دژاوو یا آشنا پنداری / چقدر این صحنه به نظرم آشناست!
نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی در سایه روشن » آشناپنداری (دژاوو) | ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۳:۰۲ | ۱ دیدگاهاحتمالا برای شما هم گاهی این اتفاقعجیب رخ داده است که پس از دیدن صحنهای احساس میکنید آن صحنه را قبلاًدیدهاید و رویدادی که اکنون برای شما رخ داده است،عینا تکرار واقعهای استکه قبلا برای شما رخ داده است!
چقدر این صحنه برایم آشناست!
شمابه شیراز سفر کردهاید و هنگام گشت و گذار در میان آثار تاریخی ناگهاناحساس میکنید قبلا آنجا بودهاید. فردی را برای نخستین بار ملاقات میکنیدولی احساس میکنید قبلا او را جایی دیدهاید یا او را میشناسید. در حالگفتوگوی عمیق با دوستی هستید و ناگهان احساس میکنید دقیقا همین مکالمهرا قبلا داشتهاید؛ این حسی که تقریبا همه ما دستکم برای یک بار در زندگیچنین تجربهای را داشتهایم با کلمهای فرانسوی توصیف میشود؛ دژاوو (Déjà vu ) که به سختی به «آشنا پنداری» در فارسی ترجمه شده است؛ حسی عجیب وغریب که در مواجهه با یک اتفاق، منظره یا حتی تجربهای کاملا جدید به آندچار میشویم و مدام با خودمان تصور میکنیم که در گذشته این اتفاق برایمانرخ داده است.
دژاوو چیست؟
همانطور که گفته شد، به حالتی اطلاق میشود که در آن شخص احساس میکند، چیزی را که در حال رخ دادن است، قبلا تجربه کرده است.
دژاوو(Déjà vu ) کلمه ای فرانسوی به معنای "پیش از این دیده شده" است . این همان حسغریب ووهمی است که در مواجهه با منظره، اتفاق یا تجربه ایکاملا جدیدبه آن دچارمیشویم و تصور میکنیم این واقعه، در گذشته و کاملابه همینترتیب برایمانرخ داده یا شاهد رخ دادن آن بوده ایم. به آنپاراآمنزیاparamnesia هم میگویند. (پارا معنی موازی میدهد و قسمت دوم یعنی mnimi معنی حافظه البنه به یونانی.
برای اولین بارامیلی بویراک،دانشمند فرانسوی در سال 1867 این واژه را در در کتابش با عنوان «آیندهدانش روانشناسی» به کار برد. این پدیده کمی پیچیده است و تئوریهای متفاوتیدر مورد آن وجود دارد اما حدود 70درصد از مردم اظهار میکنند، این احساسرا تجربه کردهاند. هر چند بیشتر این اتفاق در افراد 15 تا 25 سال میافتد ودانشمندان عقیده دارند با بالا رفتن سن این اتفاق کمتر میافتد.
تئوریهای مختلفی درباره این پدیده وجود دارد و حتی دستهبندیهای متعددینیز برایش کردهاند. نگاهی که به کتابها و فیلمهای مختلف بیندازید، حتمانمونههایی از این پدیده را خواهید دید. با ما باشید تا آنچه را باید درمورد این پدیده بدانید، با شما در میان بگذاریم. این پدیده در میان افرادبا درآمد بالا و تحصیلات عالی و همچنین آنهایی که زیاد سفر میروند، بیشتردیده شده است. اما آنچه اتفاق میافتد این است که فردی که دژاوو را تجربهمیکند گاهی یک حس قوی نسبت به اینکه حادثه مورد نظر قبلا در گذشته برایشرخ داده، دارد.
تجربه دژاوو غالبا با حسی ازآشنایی و همچنین احساسغرابت همراه با وحشت و مرموز بودن همراه است. معمولاچنین حسی به یک رویاربط داده میشو;د اما گاهی این حس به قدری قدرتمند استکه شخص اطمینان داردواقعا در گذشته شاهد این ماجرا بوده است.
تئوریهای مختلفی دربارهاین پدیده وجود دارد و حتی دستهبندیهای متعددی نیز برایش کردهاند. نگاهیکه به کتابها و فیلمهای مختلف بیندازید، حتما نمونههایی از این پدیدهرا خواهید دید. با ما باشید تا آنچه را باید در مورد این پدیده بدانید، باشما در میان بگذاریم.
به نظر میرسد که تجربه دژاوو بسیار معمول باشد،در تحقیقات رسمی، بیش از 70% جمعیت جهان لااقل یک مرتبه چنین حالتی راتجربه کرده اند. در ادبیات گذشته نیز اشاراتی به دژاوو دیده میشود و ایننشان میدهد که این پدیده تنها مختص زمان ما نیست.
بد نیست بدانید حتیدر بین مسلمانان هم بعضی از عوام از آیه 173 سوره مبارکه اعراف و تعریفعالم "ذر" چنین نتیجه گرفته اند که ما پیش از این یک بار در این جهان زیستهایم و این همان خاطرات است! که چنین تفسیر و نتیجه ای باطل است , گرچهمفسرین چنین تفسیری هم درباره آیه نکرده اند چراکه نتیجه آن چیزی شبیه همانتناسخ بودیسم است که در اسلام جایگاهی ندارد .
