آیا تجربه‌های نزدیک به مرگ حقیقت دارند؟

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

مقدمه

آیا NDE ها حقیقت دارند؟ آیا مجموعۀ این گزارش ها دریچه ای را به روی ما برای جواب دادن به سؤالات بالا در مورد مرگ و زندگی و جهانی دیگرباز می‌کنند؟ آیا کسانی که ادعای تجربۀ NDE را کرده‌اند راست می‌گویند؟ آیا ممکن است این تجربه‌ها توهم و زائیدۀ فعالیت‌های غیر عادی مغز که تعادل شیمیائی خود را در هنگام مرگ از دست داده و نتیجۀ شرایط بحرانی آن باشد؟ بحث مفصل راجع به صحت یا سقم گزارشهای NDE از محدودۀ بحث ما خارج است. در اینجا بدون شرح مفصل و به صورت خلاصه به مهمترین شواهدی که دال بر صحت و واقعی بودن NDE ها هستند می پردازیم....

 

آیا تجربه‌های نزدیک به مرگ حقیقت دارند؟

1- بسیاری از NDE ها در حالی بوده که تجربه کننده از نظر مغزی مرده و نوار مغزی یا به اصطلاح ای.ای.جی. او خط صافی را نشان می داده است. ولی در این حال توانسته تجربه ای عمیق، پیوسته، مرتب و نا آشفته، شفاف، و بسیار زنده و واقعی داشته باشد.

2- تعداد زیادی گزارش وجود دارد که در آن تجربه کننده‌ در حالی که فاقد هر گونه علائم حیات بوده توانسته اتفاقاتی که در دنیای فیزیکی رخ می‌داده، مثلاً فعالیت‌های پزشکان در اتاق بیمارستان بر روی بدن او یا حرفهای اطرافان را دیده و شنیده و بعد از احیاء آن ها را با ذکر جزئیات بازگو کند. مشاهده بدن خود از خارج یکی از مشترک ترین قسمتهای NDE هاست. تجربه کننده‌ها توانسته‌اند حتی اتفاقاتی را که دور از محل بدنشان، مثلاً مکالمات بین دکترشان و اعضاء خانواده را در اتاق انتظار بیمارستان بدرستی گزارش کنند. یکی از مشهورترین موارد از این گونه NDE ها مربوط به خواننده و ترانه نویس آمریکایی پم رینولدز (Pam Reynolds) است که در سال 1991 در سن 35 سالگی در حالی که بر روی مغز او در بیمارستان مشهور سنت جوزف به علت بسته شدن یک رگ مهم مغز، جراحی انجام میگرفت اتفاق افتاد [9]. این یک عمل جراحی بسیار مشکلی بود و با روشی ویژه ک به اصطلاح پزشکی "هیپودمیک کاردیاک ارست" نامیده میشود انجام گرفت. برای این جراحی دمای بدن پم رینولدز به 16 درجه تقلیل داده شد و توسط دستگاه، گردش خون و تنفس وی متوقف شده و جریان خون از مغز وی قطع گردید. به علاوه، در تمام طول عمل چشمهای او توسط یک برچسب نواری و گوشهای او توسط گوشی کاملاً بسته بود. پم رینولدز در حین عمل برای مدتی علائم حیات را کاملاً از دست داد درحالی که نوار مغزی او کاملاً یک خط صاف بود. بعد از احیاء و بهوش آمدن وی توانسته بود جزئیات آنچه در اتاق عمل در این مدت رخ داده را برای پزشکان و پرستاران بازگو کند. گزارش او شامل گفتگوهای بین پزشکان در اتاق عمل، و شکل ابزاری که برای عمل بر روی او استفاده شده، و فعالیتهای دیگری که در آن حین رخ میداده مانند ورود و خروج افراد از اتاق عمل بود. گزارشهای او با واقعیت کاملاً تطابق داشت که بسیار شگرف آور بوده و به هیچ شکل با اصول علمی و عادی که ما می‌شناسیم قابل توجیه نبوده و نیست. پم رینولدز همچنین میگوید که در حین این NDE نوری را دید که به شدت به آن جذب شده و به طرف آن حرکت کرده بود. با نزدیک شدن، نور بسیار درخشنده‌تر شده و به تدریج او متوجه شد که می‌تواند عده ای از بستگان ازجمله مادربزرگ و عموی خود را که مرده بودند، در این نور ببیند. پم می‌گوید که با آنها از طریق تلپاتی و ضمیر صحبت نموده است. ولی بعد از مدتی به او گفته شده بود که باید به بدن خود بازگردد ولی او نگاهی به بدن خود نموده و از این کار ممانعت کرد. عموی پم سعی کرد که او را ترقیب به بازگشت به بدن کند و درست در لحظه ای که پم از بیرون میدید که پزشکان دستگاه شک را روی بدن او گذاشته و به برای بکاراندازی قلب به او شک وارد می کنند، احساس کرد بسوی بدنش به شدت هل داده شده و او ناگهان خود را در بدن خود یافت. او میگوید که احساس بازگشت به بدن مانند احساس شیرجه پریدن در آب مخلوط با یخ بود.

