شهادت ملائکه بر انسان در روز قیامت

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

بسم‌ الله‌ الرّحمَن‌ الرّحیم‌ وَ بِهِ نَسْتعِین‌

وَ لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ إلاّ باللَه‌ العلیِّ العظیمِ

والْحَمدُللَّه‌ ربِّ العالَمین‌ وصلَّی‌ اللهُ عَلی‌ سیِّدِنا محمَّدٍ وَءَالِه‌ الطّاهرینَ

وَ لَعنةُ اللَه‌ علَی‌ أعدآئِهم‌ أجمعینَ مِنَ الآنَ إلَی‌ یَوم‌ الدّین‌.

قال‌ اللهُ الحکیمُ فی‌ کتابِه‌ الکریم‌:

وَ مَا تَکُونُ فِی‌ شَأْنٍ وَ مَا تَتْلُواْ مِنْهُ مِن‌ قُرْءَانٍ وَ لَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَ مَا یَعْزُبُ عَن‌ رَّبِّکَ مِن‌ مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِی‌ الارْضِ وَ لَا فِی‌ السَّمَآءِ وَ لَآ أَصْغَرَ مِن‌ ذَ'لِکَ وَ لآ أَکْبَرَ إِلَّا فِی‌ کِتَـٰبٍ مُّبِینٍ.

(آیه‌ شصت‌ و یکم‌، از سورۀ‌ یونس‌: دهمین‌ سوره‌ از قرآن‌ کریم‌)

در تفسیر آیه: و کنا علیکم شهودا اذ تفیضون فیه

یک‌ دسته‌ از کسانی‌ که‌ بر اعمال‌ انسان‌ گواهند و در روز قیامت‌ برای‌ أداء شهادت‌ حاضر میشوند ملائکه‌ هستند. در مجلس‌ قبل‌ پیرامون‌ کیفیّت‌ شهادت‌ رسول‌ خدا و ائمّۀ طاهرین‌ علیهم‌ السّلام‌ بحث‌ شد، و این‌ مجلس‌ در کیفیّت‌ شهادت‌ ملائکه‌ است‌؛ این‌ آیۀ مبارکۀ قرآن‌ میفرماید:

«در هیچ‌ شأنی‌ و حالی‌ نمی‌باشی‌ و هیچ‌ آیه‌ای‌ را از قرآن‌ تلاوت‌ نمی‌کنی‌ و هیچ‌ عملی‌ را انجام‌ نمیدهید مگر آنکه‌ در آن‌ هنگامی‌ که‌ وارد آن‌ عمل‌ میشوید، ما بر شما و فعل‌ شما حضور داریم‌ و مشاهده‌ آن‌ فعل‌ را می‌نمائیم‌! و به‌ اندازه‌ سنگینی‌ و وزن‌ یک‌ ذرّه‌، از پروردگار تو در زمین‌ و در آسمان‌ پنهان‌ نیست‌؛ و نه‌ کوچکتر از وزن‌ ذرّه‌ و نه‌ بزرگتر از آن‌ مگر آنکه‌ همه‌ در کتاب‌ آشکار پروردگار که‌ لوح‌ محفوظ‌ و علم‌ خداست‌ میباشند.»

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَـٰنَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بهِ نَفْسُهُ و وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ * إِذْ یَتَلَقَّیَ المُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ * مَّا یَلْفِظُ مِن‌ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ * وَ جَآءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَ لِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ * وَ نُفِخَ فِی‌ الصُّورِ ذَ'لِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ * وَ جَآءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَآئِقٌ وَ شَهِیدٌ * لَّقَدْ کُنتَ فِی‌ غَفْلَةٍ مِّنْ هَـٰذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَآءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ. [101]

«ما به‌ تحقیق‌ که‌ انسان‌ را آفریدیم‌، و بر تمام‌ خاطرات‌ و افکاری‌ که‌ بر او وارد میشود و وساوسی‌ که‌ نفس‌ او میکند و خواطری‌ که‌ بر ذهن‌ او خطور میکند اطّلاع‌ داریم‌؛ و ما از رگ‌ گردن‌ و رگ‌ حیاتی‌ او به‌ او نزدیکتر هستیم‌؛ در آن‌ وقتی‌ که‌ آن‌ دو مَلک‌ گیرنده‌ و متلّقی‌ که‌ از یمین‌ و شمال‌ او نشسته‌اند آن‌ اعمال‌ و الفاظ‌ و افکار را که‌ از او صادر میشود و از خود خارج‌ میکند میگیرند و حفظ‌ می‌نمایند؛ آن‌ دو فرشته‌ای‌ که‌ در طرف‌ راست‌ و چپ‌، در طرف‌ سعادت‌ و شقاوت‌ که‌ کنایه‌ از اعمال‌ و رفتار خیر و از اعمال‌ و رفتار شرّ است‌ که‌ انسان‌ را به‌ أصحاب‌ الیمین‌ میرساند و یا به‌ أصحاب‌ الشّمال‌ میرساند، نشسته‌ و هر کرداری‌ که‌ انجام‌ دهد و هر گفتاری‌ که‌ پرتاب‌ کند، گرچه‌ یک‌ کلمه‌ خوب‌ و یا زشت‌ بوده‌ باشد، آن‌ را میگیرند، و فرشتگان‌ عتید و رقیب‌ آن‌ را ضبط‌ و ثبت‌ می‌نمایند. و سکرات‌ مرگ‌ و حالات‌ بی‌خودی‌ و مدهوشی‌ و اضطراب‌ و پریشانی‌ موت‌ به‌ حقّ میرسد، و این‌ همانست‌ که‌ تو از آن‌ فرار میکردی‌ و دور میشدی‌! و در صُور دمیده‌ میشود، و این‌ همان‌ وعده‌ روز میعاد است‌ که‌ به‌ لقاء پروردگار و زیارت‌ حقّ می‌شتابی‌ و سرعت‌ میکنی‌. و تمام‌ نفوس‌ و جان‌ها در حالی‌ که‌ با آنها سوق‌ دهنده‌ و شهادت‌ دهنده‌ایست‌ به‌ پیشگاه‌ خدا و مقام‌ و موقف‌ عدلِ او رهسپار میشوند؛ برای‌ هر نفس‌ یک‌ سائقی‌ است‌، یعنی‌ راننده‌ و سوق‌ دهنده‌ که‌ بر اساس‌ حرکت‌ و هدایت‌ او نفوس‌ به‌ آن‌ سمت‌ میروند؛ و برای‌ هر نفس‌ یک‌ شهید و گواهی‌ است‌ که‌ بر تمام‌ اعمال‌ و افکار او نه‌ تنها اطّلاع‌ دارد، بلکه‌ اعمال‌ و رفتار او را گرفته‌ و ضبط‌ کرده‌ و صورت‌ و حقیقت‌ عمل‌ را به‌ نحو تامّ و تمام‌ در خود نگاه‌ داشته‌ و حفظ‌ کرده‌ که‌ برای‌ چنین‌ موقف‌ و موقعیّتی‌ بیاید و ادا کند و شهادت‌ خود را در این‌ معرض‌ نشان‌ دهد.

ای‌ پیغمبر ما! تو از این‌ مطلب‌ و حقیقتِ امر در غفلت‌ بودی‌! و ما پرده‌ و حجاب‌ معنی‌ را از برابر دیدگان‌ تو برداشتیم‌! و بنابراین‌ چشمان‌ تو امروز تیز بین‌ و حادّ شده‌، و حقائق‌ ماورای‌ حجاب‌ مادّه‌ و طبع‌ را می‌بیند! بطوریکه‌ نه‌ تنها به‌ ظواهر اعمال‌ و رفتار و وقایع‌ امور و حوادث‌ مینگری‌، بلکه‌ بر حقائق‌ و بواطن‌ و نیّات‌ و ملکات‌ و اخلاقیّات‌ و وجهه‌ آنها از نقطه‌ نظر خیر و شرّ، و سعادت‌ و شقاوت‌، و حقّ و باطل‌، با خبر میگردی‌ و مطّلع‌ میشوی‌!»

