن، چاقو و... است. در این حالت کودک حتی از نزدیک شدن به این اشیاءدچار وحشت می‌شود.

3- ترس از مرگ: کودکانیکه دچار ترس از مردن هستند از این می‌هراسند که در اثر ابتلا به کسالت‌هایمختلف، زندگیشان به پایان برسد و لذا درباره  مردن مرتباً به نحوی وسواسیصحبت و یا سوال می‌کنند.

4- ترس از مهد کودک و مدرسه: (بهاین نوع ترس در ترس‌های انطباقی اشاره‌ای کردیم اما به دلیل شیوع زیاد بهبررسی بیشتر می‌پردازم.) ترس از مدرسه و یا امتناع از رفتن به مدرسه حالتیاست که کودک از رفتن به مدرسه امتناع می‌ورزد و در منزل می‌ماند و به اصرارپدر و مادر هم توجهی نمی‌کند. پافشاری و اصرار پدر و مادر باعث پیدایشعلائم عدم تعادل روانی و اختلالات جسمانی می‌شود. این اختلالات معمولاً بهصورت دل درد، استفراغ، سر درد، سرگیجه و ضعف ظاهر می‌شود و غالباً ادامهپیدا می‌کند. نکته حائز اهمیت در این نوع از ترس، از بین رفتن حالات جسمانیدر روزهای تعطیل است و بررسی عدم علل عضوی لازم و ضروری است. این نوع ترساکثراً در روزهای اول ورود به مدرسه، کودکستان یا مهدکودک اتفاق می‌افتد ودر اکثر موارد پس از چند روز از بین می‌رود. این حالت از ترس بسیار شایعاست و به همین دلیل به بررسی علل احتمالی پیدایش آن می‌پردازیم. علت بیماریممکن است از اشکال تطابق کودک با محیط مدرسه، آموزگار و همشاگردی‌ها باشدیا اینکه اشکالات جسمی موجب ناراحتی او در معاشرت با سایرین شود و یا مسائلمثل ضعف شنوایی یا بینایی باعث ترس از مدرسه باشد. مطالعات نشان داده‌اندکه در بیشتر موارد علت مربوط به مدرسه نبوده بلکه ترس و اضطراب کودک ناشیاز جدا شدن از مادر و تنهایی است و به همین دلیل احساس عدم امنیت می‌کند. بین این کودکان و مادرانشان وابستگی شدیدی وجود دارد. این کودکان در منزلبا قدرت، نترس و فعال‌اند و در محیط خارج برعکس ترسو، غیرفعال و وابسته بهوالدین خود هستند.

نبودن عواطف مادری و بخصوص تغییر در رفتار مادر و حق تصورات دوران کودکی مبنی بر اینکه مادر دیگر او را دوست ندارد ممکن است یکی دیگر از علل اصلی امتناع از رفتن به مدرسه باشد.

ترس، اضطراب و هراس

هر 3 این مفاهیم از یک ریشه‌اند و تنها در میزان شدت و منبع به‌وجود آورنده با هم دارای تفاوت هستند. تمامی ترس‌های نابهنجار و یا اختلالات اضطرابی شایع در کودکان که مطرح شد می‌تواند دارای شدت و ضعف باشد. پس تعیین‌کننده اینکه آیا این حالت اختلال محسوب می‌شود یا نه بستگی به شدت آن دارد.

ترس و دیگر اختلالات

کودکان متبلا به ترس غالباً علاوه بر واکنش ترس علائم دیگری نیز از خود ظاهر می‌سازند. شایع‌ترین آن‌ها عبارتند از اختلال در خواب (45٪)، پرخاشگری (35٪)، ناخن جویدن (3٪)، شب ادراری (3٪) و لکنت زبان (6٪).

درمان

همانطور که قبلاً اشاره شد بسیاری از ترس‌ها لازمه  دوران رشد کودک است و با طی شدن زمان خودش به شرط برخورد سالم محیط به سر خواهد آمد. پس نقش تربیت و اصول فرزندپروری بسیار حائز اهمیت است. برای درمان کودکان مبتلا به اضطراب و هراس نخست باید علت اختلال را برطرف کرد. در معالجه این کودکان باید به کودک توجه شود نه به ترس.

منابع

روزنهان، دیوید ال. و سیگمن، مارتین ال پی. “آسیب‌شناسی روانی”، ترجمه یحیی سیدمحمدی، نشر ارسباران، 1382.

سیف‌نراقی، مریم و نادری، عزت‌الله. “اختلالات رفتاری کودکان و روش‌های اصلاح و ترمیم آن”، دفتر تحقیقات و انتشارات نور، 1379.

میلانی‌فر، بهروز. “روان‌شناسی کودکان و نوجوانان استثنایی”، نشر قومس، 1382.

ماسن، پاول هنری.، کیگان، جروم.، هوستون، آلتا کارول. و جین وی کانجر، جان. “رشد و شخصیت کودک”، ترجمه مهشید یاسایی، نشر مرکز، 1380.

راه‌رخشان، محمد. “ترس از دیدگاه روان‌کاوی و نقش آن در شکل‌گیری شخصیت فردی و اجتماعی انسان”، مقاله چاپ نشده، هامبورگ، 1993.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...