3- کسانی که کور مادر زاد بوده اند توانسته اند در حین تجربۀ NDE خود ببینند. در کتاب "زندگی بعد از زندگی" دکتر مودی به گزارش NDE که توسط پیرزنی که از بچگی کور بوده اشاره می‌کند. وی بعد از احیاء، جزئیات آنچه در اتاق عمل رخ داده بوده و شکل ابزاری که مورد استفاده قرار گرفته، افرادی که از اتاق وارد و خارج شده اند، و گفت وگوهای میان آنها را بازگو کرده بود. برای پزشک و پرستاران این امر غیر قابل باور بود و به همین دلیل او را به دکتر مودی که در این زمینه تحقیق میکرد معرفی کردند.نمونۀ دیگر، زنی بود که دچار ایست قلبی شده و خواهر او نیز به خاطر دیابت شدید دربخش دیگری از همان بیمارستان در حالت کما بود. این زن بلافاصله بعد از احیاء به پزشک خود گفت که خواهر من درگذشته است. پزشک در ابتدا آنرا انکار کرد، ولی بعد از اصرار زن، پرستاری را به بخش دیگر فرستاد که از حال خواهر او باخبر شوند. معلوم شد که ادعای او صحت داشته و خواهر او در همان زمان درگذشته بوده است.

دکتر کن رینگ و شارون کوپر (Ring, Ken and Sharron Cooper) نتیجه تحقیقات دو سالۀ خود بر روی تجربه های NDE افراد کور در کتاب "دید ذهن" منتشر کردند [5]. در این کتاب تجربیات 31 نمونه از نابینایانی که برخی از آنان به طور مادرزادی دچار این نقیصه بوده‌اند بیان شده است. این افراد توانسته‌اند پس از بازگشت به زندگی، اشیاء، اشکال و رنگ­های اطراف خود را چنان که بوده است با جزئیات توصیف کنند. یکی ازنمونه ها زنی 45 ساله به نام ویکی امیپگ است که در حین تولد عصب بینائی او بخاطر اشکال در دستگاه اینکوبیتور و دریافت اکسیژن زیاد بکلی آسیب دیده وبینائی خود را از دست داده بود. قلب وی در 45 سالگی در حین یک عمل جراحی برای مدتی متوقف شده و دوباره به کار انداخته شد. بعد از به هوش آمدن وی توانست برخی از جزئیات مختلف آن چه را حین عمل وی ­در اتاق عمل و پیرامون آن می گذشته،عیناَ بازگو کند.

4- کودکان زیادی تجربۀ NDE داشته‌اند و گزارش‌های آنها شباهت به تجربۀ بزرگسالان دارد، با اینکه این کودکان هنوز آشنائی قبلی با این پدیده، یا با تعلیمات دینی و مذهبی نداشته و ذهنیتی نیز از مرگ و جهان ماوراء و معنویت ندارند و محتوای ذهنی آنها تفاوت زیادی با بزرگسالان دارد.