عده دیگری میگویند کهاین پدیده به خاطر تجربیات خروج روح از بدن ایجاد میشود، به این ترتیب بدنشخص میتواند هنگام خواب، از مکانها و موقعیتهایی دیدن کند که بدن خاکی اوهرگز آنجا نبوده است.
برخی از دانشمندان میگویند که دژاوو ناشی ازواکنشهای عاطفی به وقایع مشابه است؛ برخی دیگر خاطر نشان میکنند کهمدارهای کوتاهی در مغز ایجاد میشود که رویدادی را کسری از ثانیه زودتر ازواردشدن آن به خودآگاهی فرد به حافظه او میفرستند . بدین ترتیب که پیامهای الکتریکی در مسیر اعصاب بواسطه محرکهایی آنی و بر اثر برانگیختگی لحظهای دچار کم و زیاد شدن سرعت شده و در نتیجه دو نسخه مشابه از پیام درزمانهای متفاوت به مغز رسیده و و در نتیجه فرد احساس میکند که این واقعهقبلا برای او رخ داده است
نظریه هایی نیز وجود دارند که عدم ارتباطصحیح دو نیمکره مغز و همچنین تحریکات بیش از حد سریع نورونی را عامل اینپدیده می داند. شاید یکی از تصدیق شده ترین تئوریها مربوط به تاخیر دررسیدن نور به یکی از چشمها باشد. درواقع یک چشم به جای هماهنگی کامل با چشمدیگر، با تاخیری اندک پیام آنچه دیده را به مغز میرساند این حالت به ایجادحسی از آشنایی در برابر منظره ای منجر میشود که تنها یک بار دیده شده، اماپیام دیدن آن دوبار به مغز مخابره شده است.
علم چه میگوید؟
به تازگی مطالعهای روی افرادی که چنین تجربهای داشتهاند انجام شده کهدر آن 4 نفر از شهروندان انگلیسی ابراز کردند، به طور مداوم این حالت راتجربه میکنند. آنها از تماشای اخبار اجتناب میکنند، زیرا احساس میکنندقبلا آنها را دیدهاند و میدانند چه چیزی قرار است گفته شود.
پژوهشگران دانشگاه امآیتی طی تحقیقی به این نتیجه رسیدهاند که مرکز مغزفرد که هیپوکمپوس نام دارد، نوعی ماشین حساب، تجسمکننده و بررسی کنندهاطلاعات مربوط به حافظه است. این فضا از مکانهایی که فرد میبیند یا تجربهمیکند نقشهبرداری و برای استفاده در آینده ذخیره میکند. اما هنگامی که 2تجربه شبیه هم آغاز میشود، این نقشههای ذهنی به روشهای مختلفی تعبیر وبازخوانی میشوند. نتایج این تحقیقات نشان میدهد این پدیده، نتیجه عملکردناهنجار مغز در بررسی و محاسبه اطلاعات جدید است.
آنها احتمال میدهند،مدارهایی که وقتی چیزی را به خاطر میآورید فعال میشوند در افراد تجربهکننده دژاوو همیشه در حالت «روشن» است. در طول سالها بسیاری از دانشمندانسعی در نادیده گرفتن ارتباط این پدیده با تجارب زندگی گذشته داشتند. اماحالا آنها سعی دارند با مطالعه حافظه به کشف چیزهای بیشتری درباره اینکهچگونه حافظه شکل میگیرد،ذخیره و بازیابی میشود دست پیدا کنند.
فرضیهها و آزمایشهای مختلف
بیش از 40 تئوری درباره این که دژاوو چیست و چه علتی دارد وجود دارد؛ 2قرناست که مردم سعی میکنند دلیل این پدیده را کشف کنند که از فلاسفه وروانشناسان تا کارشناسان ماورالطبیعه هر کدام نظری دارند.
فروید معتقداست،این تجارب ناشی از امیال سرکوب شده یا خاطرات مربوط به یک رویداداسترسزاست که افراد نمیتوانند به طور طبیعی به آن دسترسی پیدا کنند. درمطالعهای که در دانشگاه «دوک» انجام شد آنها عکسهای متنوعی از مکانهایمتفاوت را به گروهی از دانشآموزان نشان دادند با این سؤال که کدام مکانبرای آنها آشناتر است. هرچند قبل از نشان دادن عکسها، آنها تمام عکسها رابرای حدود 10 تا 20 ثانیه تماشا کردند. در این آزمایش عکسهایی که به طورناکافی مشاهده شده بودند به میزان زیادی آشناتر نشان داده میشدند.مطالعهدیگری که توسط آلن براون انجام شده تئوری «تلفن همراه» را برای این پدیدهدر نظر گرفته است. به این معنا که وقتی توسط چیزی ذهنتان منحرف میشودممکناست توجه چندانی به اطرافتان نداشته باشد اما واقعا این چیزها بهصورتآگاهانه در حال ثبت شدن هستند.
در سال ۲۰۰۱ یک بیمار مبتلا بهآنفلوآنزاگزارش شد که برای تخفیف علائمش به او آمانتادین و phenylpropanolamine تجویز شده بود. بعد از آن، حالتی شبیه دژاوو در شخصایجاد شده بود به طوریکه در وسط دوره درمان فکر میکرد، قبلا یک دورهدرمان را به اتمام رساندهاست. عدهای هم دژاوو را با رؤیاها مرتبطمیدانند، آنها معتقدند از آنجاکه بیشتر خوابها صبح روز بعد به یادآورده نمیشوند، بعضی از آنها بهحافظه بلندمدت منتقل میشوند و بعدها درشرایط واقعی مشابه، شخص سایهای ازرؤیاها را به یاد میآورد و تصورمیکند آن وقایع را قبلا تجربه کرده است.
