ماجرای تجربه نزدیک به مرگ من

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

درست دو سال قبل بود که من و اعضای خانوادم به مسافرت به اراک رفته بودیم چند روز بد از مسافرت من تصمیم گرفتم برگردم من اون موقع 20 سالم بودترمینال رفتم تا سوار ماشین بشم اما چون همیشه من از اتوبوس تنفر داشتم تصمیم گرفتم با ماشین های مسافر بر شخصی به تهران برم خلاصه به تهران راه افتادم اما در راه نمیدونم چه اتفاقی افتاد که تصادف کردیم من در اون حادثه ضربه مغزی شدم و من به یکی از بیمارستلان های اراک بردن من کاملا بیهوش بودم هیچ چیز نمیفهمیدم.

دکترها هماتوم مغزی برای من تشخیص داده بودن و تصمیم گفته بودند عمل بشم من کاملا بیهوش بودم هیچ چیز نمیفهمیدم تا اینکه یک مرتبه یه منبع درخشان نور دیدم که بالای سرم بود من تو اتاق عمل بودم صدای دکترها رو به صورت غیر واضخ میشنیدم یکیشون گفت دکتر نبض نداره بد من وارد اون تونل طلایی رنگ شدم تو انجا خاطرات سوار شدن به ماشین یادم میامد اندکی بد دیدم یکه نفر با دستگاه شوک داره به من شوک میده هربار که شوک میزد انگار بین روح وجسم من یه ارتعاش به وجود میامد تا اینکه دوباره رفتم تو کالبد اما هنوز قادر بودم صدای دکترا بشنوم تونل نورانی دیدم که داشت از من دور میشد یکی از دکترا گفت برگشت بد من بیهوش شدم نمیدونید چه لحظات بدی بود داشتم خفه میشدمداخل دهان پر از خون بود دوباره من از هوش رفتم دیدم دوباره چند نفر دورم جمع شدن دارن چراغ قوه میندازن تو چشمم گفتم من بیدارم یکیشیون گفت آره تکون نخوربدم من بردن تو بخش جالب اینجا بود که دکترا اصلا به خانوادم نگفته بودن رفتم و برگشتم واگه اون تجربه نبود خودم هم نمیفهمیدم.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...