تناسخ در اسلام

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد

وازایش یا تناسخ یا باززایی زاییده شدن دوباره پس از مرگ است. از دیدگاه عموم اعتقاد به تناسخ و معاد (وجود عالم برزخ و عالم آخرت) و نابودی روح در تضاد با یکدیگر اند.

در قرآن

«حَتَّی إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ [المؤمنون: ۹۹-۱۰۰]

یعنی «آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می‌دهند تا زمانی که مرگ یکی از آن‌ها فرا می‌رسد می گوید: پروردگارا مرا بازگردان(۹۹) باشد که در آنچه ترک کرده‌ام عمل صالح انجام دهم. حاشا که بازگردد، همانا سخنی که او می‌گوید و هیچ فایده‌ای ندارد. از پس سرشان برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند.(۱۰۰)»

«وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَی رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ* قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ*ِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ»[۱]

یعنی «و در صور دمیده شود، ناگهان آن‌ها از قبرها، شتابان به سوی پروردگارشان می‌روند(۵۱) می‌گویند ای وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؟ (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده است و فرستادگان او راست گفتند.(۵۲) صیحه واحدی بیش نیست، ناگهان همگی نزد ما حاضر می‌شوند.»(۵۳)

 

در بین فلاسفة اسلامی

فلاسفة مسلمان[۲] به ابطال تناسخ معتقد اند. دلایل آنها گاهی علیه هر نوع تناسخ است و گاهی فقط علیه تناسخ نزولی یا صعودی. روش ابطال بستگی به چند بحث فلسفی دارد:

1- این که نفس حادث است یا قدیم. یعنی خلق شده یا همواره وجود داشته.

2- این که نفس چگونه است.

3- این که ارتباط نفس با بدن چیست.

 

فلسفة مشا

در فلسفة مشاء نفس حادث است. یعنی همیشه وجود نداشته. بلکه ایجاد شده. آنها معتقدند اگر بدن به حد خاصی از توانایی برسد، روح (یا نفس یا علل مجرد یا غیر جسمانی) به آن افاضه می‌شود.

گروهی از آنها معتقدند: اولاً «روح و جسم، رابطهٔ قابل و مقبول دارند» یعنی یکی می‌تواند دیگری را بپذیرد. دوم اینکه روح اولین بار در جسم خلق می‌شود. بنابرین با رسیدن بدن به مزاج (حالت) مناسب، نفسی حادث می‌شود (به وجود می‌آید) و به آن تعلق می‌گیرد.

لذا در ابطال تناسخ معتقدند: «اگر نفس دیگری که در اثر مرگ، بدن خود را رها کرده‌است بخواهد به آن بدن جدید تعلق بگیرد. لازمه اش این است که دو نفس به یک بدن وابسته باشند و این محال است. زیرا هر نفسی یگانگی خود را شهود می‌کند و نفس دیگری را که در بدن او تصرف کند نمی‌یابد.»[۳]

 

فلسفة ملاصدرا

ملاصدرا با تکیه بر اصل حرکت جوهری و حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس در ابطال تناسخ چنین می‌گوید:

تعلق نفس به بدن یک تعلق ذاتی و ترکیب آن دو ترکیب اتحادی و طبیعی است، نه صناعی یا انضمامی از سیوی دیگر، هر یک از جوهر نفس و بدن با یکدیگر در سیلان و حرکت اند؛ یعنی هر دو در ابتدای پیدایش نسبت به کمالات خود بالقوه‌اند و روی به سوی فعلیت دارند. بنابراین تا هنگامی که نفس به بدن عنصری تعلق دارد، درجات قوه و فعلیت او متناسب با درجات قوه و فعلیت بدن خاص اوست. حال می‌گوییم: هر نفسی در مدت حیات دنیویاش با افعال و اعمال خود به فعلیت می‌رسد. به همین خاطر سقوط او به حد قوهٔ محض، محال است؛ همان طور که بدن یک حیوان پس از کامل شدن، دیگر به حد نطفه بودن باز نمی‌گردد. زیرا حرکت همان اشتداد و خروج از قوه به فعلیت است و حرکت معکوس امری بالعرض است. بنابراین، اگر نفس پس از مفارقت از بدن بخواهد به بدن دیگری در مرتبهٔ جنینی و مثل آن تعلق گیرد، ناگزیر بدن در مرتبهٔ قوه و نفس در مرتبه فعلیت خواهد بود و چون ترکیب این دو طبیعی و اتحادی است - یعنی هر دو به یک وجود موجودند - ترکیب بین دو موجود بالقوه و بالفعل محال است.

 

در بین شاخه‌های اسلام

عموم فِرق اسلامی در این عقیده متفقند که روح پس از پایان این زندگی، به بدن دیگری در این جهان باز نمی‌گردد و دانشمندان شیعه و سنّی با صراحت تمام، عقیده تناسخ را که یکی از خرافات ادیان باستانی هند است، محکوم ساخته‌اند.[۴]

دیدگاه شیعه

در حدیثی از علی بن موسی الرضا آمده:«هرکس قایل به تناسخ باشد نسبت به خدا کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب نموده است.»الگو:ترجمه عیون اخبار الرضا علیه السلام ج ۲ صفحه ۴۸۴ باب ۴۶ نُصَیریه و دروزیه (دو فرقة منسوب به شیعه که از قرون اولیة اسلامی به وجود آمده‌اند) به تناسخ معتقدند. دروزیان معتقدند نفس پس از مرگ به بدن دیگری منتقل می‌شود زیرا بدن چیزی جز پیراهن (قمیص) نفس نیست. اصطلاح تقمّص به جای تناسخ از اینجا پیدا شده است. دروزیان انتقال نفس انسان به بدن حیوان را نپذیرفته‌اند. نصیریه معتقدند تناسخ کیفر ارواح عاصی است.[۵]

دیدگاه اهل حق

«دونادون»، «دون به دون» یا «جامه به جامه» مفهومی در آیین یارسان یا اهل حق است که ارتباط نزدیکی با مفهوم تناسخ و حلول روح دارد. به گفته مجلسی، اهل حق اعتقاد به رجعت که از اصول مسلم فرقه شیعه (مورد تایید قرآن سوره نمل و احادیث موثق شیعی است) است هستند منتها در زبان عامیانه به دون تصریح شده‌است و این تفکر مسلماً اسلامی و شیعی می‌باشد و هیچ ربطی به تناسخ ارواح بودایی ندارد. رجعت در شیعه و مرام اهل حق به مفهوم بازگشت خواصی، از اهل حق و اهل باطل، به امر حق پس از مرگ به دنیا می‌باشد[۶]

منابع

1- یس: 51- 53

2- منبع

3- در ابطال تناسخ می‌گویند: چون رابطهٔ نفس و بدن، رابطهٔ قابل و مقبول است، پس با رسیدن بدن به مزاج مناسب، نفسی حادث می‌شود و به آن تعلق می‌گیرد؛ چرا که پیدایش نخستین نفوس انسانی در ابدان خود مستند به همین جهت است. حال اگر نفس دیگری که در اثر مرگ، بدن خود را رها کرده است بخواهد به آن بدن جدید تعلق بگیرد. لازمه اش این است که دو نفس به یک بدن وابسته باشند و این محال است. زیرا هر نفسی یگانگی خود را شهود می‌کند و نفس دیگری را که در بدن او تصرف کند نمی‌یابد.

4- تناسخ (بودن یا نبودن مسئله این است)، مرتضی فتحی فر، ص 102

5- همان، ص 40

6- (مراجعه به مهدی موعود نوشته علامه مجلسی)

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...