تجربه نزدیک مرگ، چیست؟

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

در مصاحبه با افراد مختلف در چند کشور، ویژگیهاى مشترک «تجربیات نزدیک مرگِ» آنان طبقه‏بندى شده است. بروز یک یا چند تا از این ویژگیها، معرّف «تجربه نزدیک مرگ» است که از این پس، آن را «ت.ن.م» مى‏نامیم

احساس مُردن

بسیارى از مردم تشخیص نمى‏دهند که تجربه ویژه‏اى دارند که ربطى به مرگ دارد. آنها مى‏بینند از ارتفاعى در بالاى بدنشان به بدن خود نگاه مى‏کنند و یکباره احساس ترس و یا حیرت و سردرگمى مى‏کنند. یک بانوى 65 ساله ساکن شیکاگو پس از ایست قلبى مى‏گفت: «به سختى مى‏توان این مطلب را توضیح داد. من لحظاتى را احساس کردم که در آنها دیگر من همسرى براى شوهرم نبودم؛ مادر بچه‏هایم نبودم؛ فرزند پدرم هم نبودم. من فقط و فقط خودم بودم»

آرامش و نبودن درد

زمانى که روح بیمار در بدن خود است، درد شدیدى را احساس مى‏کند؛ امّا هنگامى که بندها پاره مى‏شوند، احساس کاملاً واقعى از آرامش و تسکین بروز مى‏کند. یک بانو که پس از تصادف اتومبیل از نظر پزشکى مرده بود، مى‏گفت: «به نظر مى‏آمد رشته‏هایى که مرا به جهان متصل کرده بودند، گسسته‏اند. از آن به بعد، احساس ترس نداشتم و بدنم را احساس نمى‏کردم و سر و صداهاى پزشکان و پرستاران را مى‏شنیدم که در اطراف من مشغول کار بودند؛ ولى همه اینها بى‏معنا بودند»

تجربه خروج از بدن

در این مرحله، فرد احساس مى‏کند که بالا مى‏رود و از آنجا به بدن خود نگاه مى‏کند. در اغلب افراد، وقتى که این امر اتفاق مى‏افتد، آنها احساس مى‏کنند که نوعى بدن دارند، هرچند که در بدن فیزیکى (مادّى) خود نیستند. بدن روحانى (قالب مثالى)، داراى شکل و ترکیبى غیر از بدن فعلى ماست؛ ولى آنان نمى‏توانند شکل آن را توصیف کنند. یک بیمار، پس از شوک دارویى مى‏گفت: «مى‏توانستم از بالا به کالبدم در پایین نگاه کنم که روى تخت بیمارستان بودم و پزشکان و پرستاران با عجله به فعالیت مشغول بودند. پس از آن، ناگهان وارد جسمم شدم. خوب به یاد دارم که پس از اینکه بیدار شدم به پایین تخت نگاه مى‏کردم تا خود را از آنجا پیدا کنم

تجربه گذر از دهلیز

این مرحله، پس از جدایى روح از بدن رخ مى‏دهد. در این لحظه دهلیز یا تونلى براى افراد تجربه کننده باز مى‏شود و آنها به درون تاریکى به پیش رانده مى‏شوند و به درون فضایى تاریک، شروع به حرکت مى‏کنند و در پایان به یک نور بسیار روشن مى‏رسند. برخى از افراد به جاى دهلیز از پلکان بالا مى‏روند و برخى نیز خود را در عبور از درهاى پرجلال و جبروتى دیده‏اند که نماد مشخصى از گذرگاهى به عالمى دیگر به نظر مى‏رسیدند. بعضى در عبور از دهلیز، یک صداى زوزه و یا صداى همهمه یا نوسان و لرزش برق یا زمزمه‏اى را مى‏شنوند. در منظره جلوى تصویر، افرادى در حال مرگ دیده مى‏شوند. اطراف آنها را ارواحى احاطه کرده‏اند که سعى دارند توجه آنها را به بالا معطوف کنند. آنها از درون یک دهلیز تاریک گذرکرده، به نورى راه پیدا مى‏کنند و در حال ورود به این نور، احساس احترام نسبت به آن دارند. این دهلیز از لحاظ درازا و پهنا، بى‏نهایت و مالامال از نور است

