بوسلامه، روح همیشه سرگردان؟!

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۱ دیدگاه

ریشه یابی تاریخی و لغوی بوسلامه در فرهنگ عامیانه مردم بوشهر / در باورهای ساکنین سواحل جنوبی ایران «بوسلامه» موجودی خیالی است که در بدو امر به نظر می رسد ساخته و پرداخته ی ذهن ملاحان، صیادان، دریانوردان و ساحل نشینان این دیار باشد. موجودی وحشتناک و کریه المنظر که همانند سایر هیولاهای دریایی دوزیست بوده و بر و بحر را عرصه ی ...

 

بوسلامه، روح همیشه سرگردان؟!

ریشه یابی تاریخی و لغوی بوسلامه در فرهنگ عامیانه مردم بوشهر

در باورهای ساکنین سواحل جنوبی ایران «بوسلامه» موجودی خیالی است که در بدو امر به نظر می رسد ساخته و پرداخته ی ذهن ملاحان، صیادان، دریانوردان و ساحل نشینان این دیار باشد. موجودی وحشتناک و کریه المنظر که همانند سایر هیولاهای دریایی دوزیست بوده و بر و بحر را عرصه ی شکار یا آزار و ایذاء انسان ها قرا داده است. او روزها را در دریا سپری می کند و شب ها به خشکی می آید و در طول ساحل پرسه می زند تا شاید آدم تنهایی را گیر بیاورد و با خود به قعر آب ببرد. یکی از شگردهای شکار بوسلامه که اغلب «خارگ نویسان» و «خلیج فارس نویسان» متفقا به آن اشاره کرده اند این است که این موجود دریایی گاه از عرشه ی کشتی ها بالا رفته و در تاریکی شب روی دماغه کشتی می نشیند و در یک فرصت مناسب، فریاد زنان خود را به آب می اندازد و ملوانی که هدایت  شبانه ی کشتی را به عهده دارد، با این تصور که یکی از افراد کشتی به آب  افتاده در دریا شیرجه می رود تا دوستش را از غرق شدن نجاتت دهد، اما بوسلامه او را گرفته و به زیر آب می برد. این همه ی آن چیزی است که ساحل نشینان ما، از قدیم الایام در مورد این عفریت دریایی می دانسته و به نسل های بعد انتقال داده اند.

اما به راستی بوسلامه چیست؟ کیست؟ و در پس ماجرای خصومت این موجود خیالی با آدم ها چه رازی نهفته است؟ وجه تسمیه  این نام بی مسما «پدر تندرستی» چیست و سابقه ی ظهور چنین باوری در فرهنگ عامیانه ی مردم جنوب ایران تا چه ژرفایی  از تاریخ می رسد؟ در نگاه اول این گونه به نظر می رسد که  بوسلامه باید یک واژه ی عربی باشد. هر چند در ظاهر، چنین تصوری بایستی صحیح  باشد، اما واقعیت چیز دیگری است. بوسلامه ترکیب دو واژه ی «بو» و «سلامه» است که از مشترکات گروه زبان های سامی شامل بابلی، آشوری، آرامی، سریانی، عبری، حبشی و عربی است. اصل این واژه به صورت «ابه شالومه» مأخوذ از زبان عبری باستان است و به همان معنای عربی «پدر تندرستی» است. ابه شالومه، که به صورت «ابشالوم» و «آب شالوم» نیز آمده  نام یکی از فرزندان داوود پیامبر است. همانگونه که نزدیکان سایر انبیاء در مقام ضدیت با پیامبر  زمان خود برآمدند، پسر نوح با بدان بنشست، فرزندان یعقوب یوسف را به چاه انداختند، قابیل، هابیل را کشت، یهودای اسخر یوطی یار نزدیک و از حواریون عیسی مسیح در آخرین دیدار شبانه جایگاه او را به رومیان لو داد و ... ‹‹ابشالوم›› نیز یکی از همان هاست. در برابر تبلیغات  پدر به ضدیت می پردازد و مردم  را به پیروزی نکردن از داوود  پیامبر تحریک می کند. او پدر را مردی جاه طلب می داند و در زمانی کوتاه گروهی از گمراهان را پیرامون خود جمع می کند. مردم شکوه نزد داوود می برند که ابشالوم جوانان ما را فریفته و از راه به در کرده، داوود حکم الهی را بر قضاوت پدرانه ی خویش ارجح می داند. حکم محارب صادر و ابشالوم واجب القتل می شود. در یک مبارزه ی رویاروی ابشالوم که تاب ایستادگی را در خود نمی بیند از صحنه می گریزد، مردم به تعقیب او می پردازند اما ابشالوم به دریا پناه برده و از نظرها پنهان می شود. او مدت مدیدی را در دریا سپری می کند و شب ها به خشکی می آید تا در بین زباله های ساحلی، از ته مانده ی غذایی که مردم برای سگ های ولگرد و مرغان دریایی در حاشیه ی ساحل ریخته اند ارتزاق کند. ابشالوم به مرور زمان به موجودی زشت، پلید و کریه المنظر تبدیل می شود. موهای سر و صورتش بلند شده و هنگام راه رفتن  گیسویش به زمین کشیده می شود. عاقبت در یک شب مهتابی ساحل نشینان او را دیده و به کمک ‹‹ایوب›› به تعقیبش می پردازند. در این گریز شبانه موهای بلند ابشالوم پشت بوته ی خاری گیر کرده و به زمین می افتد. ایوب سر می رسد و با ضربات نیزه او را به قتل می رساند. بدین ترتیب داستان ابشالوم و قتل او به دست پیروان داوود، در اساطیر مذهبی و تاریخ قوم بنی اسرائیل ماندگار می شود. در تورات کتاب مقدس یهودیان نیز به این موضوع اشاره شده است.