 

اصناف مختلف فرشتگان شهادت

این‌ آیات‌ دلالت‌ دارد بر اینکه‌ انسان‌ ملَکی‌ دارد موکّل‌ بر خود او، و هر شخص‌ ملائکه‌ خاصّی‌ برای‌ ثبت‌ و ضبط‌ اعمال‌ خود دارد؛ البتّه‌ فرشتگانی‌ که‌ پروردگار خلق‌ فرموده‌ دارای‌ مأموریّت‌های‌ مختلف‌ هستند، بعضی‌ برای‌ علمند بعضی‌ برای‌ حیات‌؛ این‌ دسته‌ از ملائکه‌ای‌ که‌ خداوند در این‌ آیات‌ یاد میکند، برای‌ روزی‌ که‌ در قیامت‌ ادای‌ شهادت‌ کنند در این‌ دنیا تحمّل‌ میکنند؛ یعنی‌ اعمال‌ را میگیرند و در خود ضبط‌ میکنند: إِذْ یَتَلَقَّیَ‌ الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ، چه‌ اعمال‌ خوب‌ و چه‌ اعمال‌ بد را، این‌ متلقّیان‌ همیشه‌ با انسان‌ ملازمند و جدا نیستند؛ در خواب‌ و بیداری‌، در سکون‌ و حرکت‌ همیشه‌ با انسان‌ هستند و حتّی‌ اگر یک‌ جمله‌ از دهان‌ انسان‌ بیرون‌ پَرَد فوراً آنرا میگیرند، و هیچ‌ برای‌ آنها غفلت‌ و فراموشی‌ و فتور و سُستی‌ و تکاهل‌ در انجام‌ مأموریّت‌ نیست‌.

مَا یَلْفِظُ مِن‌ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ. بعضی‌ از بزرگان‌ چون‌ صاحب‌ «مجمع‌ البیان‌» و علاّمۀ طباطبائی‌ مدّ ظلّه‌ السّامی‌ فرموده‌اند که‌: رقیب‌ و عتید دو ملک‌ نیستند که‌ عنوان‌ رقیب‌ و عتید علَم‌ برای‌ آنها ‌ باشد، بلکه‌ دو صفت‌ هستند که‌ به‌ معنای‌ مراقبت‌ و حفظ‌ و سرپرستی‌ است‌، و به‌ معنای‌ حاضر و شاهد و مهیّا و آماده‌ میباشند.

و هر جمله‌ای‌ که‌ از دهان‌ بیرون‌ آید و صادر گردد، هر لفظی‌ که‌ خارج‌ شود، خیر باشد یا شرّ، آن‌ فرشتگان‌ مراقب‌ و مهیّا فوراً میگیرند و در خودشان‌ اخذ میکنند؛ کما اینکه‌ بر این‌ مفاد داریم‌:

وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَـٰفِظِینَ * کِرَامًا کَـٰتِبِینَ * یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ. [102]

«بدرسیتکه‌ مُسیطر و مُهیمن‌ بر شما فرشتگانی‌ هستند بزرگوار که‌ شما را محافظت‌ میکنند و تمام‌ حرکات‌ و سکنات‌ شما را می‌نویسند و آنچه‌ را که‌ به‌ جای‌ آورید میدانند.»

ولی‌ از آنجائی‌ که‌ سابقاً در بعضی‌ از مباحث‌ گفتیم‌ که‌ هر صنف‌ از فرشتگان‌ مأموریّت‌ خاصّی‌ دارند، فرشته‌ علم‌ و فرشته‌ حیات‌ و فرشته‌ روزی‌ و حکمت‌ و حفظ‌ و قوّت‌ و ضبطِ اعمال‌ و غیرها، و هر صنف‌ از آنها برای‌ آن‌ مأموریّت‌ آفریده‌ شده‌اند و به‌ هیچ‌ وجه‌ از مأموریّت‌ خود که‌ همان‌ خلقت‌ آنهاست‌ نمی‌توانند تجاوز کنند؛ اگر رقیب‌ و عتید دو صفت‌ مختلف‌ باشد که‌ به‌ معنای‌ مراقب‌ و آماده‌ میباشد، بنابراین‌ این‌ دو صفت‌ دلالت‌ بر دو ذات‌ مختلف‌ نموده‌ و با علَمیّت‌ نیز منطبق‌ خواهند بود.

باری‌ ما دیگر در امروزه‌ با وجود همین‌ آلاتی‌ که‌ اختراع‌ شده‌ است‌ با آنکه‌ مادّی‌ است‌ نه‌ معنوی‌ و روحانی‌، می‌بینم‌ چگونه‌ کلمات‌ و صورت‌ انسان‌ را ضبط‌ میکنند و قرن‌ها میتوانند در خود نگاهداری‌ کنند، نباید شکّی‌ و تردیدی‌ به‌ خود راه‌ دهیم‌ در اینکه‌ فرشتگان‌ زنده‌ الهی‌ اعمال‌ را و صُورَ را ضبط‌ میکنند.

در این‌ عالم‌ مادّه‌ که‌ در مشت‌ عالم‌ ملکوت‌ و معناست‌، این‌ صور و الفاظ‌ دیده‌ میشود تا چه‌ رسد به‌ موجودات‌ ملکوتیّه‌ و روحانیّه‌ که‌ بر انسان‌ و اعمال‌ او مسیطر و مطّلع‌ هستند.

ولی‌ این‌ نکته‌ قابل‌ دقّت‌ است‌ که‌ آیا همانطور که‌ انسان‌

دارای‌ درجات‌ و مراتب‌ متفاوتی‌ است‌ آن‌ فرشتگان‌ هم‌ دارای‌ درجات‌ و مراتب‌ مختلفی‌ هستند، یا نه‌؟

بازگشت به فهرست

اختلاف ملائکه شهادت بر حسب اختلاف درجۀ بندگان است

آری‌، آنها نیز دارای‌ درجات‌ مختلف‌ میباشند، بعضی‌ از اصناف‌ آنها از ملائکۀ مقّربند، مانند جبرائیل‌ و میکائیل‌ و إسرافیل‌ و عزرائیل‌. و بعضی‌ زیردست‌ آنها هستند و جنود و لشگریان‌ آنها به‌ شمار می‌آیند، تا برسد به‌ ملائکه‌ جزئیّه‌ که‌ هر شخص‌ یک‌ ملک‌ مخصوص‌ به‌ خود دارد. فرشتگان‌ رقیب‌ و عتید موکّل‌ بر اعمال‌ انسان‌ هستند ولی‌ اعمال‌ و کیفیّت‌ و درجه‌ آنها تفاوت‌ دارد؛ از نقطه‌ نظر صحّت‌ و مقدار تقرّب‌ و خلوص‌ در نیّت‌ متفاوت‌ هستند.