اولین توضیح زیستیآشناپنداری بر این پایه است که دو پیام حسی در مغز ــ احتمالا یکی از هریکاز چشمها یا یکی از هریک از نیمکرههای مغز ــ به علتی از هماهنگی خارجمیشود و موجب میشود فرد، واقعه مشابهی را تجربه کند.
دوبینی مغزینامی بود که در ابتدا برای فرآیند مسوول این عارضه انتخاب شد؛ اما شواهدامر با آن متناقض بود. اطلاعات دو چشم در تجزیه و تحلیل بینایی خیلی زود وقبل از آن که حسی را درک کنیم، باهم میآمیزند. علاوه بر آن آشناپنداری درافراد نابینا نیز رخ میدهد (توجه داشته باشید که آشناپنداری فقط به دیدنمربوط نمیشود و فعالیتها را نیز دربر مـیگـیـرد). ایـن مـطـلـب تـوسـطکـریـس مـولین، روانشناس دانشگاه لیدز انگلستان تایید شده است.
افرادیوجود دارند که برای رهایی از صرع غیرقابل درمان، ارتباط بین دو نیمکرهمغزی آنها توسط جراحی قطع شده است. در صورتی که فرضیه دوبینی مغزی درستمیبود، باید انتظار میداشتید که این افراد دچار آشناپنداری پایدار شوند؛در حالی که تاکنون گزارشی مبنی بر وقوع این حالت منتشر نشده است.
دومینتوضیح شهودی وجود نوعی از انحراف در درک زمان است. پیامهای ورودی بهگونهای اشتباه تفسیر میشوند و با برچسب زمانی نامناسبی مشخص میشوند وباعث میشود که تجربیات به اشتباه قدیمی یا جدید طبقهبندی شوند. اگر سیستمحافظه مانند یک نوار ضبط باشد، گویی سوزن ضبط با سوزن بازپخش تداخل کردهاست. این یک مقایسه جالب است اما به نظر میرسد که فاقد اساس آناتومیک مغزیباشد.
هماکنون تئوری دیگری پدیدار شده است.
به نظر میرسد آشناپنداری به این علت مانند تکرار یک تجربه قبلی به نظرمیرسد که در حقیقت تا اندازهای این احساس را در ما ایجاد میکند. آنیکلیرلی، روانشناس دانشگاه کلرادو در فورت کولینز به خاطر علاقهاش بهاختلالات حافظه این نظریه را مطرح کرد. او با در نظر گرفتن مواردی چونهنگامی که احساس میکنیم مطلب درست سر زبـانـمان است یا وقتی چهره یک فردبرای ما آشناست اما او را به خاطر نمیآوریم، سعی کرد همتاهایی برایآشناپنداری پیدا کند. او میگوید یـکـی از تـئـوریهـای آشناپنداری این استکه مـیتـوانـد یـک فـرآیـنـد مـربوط به حافظه باشد؛ خصوصیات یک وضعیتجدید ممکن است از تجربههای قبلی آشنا به نظر برسد.
یک امکان این استکه آشناپنداری بر پایه قسمتهای مختلف حافظه که منشاء دقیقی دارند استواراست، مانند تشابه بین دو محیط یا چشمانداز دو منظر، تصور کنید در سالنخانه جدید دوست خود نشستهاند و به اطراف نگاه میکنید. ناگهان با ایناحساس ترسآور روبهرو میشوید که گویا قبلا اینجا بودهاید، در عین حالمیدانید که این امکانپذیر نیست. کلیرلی این مطلب را این طور توضیحمیدهد که احتمالا این حساس آشناپنداری شما به این خاطر است که چیدمانمبلمان مشابه چینشی است که قبلا در جای دیگری دیدهاید و برایتانآشناست.میگنا دات آی آر.اگرچه نظریه تشابه مورد تایید خیلیها قرار گرفتاما مولین قانع نشد. شک مولین از آنجا ناشی شد که در یک مطالعه که او بههمراه آکیرا اوکونور در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس در میسوری انجام شد،به نکته جالبی دست یافت. این مطالعه روی یک مرد 39 ساله مبتلا به صرع انجامشد که قبل از وقوع صرع دچار آشناپنداری میشد. مدت زمان این آشناپنداری بهاندازه کافی طولانی بود که بتوان در طول آن آزمایشهای لازم را پیاده کرد.
این محققان بیان کردند که اگر آشنایی پایه آشناپنداری باشد، باید بتوان باپرت کردن حواس فرد از چیزی که به آن نگاه میکند موجب توقف آشناپنداری شد. اما در این فرد مورد آزمایش، پرت کردن حواس توسط نگاه کردن به جایی دیگر وتـمـرکـز بـر آن نـتـوانـسـت موجب توقف تجربه آشناپنداری شود که نشانمیدهد آشنایی نمیتواند کلید آشناپنداری باشد. مولین میگوید این حقیقتکه قبل از وقوع صرع در بعضیها آشناپنداری رخ میدهد، نشان میدهد کهفعالیت اشتباه بعضی از قـسـمـتهـای مـغز باعث جابهجایی احساسات مربوط بهآشنایی میشود.
