1- قطعی ترین چیز درباره ی زندگی، مرگ است. با این وجود، شیوه های رنگارنگِ انکار مرگ، الگوهای متنوعِ واژگونه ساختن معنای آن، و روشهای هوشمندانه ی بازتفسیر و بازخوانی کردنِ این رخداد طبیعی، چنان رواجی دارند که هر ذهنِ کنجکاوی را در رویارویی با این مفهوم دچار سردرگمی می سازند. گویا ابهامی که در مفهوم زندگی تنیده شده است، به مرگ نیز نشت کرده باشد.
در نگاه دانشمندان علوم تجربی راز بزرگی در مرگ وجود ندارد. مرگ، از کار ایستادن سازواره ی زنده است. ویران شدن مرزهای سامانه ایست که به طور موقت، و در تعادلی شکننده، قلمروی درونی و زنده را از محیطی بیرونی و بیجان تفکیک می کرده است. مرگ پایان یافتن اعلام استقلالِ سیستمی زنده است که برای مدتی بسیار کوتاه – در حد عمر اندکِ جانداران- در برابر فشار زورآور محیط پیرامونی اش مقاومت به خرج داده است. مرگ ظهور تعادلی ترمودینامیک است، در میان درون و برون سیستمی که به ضرب و زور ساختارهای اطلاعاتی، جریان ماده و انرژی را به شکلی هم افزا سازماندهی کرده بود. در چشمان روشن بین و دقیق دانش تجربی، مرگ چیزی شگفت آور یا نامنتظره نیست. تنها نقطه ی پایانی است، بر ماجرایی موقت و کوتاه مدت به نام زندگی. این زندگی است که در پویایی غیرمنتظره اش، در پیچیدگی افزاینده و پیش بینی ناپذیرش، و در الگوهای تکامل یابنده و گوناگونش شگرف و غریب می نماید. مرگ، برعکس، امری عادی و پیش پا افتاده می نماید. روندی معقول، طبیعی، و قطعی، که تمام سازواره های جاندار را در می رباید، نظم و پیچیدگی درونی شان را منهدم می سازد، و در سیری شناخته شده و قابل پیش بینی، عناصر بغرنجِ اندوخته شده در درون سیستمهای جاندار را دستخوش تجزیه و پراکندگی و تباهی می سازد. پرسش بزرگ در اینجا، دلیلِ مردنِ جانداران نیست، که ماهیت جان و چگونگی زنده بودنشان است.
از دید نظریه پردازان علوم انسانی اما، مرگ امری رمزآلود است. بر خلاف علوم تجربی ای که بر شواهد آزمایشگاهی و دگردیسی حالات گوناگون ماده تمرکز کرده اند، در علوم انسانی با آدمیان، خواستها و میل هایشان سر و کار داریم. در اینجا معنایی که آدمیان برای زندگی خویش بر می سازند، و شیوه ای که آن را به کردار و رفتار تبدیل می کنند، موضوع بحث است. از این رو، در دامنه ی علوم انسانی مرگ همچون امری رازآمیز و شگفت جلوه می کند. در مقابل زندگی امری واضح و روشن پنداشته می شود. چیزی ملموس و تجربه شده که نزدیک و آشنا می نماید و بر بنیاد شهود روزانه ی ما استوار شده است.
در این قلمرو، مرگ معمایی بزرگ است. نقطه ی پایانی که رشته یِ آشنا و امنِ عمر را قطع می کند، حادثه ای گریزناپذیر و عمومی که همگان با آن روبرو خواهند شد، و با این وجود زمان و مکان وقوعش قابل پیش بینی نیست. مرگ است که به قهرمانانه ترین سرگذشت ها معنا می بخشد، و مرگ است که پیش پا افتاده ترین زندگی ها را پوچ می سازد. پیشامدی است که قطعا فرا خواهد رسید، و با این وجود فرا رسیدنش همواره غیرقطعی و نامنتظره است. تجربه ایست که در دامنه ی مشاهدات ما، موضوعش همواره دیگری است، اما بی تردید توسط خود ما نیز درک خواهد شد. مرگ از این رو، وحدت اضداد است. امری است مشاهده پذیر و درک ناپذیر، گریزپا و تعقیب کننده، قطعی و غیرقابل پیش بینی، و معنابخش و پوچ کننده. شاید مرگ به دلیل در هم آمیختن این صفتهای متضاد به معمایی چنین بزرگ تبدیل شده باشد.