بازگشت به فهرست

اختلاف توبۀ افراد بشر بر حسب اختلاف درجۀگناه

افراد‌ عادی‌ گناهشان‌ همین‌ معاصی‌ است‌ که‌ انجام‌ میدهند؛ زنا، دروغ‌، قمار، شرب‌ خمر، تعدّی‌ به‌ نوامیس‌ و حقوق‌ و اعراض‌ مرم‌؛ عامّۀ افراد مردم‌ از این‌ قبیل‌ گناهان‌ انجام‌ میدهند، و امّا مؤمنین‌ چنین‌ نیستند یعنی‌ ملکه‌ عدالت‌ در آنها پدید آمده‌ است‌ و آن‌ ملکه‌ نفس‌ آنها را از ارتکاب‌ اینگونه‌ معاصی‌ کبیره‌ منع‌ میکند. اینان‌ از خواصّ مردمان‌ میباشند، ولی‌ گناهانی‌ که‌ برای‌ آنها است‌ یک‌ شکل‌ دیگر است‌؛ اشتغال‌ بغیر الله‌ است‌. توجّه‌ به‌ غیر خدا برای‌ آنان‌ گناهست‌؛ یعنی‌ خواصّ در مرتبه‌ و مقامی‌ هستند که‌ اگر در شبانه‌ روز ساعتی‌ از خدا غفلت‌ کنند باید توبه‌ کنند، چون‌ آن‌ توجّه‌ به‌ غیر برای‌ آنها گناه‌ است‌.

وقتی‌ که‌ این‌ صفت‌ را در خود ملکه‌ کردند و غرق‌ در اسماء و صفات‌ حقّ شدند و غفلت‌ از حقّ پیدا نکردند، خداوند آنان را به‌ درجه‌ بالاتر و والاتری‌ ترقّی‌ میدهد و از أصفیاء خود میگرداند.

و در این‌ مرحله‌ از آنان‌ امتحاناتی‌ به‌ عمل‌ می‌آورد و ابتلائاتی‌ در پیش‌ می‌آورد تا آنکه‌ از این‌ درجه‌ هم‌ صعود دهد، و باید از عهده‌ این‌ آزمایش‌ها بر آیند؛ بعضی‌ از آن‌ امتحان‌ها بسیار مشکل‌ است‌. و چه‌ بسا در کشاکش‌ و گیر و قوس‌ شدائد و مصائب‌ دعا میکنند: خدایا این‌ مشکلات‌ را از ما بردار، خدایا ما خسته‌ شدیم‌! و پیوسته‌ در دل‌ راه‌ فرای‌ میجویند؛ این‌ برای‌ آنها گناه‌ است‌؛ یعنی‌ چون‌ وظیفه‌ فعلیّه‌ ایشان‌ اینست‌ که‌ وارده‌ای‌ که‌ بر آنها پیدا میشود، چون‌ از طرف‌ حقّ است‌ باید با کمال‌ تحمّل‌ و صبر و شکیبائی‌ و استقامت‌ آن‌ مرحله‌ را بگذرانند و تقاضای‌ رفع‌ آنرا ننمایند که‌ از آن‌ رنج‌ و شدّت‌ رهائی‌ پیدا کنند، و لذا اگر بگویند: خدایا ما را از این‌ مرحله‌ خارج‌ کن‌، ما خسته‌ شدیم‌! این‌ برای‌ آنان‌ گناه‌ است‌. و بر همین‌ اساس‌ میگویند: توبۀ اصفیاء از تَنفیس‌ است‌ یعنی‌ غم‌زدائی‌، یعنی‌ غم‌ و غصّه‌ را از ما بردار!

و چون‌ در این‌ مرحله‌ نیز موفّق‌ شدند و مظفّرانه‌ و کامیاب‌ بیرون‌ آمدند، خداوند آنها را به‌ درجۀ أولیاء میرساند. و افرادی‌ که‌ بدین‌ درجه‌ فائز میگردند دیگر برای‌ آنها گناه‌ عامّ و گناه‌ خاصّ و نه‌ گناه‌ اصفیاء معنی‌ ندارد، و از همۀ این‌ مراحل‌ پاک‌ شده‌ و عبور کرده‌اند، و در این‌ موقف‌ و منزل‌ گناه‌ آنان تلویث‌ ‌خاطر است‌. یعنی‌ چه‌؟

یعنی‌ ذهن‌ آنها، خاطرات‌ آنها، صفحۀ تفکّر و تذکّر آنها پیوسته‌ باید پاک‌ باشد و هیچ‌ خاطره‌ای‌ در ذهن‌ خطور نکند و پیوسته‌ آن‌ ذهن‌ در پیشگاه‌ و برابر حقّ چون‌ آئینه‌ درخشان‌، و هیچ‌ چیز در او جز جمال‌ حضرت‌ حقّ ندرخشد؛ و اگر خاطره‌ای‌ در ذهن‌ خطور کند برای‌ آنها گناه‌ است‌.

میدانیم‌ که‌ انسان‌ در موقع‌ نماز باید حضور قلب‌ داشته‌ باشد؛ یعنی‌ کاری‌ کند و توجّهی‌ به‌ ذات‌ پروردگار به‌ هم‌ رساند که‌ برایش‌ در حال‌ نماز فکری‌ و خاطره‌ای‌ پیدا نشود و ذهن‌ او مُلوَّث‌ نگردد و پاک‌ باشد.

اولیای‌ خدا کسانی‌ هستند که‌ نه‌ تنها در حال‌ نماز، بلکه‌ در تمام‌ شبانه‌روز یک‌ لحظه‌ نباید خاطره‌ برای‌ آنها پیدا شود؛ و نه‌ فکری‌ و خیالی‌، مگر آن‌ فکری‌ که‌ به‌ امر خدا باشد و صالح‌ باشد و در این‌ صورت‌ ورود چنین‌ خاطره‌ای‌ به‌ اذن‌ قلب‌ آنها پیدا میشود، و اگر برای‌ آنان‌ در بعضی از اوقات تشویشی پیدا شود و ذهن ملوث گردد، تین برای آنان گناه‌ است‌ و باید از این‌ گناه‌ توبه‌ کنند.

وَ تَوْبَةُ الأولیآء مِنَ التَّلویثِ. و از این‌ به‌ درجه بالاتر ارتقاء می‌یابند و به‌ مقامی‌ میرسند که‌ دیگر هیچ‌ خاطره‌ای‌ نمی‌تواند در ذهن‌ آنها خطور کند و طائر و پرنده‌ خاطرات‌ أبداً در حول‌ و حوش‌ ذهن‌ آنها اجازه‌ ورود و نشستن‌ را ندارد.

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَـٰئِفٌ مِّنَ الشَّیْطَـٰنِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم‌ مُّبْصِرُونَ. [103]

«مردمان‌ با تقوی‌ کسانی‌ هستند که‌ به‌ مقام‌ و درجه‌ای‌ نائل‌ آمده‌اند که‌ هر وقت‌ شیطان‌ اراده‌ کند در اطراف‌ دل‌ آنها گردشی‌ بنماید و طوافی‌ کند، و به‌ قول‌ عامّه‌ چرخی‌ بزند، و سپس‌ در دل‌ آنها فرود آید و بنشیند و خاطره‌ای‌ ایجاد نماید، آنان‌ به‌ حربه ذکر و یاد حضرت‌ حقّ جلّ و عزّ متذکّر میشوند و با یاد خدا و ذکر حقّ شیطان‌ را دفع‌ میکنند.»

هنگامی‌ که‌ ذهن‌ در اینجا پاک‌ شد، این‌ درجه‌ قوّت‌ پیدا میکند که‌ دیگر هیچ‌ خاطره‌ای‌ از شیطان‌ نمی‌تواند در آن‌ راه‌ یابد. ولی‌ اگر در بعضی‌ از احیان‌، وجود او و حقیقت‌ او اضطرابی‌ پیدا کند این‌ برای‌ آنها گناه‌ است‌؛ این‌ را اضطراب‌ سرّ گویند، و آن‌ از قبیل‌ گناهان‌ خارجی‌ نیست‌، از گناهان‌ فکری‌ و ذهنی‌ نیست‌، از گناهان‌ نیست‌، تنفیس‌ و اشتتغال‌ به‌ غیر خدا نیست‌؛ اینها هیچکدام‌ نیست‌. و امّا در شدائد و امتحانات‌ سخت‌ و عجیب‌ باید نفوس‌ آنان‌ چون‌ آب‌ دریای‌ صاف‌ و لطیف‌ و آرام‌ به‌ هیچوجه‌ موجی‌ در آن‌ پیدا نشود و مضطرب‌ و مشوّش‌ نگردد.