دکتر ملوین مرس (Melvin Morse)، استادیار و پزشک بخش کودکان بیمارستان واشینگتن در آمریکا، که هیچ اعتقادی به زندگی بعد از مرگ نداشت، در سال 1982 در حین طبابت با اولین مورد NDE یک کودک در کار خود روبرو شد [4]. وی در حالی که در یک کلینیک در شهر پوکاتلو در ایالت آیداهو مشغول به طبابت بود دختر بچه ای را که در اثر غرق شدن در استخر تمام علائم حیات را از دست داده بود و برای مدت 19 دقیقه قلب او متوقف بود را احیاء کرد. این کودک بعد از احیاء برای دکتر مرس تعریف کرد که چگونه بدن خود و دکتر مرس را در حالی که روی بدن او کار میکرده و سعی در احیاء آن داشته است را از بیرون می‌دیده است. او بعد از احیاء جزئیات بسیاری از آنچه در حین 19 دقیقۀ توقف قلبی او در اتاق بیمارستان رخ ‌داده بوده است را برای دکتر مرس بازگو می‌کند و می‌گوید که از تونلی آجری عبور کرده و به جائی بسیار زیبا و نورانی رسیده بوده است. دکتر مرس به کودک گفت که نمی‌تواند این را براحتی باور کند وکودک در جواب گفت "نگران نباش دکتر مرس، بهشت حقیقت دارد". بازگو کردن جزئیات اتفاقات بیمارستان و آنچه در ان اتاق میگذشته در حالی که کودک هیچ علائمی از حیات نداشته، برای دکتر مرس یک شُک فکری بود و باعث شد دکتر مرس آن را در جورنال علمی بسیار مشهور "جورنال انجمن پزشکی کودکان آمریکا" بعنوان یک مقاله منتشر کند. با وجود جنبه‌های خارق العاده این اتفاق، دکتر مرس همچنان در شک و ناباوری خود باقی می‌ماند، ولی بعد از اینکه موارد مشابهی را از سایر پزشکان می‌شنود تصمیم به تحقیق جدی در این زمینه می‌گیرد. او در یک بررسی 26 کودک که مرده و دوباره احیاء شده بودند را مورد مطالعه قرار داد و آنرا با 131 کودک که به شدت مریض بودند ولی علائم حیات را از دست ندادند مقایسه کرد. وی دریافت که 23 کودک از 26 نفر تجربۀ NDE داشته‌اند در حالی که هیچیک از 131 کودک در گروه دوم چنین تجربه‌ای را نداشته‌اند. بعد از این تحقیقات، دکتر مرس مطالعه چندین ساله‌ای را روی زندگی این کودکان و اثر NDE روی آنها آغاز کرد و دریافت که در حقیقت تجربۀ NDE در زندگی این کودکان اثر مثبتی گذاشته و خصائصی مانند مهربانی و گذشت را در این کودکان به طور بارزتری افزایش داده است.

5- NDE بسیاری از افراد تأثیرات عمیقی در زندگی آنها داشته و باعث تغییراتی شگرفی در زندگی آنها در جهت درسهائی که از تجربۀ خود گرفته‌اند شده است، مانند ترک اعتیاد به مواد مخدر یا الکل، تغییر شغل و نحوۀ زندگی، وقف زندگی خود به امور خیریه، و غیره.

گردن آلن (Gordon Allen)، مدیرعاملی بسیار موفق و ثروتمند در شهر سیاتل آمریکا بود که به عنوان مدیر عامل سال شناخته شده بود. او بعد از تجربۀ خود در سال 1993 که در اثرایست قلبی اتفاق افتاد، از شغل خود استئفا داده و زندگی بسیار مرفه و شهرت و روابط اجتماعی متعدد خود را کنار گذاشته و به زندگی نسبتاَ ساده ای روی آورد و شغل مشاورۀ جوانان و کودکانی را که دچار مشکلات شخصی و خانوادگی هستند را انتخاب نموده و به عنوان یک کشیش در کلیسا نیز مشغول به خدمت شد. گزارشی مستند دربارۀ او و این رویداد به نام "روزی که مُردم" درسال 2003 در کانال 2 شبکۀ بی بی سی بین المللی و متعاقباً در چندین شبکه تلویزیونی دیگر در آمریکا و اروپا پخش شد [6].