این مرحله را مردى امریکایى این‏گونه تجربه کرده است: «مشغول بازى گلف بودم که ناگهان توفان شد و گلوله‏اى از نور به کالبد من اصابت کرد. سپس خودم را بالاى کالبدم دیدم. پس از مدّتى احساس کردم بدنم به سوى تونلى کشیده مى‏شود. احساس مى‏کردم که به سرعت به طرف جلو حرکت مى‏کنم و بعد از آن، داخل تونلى قرار داشتم و شاهد نورى در دهانه خارجى آن بودم که لحظه به لحظه بزرگ‏تر و بزرگ‏تر مى‏شد»

رؤیت افراد نورانى

هنگامى که فرد در درون دهلیز جاى مى‏گیرد، موجوداتى نورانى را ملاقات مى‏کند. آنها با تلألؤ زیبایى مى‏درخشند؛ تلألؤى که به نظر مى‏آید در همه چیز نفوذ کرده، شخص را با عشق و محبّت فرا مى‏گیرد؛ امّا على‏رغم شدت درخشندگى‏اش چشم را ناراحت نمى‏کند

در این مرحله شخص با دوستان و اقوام خویش که قبلاً مرده‏اند، ملاقات مى‏کند. گاهى اوقات افرادى صحبت از شهرهاى زیباى نورانى مى‏کنند که شکوهى توصیف‏ناپذیر دارند. در این حالت، ارتباطات از طریق کلمات - به گونه‏اى که ما با آن مأنوسیم - صورت نمى‏گیرد؛ بلکه از طریق تله‏پاتى (ارتباط ذهنى) و بدون رد و بدل شدن الفاظ انجام مى‏شود که بلافاصله (بدون گذشت زمان) فهمیده مى‏شود

پسر ده‏ساله‏اى که بر اثر ایست قلبى، ت.ن.م را چشیده بود مى‏گفت: «در قسمتهاى انتهایى تونل به انسانهایى برخورد کردم که از کالبد آنها نور تابیده مى‏شد، مانند آباژورها. من هیچ کدام از آن انسانها را نمى‏شناختم ولى همه آنها به شدّت و عاشقانه مرا دوست داشتند

رؤیت موجود نورانى برتر

فردى که ت.ن.م داشته، معمولاً یک موجود نورانى برتر را ملاقات مى‏کند که در نظر او مقدّس است. این امر، چنان است که برخى مى‏خواهند براى همیشه با او باشند؛ امّا نمى‏توانند و کار موجود نورانى آن است که آنها را به مرور کردنِ زندگى گذشته‏شان قادر سازد. سپس توسط موجود نورانى به آنها گفته مى‏شود که باید به بدن خاکى خود بازگردند

یک بانوى میان‏سال در مورد این تجربه، در زمان کودکى خود چنین مى‏گوید: «در آن لحظات، خود را در یک باغ بزرگ مملو از گل یافتم. داشتم به اطراف نگاه مى‏کردم که کالبد نورانى را مشاهده کردم. این باغ، فوق‏العاده نورانى، با طراوت و زیبا بود؛ ولى در مقایسه با موجود نورانى، بسیار بى‏فروغ و رنگ پریده به نظر مى‏رسید. من احساس مى‏کردم که شدیداً از سوى آن کالبد نورانى مورد عنایت و محبت هستم. این، بهترین و جالب‏ترین احساسى بود که در عمرم با آن مواجه شدم و هنوز این خاطره را به یاد دارم

مرور کردن زندگى

در این تجربه، معمولاً کل زندگى فرد در پیش چشم او حاضر است و در واقع، مرورى بر زندگى گذشته صورت مى‏گیرد. چشم‏اندازى فیلم گونه، رنگى و سه بعدى از تک تک همه کارهایى که فرد در زندگى‏اش انجام داده، در پیش رویش وجود دارد. در این حالت، فرد، نه فقط هر عمل خویش، بلکه حتّى اثرات هر یک از اعمال خود را بر روى افرادى که در زندگى در اطرافش بوده‏اند نیز درک مى‏کند. مثلاً اگر کار محبت‏آمیزى براى کسى انجام دهیم، بلافاصله به جاى آنها، احساس خوشحالى و خوشى آنها را درمى‏یابیم. همچنین موجود نورانى مى‏پرسد که: با عمر خود چه کرده‏اى؟ تقریباً همه کسانى که این مرحله را مى‏گذرانند، با این عقیده به زندگى بازمى‏گردند که مهم‏ترین چیز در زندگى‏شان عشق و محبت است و پس از آن، دانش. این‏گونه افراد در بازگشت خود، عطشى براى کسب دانش پیدا مى‏کنند