اگر أحیاناً در اثر امتحانی‌، در اثر حادثه‌ای‌ این‌ نفوس‌ اضطراب‌ و تشویشی‌ پیدا کند و مانند آب‌ ساکن‌ دریا تکانی‌ بخورد، بادی‌ بوزد و جنبش‌ و اضطرابی‌ در آن‌ ایجاد کند، این‌ برای‌ آنان‌ گناه‌ است‌ و باید از این‌ گناه‌ توبه‌ نمایند، و این‌ توبه‌ از اضطراب‌ سرّ است‌.

در «مصباح‌ الشّریعة‌» وارد است‌ که‌: تَوْبَةُ الأنْبیآءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّرِّ، وَ تَوْبَةُ الأوْلِیَآءِ مِنْ تَلَوُّثِ الْخَطَرَاتِ، وَ تَوْبَةُ الأصْفِیَآءِ مِنَ التَّنْفِیسِ، وَ تَوْبَةُ الْخآصِّ مِنَ الإشْتِغَال بغَیْرِاللهِ، وَتَوْبَةُ الْعَآمِّ مِنَ الذُّنُوبِ. [104]

در ضمن‌ روایتی‌ که‌ در این‌ کتاب‌ به‌ حضرت‌ صادق علیه‌ السّلام‌ منسوب‌ است‌ چنین‌ وارد است‌ که‌: «توبه‌ پیامبران‌ از اضطراب‌ سرّ آنهاست‌، و توبه‌ اولیاء از آلودگی‌ نفس‌ بواسطه‌ خواطر، و توبه‌ اصفیاء از غم‌ و غصّه‌ زدائی‌ و طلب‌ راحتی‌ کردن‌ است‌، و توبه‌ خواصّ از اشتغال‌ به‌ غیر خدا، و توبه‌ عوامّ از گناهان‌ است‌.»

باری‌، از مرحله‌ اضطراب‌ سرّ هم‌ که‌ میگذرد، درجه‌ خاصّی‌ است‌ که‌ اختصاص‌ به‌ مُخلَصین‌ دارد، در آن‌ مرحله‌ اضطراب‌ سرّ هم‌ نیست‌، آنجا آرامش‌ محض‌ و سکون‌ مطلق‌ است‌.

و از اینجا به‌ دست‌ می‌آید که‌ آن‌ فرشتگانی‌ که‌ گماشته‌ بر انسان‌ هستند، آنان‌ نیز دارای‌ درجات‌ و مقامات‌ مختلفی‌ هستند: یک‌ عدّه‌ از فرشتگان‌ جزئیّه‌ فقط‌ می‌توانند اعمال‌ را ثبت‌ کنند؛ یک‌ عدّه‌ بایستی‌ که‌ درجه‌شان‌ کاملتر باشد و بفهمند که‌ انسان‌ چه‌ موقع‌ اشتغال‌ به‌ خدا دارد؛ و چه‌ موقع‌ اشتغال‌ به‌ غیر خدا، و در آن‌ مرحله‌ خصوصیّات‌ مُدرَکات‌ ذهنی‌ انسان‌ را ثبت‌ و ضبط‌ می‌نمایند؛ و یک‌ عدّه‌ مقامشان‌ از این‌ رفیع‌تر و آنان‌ موکّل‌ بر اصفیاء هستند و تنفیس‌ آنها را در مواقع‌ گرفتاری‌ و امتحان‌ ثبت‌ می‌کنند و حالات‌ آنانرا در امتحانات‌ و ابتلائات‌ و سایر شؤون‌ ثبت‌؛ و یک‌ عدّه‌ مقامشان‌ نیز عالی‌تر از اینست‌، و فرشتگانی‌ هستند که‌ موکّل‌ بر اولیاء میباشند و مراتب‌ شؤون‌ و حالات‌ و تلویث‌ خاطری‌ اگر برایشان‌ پیدا گردد، در هر حال‌ ضبط‌ می‌کنند؛ و بنابرآنچه‌ گفته‌ شد جمیع‌ فرشتگان‌ در یک‌ درجه‌ و یک‌ مقام‌ نیستند.

و لیکن‌ انسان‌ دارای‌ مقامی‌ است‌ که‌ در آن‌ مقام‌ هیچیک‌ از ملائکه‌ قدرت‌ ندارند که‌ آن‌ حال‌ دقیق‌ و مقام‌ و موقف‌ لطیف‌ او را ضبط‌ کنند. چرا؟

برای‌ اینکه‌ انسان‌ در مرحله‌ صعود و در مقام‌ قرب‌ به‌ جائی‌ میرسد که‌ هیچ‌ موجودی‌ از انسان‌ بالاتر نمی‌تواند باشد، حتّی ملائکه‌ مقرّب‌. گویند انسان‌ اشرف‌ مخلوقات‌ است‌. آن‌ انسانی‌ که‌ در مقام‌ تذکیه‌ و تزکیه‌ و تهذیب‌ به‌ جائی‌ رسیده‌ است‌ که‌ دیگر از حیطه‌ علم‌ و قدرت‌ ملائکه‌ مقرّب‌ بالاتر آمده‌ و بین‌ او و ذات‌ اقدس‌ پروردگار هیچ‌ حجاب‌ و فاصله‌ای‌ نیست‌، در آنجا فرشته‌ای‌ توان‌ ورود را ندارد؛ اندیشه‌ و خاطره‌، علم‌ و سعه قدرت‌ مَلَکی‌ راه‌ ندارد که‌ ثبت‌ و ضبط‌ آن‌ دقائق‌ خلوت‌ مؤمن‌ را با حضرت‌ حقّ بکند.

در روایات‌ داریم‌ که‌ معصومین‌ علیهم‌ السّلام‌ فرموده‌اند: لِی‌ مَعَ اللهِ وَقْتٌ لَا یَسَعُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ. «برای‌ هر یک‌ از ما با خدا وقت‌ و موقعیّتی‌ است‌ که‌ آن‌ در سعه‌ و گنجایش‌ هیچ‌ فرشته‌ مقرّبی‌ نیست‌.» و ادراک‌ عالی‌ و فکر بلند پرواز هیچ‌ ملکی‌ قدرت‌ ندارد آن‌ حالت‌ را ادراک‌ کند و دستش‌ بدان‌ برسد؛ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ در دعائی‌ که‌ به‌ کمیل‌ بن‌ زیاد نخعی‌ تعلیم‌ فرمودند، به‌ پروردگار عرض‌ میکند:

وَ کُلّ سَیِّئَةٍ أَمَرْتَ بإثْبَاتِهَا الْکرَام‌ الْکَاتِبینَ الَّذِینَ وَکَّلْتَهُمْ بحِفْظِ مَا یکُونُ مِنِّی‌ وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُودًا عَلَیّ مَعَ جَوَارِحی‌ وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیّ مِنْ وَرَآئِهِمْ وَالشَّاهِدَ لِمَا خَفِیَ عَنْهُمْ.[105]

«بیامرز ای‌ خدای‌ من‌ بر من‌ هر کار زشتی‌ را که‌ انجام‌ داده‌ام‌، آن‌ کاری‌ که‌ فرشتگان‌ بزرگوار و نویسنده‌ خود را که‌ برای‌ حفظ‌ و ثبت‌ و ضبط‌ آنچه‌ در من‌ است‌ گماشتی‌! و آنانرا با اعضاء و جوارح‌ من‌، گواهانی‌ بر عمل‌ من‌ قرار دادی‌! و خودت‌ بر فراز آنها رقیب‌ و محافظ‌ و محاسب‌ من‌ بودی‌ و شاهد بر آنچه‌ از آنها پنهان‌ می‌مانده‌ است‌.»