2- درباره ی مرگ، سه اصل موضوعه ی عمومی وجود دارد که در تمام فرهنگ ها و تمام مقاطع تاریخی، به شکلی صریح یا تلویحی مورد پذیرش بوده است و مستقل از نظریه پردازی های فیلسوفان، روحانیون، و دانشمندان، توسط عامه ی مردم پیش فرض گرفته می شده است.
نخستین ومستحکم ترین پیش فرض، به رابطه ی زندگی و مرگ باز می گردد. تضاد آشتی ناپذیر این دو، و آرایش یافتن شان در قالب یک دوقطبی معنایی، چنان آشکار و آشناست که ما را از بحث و شرح بیشتر بی نیاز می سازد. مرگ، همواره در قالب متضادِ زندگی تعریف شده است، و همچون امری مخالفِ حیات فهمیده می شود. مرگ، غیاب زندگی است و زندگی، غیاب مرگ، و این پیش فرض چنان بدیهی می نماید که ذکرش در اینجا شاید غریب بنماید.
دومین پیش فرض، آن است که مرگ با مفهوم اموری ناخوشایند و منفی همچون درد و رنج و بیماری و پیری ارتباط دارد. از دیرباز، مرگ را همچون رنجی عظیم و دردی التیام ناپذیر فهمیده اند، و بیماری هایی کشنده مانند طاعون را با نام مرگ سیاه نامگذاری کرده اند. سالخوردگان همچون کسانی تصویر شده اند که "یک پایشان لبِ گور است" و شفا یافتن بیماران همچون رستن از چنگال عفریت مرگ تلقی شده است.
سومین پیش فرض، باورِ –معمولا ناخودآگاه- به این اصل است که جفتِ متضادِ مرگ/ زندگی، با جفتهایی کلیدی مانند آشوب/ نظم، غیاب/ حضور و ... پیوند دارد، یا حتی مترادف آنها می باشد.
این نوشتار را برای آن می نویسم که نادرست بودن این سه پیش فرض را نشان دهم، و برای دستیابی به این هدف، از چارچوب نظری روانکاوانه در مقام یکی از نیروهای اثرگذار بر تکامل نگرش ما درباره ی مرگ، بهره خواهم جست، هرچند در کل، از زاویه ای روانکاوانه به روان آدمی نمی نگرم.
3- مرگ و زندگی از دیرباز همچون دو دشمن سازش ناپذیر تجسم شده اند. زندگی امری اهورایی و مقدس، و مرگ سانحه ای شیطانی و ناگوار تلقی می شود، و تمایز میان این دو از دیرباز به قدری برجسته و چشمگیر بوده که معمولا در فرهنگهای باستانی آنها را با دو خدا و دو مرجع آسمانی (اهورامزدا در برابر اهریمن، زئوس در برابر هادس، و...) و حتی دو قلمرو مکانی متفاوت (معمولا روی زمین در برابر زیر زمین) هم ارز می دانسته اند.
با این وجود، چنین می نماید که تعارض میان این دو مفهوم چنین آشکار و بدیهی نباشد.
قطب بندی یاد شده، تا حدودی از مخلوط شدن دو مفهومِ متفاوتِ چیزِ مرده و چیزِ بیجان بر می خیزد. چیزِ بیجان –مثل سنگ و رودخانه و ابر- پدیداری است که به خاطر ساختار و کارکرد ویژه اش، حامل حیات و پیچیدگی های خاص آن نیست و نمی تواند باشد. در حالی که چیز مرده –مانند جسد- پدیداری است که دست کم برای مدتی زنده بوده، اما به خاطر فرا رسیدن مرگ پیچیدگی و پویایی ویژه ی آن را از دست داده است. این بدان معناست که امر بیجان و امر مرده مترادف هم نیستند، قلمرو محیط طبیعی بیجان را نمی توان عرصه ی تاخت و تاز مرگ دانست.