یک بیمار ساکن اوهایوى امریکا، در سن 23 سالگى چنین مى‏گوید: «روزى در زمانهاى کودکى یک سبد را از دست خواهرم ربودم، به این علّت که عروسکى در آن بود که من آن را دوست داشتم. در این مرور بر اعمال گذشته (به کمک موجود نورانى)، من از احساس خواهرم در آن لحظه آگاه شدم و به این دلیل، بسیار ناراحت و پشیمان گردیدم. زمانى که با انسانهایى برخورد مى‏کردم که آنها را رنجانده بودم، ناراحت مى‏شدم و اگر به کسانى کمکى کرده بودم، از این عملم شاد مى‏گشتم

عروج سریع به آسمان

همه افرادى که ت.ن.م داشته‏اند، به تجربه دهلیز دست نیافته‏اند، بلکه برخى تجربه غوطه‏ور شدن را گزارش داده‏اند. در این حالت، آنان به سرعت به آسمان عروج کرده و کیهان را از نظرگاهى که فقط مخصوص اقمار مصنوعى و فضانوردان است، دیده‏اند. یکى از کودکان در این‏باره مى‏گفت: «خود را بسیار بالاتر از زمین دیدم، از میان ستاره‏ها گذشتم و با فرشتگان ملاقات کردم

اکراه از بازگشت

براى برخى از افراد، ت.ن.م چنان رویداد لذّتبخشى است که دیگر نمى‏خواهند از آن بازگردند و از کسى که باعث بازگشتشان مى‏شود (پزشک)، عصبانى هستند. البته این، احساسى موقتى است که بعد از یافتن امکان زندگى مجدد، خوشحال مى‏شوند. شخصى در مورد این موضوع چنین مى‏گوید: «پس از مشاهده مجدد زندگى گذشته‏ام، دیگر براى بازگشت به بدنم رغبتى نداشتم. در آنجا من راحت بودم و احساس مى‏کردم کالبد نورانى‏اى که نزدیک من آمد و با نورهاى گسترده‏اش اطرافم را احاطه کرد، عشق و محبت فوق‏العاده‏اى نسبت به من دارد. او از من پرسید که آیا مى‏خواهم به زندگى برگردم. من به او جواب منفى دادم؛ ولى او به من تأکید کرد که باید به زندگى برگردم؛ زیرا کارهاى زیادى هست که باید انجام دهم. در همین لحظات، احساس کردم که به طرف بدنم کشیده مى‏شوم. سپس چشمانم را گشودم و پزشکى را مشاهده کردم. براى یک لحظه از بازگشت به زندگى عصبانى شدم و از بى‏ارادگى مطلبى ناجور به پزشک معالجم گفتم. پس از مدتى از بیان آن مطلب، پشیمان شدم؛ چون او براى نجات من زحمات زیادى را متحمّل شده بود»

فضا و زمان متفاوت

افرادى که ت.ن.م داشته‏اند مى‏گویند: زمان به شدّت متراکم است و هیچ شباهتى به زمان عادى ندارد. آنها مى‏گویند: زمان در جریان ت.ن.م مثل حضور در ابدیت است. از زنى سؤال کردند که: تجربه شما چه مدت به طول انجامید؟ وى گفت: «مى‏توانید بگویید یک ثانیه و یا ده هزار سال به طول انجامید و هیچ فرقى نمى‏کند که کدام یک را مطرح کنید

همگام با سفر

کسانى که تا نزدیک مرگ رفته و جرعه‏اى از تجربیات آن را چشیده‏اند، پرواز روح، گذر از دهلیز، مشاهده برخى مردگان، دیدار افراد و انسانهاى نورانى و... را گزارش مى‏دهند