هوارد استرم، استاد سابق و رئیس دانشکدۀ هنر دانشگاه کنتاکی هیچ اعتقادی به خدا و زندگی بعد از مرگ نداشت. او در سال 1985 در حین یک سفرعلمی به همراه عده ای از دانشجویان خود به اروپا دچار خون ریزی شدید روده شده و به بیمارستانی در پاریس منتقل می گردد. بعد از معاینه به او گفته می‌شود که نیاز به عمل جراحی فوری دارد. در آن موقع به خاطر تعطیلات آخر هفته، پرسنل کافی و پزشک متخصص در بیمارستان نبوده و جراحی او به تأویق می‌افتد. در این مدت هوارد استرم ساعتها درد و خونریزی را تحمل کرد و در حالی که منتظر جراحی بود برای مدتی قلب او متوقف شده و می‌میرد. او بعد از احیاء بکلی متحول شده و زندگی خود را وقف رساندن پیام معنویت به مردم نمود. وی که یک منکر به تمام معنی بود بطور تمام وقت در کلیسا به عنوان کشیش مشغول به کار شد. تجربه NDE وی در چندین برنامه تلویزیونی مختلفی در آمریکا، منجمله شوی تلویزیونی مشهور اپرا وینفری، 48 ساعت، کانال دیسکاوری، و شوی امروز پخش شد [7].

دکتر جیل بولت تیلر دانشمند و متخصص مغز از دانشگاههای ایندیانا و هاروارد در آمریکا است که او نیز در سن 37 سالگی در اثر پاره شدن یکی از رگهای مغزی و خون ریزی شدید دچار یک سکتۀ قوی شده و در نتیجه خود تجربۀ NDE داشت. در سال 2008 دکتر تیلر توسط مجلۀ مشهور تایمز آمریکا در لیست 100 نفر از اثر گذار ترین افراد قرار داده شد. وی در کتاب خود به نام "حرکت من به سوی بصیرت: سیاحت شخصی یک دانشمند مغز" می گوید که متوقف شدن فعالیت های مغزی او باعث شد که حقیقت را از چشم انداز جدیدی ببیند، با دیدی باز و بدون منیت و اتصال به گذشته و آینده. او در کتاب خود می گوید "... احساسی بالاتر و پر از شعف مرا در خود گرفت. در این حال آگاهی من به سطحی فراگیر و تمام شمول گسترش یافت، چون یکی بودن با تمامی هستی. دیگر مرزهای بین خود و جهان اطراف را حس نمی کردم و خود را مانند سیالی حس می کردم که در تمام فضا در جریان است. من وارد آنچه بودائیان آنرا نیروانا می خوانند شده بودم."

دکتر ایبن الگزندر (Eben Alexander) دکتر متخصص در جراحی مغز و استاد دانشگاه هاروارد یکی از منکرین سرسخت این بود که NDE ها نشانۀ حیات بعد از مرگ هستند. او که یک دانشمند متخصص از یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا در این زمینه است، اصرار داشت که آگاهی و ضمیر ما تنها ساختۀ فعالیتهای مغزی ما هستند. در سال 2008 دکتر الگزندر خود دچار یک نوع عفونت مننژیت شدید مغزی بسیار نادر گردید. دکتر الگزندر در اثر این عفونت بالاخره از پا درآمده و برای مدت یک هفته به کمای عمیقی فرو رفت و تیم پزشکی او انتظار داشتند که او ظرف چند روز مرده یا اگر به زندگی برگردد، به صورت کامل فلج باشد. ولی او بطور معجزه آسا و بدون هیچگونه آسیب دائمی بهبود یافته و آنچه را که واقعی بودن آنرا برای سالها انکار کرده بود خود شخصاً تجربه کرد. او می گوید که چطور در ابتدا به خاطر ترس از قضاوت و تمسخر دیگران و به خطر افتادن شهرت علمی و حرفه‌ایش از بازگو کردن تجربۀ خود و بخصوص ارتباط دادن آن به حیات بعد از مرگ و خدا واهمه داشت. او بالاخره بعد از 2 سال تصمیم به صحبت راجع به تجربۀ خود و نشر آن نمود، و در سال 2012 کتابی در این زمینه به نام "اثبات وجود بهشت" (Proof of Heaven) منتشر کرد [126]. وی در این کتاب علاوه بر بازگوئی تجربۀ خود، استدلال های مختلفی که از نظر پزشکی و بیولوژی برای توضیح و توجیه این تجربه‌ها داده می‌شوند را مورد بررسی قرار داده و از دیدی اصولی آنها را یک به یک رد کرده است. او که خود یک جراح و متخصص مغز است می گوید "تمامی قسمت کورتکس مغز من، قشاء خاکستری و لایۀ خارجی مغز که به ما هوش و توانائی های ذهنی انسانی را می دهد بطور کامل از کار افتاده بود و در این حال امکان تجسم، رؤیا، و شکل گرفتن خاطره و حافظه غیر ممکن است". او به تازگی در چندین برنامۀ تلویزیونی در آمریکا مانند شوی مشهور اپرا (Oprah Winfrey) و شوی دکتر اوز در این مورد گفتگو کرده است و اتفاقی که برای او افتاد و تحولی که در زندگی او بوجود آورد در مجلاتی مانند نیویورک تایمز (25 نوامبر 2012) درج شده است. ما در اینجا تنها به یکی از نکات جالب در مورد تجربۀ او اشاره می کنیم. او در تجربۀ خود با یک دختر جوان و بسیار زیبا روبرو می شود که او را در عالم بالاتر راهنمائی می کند. او از اینکه چرا پدر خود را که با او رابطۀ بسیار خوبی داشته و 4 سال قبل در گذشته بود ندیده متعجب بود. ولی در عوض درکتر الگزاندر چیز جالبی را در می یابد. او از بدو تولد توسط خانواده ای به فرزندی قبول شده و با آنها بزرگ شده بود. بعد از این اتفاق او به سراغ خانوادۀ اولیۀ خود رفته و بعد از کمی تحقیق در می‌یابد که خواهری داشته که پیش از تولد او فوت کرده بوده و وی هرگز او را ندیده و از وجود او نیز خبر نداشته است. هنگامی که برای اولین بار عکس خواهر خود را می بیند، با شگفت زدگی در می یابد که او همان دختر جوانی بود که در تجربه‌اش او را همراهی کرده بود.‌