لانه ی مرگ، بر خلاف آنچه که در نگاه نخست به نظر می رسد، بدنِ جاندار است. تنها جاندار است که می تواند بمیرد. و تنها در زمانی کوتاه پس از زنده بودنش همچون چیزی مرده دوام دارد. پس از مدتی کوتاه، پدیدار مرده به پدیداری بیجان تبدیل می شود و به این ترتیب از حوزه ی قدرت مرگ می گریزد. لاشه ای که تجزیه شد و به خاک تبدیل شد، و جسدی که فاسد شد و به مواد آلی سازنده اش تجزیه شد، دیگر پدیده ی مرده محسوب نمی شوند، که بخشی از طبیعت بیجان هستند. قلمرو ماده ی بیجان، زمینه ایست که دژهای شکننده ی بدن زنده را محاصره کرده است، و در جریان روندی مستمر دیواره های این دژ را فرو می کوبد و آن را به بدنی مرده تبدیل می کند که تنها برای مدتی کوتاه دوام دارد. یعنی زمانی که کافی است تا جسدِ مرده توسط زمینه ی کور و بی هدفِ پیرامونش بلعیده شود. از این روست که عرصه ی حکمرانی مرگ نیز مانند زندگی، بدن است. بدن، نقطه ی پیوندی است که مرگ و زندگی در آن با هم تلاقی می کنند. هریک برای مدتی کوتاه می تواند در آن لانه کند، و حضور هریک حضور دیگری را کمرنگ می سازد. به همین دلیل هم بدن در تمام تمدنهای کهنسال – و تمدنهای امروزین با تفسیری دیگر- همچون امری قدسی تلقی می شده و در عین حال نقطه ی تمرکز تابوها ومحرمات نیز بوده است.
زندگی و مرگ، از این رو، در قلمرو زمانی و مکانی مشابهی مستقر شده اند. از دید سوژه ای که تعادل پویایی مرگ و زندگی را در درون بدنش تجربه می کند، ممکن است مرگ و زندگی متعارض و متضاد بنمایند. اما اگر از بیرون، و به شکلی عینی به این دو بنگریم، یین و یانگی در هم تنیده را باز می یابیم که هیچ کدامشان بدون حضور دیگری معنا ندارند. مرگ تنها در بدنی زنده ظهور می کند، و زندگی تنها در کشمکش با مرگ و مقاومتی که در برابر مردن از خود نشان می دهد، تثبیت می شود. این دو، مفاهیمی در هم پیوسته و مرتبط با هم هستند. چنان که تمام زوج های متضاد معنایی دیگر نیز چنین هستند.
- درخت موضوعات
- نظر و دیدگاه نویسنده
-
آرماگدون
- اطلاعات عمومی
- نویسنده با دیدگاه اسلامی
- سوالاتی برای بحث و چالش
- شیطان پرستی، جبهه مقابل
- سومین معبد سلیمان
- ستاره دنباله دار
- نویسنده بدون دیدگاه مذهبی
- نویسنده با دیدگاه مسیحی
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- استیگماتا
- پیشبینیها
- مسجدالصخره
- مریم مجدلیه
- کشف مقبره
- کفن تورین
- جبر و اختیار
- گوساله سرخ موی
- تطابق با زمانه جاری
- انقلاب مهدی
- خدا
- شیطان
-
سایه روشن
- آب حیات
- ناشناخته
- رمزگشایی
- رد پا
- پیش بینی
- پدیده اسرارآمیز
- پدیده های نادر
- نماد
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- ناپدید شدن
- ربوده شدگان
- مثلث برمودا
- مومیایی
- موجودات ساخت دست بشر
- موجودات ناشناخته
- موجودات عجیب
- موجودات افسانه ای
- معماهای حل نشده
- معماهای بدون توضیح
- ریاضیات باستان
- رویا
- مرگ
- تک خبرهای منحصر به فرد
- زیست فرازمینی
- زنده شدن
- زمزمه تائوس
- تله پاتی
- تسخیر
- ترس
- تناسخ
- تک شاخ
- تجربه نزدیک به مرگ
- سال 2022
- تابلو
- سوالات بی پاسخ
- شکاف زمان
- شهاب
- صدای عجیب
- سنگ های متحرک
- صندوق عهد
- سمبل
- مرموز
- ماموت
- آدم فضایی
- در انتظار پاسخ
- فضانوردان باستان
- فاطیما
- اتفاق عجیب
- اعتدالین
- انسان نما
- احتراق خود به خودی
- دو رگه
- بشقاب پرنده
- فسیل و سنگواره
- بیگانگان فضایی
- عجیبتر از علم
- برخورد با زمین