پرواز روح، بر اثر کاهش ارتباطش با جسم یا وابستگى‏اش به آن است و دهلیز، حجاب بین عالم ماده و برزخ است که در گذر از آن، در انتها به مشاهده نور نائل مى‏آیند. مردگانى که شخص در ت.ن.م مى‏بیند، برخى از کسانى هستند که به دلیل ارتباط یا علاقه یا نسبت با این شخص، روحشان در اطراف او قرار دارد و تا آن هنگام، حجاب مادّه، مانع از رؤیت آنها بوده است

حجاب چهره جان مى‏شود غبار تنم

خوشا دمى که از آن چهره، پرده برفکنم

(حافظ)

ما در پاسخگویى به سؤالهاى بنیادین زندگى اُخروى، از انسان هزاران سال پیش، جلوتر نیستیم و هنوز هم بسا سؤالهاى بدون جواب هست که انسان به دنبال آنها به جستجو و تحقیق مى‏پردازد؛ امّا بسیارى از مردم عادى وجود دارند که ت.ن.م را داشته و بعضى مراحل آن را طى کرده‏اند

بازگشت از سفر

پژوهشگران، پس از بررسى مراحل گفته شده از ت.ن.م و خاطرات برخى افراد تجربه کننده، دریافته‏اند که این گونه افراد، پس از بازگشت، هیچ‏گاه مانند گذشته نیستند، بلکه پس از این ماجراها دچار تحولات عمیق روحى و عاطفى مى‏شوند و به استعدادهاى روحى فراوانى دست مى‏یابند. سقراط مى‏گوید: «ما از مرگ مى‏ترسیم؛ ولى در عین حال اصلاً نمى‏دانیم که مرگ چیست». راستى چرا کسانى که ت.ن.م پیدا کرده‏اند، کمتر از مرگ مى‏ترسند؟ در واقع، این افراد، کسانى هستند که مرگ را تجربه کرده و پس از آن، بار دیگر به زندگى برگشته‏اند. آنها به صورت عینى دریافته‏اند که جریان مردن، ترسناک نیست. این یکى از سؤالات اساسى در زمینه اثرات این تجربه است؛ ولى این تنها اثر آن نیست. در اینجا ما به اثرات پس از بازگشت افراد از ت.ن.م مى‏پردازیم

رهاورد سفر

عدم ترس از مرگ

کسانى که ت.ن.م داشته‏اند، دیگر ترسى از مرگ ندارند. این موضوع براى افراد مختلف، معانى متفاوتى دارد. از نظر برخى ترس اولیه ناشى از درد وحشتناکى است که به نظر آنها در موقع مرگ بر انسان تحمیل مى‏شود. برخى دیگر از این امر نگران هستند که در غیاب آنها چه کسى مراقبت از عزیزانشان را به عهده خواهد گرفت. بعضى دیگر از این مى‏ترسند که آگاهى و شعورشان به یکباره از دست برود. ترس از جهنم و دوزخى شدن نیز خود، عاملى دیگر از آن جمله است. بعضى از افراد هم از ناشناخته‏ها مى‏ترسند

کسانى که ت.ن.م داشته‏اند، موقعى که مى‏گویند ترس از مرگ را از دست داده‏اند، منظورشان این نیست که علاقه دارند زودتر بمیرند؛ بلکه بیش از هر زمان دیگر به ادامه زندگى علاقه نشان مى‏دهند. در واقع، احساس مى‏کنند که اکنون تازه زندگى آنها شروع شده است. اگرچه ترس آنها از مرگ کاهش یافته، ولى اراده زندگى و علاقه به زندگى در آنها کم نشده است. این‏گونه افراد در مقایسه با قبل، از لحاظ روحى - روانى انسانهاى سالم‏ترى شده‏اند

حس کردن اهمیت عشق و محبت

همه آنهایى که ت.ن.م داشته‏اند، پس از بازگشت مى‏گویند که: علّت حضور ما در این جهان، عشق و مهرورزى است و غالباً بر این باورند که دوستى و محبّت، نشان بارز خوشبختى و اطمینان است، به گونه‏اى که مابقى ارزشها در کنار آن، رنگ مى‏بازند. این آگاهى باعث تغییر و تحوّل شدیدى در ساختار فکرى عموم این افراد مى‏شود. اگر قبلاً براى مردم ارزشى قائل نبوده‏اند، اکنون به هر کسى به عنوان فردى قابل دوست داشتن نگاه مى‏کنند، یا در صورتى که قبلاً ثروت، تنها قله آرزوهاى آنها بوده است، اکنون محبت برادرانه بر روح و اندیشه‏شان حکمفرما شده است