پژوهشها :
هنوز برای بروزاین حالت را که “آشناپنداری” یا دژاوو (Deja vu) میگویند، توضیح قطعیعلمی پیدا نشده است. گرچه نظریه های متفاوت علمی و حتی مذهبی مانند تناسخبرای توجیه آن ارائه شده است.
اما محتمل ترین توضیح برای دژاوو این استکه این حس، نوعی پیش آگاهی یا غیبگویی نیست، بلکه نوعی بی ترتیبی حافظه بهشمار می آید و تصور “یاد آوری” یک تجربه است.
ماهیت گذرای دژاوو بررسیآن را مشکل میکند.البته برخی افراد دچار شکل مزمن دژاوو هستند، و یکبررسی در کلینیک حافظه در دانشگاه لیدز در انگلیس بر روی این افراد در حالانجام است. پژوهشهای علمی پژوهشهای نوروفیزیولوژی و رونشناسی ، دژاوو رایک حالت «پیشآگهی» و یا «غیبگویی» نمیدانند، بلکه آن را یک اختلالحافظه و ناشی از تداخل حافظه کوتاهمدت و بلندمدت ارزیابی میکنند.
عجایبی از یک بیماری
آشناپنداری به خودی خود مقوله عجیبی است و هنوز جنبههای مختلف آن بهدرستی شناخته نشده است. اما نکات جالب توجهی درباره آشناپنداری وجود دارد. مثلا این که حدودا 10 درصد مردم اظهار میکنند که هیچ وقت آشناپنداری راتجربه نکردهاند در حالی که برخی از افراد به طور مکرر دچار این حالتمیشوند. کودکان برای اولینبار در حدود 8 یا 9 سالگی دچار این حالتمیشوند که نشان میدهد درجهای از بلوغشناختی برای تجربه این حالت لازماست. جالب است بدانید که آشناپنداری با افزایش سن کمتر و در مواقع خستگی،اضطراب یا عصبانیت بـیـشـتـر مـیشـود. هـمـچـنین این حالت همراه باوضعیتهایی که باعث اختلال درک زمان میشوند (مانند صرع و اسکیزوفرنی) تشدید میشود.
هرچند که ژنی برای آشناپنداری وجود ندارد، ممکن است کهبعضی از ژنهایی که با صرع همراه هستند بعضی از ما را بیشتر در معرضآشناپنداری قرار دهند. وقتی که مشکلات شدت میگیرند قسمتهایی از مغز کهبه خاطر آوردن آشنایی و هیجان را تنظیم میکنند، به طور گستردهای باهمارتباط دارند. یک تحریک کوچک میتواند باعث احساس آشنایی خفیفی شود، درحالی که یک تحریک قوی میتواند به نواحی مجاور هیجانی سرایت کند و موجباحساس آشفتگی، سرنوشت شوم یا اخطار قبلی شود.
در سال 1955، ویلورپینفیلد آزمایشی را انجام داد که در آن شـوکـهای الکتریکی ضعیفی را بهقسمتهای مربوط به حافظه بلندمدت مغز وارد کرد و به این ترتیب نشان داد کهدژاوو ضعیفی را حتی به طور مصنوعی نیز میتوان ایجاد کرد. بررسیها نشانمیدهد 8 درصد از کسانی که در آزمایش شرکت کرده بودند تصور میکردند درگذشته زندگی میکنند. برخی از دانشمندان بر این باورند که نقش هـیـجـان درایـجـاد حـس عـجـیـبپـنـداری کـه با آشناپنداری همراه است یک نقش محوریاست. آنها بر این باورند که قسمت دیگری از مغز که آمیگدال نام دارد و باهیجان مرتبط است نیز در آشناپنداری نقش دارد. آنها میگویند احتمالا بدونبرانگیخته شدن هیجان، مغز نمیتواند شخص یا مکانی که قبلا دیدهاید راشناسایی کند.
از سوی دیگر انگیزش نامتناسب هیجانات باعث میشود کهاحساس کنید موضوع برایتان آشناست در حالی که واقعا اینطور نیست. آخــریــنجـزء آشـنـاپـنـداری، یـعـنـی احـسـاس غیرممکن بودن، احتمالا از بخشعلتیابی مغز نـشـات مـیگـیرد. وقتی دانش عقلانی و غریزه هیجانی دو چیزمختلف را بیان میکنند، احساس میکنید که در این میان چیزی اشتباه است. اینجزءنهایی در افراد مبتلا به دمانس وجود ندارد، بنابراین آنها این تجربیاتخود را کاملا طبیعی میپندارند. در حالی که آشناپنداری در حال فاشکردنرازهای خود میباشد، هنوز راه طولانی وجود دارد تا متوجه شویم چگونه دربرابر واقعیت، خیالپردازی، رویا یا تجربه تصمیمگیری میکنیم. در نـهـایـتبـه گـفته وایلد، آشناپنداری یکی از عـجیبترین تجربههای مغزی در افرادطبیعی است.
رویاها:
عده ای اعتقاددارند که دژاوو خاطره رویاهایی است که میبینیم. هرچند بخش بزرگی از رویاهامعمولا به یاد نمی ماند، مغز شخص در حالت خواب دیدن در بخشهایی فعالیت نشانمیدهد که کار پردازش حافظه دراز مدت در آن انجام میگیرد.
چنین تصورمیشود که رویاها با نادیده گرفتن بخش حافظه کوتاه مدت، مستقیما وارد حافظهدراز مدت میشوند. در این مورد ۵۴۸; دژاوو میتواند خاطره رویایی فراموش شدهباشد که با واقعه در حال وقوع، عناصری مشترک داشته باشد.