6- در اکثر این تجربه‌ها می توان جنبه‌های مشترک زیادی یافت، صرفنظر از فرهنگ، سن، ملیت، جنسیت، تحصیلات، مذهب، موقعیت اجتماعی و مالی، و حتی اعتقادات تجربه کننده. تحقیقات نشان می‌دهد که هیچ یک از این عوامل تأثیر قابل توجهی روی محتوای این تجربه‌ها ندارند.

7- تقریباً تمامی این افراد با اطمینانی کامل و مطلق از تجربۀ خود سخن می‌گویند و واقعی بودن آن را مانند واقعی بودن زندگی روزمره و حتی واقعی‌تر از آن می‌دانند.

8- در مرور زندگی، افراد اتفاقاتی از گذشتۀ خود را می بینند که آنرا بکلی فراموش کرده بودند و یا این اتفاقات در زمانی رخ داده که بسیار خردسال بوده اند و به یاد آوری آن بسیار بعید می‌بوده. همچنین بسیاری اقوام یا دوستان درگذشته خود را ملاقات کردهاند. گاهی تجربه کننده قبل از تجربۀ خود از مرگ کسی که روح او را دیده است بی خبر بوده و بعد از برگشت به دنیا خبر مرگ آن شخص برایش محرز می گردد. یا به عنوان مثال مواردی که شخصی برادر یا خواهر خود را که قبل از تولد او مرده بوده و او از وجودش به کلی بی خبر بوده (زیرا پدر و مادر و اطرافیان آن را کتمان کرده بودند) را ملاقات کرده است.

 

پاسخ به دیگر دلایل شکاکان

ما در اینجا تنها به طور خلاصه به برخی از مشهورترین دلایل شکاکان اشاره می‌کنیم.

1- برخی NDE ها را زائیدۀ توهم و فعالیت های غیرطبیعی مغز در لحظات بحرانی قبل از مرگ دانسته و یا آن را نتیجۀ نرسیدن اکسیژن به مغز در اثر ایست قلبی، و تشویش و بهم ریختگی شیمیائی آن در لحظۀ خوانده‌اند.