این‌ فرموده حضرت‌ اشاره‌ به‌ گناهانی‌ است‌ که‌ راجع‌ به‌ انبیاء و اولیاء است‌ که‌ اطّلاع‌ بر آن‌ گناهان‌ برای‌ ملائکه‌ غیر مقدور است‌، و جز ذات‌ اقدس‌ حقّ تعالی‌ شأنُه‌ کسی‌ بر خصوص‌ آن‌ گناهان‌ علم‌ ندارد، و آمرزشش‌ رفع‌ اضطراب‌ سرّ است‌؛ یعنی‌ خداوند باید عنایت‌ کند و بنده مومن‌ را که‌ به‌ آن‌ درجه‌ رسیده‌ است‌ او را آن‌ چنان‌ در حرم‌ خود نگاهداری‌ کند و پذیرائی‌ کند، تا بطوریکه‌ در یک‌ لحظه‌ در تمام‌ مدّت‌ عمرش‌ از آن‌ هنگام‌ تا وقت‌ مرگ‌ برای‌ او اضطراب‌ سرّ حاصل‌ نشود.

این‌ هم‌ راجع‌ به‌ آن‌ افرادی‌ که‌ چنین‌ گناهانی‌ دارند و ملائکه‌ اعمال‌ آنانرا بدین‌ طریق‌ ثبت‌ و ضبط‌ میکنند؛ و امّا راجع‌ به‌ آن‌ افرادی‌ که‌ اهل‌ معصیتند، ملائکه‌ به‌ همه‌ کارهای‌ آنها اطّلاع‌ دارند، بر گناهان‌ خاصّه‌ و عامّه‌، ملائکه‌ اطّلاع‌ دارند و بر سائر کارهای‌ آن‌ مردم‌؛ ولی‌ در اضطراب‌ سرّ یا تلویث‌ خاطر و یا تنفیس‌ که‌ اختصاص‌ به‌ متّقیان‌ دارد ملائکه‌ بر بعضی‌ از خصوصیّات‌ آنان‌ اطّلاع‌ حاصل‌ نمی‌کنند.

بازگشت به فهرست

ملائکه روز و ملائکه شب

در روایات‌ داریم‌ که‌ انسان‌ در روز دو ملک‌ دارد، و در شب‌ نیز دو ملک‌ دیگر دارد.

ملائکه روز از اوّل‌ طلوع‌ فجر صادق‌ می‌آیند و ملازم‌ انسان‌ هستند و در شانه‌ راست‌ و شانه‌ چپ‌ قرار میگیرند؛ ملک‌ موجودِ مادّی‌ نیست‌ که‌ محلّ بخواهد، ولی‌ چون‌ تعلّق‌ به‌ مادّه‌ میگیرد نسبت‌ و اضافه‌ای‌ با مادّه‌ پیدا میکند، مثل‌ روح‌ ما که‌ مادّی‌ نیست‌ ولی‌ بواسطه‌ تعلّق‌ به‌ بدن‌ اضافه‌ و نسبت‌ خاصّی‌ با بدن‌ حاصل‌ میکند، آمدن‌ دو فرشته آسمانی‌ و قرار گرفتن‌ بر دو شانه‌ هم‌ نظیر تعلّق‌ نفس‌ به‌ بدن‌ است‌. و راست‌ و چپ‌ کنایه‌ از سعادت‌ و شقاوت‌ است‌؛ یعنی‌ آن‌ فرشتگان‌ یکی‌ أعمال‌ خوب‌ را ثبت‌ میکند و انسان‌ را به‌ کارهای‌ نیک‌ دعوت‌ میکند و الهام‌ می‌بخشد، و دیگری‌ اعمال‌ بد را ضبط‌ می‌نماید و انسان‌ را از اعمال‌ زشت‌ باز میدارد و نهی‌ میکند.

و ملائکه‌ شب‌ از اوّل‌ غروب‌ آفتاب‌ می‌آیند و با انسان‌ ملازمند تا سپیده‌ صبح‌؛ هر وقت‌ اینها می‌آیند آنها میروند و هر وقت‌ آنها می‌آیند اینها میروند.

این‌ فرشتگان‌ را ملائکه‌ لیلیّه‌ و نهاریّه‌ گویند.

مرحوم‌ آیة‌ الله‌ الاعظم‌ آقای‌ حاج‌ میرزا جواد آقا مَلِکیّ تبریزیّ أعلی الله‌ تعالی‌ مقامَه‌ الشّریف‌ که‌ از اکابر علماء اتقیاء و افاضل‌ اولیاء و اصفیاء بوده‌اند و دارای‌ مقامات‌ و درجات‌ و کرامات‌اند در دو کتاب‌ خود که‌ بنام‌ «أسرار الصّلوة‌» و «أعمال‌ السّنه‌» یا «مراقبات‌» است‌ میفرماید:

شب‌ که‌ انسان‌ میخوابد ملائکه‌ موکّل‌ بر انسان‌، انسان‌ را بیدار می‌کنند برای‌ نماز شب‌، و بعد چون‌ انسان‌ اعتنا نمی‌کند و دوباره‌ میخوابد باز او را بیدار می‌کنند، دوباره‌ میخوابد باز او را بیدار می‌کنند؛ این‌ بیداری‌ها از روی‌ مصادفه‌ و اتّفاق‌ نیست‌، بلکه‌ بیداری‌ها ملکوتی‌ است‌ که‌ بوسیله فرشتگان‌ انجام‌ میگیرد، اگر انسان‌ استفاده‌ کرد و برخاست‌ آنها تقویت‌ و تأیید می‌کنند و روحانیّت‌ میدهند، و اگر نه‌ متأثّر میشوند و کسل‌ میگردند. آن‌ مرحوم‌ میفرماید: اگر از خواب‌ برخاستید، آن‌ ملائکه‌ را که‌ نمی‌بینید، أقلاّ به‌ آنها سلام‌ کنید و دعا کنید و تحیّت‌ و تکریم‌ بگوئید و تشکّر نمائید!

و دعائی‌ در آن‌ کتاب‌ به‌ عنوان‌ سلام‌ و تحیّت‌ برای‌ آن‌ فرشتگان‌ نقل‌ میکند که‌ چون‌ انسان‌ از خواب‌ بیدار میشود آن‌ دعا را بخواند، و حمد خدا را بجا آورد که‌ چنین‌ موجودات‌ ملکوتی‌ را ملازم‌ با او قرار داده‌ تا او را برای‌ انس‌ و خلوت‌ و مناجات‌ با پروردگار تأیید کنند و از تعلّقات‌ عالم‌ مادّه‌ و رذائل‌ اخلاق‌ و شهوات‌ پاک‌ کنند و توجّه‌ به‌ خدا دهند.