آن سوی علم
تا اینجا، به برخی از دیدگاه های علمی رایج و پذیرفته شده در ارتباط بادژاوو و علل به وجود آمدن آن اشاره کردیم، و کوشیدیم تا برای این پدیدهشگفت انگیز، توجیه علمی پیدا کنیم. در این قسمت قصد داریم تا با دیدیفراعلمی و فراطبیعی (و البته مبتنی بر یافته ها و کشف های جدید علمی درارتباط با توانایی های فوق العاده ذهن و مغز انسان) به دژاوو و پدیده هایمشابه بنگریم.
هنگامی که صفحه های کتاب ارزشمند و وزین "جهانهولوگرافیک" با ترجمه استادانه "داریوش مهرجویی" را ورق می زنیم. بهتوانایی ها و قابلیت های فوق العاده و نامحدود ذهن انسان در تعامل با دنیایبیرون و سفر در بعد زمان و مکان پی می بریم ذهن انسان قادر است با دستیابیبه توانایی های خاص، به مجموعه ای از هزارتوی تونل های و راه های فرعی کهدر لایه های زیرین ضمیر ناخودآگاه ما قرار گرفته و هر چیز موجود در جهان رابه هر چیز دیگر متصل می کند، در بعد زمان و مکان به جلو یا عقب رفته وچیزهایی را از قبل ببیند وتجربه کند.
گاهی دژاوو با عبارت “به خاطر آوردن آینده” نیز توصیف میشود و البته پاراآمنزیا (promnesia-paramnesia) هم معادل بونانی آن است.
یکی از واقعیت های پذیرفته شده در مورد ذهن، عدموجود زمان خطی در ذهن ماست که موجب می شود تا ما در رویاها و خواب هایمانطی زمانی بسیار کوتاه (شاید در حد چند ثانیه) به اندازه چند ساعت، تصاویرمتحرکی را به همراه کوچک ترین جزئیات آن مشاهده کنیم و حتی برخی از چیزها ورویدادهایی را که قرار است در آینده اتفاق بیفتد یا در گذشته های دوراتفاق افتاده اند، ببینیم و درک کنیم.
یکی از افرادی که توانایی ذهنیعجیبی در سفرهای زمانی داشت، "استفان اوسوویکی" بود که در یک آزمایش علمیدر سال 1935 شرکت کرد. در این آزمایش، یک قطعه از بدن زنی مومیایی شده بهاوسوویکی داده شد تا او با استفاده از توانایی خاص خود بتواند در موردگذشته صاحب مومیایی اطلاعاتی را به ترتیب دهندگان این آزمایش ارائه می دهد. این قطعه از بدن مومیایی شده به زنی مصری تعلق داشت که قدمت تاریخی و علتمرگ او با کمک آزمایش های علمی مشخص شده، اما هیچ گونه اطلاع رسانی در اینزمینه به اوسوویکی صورت نگرفته بود.
در حین انجام این آزمایش،اوسوویکی پس از در دست گرفتن قطعه مومیایی شده به حاضران گفت که صاحبمومیایی، زنی جوان بوده است که در دربار فراعنه زندگی می کرده و شوهرش ازبزرگان مصر بوده است. اوسوویکی قادر بود صحنه هایی را که می دید، با سرعتبیشتری به جلو ببرد (به مانند نوار ویدیویی)؛ و از میان حوادث زندگی زن بهسرعت بگذرد و به صحنه مرگ زن در هنگام زایمان و پس از آن، مومیایی شدن زناشاره کند. نتایج این آزمایش، تمام حاضران را تکان داد.
برخورد باچنین توانایی ها، دانشمندان را بر آن داشته تا در زمینه توانمندی هاینامحدود ذهنی به نحو جدی تری تحقیق کنند. یکی از فرضیه های پر طرفدار دراین زمینه، "گذشته همچون هولوگرام" نام دارد که به وسیله دکتر "بوهم" وهمکارانش در دهه 1940 ارائه شده است.
براساس این فرضیه، گذشته کاملاًاز دست نرفته و هنوز در قالب هایی که در دسترس ادراک بشری است، وجود دارد؛ وذهن های قدرتمند و با استعداد می توانند به اتفاق های گذشته دست یابند. دژاوو را نیز می توان با کمک همین فرضیه توجیه کرد و ادعا نمود که به وجودآمدن حس آشناپنداری با یک مکان یا چهره خاص، به دلیل وجود خاطره ای مشترکبین ذهن فرد و آن مکان یا چهره خاص در گذشته بوده است که هم اکنون در زمانحال، تداعی شده است. با این فرضیه می توان نوعی از دژاوو را که بارویدادهای صورت گرفته در گذشته در ارتباط هستند، توجیه کرد. در این الگو،رویدادهایی که در گذشته به وقوع پیوسته اند، در زمان حال تکرار می شوند وهمین تکرار شدن موجب ایجاد حس آشناپنداری در افراد می شود.
فرضیه دیگری نیز در زمینه توانایی سفر ذهن در زمان وجود دارد که "آینده هولوگرافیک" نام دارد و با استفاده از شواهد بی شمار علمی ثابت می کند که دست کم برخیاز رویدادهای آینده را نیز می توان دید، دکتر بوهم و دکتر "پریبرام" فرضیهآینده هولوگرافیک را در دهه 1950 گسترش دادند و آن را "امیدوار کننده ترینراه حل ممکن برای کسانی که درگیر معمای پیش آگاهی و آشناپنداری نسبت بهآینده هستند،" دانسته اند.