- بچه های چشم سیاه
- اسرار دریا
- آشناپنداری (دژاوو)
- عالم مُثُل
- آدمخوار
- فرشتگان
- گنج
- ماده عجیب
- جن
- لویاتان
- کودک وحشی
- خواندن افکار
- خوابگردی
- کشتی نوح
- کشتی ارواح
- کشفیات جدید
- کشف عجیب
- جالب ترین کشفیات
- قبرستان
- جادو
- هیپتونیزم
- حیوانات ناشناخته
- حس ششم
- حوادث بدون توضیح
- همزاد
- هالووین
- غار
- دایناسور
- افسانه
- اسرارآمیز
- اسرار باستان
- بارانهای عجیب
- چالشهای فیزیک
- پیشگویی
-
تمدنهای خاموش
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- تمدنهای خاموش اروپایی- هیتی
- تمدنهای خاموش آمریکایی- مایا
- تمدنهای خاموش آمریکایی- آزتک
- تمدنهای خاموش آمریکایی- اینکا
- تمدنهای خاموش آمریکایی- اولمک
- تمدنهای خاموش آمریکایی- پرو
- تمدنهای خاموش - آتلانتیس
- تمدنهای خاموش ایرانی - جیرفت
- تمدنهای خاموش ایرانی - شهر سوخته
- تمدنهای خاموش ایرانی - عیلام
- تمدنهای خاموش ایرانی - تپه مارلیک
- تمدنهای خاموش آسیا - مرو
- نازکا
- بناهای نمادین
- اساطیر
-
موجودات ناشناخته
- نظر و دیدگاه نویسنده
- حیطه فیزیک - اژدها
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - مدیوم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - کالبد اختری
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اکتوپلاسم و تلپلاسم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اکتوپلاسم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اثیر
- حیطه متافیزیک - روح
- حیطه فیزیک - سیمرغ
- حیطه فیزیک - پری
- حیطه فیزیک - یتی
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - مرد بالدار
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - خروس تخم گذار
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - پاگنده
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - ال چوپاکابرا
- حیطه فیزیک - غول
- حیطه فیزیک - دراکولا
- حیطه فیزیک - زامبی
- حیطه متافیزیک - بختک
-
عجایب هفتگانه
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- عجایب هفتگانه قدیم - هرم جیزه
- عجایب هفتگانه قدیم - معبد آرتمیس
- عجایب هفتگانه قدیم - باغهای معلق بابل
- عجایب هفتگانه قدیم - آرامگاه هالیکارناسوس
- عجایب هفتگانه قدیم - فانوس اسکندریه
- عجایب هفتگانه قدیم - غول رودس
- عجایب هفتگانه قدیم - مجسمه زئوس
- عجایب هفتگانه جدید - چیچن ایتزا
- عجایب هفتگانه جدید - مجسمه مسیح برزیل
- عجایب هفتگانه جدید - کولوسئوم
- عجایب هفتگانه جدید - دیوار چین
- عجایب هفتگانه جدید - ماچوپیچو
- عجایب هفتگانه جدید - پترا
- عجایب هفتگانه جدید - تاج محل
-
دانلود Adobe Photoshop
v18.1.1.252 -
دانلود Windows 8.1
June 2017 96/4/2 -
دانلود IDM
6.28 Build 17 96/5/15 -
دانلود Telegram
1.1.19 -
دانلود Google Chorme
60.0.3112
-
ZOOMED_MAP
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۵۰ -
Nazca_Tupu_Llave_Key
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۸ -
Nazca_Triangle Spiral
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۷ -
Nazca_TheCrab_Mosquito_Bee_Butterfly
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۵ -
Nazca_The_Tight_Spiral
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۳
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.
نظرات
ارسال نظر