مجمع البحرین یا محل جمع دو دریا

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

 
بر اساس باورهای باستانی در اول خلقت دو موجود خلق شدند یکی عقل و دیگری عقیل( عقل کور) یکی مذکر یکی مونث، یکی آتش و دیگری آب، یکی آدم و دیگری حوا، یکی آپسو و دیگری تیامات وبالاخره یکی آب شیرین و دیگری آب شور؛ سپس با یکدیگر آویختند تا جهان را بیافرینند. عبدالله بن سنان گوید:از امام صادق در مورد اولین مخلوق خداوند پرسیدم. حضرت فرمودند:
«اول موجود خداوند موجودی است که هر موجود دیگری از آن آفریده شده. عرضه داشتم: فدایت شوم آن چیست؟ فرمودند: آب و شرح این ماجرا آن است که: خداوند تبارک و تعالی دو دریای آب افرید، یکی از آن دو شیرین و دیگری شور بود پس از ایجاد آنها نظر به آب شیرین نمود و فرمود: ای دریا. آب جواب داد: لبیک و سعدیک.
حق عز و جل فرمود: برکت و رحمت من در تو است و اهل طاعت و بهشتم را از تو می آفرینم سپس به آب شور نظر کرد و فرمود: ای دریا. آب جواب نداد.
حق تبارک و تعالی فرمود:
لعنت من بر تو باد و از تو اهل معصیت و ساکنین در دوزخ را ایجاد می کنم.
سپس به هر دو امر فرود تا با هم امیخته شوند.
سپس امام فرمودند: و به خاطر همین امیختن و امتزاج بود که مومن از کافر  و کافر از مومن متولد می گردد.»
عزیز الدین نسفی در انسان کامل آب شیرین و شور اولیه را مترادع عقل اول و فلک اول گرفته و آورده است:
بدان که عظمت و بزرگواری عقل اوّل را، که قلم خدای است، جز خدای تعالی کسی دیگر نداند، و عظمت و بزرگی فلک اوّل را، که عرش خدای است، هم جز خدای تعالی کسی دیگر نداند.
ای درویش! انبیا این عقل اوّل را مرتبۀ عالی نهاده اند و مدح وی بسیار گفتهاند و به بسیار نام وی را خواندهاند، و هیچ چیز را از وی داناتر ننهادهاند و هیچ چیز را از وی مقرّبتر نگفته اند.
و آدمی که عزیز است و اشرف موجودات است هم بواسطۀ عقل است. خطاب با عقل است و صواب با عقل است و عقاب بواسطۀ عقل است. و حکما نیز این عقل اوّل را مرتبۀ عالی نهادهاند، و مدح وی بسیار گفتهاند. حکما میگویند که از ذات باری تعالی و تقدس یک جوهر بیش صادر نشد، و آن جوهر عقل اوّل است، باقی جمله موجودات از معقولات و محسوسات از عقل اول صادر شدند.
ای درویش! انبیا بهتر میگویند انبیاء میگویند که معقولات از عقل اوّل پیدا آمدند، و محسوسات از فلک اوّل پیدا گشتند، و عقل اوّل و فلک اوّل هردو از عالم جبروت پیدا آمدند و موجود گشتند. از دریای جبروت این دو جوهر برابر بساحل وجود آمدند؛ و ازین جهت عقل اوّل را جوهر اوّل عالم ملکوت میگویند و فلک اوّل را جوهر اوّل عالم ملک میخوانند.
تا سخن دراز نشود و از مقصود باز نمانیم، چون دوات بشکافت و بدو شاخ شد و یک شاخ وی عقل اوّل شد و یک شاخ وی فلک اوّل گشت، عقل اوّل دریای نور بود، و بزرگی آن دریا را جز خدای تعالی کسی نداند؛ یک دریا بود، و عقول و نفوس پیدا نیامده بودند. فلک اوّل دریای ظلمت بود و بزرگی آن دریا را هم جز خدای تعالی کس نداند؛ یک دریا بود و افلاک و انجم پیدا نگشته بودند.