در پاسخ به این گروه باید به این واقعیت اشاره کرد که از نظر دانش پزشکی مقدار فعالیت مغزی افراد را در هر لحظه میتوان با نوار مغزی "ای ای جی" اندازه گیری کرد. بسیاری در حالی تجربۀ NDE داشته‌اند که نوار مغزی آنها یک خط صاف را نشان میداده است. از نظر پزشکی این هنگامی اتفاق می‌افتد که سلول‌های مغزی هیچ فعالیت الکتریکی نداشته و مغز به اصطلاح خاموش است. در چنین شرایطی مغز توانائی تشکیل فکر و ایجاد تصور و تجسم را ندارد. در حالی که بسیاری از تجربه‌های NDE طولانی و دارای صحنه ها و جزئیات زیاد و به نسبت پیچیده‌ای هستند. اغلب افراد تجربه خود را بسیار شفاف و زنده می‌خوانند و سطح درک و هوشیاری خود را در حین تجربه به مراتب بالاتر از آگاهی و هوشیاری در حال بیداری در زندگی روزمره توصیف کرده اند. این افراد به حقیقی بودن آنچه دیده اند کاملاً اطمینان دارند و آنرا کاملاً متفاوت از خواب دیدن یا توهمات ناشی ازبیماری یا تب یا مصرف مواد مخدرمیخوانند. چنین توهماتی معمولاً مجموعه‌ای نا منظم وبدون انسجام است و توهم بودن آن برای افراد بعد از اینکه به حالت عادی بر می‌گردنند روشن است. در چندین مورد اشخاصی که NDE خود را گزارش داده اند، قبلاً در طول زندگی خود از مواد مخدر یا شیمیائی توهم زا نیز استفاده کرده بودند ولی بیان نموده اند که تجربه NDE آنها کاملاً از مقوله ای متفاوت بوده، و بر خلاف مواد مخدر که شخص بعد از برگشت به حال عادی توهم بودن آنچه را دیده حس میکند، در مورد تجربه‌های NDE چنین نبوده است. به علاوه، ماهیت و اجزاء توهمات ناشی از مواد شیمیائی یا داروها برای افراد مختلف بسیار متفاوت است و زمینه‌های قبلی ذهنی و عوامل محیطی نیز در آن سهم زیادی دارند، تا جائی که به سختی میتوان کمترین شباهتی در آن بین دو نفر پیدا کرد. این درنقطۀ مقابل تجربه‌های NDE است که گرچه برای هیچ دو نفری کاملاً یکسان نیستند، در آن شباهت های خیره کننده و غیر قابل انکاری وجود دارد و انسجام وهماهنگی و عمق در آن مشهود است.

این شباهت‌ها را همچنان میتوان در گزارش های NDE افراد از کشورها و فرهنگها و سنین و تحصیلات و حتی مذاهب مختلف به وضوح دید. علت مرگ، ذهنیت ها و نحوۀ تفکر افراد، داروی استفاده شده در بیمارستان، جنبه های شخصی و خانوادگی و فرهنگی و سایر عوامل محیطی اثر چندانی روی قسمت‌های اساسی این تجربه‌ها که در بالا به آن اشاره شد، ندارند. البته باید به این نکته اشاره کرد که بعد از احیاء، شخص تجربه کننده باید از طریق کانال ارتباطی کلام و زبان خود برای بازگو کردن این تجربه به دیگران استفاده کند و گاهی اعتقادات و زمینه های فکری افراد روی نحوۀ تعبیر و بیان تجربه NDE آنها مؤثر است. به عنوان مثال، در بسیاری از NDE ها، تجربه کننده از دیدن وجود یا شخصی با تجسم انسانی ولی از جنس نورصحبت میکند که ملاقات با او، احساس محبت و آرامش و لذت وصف ناپذیری را القاء میکند. تجربه کنندگان این موجود را به نام­های گوناگونی چون نور، مسیح، بودا و فرشته خوانده اند.احتمالاً این تعبیرات ناشی از زمینه های قبلی مذهبی افراد است، ولی ملاقات وجودی از نور و احساس مجذوبیت به او تفریباً در تمام تجربه‌ها مشترک است.

ون لومنت، پزشک متخصص قلب در طول 20 سال بطور علمی و اصولی و با دیدی محققانه تعداد زیادی از بیماران را که دچار ایست قلبی شده بودند مورد بررسی قرار داده و نتایج آن را در سال 2001 در مجلۀ علمی لاست [17] منتشر نمود. نتیجۀ تحقیقات او نشان می دهد که هیچ نوع ارتباطی بین تجربه‌های NDE و طول زمان ایست قلبی یا بی هوشی مریض، داروهای استفاده شده، یا ترس قبلی شخص از مردن ندارند. همچنین مطالعات دیگر نشان میدهند که ارتباطی بین زمینه های فرهنگی شخص، نژاد، طبقه اجتماعی، تحصیلات، و حتی آگاهی و اطلاع قبلی از این پدیده یا عدم آن، و تجربه های NDE وجود ندارد. ون لومنت از تحقیقات خود نتیجه گیری می‌کند که ضمیر ما بعد از مرگ باقی خواهد ماند.