احساس ارتباط میان همه چیزهاى جهان

آنان این احساس را دارند که همه چیزهاى جهان با یکدیگر مرتبط هستند و غالباً حالت احترام جدیدى نسبت به طبیعت و جهان اطراف خود مى‏یابند. ما با همه چیز، مرتبط و متّصلیم و اگر محبت و عشق خود را در راستاى این پیوندها و قواعد و ضوابط آنها خرج کنیم، باعث خوشحالى و خوشبختى خود ما مى‏شود

عشق به آموختن

کسانى که ت.ن.م داشته‏اند، احترام جدیدى نسبت به دانش پیدا مى‏کنند. وجود نورانى به آنها گفته است که: دانش اندوزى با مرگ خاتمه نمى‏یابد و دانش، چیزى است که انسانها آن را با خود به عنوان ذخیره به جهان دیگر مى‏برند و متذکر مى‏شود که قلمرو کاملى از عالم آخرت به پیگیرى شوق‏انگیز علم و دانش اختصاص دارد. این امر، باعث شده است تا در بازگشت، تشنه علم و آموختن شوند

احساس جدید کنترل

همه این نوع افراد، احساس مسئولیت بیشترى در مورد روند و جهت زندگى خود پیدا مى‏کنند. آنها در مورد نتایج آنى و دراز مدّت اعمال خود به شدّت حساس هستند. وقتى که انسان در قید حیات است، وقت را به بطالت مى‏گذارند، عذر و بهانه مى‏آورد و حتى حقایقى را مى‏پوشاند که پوشاندن آنها، خود، باعث افسرده شدن مى‏شود. قرآن در سوره قیامت (آیات 14 و 15) مى‏فرماید: «انسان بر نفس خود، آگاه است، هرچند که عذر و بهانه بیاورد»

فردى پس از ت.ن.م، در مصاحبه‏اى، آن احساس کنترل را این‏گونه تعریف مى‏کند: «هنگامى که آنجا بودم و زندگى خویش را مرور مى‏کردم، هیچ مطلبى پوشیده نبود. من با همان کسانى بودم که آزارشان داده بودم و با کسانى بودم که کمکشان کردم تا خوشحال شوند. امیدوارم راهى پیدا کنم تا به هر کسى بفهمانم که دانستن این مطلب که انسان مسئول اعمال خویشتن است، امرى بسیار لذّت بخش است. علاوه بر این، آرزو داشتم راهى پیدا کنم تا لذت چنین تجربه‏اى را - که نمى‏توان در نهایت از رو به رو شدن با آن اجتناب کرد - به انسانها بفهمانم. این تجربه آزادترین احساسى است که در جهان وجود دارد. این اتفاق (تجربه) محرّکى قوى براى هر روز از زندگى من است که بدانم موقعى که بمیرم، با یکایک اعمال خود دوباره رو به رو خواهم شد؛ امّا تفاوتى که در آن حالت وجود دارد، این است که تأثیرات اعمال و رفتارم بر دیگران را احساس خواهم کرد. البته چنین ادراکى مرا به صبر و تفکّر وا مى‏دارد که از آن، لذّت مى‏برم»

درک ارزش و ضرورت زندگى

تجربه‏کنندگان غالباً به شدّت نگران هستند که این جهان با نیروهاى مخرّب گسترده‏اى که در آن است، صرفاً در دست انسانهاى جایزالخطاست و همین احساسها باعث مى‏شود تا این‏گونه افراد، اهمیت و ارزش زندگى خود را بسیار جدّى بگیرند و فرصت «زندگى» را غنیمت بشمارند. آنها مى‏گویند که زندگى فرصت بسیار عزیزى است که باید از آن به بهترین شکلى بهره برد و معناى کامل آن را درک کرد.