چون این مقدّمات معلوم کردی، اکنون بدان که بعضی میگویند که باین عقل اوّل، که قلم خدای است، خطاب آمد که «برین فلک اول که لوح خدای است، بنویس!» قلم گفت: «خداوندا: چه نویسم؟» خطاب آمد که : «بنویس هرچه بود و هست و خواهد تا بقیامت. قلم این جمله را بنوشت، و قلم خشک گشت «فرغ الربّ من الخلق و الرزق و الاجل».- و این طایفه این چنین میگویند که گفته شد، امّا بنزدیک این بیچاره آن است که باین عقل اوّل، که قلم خدای است، خطاب آمد که «برخود و برین فلک اوّل بنویس!» در یک طرفة العین بنوشت: «انّما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون»، تا عقول و نفوس و طبایع از عقل اوّل پیدا آمدند و افلاک و انجم و عناصر از فلک اوّل پیدا گشتند و طبقات شدند، و از یکدیگر جدا گشتند: «اَوَلَم یَرَ الذین کفروا انّ السموات و الارض کانتا رتقاً ففتقنا هما وجعلنا من الماء کلّ شیءٍ حیّ افلاک یؤمنون»، یعنی عقل اوّل اینها نوشت که پیدا آمدند؛ و اینها که پیدا آمدند آنچه با خود دارند از خود دارند و با خود آوردهاند. و مفردات عالم تمام پیدا آمدند، و آبا و امّهات تمام شدند و قلم خشک گشت، از جهت آن که این قلم قلم مفردات بود، و قلم آبا و امّهات بود. مفردات که آبا و امّهاتاند تمام شدند، و کار قلم تمام شد.»
در اساطیر بین النهرینی نیز از دو دریای آب شور و شیرین اولیه پیش آفرینشی سخن گفته می شود که گاه نمایانگر دو جنبه مذکر و مونث اولیه هستی یعنی آدم و حوا و گاه نیز بیانگر عالم برین و عالم زیرین هستند. در خصوص همین دو مفهوم عرفانیست که در قرآن آمده است:
و هو الذی مَرَجَ البحرینِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَینَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً
 بیگ بنگ اسطوره ای جهان یعنی پیدایش دو عالم برین و زیرین از جزیره ای رخ می دهد که در اساطیر ایرانی البرز کوه خوانده می شود. در برابری  اسلامی این مکان همان طور سیناء است. البته اسامی گوناگونی دیگری نیز دارد.این مکان همان  بهشت ناپیدای زمینی  است.
یکی از اسامی این مکان محل جمع دو دریا (مجمع البحرین) است.مشخص است که مراد از دو دریا، نه دو دریای زمینی، بلکه همان دو دریای اسطوره ای و عرفانیست. مراد از دو دریا در آثار عرفانی بر چند چیز حمل شده است:
دو ذات اولیه خلقت: دو ذات اولیه ای که بصورت زوج یکدیگر در اساطیر نقش می بندند، بصورت دو دریا نیز معرفی شده اند.
عالم برین و عالم زیرین: دو دوریا گاهی نشانگر دو بخش اسطوره ای هستی یعنی عالم برین و عالم زیرین است.
خورشید و ماه ـ خورشید و ماه بصورت دو رود در اساطیر مطرح می شوند. همین دو جرم آسمانی هستند که بصورت دو رود دجله و فرات در پرچم اسرائیل در می اید که نشان دهنده آغاز و پایان هستی است.
مراد از  جمع دو دریا  نیز با توجه به مفهومی که بیان می کند با یکدیگر متفاوت است. بنابر این این اگر دو دریا را عالم برین و عالم زیرین در نظر آوریم آنگاه مجمع البحرین  محلیست که عوالم برین و زیرین را بیکدیگر پیوند داده است. این قسمت را می توان  تخمه و زایاننده  جهان دانست. این تخمخ آغازین نیز تحت تاثیر قانون لایتغیر جهانی  لزوماً از دوجنبه خیر و شر ترکیب یافته است.  این دو جنبه، تخمه یا یین و یانگ درخت آفرینش هستند. یعنی کل آفرینش (اعم از مریی یا نامریی) زیر مجموعه ای از قانون یین و یانگ میباشد؛دواصل متضاد اما مکمل در ساختار پدیده ها. بعبارت دیگر همجهان از دو قسمت متضاد اما مکمل خلقت یافته وهم تخمه اولیه آن. در روایات اسلامی اینکه گفته می شود مسجد کوفه راست آن خیر است و چپ آن شر، اشاره به همین معنا دارد. مسجد کوفه(یا معبد طورسیناء در آسمانها) در این روایات مسجد کوفه عراق نیست که مانند برخی از راویان احادیث بپنداریم که چون در طرف چپ مسجدکوفه امویان خانه داشتند ائمه ما این حدیث را گفته اند. سوی راستی که در این حدیث ذکر می شود همان سویی است که موسی از جانبآن ندایی می شنود یعنی سوی راست کیهانی واقع در مقدس ترین مکان هستی:
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی مِن شَاطِئِ الْوَادِی الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبَارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (قصص/30)
پس چون به آن [آتش‏] رسید، از جانب راستِ وادى، در آن جایگاه مبارک، از آن درخت ندا آمد که: «اى موسى، منم، من، خداوند، پروردگار جهانیان(ترجمه فولادوند)
این مکان محل آفرینش اولیه انسان هم هست که سپس از آنجا به زمین هبوط نموده است. بر اساس باورها و پندارها این مکان، کاردار و مباشری دارد که به عنوان نمونه  در اساطیر یونانی او را  هرمس یا رسول خدایان می خوانند که وظیفه راهنمایی ارواح را بر عهده دارد.در برابری اسلامی این شخصیت در وجود خضر یا پیر راه نمود یافته است که وظیفه گذراندن و  رساندن سالکان را از وادی های پر خطر به این مکان بر عهده دارد.