بر اساس این فرضیه، همه ما انسان ها دارایتوانایی پیش آگاهی هستیم اما باید بتوانیم بااستفاده از تمرین های ذهنیخاص، این توانایی بالقوه را شکوفا سازیم و قادر شویم تا به مسیرهای متعددآینده سری بزنیم.
به طور کلی، بررسی های دانشمندان نشان داده که 60 تا 70 درصد موارد سفر به آینده و پیش آگاهی ذهنی، در خواب و در هنگامخواب دیدن روی می دهد که این مسئله حکایت از وجود این توانمندی در عمیقترین بخش های ذهن و روان ما دارد.
پرسش کلیدی و مهمی که در این میانمطرح می شود، عبارت است از این که اگر فرضیه آینده هولوگرافیک و پیش آگاهیدرست باشد و ذهن ما بتواند به آینده سفر کرده و آنچه که در آینده رخ خواهدداد، مشاهده کند، پس آیا نمی توان به این نتیجه آزاردهنده و کابوس واررسیده که آینده ما با تمام جزئیات از پیش مشخص و تثبیت شده است و ما را ازاین آینده نوشته شده گریزی نیست؟ و آیا ما به مانند عروسک های دست و پابسته ای نیستیم که دست سرنوشت بر اساس فیلم نامه ای از پیش نوشته شده، مارا به بازی گرفته است؟ در پاسخ به این پرسش ها که جزو سوالات همیشگی وبنیادین بشر بوده و هست، باید گفت که خوشبختانه موارد بسیاری وجود دارند کهدر آنها از پیش آگاه شدن افراد از حوادث ناگواری که قرار بود در آیندهبرای آنها اتفاق بیفتد، در نهایت به نجات یافتن آن افراد منتهی شده و آنهارا از آینده که قرار بود برایشان روی دهد، رهانیده است.
در توجیه اینموارد باید گفت که به دلیل وجود جهان های موازی و مسیرهای متعدد آینده، هرکدام از ما قادریم با افزون بر توانایی های ذهنی خود و درایت و روشن بینیبصری، از فرو افتادن در "آینده ای نامطلوب" اجتناب کرده و به سمت آیندههایی بهتر و زیباتر گام برداریم.
در این میان، بروز تجربیاتی چوندژاوو (آشناپنداری) و پیش آگاهی را می توان به عنوان سیگنال هایی از گذشته وآینده برای هدایت ما به سمت مسیر درست زندگی مان در نظر گرفت. شاید شما هماین شعار تبلیغاتی مشهور مربوط به دوربین های "هندی کم سونی" را شنیدهباشید که می گویند: "دوربین زندگی، دگمه بازگشت به عقب ندارد"؛ اما میدانیم که دوربین زندگی ما، دگمه رفتن به جلو دارد.
ماوراء الطبیعه:
نظر کسانی که به تناسخ –تجدید تجسم- اعتقاد دارند، درباره دژاوو این استکه این خاطرات، بخشهایی از خاطرات زندگی گذشته فرد هستند که هنگام قرارگرفتن در محیطی آشنا، به سطح ذهن فراخوانده میشوند. بد نیست بدانید حتیدر بین مسلمانان هم بعضی از عوام از آیه ۱۷۳ سوره مبارکه اعراف و تعریفعالم “ذر” چنین نتیجه گرفته اند که ما پیش از این یک بار در این جهان زیستهایم و این همان خاطرات است! که چنین تفسیر و نتیجه ای باطل است , گرچهمفسرین چنین تفسیری هم درباره آیه نکرده اند چراکه نتیجه آن چیزی شبیه همانتناسخ بودیسم است که در اسلام جایگاهی ندارد .
عده دیگری میگویند کهاین پدیده به خاطر تجربیات خروج روح از بدن ایجاد میشود، به این ترتیب بدنشخص میتواند هنگام خواب، از مکانها و موقعیتهایی دیدن کند که بدن خاکی اوهرگز آنجا نبوده است.
عصب شناسی:
برخی ازدانشمندان میگویند که دژاوو ناشی از واکنشهای عاطفی به وقایع مشابه است؛برخی دیگر خاطر نشان میکنند که مدارهای کوتاهی در مغز ایجاد میشود کهرویدادی را کسری از ثانیه زودتر از واردشدن آن به خودآگاهی فرد به حافظه اومیفرستند .
بدین ترتیب که پیام های الکتریکی در مسیر اعصاب بواسطهمحرکهایی آنی و بر اثر برانگیختگی لحظه ای دچار کم و زیاد شدن سرعت شده ودر نتیجه دو نسخه مشابه از پیام در زمانهای متفاوت به مغز رسیده و و درنتیجه فرد احساس میکند که این واقعه قبلا برای او رخ داده است!
نظریههایی نیز وجود دارند که عدم ارتباط صحیح دو نیمکره مغز و همچنین تحریکاتبیش از حد سریع نورونی را عامل این پدیده می داند. شاید یکی از تصدیق شدهترین تئوریها مربوط به تاخیر در رسیدن نور به یکی از چشمها باشد. درواقع یکچشم به جای هماهنگی کامل با چشم دیگر، با تاخیری اندک پیام آنچه دیده رابه مغز میرساند این حالت به ایجاد حسی از آشنایی در برابر منظره ای منجرمیشود که تنها یک بار دیده شده، اما پیام دیدن آن دوبار به مغز مخابره شدهاست.