تعلّق خاطر به امور روحى

ت.ن.م، معمولاً منجر به کنجکاوى در امور روحى و معنوى مى‏شود. بسیارى از افراد، پس از تجربه مورد بحث، آموزشهاى روحانى پیشوایان بزرگ دینى را مورد مطالعه و پذیرش قرار مى‏دهند. تقریباً حرف همه آنها این است که تجربه جدید آنها، کشف یک دنیاى واقعى است که هیچ وقت تا این اندازه به وجود آن، باور نداشته‏اند. حالا یقین دارند که آن دنیاى دیگر، وجود دارد و اتفاقاً قواعد و ارزشهاى خاصّى هم بر آن، حاکم است، از آن گونه که در کتابهاى آسمانى و تعالیم انبیاى بزرگ، دیده مى‏شود. جریان وقایع هم بسیار شبیه شرحى است که کتابهاى آسمانى از چگونگى مرگ و خروج روح و جهان برزخ ارائه مى‏کنند

میل بازگشت به جهان واقعى

افلاطون در کتاب «جمهوریت» خود درباره جهان پایین (ماده) و جهان دیگر (معنا) مثالى را مطرح مى‏کند. او مى‏گوید: «ما در این جهان، همانند زندانیان زنجیر شده در درون یک غاریم که از هنگام تولّد، تنها و تنها رو به انتهاى غار زیسته‏ایم و آن را دیده‏ایم. در پشت سرِ ما و در بیرون غار، آتشى روشن است و اشیا و موجوداتى از جلوى آن در حرکت‏اند؛ امّا ما از همه آنها فقط سایه‏هایى را بر روى دیوار انتهایى غار مى‏بینیم و تصوّر مى‏کنیم که این سایه‏ها، موجوداتى واقعى‏اند، در حالى که زندگى در پشت سر ما جریان دارد و حقیقتى است غیر از این سایه‏ها. براى زندانى‏اى که حتّى لحظه‏اى بیرون غار را دیده باشد، بازگشت به داخل غار، سخت و غیر قابل تحمّل است». به همین ترتیب، کسانى که ت.ن.م داشته‏اند به بازگشت به همان جهان عشق و نور و... میل وافرى دارند

آموخته‏هاى ما

دکتر ریموند مودى در پایان کتاب خویش (روزنه‏اى به جهان دیگر) مى‏گوید: «سالیان درازى است که سعى کرده‏ام توضیح زیست‏شناسانه‏اى براى ت.ن.م بیایم و همواره دست خالى بازگشته‏ام. البته این تجربیات (که در ادبیات عرفانىِ ما به آن «خلع بدن» گفته مى‏شود)، ممکن است محکم‏ترین دلیل علمى براى اعتقاد به زندگى اخروى باشد. با تحقیقات و بررسیهایى که تاکنون توسط محقّقان مختلف صورت گرفته، متقاعد شده‏ایم افرادى که ت.ن.م داشته‏اند، دریچه‏اى به جهان ماوراى طبیعت برایشان گشوده شده و در واقع، سفر کوتاهى به یک جهان واقعى دیگر داشته‏اند و در این باور، مصمّم‏تر مى‏شویم که (به قول پترو ژان مِداوار

«تنها نوع آدمى است که راهش را به وسیله فروغ تابانى که بر آن تابیده است، مى‏یابد»

اغلب مذاهب در این مورد اتفاق نظر دارند که بعد از مرگ به نوعی در دادگاه خداوند مورد بازخواست قرار خواهیم گرفت البته ما یشتر وقت خود را صرف امور کم اهمیت می کنیم و از این امر غافلیم . برخی از مردم با وقوع یک مسئله غیر عادی این حقیقت که دنیای دیگری وجود دارد و اینکه در زندگی چه خطااهایی دارند توجه اشان را جلب می کند . این نوع وقایع را به تونلی تاریک تشبیه کرده اند که در پایان به نور درخشنده ای می‌رسد. در اینگونه واقع به فرد حس ترس و وحشت می دهد .اینها تجربیات نزدیک به مرگ هستند.

دراینگونه تجربیات، فرد از نظر جسمی و علائم حیاتی مرده تلقی می‌شود. این مسئله را بیشتر کسانی که دچار سکته فلبی شده‌اند و یا کسانی که دست به خودکشی زده‌اند، تجربه کرده‌اند .بنابراین این مسئله چندان هم نادر نیست . اگرچه این تجربیات دقیقا مثل هم نیستند اما ویژگی هیا مشترکی با هم دارند. بسیاری از آنها گفته اند که در این موقع احساس کرده اند که از قالب خود خارج شده و اغلب به تیم پزشکی که سعی می کردند آنها را به زندگی بازگردانند، از بالا نگاه کرده اند.