یکی‌ از برادران‌ ایمانی‌ نقل‌ میکرد که‌: شبی‌ نزدیک‌ اذان‌ صبح‌ در حرم‌ حضرت‌ سیّد الشّهداء علیه‌ السّلام‌ بودم‌ و همه مردم‌ به‌ عبادت‌ مشغول‌ و هر کس‌ به‌ کار خود بود: خود یکی‌ از ارباب‌ مکاشفه‌ و صاحب‌ حال‌ که‌ او را می‌شناختم‌، او هم‌ در بالای‌ سر مطهّر به‌ تفکّر و تعمّق‌ فرو رفته‌ بود، مردم‌ منتظر بودند که‌ اذان‌ بشود و نماز صبح‌ را بخوانند؛ من‌ آمدم‌ نزد آن‌ مرد و گفتم‌: آقا نماز صبح‌ شده‌ است‌!؟ یک‌ نگاه‌ به‌ من‌ کرد و گفت‌: مگر تو کوری‌؟ ندیدی‌ که‌ ملائکه‌ شب‌ رفتند و ملائکه‌ صبح‌ آمدند!؟

آن‌ شخص‌ مراقب‌ و متفکّر راست‌ میگوید، او می‌بیند، چون‌ چشم‌ ملکوتیش‌ باز شده‌ است‌، امّا دیگران‌ نمی‌بینند. چشم‌ منحصر به‌ این‌ دو چشمی‌ که‌ در کاسه سرِ انسان‌ است‌ نیست‌، این‌ چشم‌ مُلکی‌ است‌ که‌ انسان‌ بواسطه‌ آن‌ میتواند با موجودات‌ عالم‌ طبع‌ و مادّه‌ ارتباط‌ پیدا کند؛ انسان‌ چشم‌ ملکوتی‌ هم‌ دارد که‌ بواسطه آن‌ میتواند با موجودات‌ عالم‌ معنی‌ و فرشتگان‌ ارتباط‌ پیدا کند.

 

شهادت فرشتگان عین شهادت خداست

و علَی‌ کُلّ تقدیر، این‌ ملائکه‌ای‌ که‌ اعمال‌ انسان‌ را ثبت‌ و ضبط‌ می‌کنند، علمشان‌ جدا از علم‌ خدا نیست‌ و شهادتشان‌ جدا از شهادت‌ خدا نیست‌. در کتاب‌ آسمانی‌ ما قرآن‌ مجید فلسفه‌ توحیدی‌ الهی‌ بر این‌ اساس‌ پایه‌گذاری‌ و بیان‌ شده‌ است‌ که‌ تمام‌ موجوداتی‌ که‌ مصدر أعمال‌ هستند کارشان‌ عین‌ کار خداست‌، نه‌ جدای‌ از کار خدا؛ مثلاً همین‌ فرشتگانی‌ که‌ اعمال‌ را ثبت‌ و ضبط‌ می‌نمایند کارشان‌ عین‌ کار خداست‌، نه‌ آنکه‌ خدا یک‌ اطّلاع‌ و علمی‌ دارد و اینها یک‌ اطّلاع‌ و علمی‌ جدای‌ از علم‌ خدا.

نه‌ اینطور نیست‌ که‌ خدا گواه‌ بر اعمال‌ انسان‌ است‌ و اینها هم‌ جدا از حکومت‌ و سیطره پروردگار شهادت‌ بر اعمال‌ دهند. علم‌ خدا بر موجودات‌ علم‌ حضوری‌ است‌ نه‌ حصولی‌، و بنابراین‌ نفس‌ فرشتگان‌ و عمل‌ آنها در نزد خدای‌ متعال‌ حاضر است‌ و این‌ حضور همان‌ علم‌ خداست‌، پس‌ علم‌ فرشتگان‌ عین‌ علم‌ خداست‌. شهادت‌ فرشتگان‌ چه‌ از نقطه‌ نظر تحمّل‌ و چه‌ از نقطه‌ نظر أداء، عین‌ حضور در محضر حقّ متعال‌ و عین‌ احاطه‌ و سیطره الهیّه‌، وجودیّه‌ و حضوریّه‌ به‌ آنهاست‌؛ پس‌ عین‌ علم‌ و شهادت‌ حضرت‌ حقّ است‌.

و به‌ عبارت‌ ساده‌تر: فرشتگان‌ از خود استقلال‌ ندارند، اینها آلت‌ حض‌ هستند، آئینه‌ و آیت‌ محض‌ هستند، و علم‌ پروردگار در آنها تجلّی‌ کرده‌ و ظهور نموده‌ و اینها بواسطه علم‌ حقّ تعالی‌ می‌بینند و تحمّل‌ می‌نمایند و سپس‌ اداء می‌کنند؛ پس‌ به‌ نظر مقام‌ کثرت‌ انتساب‌ این‌ امور برای‌ فرشتگان‌ است‌، و به‌ نظر مقام‌ وحدت‌ برای‌ حقّ تبارک‌ و تعالی‌، و به‌ نظر مقام‌ وحدت‌ در کثرت‌ برای‌ حقّ است‌ که‌ در این‌ آئینه‌ها ظهور نموده‌ و متجّلی‌ شده‌ است‌، و به‌ نظر مقام‌ کثرت‌ در وحدت‌ برای‌ فرشتگان‌ است‌ که‌ به‌ علّت‌ تحقّق‌ به‌ حقّ پدید آمده‌ است‌.

و به‌ عبارت‌ ساده‌تر از این‌: علم‌ و اطّلاع‌ ملائکه‌ و شهادت‌ آنها عین‌ علم‌ و اطّلاع‌ خدا و شهادت‌ خداست‌ و وسائط‌ بطور کلّی‌ از خود استقلال‌ ندارند، بلکه‌ طلوع‌ و ظهور علم‌ خدا از آئینه‌ وجود این‌ وسائط‌ است‌ بدون‌ آنکه‌ وسائط‌ مختصر دخالتی‌ از خود در آن‌ داشته‌ باشند؛ و اینست‌ معنای‌ حقیقی‌ توحید. خداوند میفرماید:

وَ مَا یَعْزُبُ عَن‌ رَبِّکَ مِن‌ مِّثْقَالِ ذرَّةٍ فِی‌ الأرْضِ وَ لَا فِی‌ السَّمَآءِ وَ لا أَصْغَرَ مِن‌ ذَ'لِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلَّا فِی‌ کِتَـٰبٍ مُّبِینٍ. [106]

«ای‌ پیغمبر! از پروردگار تو به‌ قدر سنگینی‌ یک‌ ذرّه‌ در زمین‌ و در آسمان‌ها، و نه‌ کوچکتر از یک‌ ذرّه‌ و نه‌ بزرگتر از آن‌ پنهان‌ نمی‌شود! بلکه‌ همه‌ آنها در کتاب‌ آشکار خدا موجود است‌.»

بازگشت به فهرست

عالم تکوین بیدار است و مراقب وحفیظ است

یعنی‌ چه‌؟ کتاب‌ آشکار خدا که‌ عالم‌ تکوین‌ و آفرینش‌ است‌ عین‌ علم‌ خداست‌؛ پس‌ علم‌ خدا جدای‌ از علم‌ آفرینش‌ و کتاب‌ تکوین‌ و نفس‌ عالم‌ آفرینش‌ نیست‌، و عالم‌ تکوین‌ و شهادت‌ نیز جدا از علم‌ خدا نیست‌.

أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوَ'هُم‌ بَلَی‌' وَ رُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ. [107]

«آیا این‌ مردم‌ چنین‌ می‌پندارند که‌ ما رازها و پنهانی‌ها و آهسته‌ سخن‌ گفتن‌های‌ آنانرا نمی‌شنویم‌؟ آری‌! و فرستادگان‌ ما که‌ نزد آنان‌ هستند همه‌ را مینویسند.»