این تئوری با وجود پذیرفتنی بودن، به خاطر سر و کار داشتن بالحظه بسیار کوتاهی از زمان، قابل آزمودن نبود و از طرفی گزارشات متعدد ازبروز حس دژاوو در افراد نابینا، تناقضی پر اهمیت در این ایده ایجاد نمود.
فراروانشناسی دژاوو با پیش آگاهی، غیب گویی یا قوه درک فوق حساس، رابطهنزدیکی دارد و نزد عامه مردم معمولا به عنوان شاهدی بر تواناییهای ذهنی ذکرمیشود. توضیحات غیر علمی این حالت را به پیش گویی، شهود و خاطرات زندگیگذشته مرتبط میداند.
مصرف بعضی از داروها میتواند ، باعث شود احتمالدژاوو بالا برود. در سال ۲۰۰۱ مورد یک بیمار مبتلا به آنفلوآنزا گزارش شدکه برای تخفیف علایمش به وی آمانتادین و phenylpropanolamine تجویز شده بودو متعلقب آن، حالتی شبیه دژاوو در شخص ایجاد شده بود به طوری که در وسطدوره درمان فکر میکرد ، قبلا یک دوره درمان را به اتمام رسانده است. داروهایی که باعث افزایش دوپامین در مغز بشوند میتواند احتمال دژاوو راافزایش دهند.
مواد مخدر
بنا به گزارشهایموجود، بعضی مواد مخدر یا محرک احتمال بروز دژاوو را در مصرف کننده افزایشمیدهند. بعضی داروهای مخدر نیز با استفاده همزمان میتوانند حس دژاوو راایجاد نمایند. بنا بر یک گزارش، مرد سالمی که به آنفلوانزا مبتلا شده بودبا مصرف همزمان یک داروی ویروس کش و ضد حساسیت، دچار حالت توهم وآشناپنداری شده بود. این تجربه برای او چنان جذاب بود که تمام داروهایتجویز شده خود را به همان ترتیب مصرف کرد و ماجرا را به عنوان یک موردمطالعاتی برای روانشناسان حکایت کرد.
تناسخ
نظر کسانی که به تناسخ تجدید تجسم اعتقاد دارند، درباره دژاوو این است کهاین خاطرات، بخشهایی از خاطرات زندگی گذشته فرد هستند که هنگام قرار گرفتندر محیطی آشنا، به سطح ذهن فراخوانده میشوند. عده دیگری میگویند که اینپدیده به خاطر تجربیات خروج روح از بدن ایجاد میشود، به این ترتیب بدناثیری شخص میتواند هنگام خواب، از مکانها و موقعیتهایی دیدن کند که بدنخاکی او هرگز آنجا نبوده است.
دژاوو و ارتباط با بیماریهای روانپزشکی
بسیاری از روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که بین احساس دژاوو وبیماریهایی روانپزشکی مانند روانگسیختگی (شیزوفرنی) و اضطراب ارتباطیوجود دارد. احتمال رخ دادن دژاوو در افرادی که این اختلالات را دارند،بیشتر است همچنین در افرادی که صرع قسمت گیجگاهی مغز دارند، دژاوو بیشتر ازهمه دیده میشود. مصرف برخی از داروها هم میتواند، باعث شود احتمال دژاووبالا برود. داروهایی که باعث افزایش «دوپامین» در مغز شوند، میتواننداحتمال دژاوو را افزایش دهند.
البتهقویترین رابطه پاتولوژیک دژاوو با صرع توام با اختلال حافظه استو این ارتباط، محققان را به این نظریه سوق داده است که شاید دژاوو نوعیناهنجاری عصب شناختی است که با ترشحات الکتریکی نابجا در مغز رخ میدهد.
که البته ین فرضیه , چنین نتیجه می دهد که عده کثیری از مردم دچارناهنجاری هستند!! چراکه بر اساس تحقیقات رسمی حدود ۷۰% افراد حداقل یک موردتجربه دژا وو را داشتهاند, پس چندان نگران نباشید و بهتر است همان فرضیهغیب گو بودن یا قوه درک فوق حساس داشتن را برای خود قائل باشید !
دژاوو، سینما و ادبیات
در سریالها و فیلمهای گوناگونی به پدیده دژاوو اشاره شده است. از جملهمشهورترین فیلمها میتوان به فیلم درخشش (The Shining) اشاره کرد که در آنمتصدی هتل یک صحنه دژاوو دارد. در فیلم ماتریکس هم وقتی «نئو» گربهای رادوبار میبیند، «ترینیتی» به او توضیح میدهد که او یک دژاوو داشته و اینپدیده ناشی از یک اشتباه در ماتریکس است و وقتی اتفاق میافتد که ماشینهاچیزی را تغییر میدهند. دژاوو همچنین عنوان فیلمی از تونی اسکات در سال۲۰۰۶با بازی «دنزل واشنگتن» است که در مورد مسافرت زمانی است.