در واقع بسیاری از کسانی که تجربیات نزدیک به مرگ داشته اند، دقیقا می توانند بگویند که بعد از بیهوشی چه اتفاقی برایشان افتاده، چه گفته شده و حتی از چه وسایلی برای نجان آنها استفاده شده است . برخی دیگر گفته اند که هنگام مرگ، بالای سر خانواده خود به حالت پرواز درآمده اند. گاهی روح فرد با دیدن یکی از نزدیکانش به قالب وجودی خود بازگشته است .آنها اظهار کرده اند که در این تجربه آرامش و شادی را در وجود خود احساس کرده اند و خود را داخل تونلی تاریک یافته اند که در آن سوی آن، نور طلایی یا سفید رنگ و بسیار زیبا وجود داشته است .گاهی هم صدای کسانی که به آنها علاقه زیادی داشته اند و فوت کرده اند را شنیده اند و یا حتی صدایی که به آنها دستور داده است تا به زمین بازگردند. برخی از تجربیات نزدیک به مرگ، نظری اجمالی به زندگی گذشته فرد است، کارهایی که فرد در انجام آنها به خطا رفته است یا باید انجام شوند.و فرد در اینگونه مواقع احساس می کند که معنای واقعی زندگی را یافته است .به هر حال، چه ارادی و چه غیر ارادی، فرد بعد از تجربه این مسئله به زندگی بازگشته است . همه تجربیات نزدیک به مرگ خوشایند نیستند. چرا که بسیاری از افراد در این مواقع وحشت زیادی را تجربه کرده اند و هیولا یا دیو دیده اند . آنچه که اغلب اینگونه افراد تجربه کرده اند ، بر فرد تاثیر گذاشته اند و موجب تغییر اساسی در شیوه زندگی افراد شده اند .فرد در شیوه زندگی اش تجدید نظر کرده و از آن پس خوشحالی و سعادت را در چیزهای ساده دیده است .بسیاری از این افراد ، معلم یا واعظ می شوند و یا در زندگی خود تغییر اساسی ایجاد می کنند و رفتارشان بهتر و همراه با دلسوزی و همدردی می شود .

در سال 2001، مجله پزشکی لن ست ( Lan cet ) گزارش یک تحقیق 13 ساله در مورد تجربیات نزدیک به مرگ که در بیمارستان هال هلند اتفاق افتاده بود را منتشر کرد. این تحقیق را یک پزشک قبل به نام پین ون لومل انجام داد و از این نظر که از سال 444 مریضی که به هوش آمده بودند بلافاصله در این مورد سوال شده، منحصر به فرد بود. از نظر پزشکی، خون در مغز این افراد از جریان افتاده بود و مغز فعالیتی نداشت اما 18 درصد آنها بعد از وقوع این حادثه چیزهایی را به خاطر می آورند.. محققان دریافتند که 12 درصد این بیماران تجربیات عمیقی داشته اند، یعنی نور درخشانی دیده اند و با بستگان خود که فوت کرده بودند ملاقات کرده اند. جالب اینکه آنها جزییات اینگونه تجربیات را، حتی با گذشت چند سال به خوبی به خاطر می آورند و هیچگونه تناقضی در نقل دوباره آن ندارند. همچنین افرادی که تجربیات نزدیک به مرگ داشته اند، بیشتر به ارزش زندگی پی برده اند و ترس از مرگ در آنها بطور چشمگیری کاهش یافته است .

برخی از کسانی که به امر طبابت مشغولند، اینگونه نقل قول ها را محصول تخیل ،اوهام و از این دست مسائل می دانند.بسیاری از مردمی هم که به حالت کما در نیامده اند،گفته اند که تجربیاتی مشابه داشته اند، بسیاری از آنها که اینگونه امور را تجربه کرده اند ، به خاطر اینکه مورد تمسخر دیگران قرار نگیرند از اظهار نظر در این مورد خودداری کرده اند .کسانی که این مسئله را تجربه کرده اند، می گویند دیگر از مرگ نمی ترسند و مرگ را ورود به دنیایی ناشناخته و غریب نمی دانند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...