در این‌ آیه‌ کریمه‌ ملاحظه‌ میشود که‌ با آنکه‌ ملائکه‌ را نویسنده‌ اعمال‌ قلمداد میکند، میفرماید: ما از سرّ و رازِ آنان‌ اطّلاع‌ داریم‌. و نیز میفرماید:

وَ لَقَدْ خَلَقنَا الإنسَـٰنَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ * إِذْ یَتَلَقّی الْمُتَلَقّیَّانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قعِیدٌ.[108]

«ما انسان‌ را آفریدیم‌ و از وساوس‌ و خواطر نفس‌ او آگاهیم‌، و از حبل‌ الورید او به‌ او نزدیکتر هستیم‌!» در اینجا ملاحظه‌ میشود که‌ با آنکه‌ این‌ علم‌ و اطّلاع‌ را حضرت‌ حقّ به‌ خود نسبت‌ میدهد و بلکه‌ از حبل‌ الورید انسان‌، خودش‌ را به‌ انسان‌ نزدیکتر می‌بیند، بلافاصله‌ میفرماید: «در آن‌ وقتی‌ که‌ آن‌ دو فرشته‌، اعمال‌ او را تلّقی‌ نموده‌ میگیرند و ثبت‌ می‌کنند و از راست‌ و چپ‌ هر سخنی‌ را که‌ بیفکند، بلادرنگ‌ رقیب‌ و عتید آن‌ را میگیرند و نگاهداری‌ می‌نمایند.» یعنی‌ کار فرشتگان‌ کار ماست‌؛ و اخذ و نگاهداری‌ آنها علم‌ ماست‌.

علم‌ کلّی‌ احاطیِّ ما در این‌ شبکه‌ها و قالب‌ها و آلات‌ و آئینه‌ها تجّلی‌ کرده‌ و ظهور نموده‌ است‌، در هر فرشته‌ای‌ به‌ اندازه سعه‌ خود از علم‌ ما پیدا شده‌ است‌؛ پس‌ علم‌ آنها عین‌ علم‌ ماست‌.

و جالب‌ اینست‌ که‌ جملۀ إِذْ یَتَلَقّی‌ الْمُتَلَقّیَّانِ در محلّ تعلیل‌ آمده‌ است‌؛ یعنی‌ چرا ما از حبل‌ الورید به‌ انسان‌ نزدیکتریم‌؟ و چرا علم‌ و آگاهی‌ به‌ وساوس‌ و افکار و نیّات‌ و خاطرات‌ القاء شده‌ از نفس‌ او داریم‌؟ چون‌ متلقّیان‌ ما از راست‌ و چپ‌ نشسته‌ و تمام‌ اقوال‌ و افعال‌ او را نگاهداری‌ و حراست‌ می‌کنند.

پس‌ نفسِ حراست‌ و نگاهداری‌ آنها عین‌ علم‌ و اطّلاع‌ ماست‌.

و از همین‌ قبیل‌ است‌ جمله‌: وَ سَتُرَدُّونَ إِلَی‌' عَـٰلِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَـٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم‌ بمَا کُنتُم‌ تَعْمَلُونَ.[109]

پس‌ از آنکه‌ فرموده‌ است‌: خدا و رسول‌ خدا و مؤمنان‌ اعمال‌ شما را می‌بینند، در اینجا میفرماید: «سپس‌ بسوی‌ خدا بازگشت‌ می‌کنید و شما را به‌ آنچه‌ عمل‌ کرده‌اید آگاه‌ میسازد.» یعنی‌ دیدنِ رسول‌ خدا و مومنان‌ عین‌ آگاهی‌ حضرت‌ حقّ است‌ جلّ و عزّ.

نظیر این‌ آیات‌ کریمه‌ که‌ عمل‌ موجودات‌ و فرشتگان‌ را خداوند تبارک‌ و تعالی‌ به‌ خود نسبت‌ میدهد در قرآن‌ کریم‌ بسیار است‌؛ و حقیقت‌ توحید همین‌ است‌ و بس‌.

انسان‌ باید ملاحظه‌ کند، در هر آن‌ از ساعات‌ شبانه‌ روز متوجّه‌ باشد که‌ در عالم‌ تکوین‌ مُهمَل‌ خلق‌ نشده‌.

قرآن‌ مجید میفرماید: أَیَحْسَبُ الإنسَـٰنُ أَن‌ یُتْرَکَ سُدیً. [110]

«آیا آدمی‌ چنین‌ می‌پندارد که‌ مهمل‌ آفریده‌ شده‌ است‌؟»

انسان‌ می‌پندارد که‌ رها شده‌ و یله‌ و واگذار شده‌ است‌؟ نه‌ اینطور نیست‌؛ انسان‌ رها نشده‌، انسان‌ موجودیست‌ از موجوداتی‌ که‌ پروردگار تبارک‌ و تعالی‌ او را از روی‌ علم‌ و حکمت‌ ایجاد کرده‌، و هر ذرّه‌ از موجوداتی‌ که‌ بدن‌ انسان‌ را تشکیل‌ داده‌، روح‌ انسان‌ را ایجاد کرده‌، سرّ انسان‌ را تحقّق‌ بخشیده‌ است‌، ظاهر و باطن‌ انسان‌ را کامل‌ نموده‌ است‌؛ روی‌ حساب‌ و حکمت‌ بوده‌ و انسان‌ مسؤول‌ در پیشگاه‌ حقّ متعال‌ است‌.

اگر بر صراط‌ حقّ و بر مسیر عدالت‌ مستقیمی‌ که‌ باید طیّ کند، طیّ کند؛ بر طبق‌ همان‌ نظریّه‌ تشریعیّه‌ آفرینش‌ راه‌ را پیموده‌ است‌.

انسان‌ نباید چنین‌ تصوّر کند که‌ مهمل‌ و رها بوده‌، یک‌ ساعت‌ به‌ طریق‌ راست‌ حرکت‌ کند و ساعت‌ دیگر منحرف‌ شود، در یک‌ شب‌ رو به‌ خدا آرد و در شب‌ دیگر غفلت‌ ورزد، ماه‌ رمضان‌ دروغ‌ نگوید و بعد از ماه‌ رمضان‌ دست‌ به‌ معصیت‌ بیالاید.

بازگشت به فهرست

اشعار شیخ بهاء الدین عاملی درباره ابتهال به خدا

ای‌ مرکزِ دائره‌ امکان                                     ‌ وی‌ زُبده‌ عالم‌ کون‌ و مکان‌

تو شاهِ جواهرِ ناسوتی                                 ‌ خورشیدِ مظاهرِ لاهوتی‌

تا کی‌ ز علائق‌ جسمانی‌                             در چاه‌ طبیعت‌ خود مانی‌

تا چند به‌ تربیتِ بدنی‌                                     قانع‌ به‌ خزف‌ ز دُرِ عَدَنی‌

صد مُلک‌ ز بهر تو چشم‌ به‌ راه‌                         ای‌ یوسف‌ مصر بر آ از چاه‌

تا والی‌ مصر وجود شوی                             ‌ سلطان‌ سریر شهود شوی‌

در روز ألَست‌ «بَلَی‌» گفتی ‌                         و امروز به‌ بسترِ «لا» خفتی‌

تا کی‌ ز معارف‌ عقلی‌ دور                             به‌ زخارف‌ عالمِ حسّ مغرور

از موطن‌ اصلی‌ نیاری‌ یاد                             پیوسته‌ به‌ لهو و لعب‌ دلشاد

نه‌ اشک‌ روان‌ نه‌ رخ‌ زردی                                     ‌ الله‌ الله‌ تو چه‌ بی‌دردی‌

یکدم‌ به‌ خودآ و ببین‌ چه‌کسی‌؟                 به‌چه‌بسته‌ دل‌و به‌ که‌هم‌نفسی‌؟

زین‌ خواب‌ گران‌ بردار سری                             ‌ می‌پرس‌ ز عالمِ دل‌ خبری‌

زین‌ رنج‌ عظیم‌ خلاصی‌ جوی‌                         دستی‌ به‌ دعا بردار و بگوی‌

یاربّ یاربّ به‌ کریمیِ تو                             به‌ صفات‌ و کمالِ رحیمیِ تو