همین مکان است که به عنوان اقلیم هشتم در کنایات صوفیانه و عارفانه ومقصد نهایی بشر معرفی می شود. شیخ اشراق سهروردی در جریان شرح یک سفر معنوی و رسیدن به این مکان و دیدار با پدر معنوی (عقل دوم) است که می آورد:
«....بکوه بر شدم و پدرمان را دیدم، پیرى بزرگ که نزدیک آمد آسمانها و زمینها از تابش نور وى شکافته شوند. پس در روى او خیره و سرگشته ماندم، و بسوى او شدم. پس مرا سلام داد، او را سجده کردم و نزدیک بود که در فروغ تابناک وى بسوزم.
(پس زمانى بگریستم، و نزد او از زندان قیروان شکایت کردم.
مرا گفت «نیکو رستى، امّا ناگزیر بزندان غربى باز خواهى گشت، و هنوز همه بند را از خود بر نیفکنده‏ئى.» پس چون گفتار او بشنودم، هوش از سرم بشد، و آه و ناله بر آوردم همچون ناله کسى که نزدیک بمرگست، و نزد او زارى کردم.)
 گفت: این بار تو را باز گشتن بدنیا ضروریست، و لکن (تو را) بشارت مى‏دهم بدو چیز: یکى آنکه چون اکنون بزندان باز گردى، ممکن است که دیگر بار بما بازرسى و ببهشت ما بازگردى. دوّم آنکه بآخر بازگردى و خلاص یابى، و آن شهرهاء غریب را جمله رها کنى.»
(فرحناک) گشتم بدان که گفت. پس دیگر بار گفت:
این کوه: طور سیناست یعنى عالم من، و بالاء من، این مسکن پدر (من) و جدّ تست» یعنى عقل کلّ و فیض...»
 
 

چنانچه به نوشتار در کام اهریمن مراجعه فرمائید ، خواهید دید که خورشید و ماه به عنوان دو جایگاه اسطوره ای ایزدان و دیوان انگاشته می شوند که هر یک در یک سوی هستی قرار گرفته اند. در اینجا مطلب را بگونه ای دیگر بیان میدارم که به حقیقت نزدیکتر خواهد بود. خورشید و ماه در اساطیر همان تخمه یا بذری هستند که هستی را شکل می دهند. بذر هستی نیز خود متاثر از قانون یین و یانگ است یعنی یک حقیقت است در دو بخش مکمل و ناساز.
بنابر این این دو از یکدیگر جدا نیستند بلکه بیکدیگر پیوند خورده اند.  معمولاً این پیوند خوردگی نور و ظلمت و یا خیر و شر را بصورت چهره ای مرکب از ماه و خورشید نیز نشان می دهند.
حال اگر بخواهیم جزیره آفرینش اسطوره ای را مشخص تر نشان دهیم باید آن را بدو قسمت کنیم بخشی را از آن دیوان و بخشی دیگر را نیز از آن ایزدان بدانیم. با این توضیحات خواهیم دید که تخمه یا بذر سازنده هر شی و پدیده ای مرکب از یین و یانگ اولیه است که در یک نقطه گرد آمده اند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...