2- ممکن است عده‌ای این گونه تصور کنند که این گزارش ها میتوانند دروغ باشند وبرای کسب توجه ساخته و پرداخته شده باشند. نفع شخصی یکی از بزرگترین انگیزه های دروغ گفتن است. افرادی که این تجربه ها را بازگو کرده اند نه تنها هیچگونه سودی از باز گو کردن آن نبرده اند، اکثراً با تمسخر دیگران روبرو شده وچه بسا به توهم و هذیان گویی متهم شده اند و گاه دوستان و نزدیکان را از خود رانده و حتی همسرخود را از دست داده اند. بسیاری از ترس عکس العمل نزدیکان، آنرا در ابتدا تنها با پزشک و یا پرستار خود در میان گذاشته اند.

با نگاهی منصفانه نمی توان تمامی این موارد را دروغ پنداشت. تعداد گزارشهای منتشر شدۀ NDE به چند ده هزار میرسد و شباهتهای بین آنها که توسط افرادی کاملاً متفاوت از سنین و زمینه های فکری و کشورها و تحصیلات و زمینه‌های مذهبی مختلف گزارش شده است، حتی شکاک ترین افراد را به فکر فرو می‌برد.

3- بعضی مدعی هستند که اثبات علمی محکمی برای صحت گزارشهای NDE وجود ندارد و بنابراین آن ها را غیر قابل باور می‌دانند. در جواب باید گفت که موارد زیادی از گزارشهای NDE وجود دارند که فرد احیاء شده پس از بازگشت به زندگی، وقایعی را که در حال مرگ موقت وی در بیمارستان یا اتاق عمل گذشته است را برای دیگران با ذکر جزئیات کرده که به برخی از این نمونه‌ها در تجارب دکترمرس اشاره شد.

اینها فقط چند مثال از موارد بیشماری هستند که در آن افراد بعد از احیاء توانسته‌اند گزارشی دقیق از آنچه در حال مرگ موقت در محیط پیرامون آنها می گذشته بدهند. این گزارشها تفکر و شناخت امروزۀ ما را دربارۀ ضمیر انسان زیر سؤال می برند و در حال حاضر با تئوری های علمی قابل توجیه نیستند. ولی باید این نکته را خاطر نشان کرد که اصولاً چنین مقولاتی را نمی توان براحتی در حوزۀ علم قرار داد. علم، شناخت ما راجع به ارتباط بین پدیده های مادی است. علم برای بررسی یک پدیده و اثبات یا نفی آن نیاز به مشاهدۀ و اندازه گیری قابل تکرار آن پدیده دارد و در غیر این صورت نمی تواند آن را تایید و یا رد کند. واضح است که مقوله های زندگی پس از مرگ و بیشتر جنبه های NDE این خصوصیت لازمۀ علم را ندارند و بنابر این اثبات علمی و مستقیمی برای آنها نیست. ولی گزارشهائی مانند پم رینولدز و امثال آن می تواند بیانگر صداقت این افراد باشد.

4- برخی که از نزدیک با این تجربه‌ها آشنائی ندارند بر این تصورند که این گزارشها برای ترویج مذهب یا اعتقاد به خدا ساخته و پرداخته شده‌اند. ما در بالا درمطالبی را عرضه کردیم که پاسخی به این اشکال نیز می‌باشند. همانگونه که گفته شد بسیاری از این تجربه‌ها توسط کودکان خردسالی گفته شده که آشنائی با هیچ گونه دین و مذهب یا حتی مفهوم خدا یا جهانی دیگر نداشته‌اند. بسیاری از تجربه کنندگان نه تنها اصلاً مذهبی نبوده اند، بلکه منکر خدا و حیات پس از مرگ نیز بوده‌اند. بلاخره باید خاطر نشان کرد که اکثرقریب به اتفاق کسانی که از تجربۀ خود سخن گفته اند، افرادی کاملاً عادی هستند که علاقه یا احساس وظیفۀ خاصی برای سعی در ترویج دین و مذهب ندارند. همچنان با خواندن این گزارشها می توان دید که در آنها ترویج و یا دعوت به دین و مذهبی خاص وجود ندارد.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...