یا ربّ به‌ نبیّ و وصیّ و بتول‌                     یا ربّ یا ربّ به‌ دو سبطِ رسول‌

یا ربّ با عبادت‌ زین‌ العباد                             به‌ زهادت‌ باقرِ علم‌ رَشاد

یا ربّ یا ربّ به‌ حقّ صادق‌                         به‌ حقّ موسی‌ به‌ حقّ ناطق‌

یا ربّ یاربّ با رضا شَهِ دین‌                         آن‌ ثامن‌ و ضامن‌ اهل‌ یقین‌

یا ربّ به‌ تقیّ و مقاماتش‌                             یا ربّ به‌ نقیّ و کراماتش‌

یا ربّ به‌ حسن‌ شهِ بحر و برّ                        به‌ هدایتِ مهدی‌ دین‌ پرور

کین‌ بنده‌ مجرمِ عاصی‌ را                                 وین‌ غرقه‌ بحرِ معاصی‌ را

از قید علائق‌ جسمانی‌                                 وز بند وساوس‌ شیطانی‌

لطفی‌ بنما و خلاصش‌ کن‌                             وز اهل‌ کرامت‌ خاصش‌ کن‌

یا ربّ یاربّ که‌ بهائی‌ را                                     آن‌ بیهده‌ گَرد هوائی‌ را

که‌به‌لهوولعب‌شده‌عمرش‌صرف                       ‌ ناخوانده‌ ز لوح‌ وفا یک‌ حرف‌

زین‌ غم‌ برهان‌ که‌ گرفتار است                 در دست‌ هوی‌ و هوس‌ زار است‌

در شغل‌ زخارف‌ دنیی دون                             ‌ مانده‌ به‌ هزار أملِ مفتون

رحمی‌ بنما به‌ دلِ زارش                                 ‌ بگشا ز کرم‌ گره‌ از کارش‌

از پیش‌ مران‌ ز رهِ احسان‌                         به‌ سعادت‌ ساحتِ قُرب‌ رسان‌

وارسته‌ ز دنیی‌ دونش‌ کن‌                     سرحلقه‌ اهل‌ جنونش‌ کن‌[111]

حقّاً اگر انسان‌ با خدا باشد و برای‌ رضای‌ خدا عملی‌ انجام‌ دهد، به‌ خوبی‌ خواهد یافت‌ که‌ خداوند او را یله‌ نگذارده‌ و در مواقع‌ ضرورت‌ به‌ فریادش‌ میرسد، و ارواح‌ طیّبه‌ حیّه‌ و جنود ملائکه‌ برای‌ کمک‌ و صیانت‌ او بسیج‌ میشوند؛ چون‌ عالم‌ کون‌ زنده‌ و بیدار است‌.

وَ عِنْدَنَا کِتَـٰبٌ حَفِیظٌ. [112]

بازگشت به فهرست

ملاقات صبیة آیه الله اراکی با امام زمان

قضیّه‌ای‌ در همین‌ یکی‌ دو ساله‌ اخیر در ایّام‌ حجّ اتّفاق‌ افتاد که‌ شایان‌ دقّت‌ است‌، این‌ قضیّه‌ متعلّق‌ به‌ صبیّه‌ شیخ‌ الطّائفة‌ الاعلام‌ آیة‌ الله‌ آقای‌ آقا میرزا محمّد علی‌ أراکی‌ دام‌ ظلّه‌ العالی‌ است‌ که‌ از علماء برجسته‌ و طراز اوّل‌ حوزه‌ مقدّسۀ علمیّه‌ قم‌ و از زهّاد و عبّاد و عُدولی‌ است‌ که‌ در متانت‌ و شخصیّت‌ و تقوای‌ ایشان‌ در نزد خاصّه‌ و عامّه‌ جای‌ تردید و گفتگو نیست‌.

ایشان‌ میفرمودند: این‌ صبیّه‌ من‌ از زنان‌ صالحه‌ و متدیّنه‌ است‌، و من‌ خودم‌ مستقیماً از زمان‌ صباوت‌ متکفّل‌ امور شرعیّه‌ و تعلیم‌ و آداب‌ و تربیت‌ او شده‌ام‌ و همه‌ کارهای‌ او زیر نظر من‌ بوده‌ است‌ و در صدق‌ گفتار او هیچ‌ تردیدی‌ نیست‌. در موسم‌ حجّ عازم‌ بیت‌ الله‌ الحرام‌ شد تنها، و شوهرش‌ با او نبود. و آنقدر عفیف‌ و با حیا، و از برخورد با مردان‌ تجنّب‌ دارد که‌ این‌ سفر به‌ تنهائی‌ برای‌ او ایجاد نگرانی‌ نموده‌ بود و پیوسته‌ در تفکّر بود که‌ خدایا چگونه‌ من‌ تنها بروم‌؟ من‌ که‌ تا به‌ حال‌ به‌ زیارت‌ بیت‌ الله‌ مشرّف‌ نشده‌ام‌؟ و از مناسک‌ و آداب‌ حجّ عملاً چیزی‌ نمی‌دانم‌، من‌ چگونه‌ طواف‌ کنم‌ و سعی‌ کنم‌؟ تا اینکه‌ در آستان‌ سفر قرار گرفت‌، و من‌ در موقع‌ حرکت‌ به‌ او گفتم‌: این‌ ذکر را پیوسته‌ بگو و برو: یا عَلیمُ یا خَبیرُ! خدا از تو دستگیری‌ خواهد نمود؛ چون‌ این‌ سفر واجب‌ است‌ و البتّه‌ خداوند از میهمانان‌ خود که‌ راه‌ را نمی‌شناسند و آشنائی‌ ندارند حمایت‌ می‌نماید.

صبیّه‌ ما بحمدالله‌ و المنّه‌ سفر خود را به‌ خوبی‌ و به‌ سلامتی‌ و موفّقیت‌ به‌ پایان‌ رسانید و مراجعت‌ کرد، و برای‌ ما واقعه‌ خود را در مکّه‌ مکرّمه‌ هنگام‌ ورود به‌ بیت‌ الله‌ الحرام‌ برای‌ انجام‌ طواف‌ چنین‌ تعریف‌ کرد:

من‌ پس‌ از آنکه‌ از میقات‌ احرام‌ بستم‌ و وارد مسجد الحرام‌ شدم‌ که‌ طواف‌ را بجای‌ بیاورم‌، دیدم‌ در اطراف‌ کعبه‌ آنقدر جمعیّت‌ متراکم‌ است‌ که‌ أبداً من‌ قدرت‌ ندارم‌ طواف‌ کنم‌، حجر الاسود را که‌ نقطه‌ ابتدای‌ شروع‌ طواف‌ است‌ پیدا کردم‌ و هر چه‌ خواستم‌ از آنجا شروع‌ کنم‌ و به‌ گرد خانه‌ کعبه‌ طواف‌ کنم‌، دیدم‌ أبداً مقدور نیست‌. بیچاره‌ شدم‌، گفتم‌: خدایا من‌ برای‌ طواف‌ خانه‌ تو آمده‌ام‌ و می‌بینی‌ که‌ با این‌ ازدحام‌ و انبوه‌ جمعیّت‌ قدرت‌ ندارم‌، خدا چکنم‌، نمی‌توانم‌!؟

در اینحال‌ ناگهان‌ دیدم‌ از مکان‌ مُحاذی‌ حجر الاسود فضائی‌ به‌ شکل‌ استوانه‌ باز شد و کسی‌ به‌ گوش‌ من‌ گفت‌: خودت‌ را به‌ امام‌ زمانت‌ بسپار و در این‌ فضا با او طواف‌ کن‌!

من‌ وارد

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...