تا این جا،  روند ماجرای ابشالوم در بستر طبیعی تاریخ مثل همه رویدادهای تاریخی پذیرفتنی و قابل قبول  است. اما قصه ی ‹‹بوسلامه›› از  آن جا آغاز می شود که ماجرای ابشالوم از حیطه ی تاریخ پا فراتر گذاشته و وارد اسرائیلیت می شود. اسرائیلیات واژه ای مستقل است و در قاموس ها و فرهنگ نامه ها به مجموعه ی حکایات، روایات و احادیث ساختگی و مجعولی گفته می شود که قوم بنی اسرائیل ساخته و توسط کارگزاران و مأموران و میسیونرهای خود در بین اقوام، ملت ها و سرزمین های دیگر نشر می دادند تا با ایجاد مشترکات فرهنگی جعلی، هزاران سال بعد ابناء آنان بتوانند از این ریشه های فرهنگی سوء استفاده های سیاسی کنند.  در این باور خرافی، هر چند جسم  ابشالوم معدوم می شود، اما روح او روزها در میان دریا و شب ها در حاشیه ی سواحل، سرگردانی ابدی خود را آغاز می کند. روح کینه توز ابشالوم در کالبد یک  موجود حلول می کند و از آن  زمان تاکنون این روح سرگردان در پی فرصتی است تا از تک تک آدم ها انتقام بگیرد.

اعتقاد به وجود هیولایی دریایی  با چنین ویژگی هایی به مرور زمان از طریق سادگی و خیال پردازی دریانوردانی که به کرانه های شرقی مدیترانه و بنادر صور و صیدا و شهرهای ساحلی آن دیار در رفت و آمد بودند، شمال و شرق آفریقا را در می نوردد و از مسیر دریای سرخ تا سواحل غربی و جنوبی شبه جزیره ی عربستان، ماداگاسکار، عدن، سواحل شرقی عربستان، تمامی خلیج فارس و سرزمین های واقع در حوزه ی شمالی اقیانوس هند منتشر می شود. طبق شواهد موجود نظیر  چنین باورهای در میان ساحل نشینان همه ی خشکی های جهان رواج دارد و خاص ساکنین خلیج فارس نیست، با این تفاوت که ممکن است این شخصیت موهوم در هر نقطه از جهان با نام و ویژگی های ظاهری و رفتاری دیگری شناخته شود. اما مردم جزایر و بنادر شمالی و جنوبی خلیج فارس از قرن ها پیش این موجود تخیلی را با نام «سلامه» که معرب همان واژه «ابشالوم» است می شناسد.

آن چه گذشت، چکیده ی مطالب مختلف و متنوعی است که چه به صورت شفاهی و چه به شکل مکتوب در مورد ابشالوم و بوسلامه روایت شده که به احتمال زیاد، در طول زمان تحت تأثیر فرهنگ ها و تنوع روایات، از اعمال سلیقه ی راویان مصون نمانده ومی توان آن را ترکیبی از تاریخ، افسانه و خرافات قلمداد کرد. به هر حال ماجرای ابشالوم و روح همیشه سرگردانش از دو دریچه وارد فرهنگ عامیانه ساحل نشینان بوشهری و سایر مناطق این استان و استان های هم جوار شده. یکی در قالب  همان موجود زشت رو، کینه توز، و انتقام جوی دریایی موسوم به بوسلامه که با توجه به ساختار این کلمه پیداست، از طریق اعراب و ویژگی های گویشی آنان دست خوش چنین تحریف و دگرگونی لغوی شده و دیگری در نامگذاری یک جانور کوچک دوزیست «آبزی – هوازی» که سری شبیه قورباغه، بدنی شبیه ماهی و دو دست شبیه دست انسان دارد. این ذوحیاتین که اغلب اوقات از دریا بیرون آمده و با کمک دست ها به حالت سینه خیز در طول  ساحل پرسه می زند «گل خورک» نام دارد که در بوشهر و مناطق هم جوار تحت تأثیر ویژگی های ظاهری و نام ابشالوم، با قدری تغییر و جا به جایی حروف به «بشلمبو» معروف شده است.

بشلمبو، ساختار فیزکی بدن خود را از ماهی، دست ها را از انسان و چهره ی بد منظر خود را از قورباغه که نماد کراهت منظر است گرفته است. شاید چنین شباهتی همراه با رفتارهای خاص نظیر سرگردانی در ساحل، پناه بردن به سوراخ ها در صورت مشاهده ی انسان و زندگی خشکی – آبی – این جانور ریز نقش عاملی بوده که از قدیم اصطلاح بشلمبو «شاید ساده شده ی بچه ابشالوم» را به آن اطلاق کنند.

 منابع:

1-فرهنگ فارسی دکتر محمد معین . جلد 5 «اعلام» زیر واژه ی ابشالوم.

2-لغت نامه های دهخدا، عمید، دکتر معین و سایر فرهنگ های معتبر زیر واژه ی  «اسرائیلیات» و «سامی».

3-متن کامل برنامه های رادیویی « موج ها و گسارها» از صدای مرکز بوشهر در سال 62 – 1361

4-نامه های مطلعین و یادداشت های رسیده در پاسخ به یک فراخوان عمومی در سال 1362

5-تحقیقات محلی نگارنده و گفت و گو با ساحل نشینان بوشهر، شیف و خارگ.

  • Marisol

    Marisol

    • ۱۳۹۶/۰۶/۱۵ - ۱۲:۲۱:۱۸

    It's enormous that you are getting ideas from this article as well as
    from our discussion made at this place.