پریان دریایی دریای پارس

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

کورش کبیر در پی ایجاد وحدت میان اقوام وتیره‌های گوناگون ایرانی و ایجادی کشوری نیرومند به دریای پارس می‌رسد و از ساحل نشینان داستان‌های زیادی در باره این دریای بی‌کران می‌شنود. هرچند که بیشتر اسناد آن روزگار به تاراج غارتگران رفته است اما این داستان‌ها در جامعه و میان مردم باقی ماند تازمانی که حکیم نظامی گنجوی، شاعر بزرگ ایران آن را در اسکندرنامه به نظم درآورد. یادآوری این نکته ضروری است که به گفته اندیشمندان و پژوهشگران ذوالقرنین همان کورش کبیر است که در افسانه‌ها به شکل اسکندر ذوالقرنین درآمده و همچنین در داستان‌های ملی ایران این خود اسکندر فرزند داریوش پادشاه ایران است. آنچه که اروپاییان به نام اسکندرکبیر در تاریخ رواج داده‌اند، غلو و گزافه‌ای از یک جنگ‌طلب ویرانگر است و هیچ ربطی به اسکندر ذوالقرنین ندارد.

در آخرین سفر اسکندر ذوالقرنین (کورش کبیر؟)، به دریای پارس می‌رسد که از دیدگاه شگفتی و غرایب با هیچ‌یک از دریاهای پیشین قابل مقایسه نیست.

 

حکایت چنان رفت از آن آب ژرف... که دریا کناریست اینجا شگرف

 

هر شب عروسان زیبای دریایی به‌سان خورشید و ماه از دریا به‌در می‌آیند و در ساحل به خنیاگری می‌پردازند، آواز آنها آن‌چنان لطیف است که هر شنونده‌ای را مدهوش می‌سازد و بامدادان این پریان دریا دیگر بار به کام امواج فرو می‌روند. (همچون داستان اولیس و سیرن‌ها در اودیسه هومر).

ذوالقرنین سپاهیان را در فاصله لازم مستقر می‌سازد و خود به همراه دریاپوی راهنما روانه ساحل می‌شود، صحنه بزم پریان آن‌چنان او را از خود بی‌خود می‌سازد که بامدادان،

 

به‌استاد کشتی چنین گفت شاه...که کشتی درافکن بدین موج‌گاه

در این آب شوریده خواهم نشست...که رازی خدا را در این پرده هست

 

حوریان و یا پریان دریایی پایین‌تنه‌ای مانند ماهی و بالاتنه‌ای مانند دختران جوان داشتند. زیبارو و خوش‌اندام با موهایی بلند و سیاه، خوش‌آوا و خوش‌آواز که از غروب آفتاب تا بامدادان در ساحل دریا می‌آرامیدند و گاهی به نغمه‌سرایی مشغول می‌شدند. در بیشتر داستان‌های مربوط به پریان دریایی، ایشان جانورانی مهربانند که با آدمیان به ویژه دریانوردان و غواصان همزیستی می‌یافتند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...