وقتی دژاوو چند دسته میشود
تعریف انواع دژاوو سخت است. آنهایی که در این زمینه مطالعه کردهاندمعمولاطبقهبندیهای خاص خودشان را دارند که هر کدام به تئوری مربوط بهآن وابستهاست. «آلن بروان»، استاد روانشناسی دانشگاهمتودیست جنوبی، 3 طبقهبندیبرای دژاوو در نظر گرفته است. او اعتقاد دارداین پدیده در اثر اختلالعملکرد بیولوژیک مثل صرع، آگاهی ضمنی و ادراکمستقیم به وجود میآید. درسال 1983 نیز دکتر ورنون نپ، مدیر موسسه اعصابسیاتل، 4 دستهبندی برایدژاوو از جمله صرع، ذهن متافیزیکی، اسکیزوفرنی وتداعیکنندگی در نظرگرفت. اما انواع شایع دژاوو شامل 3 مورد زیر است:
انواع مختلف دژاوو
دژاووکو deja vecu :این نوع آشناپنداری معمولا <قبلا زندگی شده> ترجمه میشود و درجملهای به نقل از چارلز دیکنز (نویسنده مشهور انگلیسی) توضیح داده میشود. به گفته این نویسنده بزرگ همه ما احساسی را تجربه کردهایم که گاهی بر ماچیره میشود، چنان که تصور میکنیم آنچه را که میگوییم و انجام میدهیم،قبلا گفته و انجام دادهایم، در زمانی دور، آنگاه که در میان همین چهرهها،اشیاء و موقعیتها بودهایم، کاملا میدانیم چه خواهیم گفت مانند اینکهناگهان چیزی را به خاطر آورده باشیم.
اغلب افراد هنگامی که از دژاووصحبت میکنند در حقیقت دژاووکو را تجربه کردهاند. اگرچه این حالت معمولادرباره اتفاقات بسیار پیشپا افتاده رخ میدهد، اما احساس آن به قدریتکاندهنده است که حتی تا سالها بعد در ذهن شخص باقی خواهد ماند.
دژاووکو به تجربهای دلالت میکند که حواسی بیش از حس بینایی را درگیرمیکند و به همین دلیل عبارت دژاوو به معنی از پیش دیده شـده نـمـیتوانددر توضیح این پدیده صحیح باشد. در چـنین وضعیتی حواس انسان تا حد زیادی بهجزییات توجه کرده و شخص تصور میکند همهچـیـز هـمـانطـور کـه قبلا اتفاقافتاده به وقوع مـیپـیـونـدد. اخـیـرا دانـشـمـنـدان و مـحققان علمروانشناسی این اصطلاح را برای توصیف احساس بسیار قوی و ماندگار پدیدهآشناپنداری به کار میبرند که در اثر نوعی ناهنجاری حافظه رخ میدهد.
دژاسنتی deja senti:این پدیده حالتی است که شخص حس میکند چیزی را قبلا احساس کرده است. اینتجربه بهرغم دژاووکو منحصرا یک واقعه ذهنی است و هیچ جنبه الهامی در آنوجود ندارد و خاطره آن به ندرت پس از وقوع در ذهن شخص باقی میماند. اینیادآوری معمولا با شنیدن صدای کسی یا افکار شفاهی خود فرد آغاز میشود وفرد تصور میکند عباراتی که نشان از یادآوری گذشته است در ذهنش شکل گرفتهاست، اما یکی دو دقیقه بعد هیچیک از کلماتی که موجب این یادآوری شده استرا به خاطر نمیآورد و تنها احساس میکند که این احساس مشابه دفعات دیگریاست که آن را تجربه کرده است.
دژاویزیته deja visite:این نوع آشناپنداری کمتر شایع است و عبارت است از احساس آشنایی غیرواقعینسبت به یک مکان جدید. این عبارت از پیش دیده شده معنی میشود. در این حالتشـخـص در مکانی جدید احساس میکند این مکان را میشناسد و حتی قبل از اینمسیرهای مختلف را در شهر یا عمارت طی کــرده اســت. عــدهای ازپـــژوهــشــگـــران ایـــن نـــوع آشناپنداری را به رویا، تناسخ و همچنینتجربیات خروج روح از بـدن مـرتـبط ساختهاند. همچنین عدهای بر این باورندکه مطالعه فراوان درباره جزییات یک مکان خاص میتواند موجب بروز چنین حسیشود.
برای تشخیص دژاویزیته از دژاووکو مهمترین نکته این است که منبع احساس را بیابیم.
منبع بروز دژاووکو، رخدادی زمانی است و این در حالی است که در حالت دژاویزیته، ذهن ما با یک مکان احساس آشنایی میکند.
هیپتونیزم همه چیز را افشا میکند
مولین و اوکونور تصور میکنند که آشناپنداری نتیجه جدایی بین آشنایی ویادآوری است. حتما میدانید که ما میتوانیم نسبت به چهره یا نام افراداحساس آشنایی داشته باشیم بدون این که حتی به یاد بیاوریم کجا با آن برخوردکردهایم.
اوکونور و مولین با استفاده از هیپتونیزم توانستند حسعجیبتری از آشنایی در افراد ایجاد کنند و آنها را در وضعیتی مشابهآشناپنداری قرار دهند. به یک گروه از افراد پازلی برای چیدن داده شد. سپس،در حالت هیپنوتیزم از آنها خواسته شد که همان پازل را مجددا حل کنند امانباید آن را به یاد بیاورند.
از گروه دیگری بدون آن که پازل را قبلادیده باشند زیر هیپنوتیزم به آنها گفته شد که پازلی به آنها داده خواهد شد وبه آنها احساس آشنایی دست خواهد داد که علت آن را نمیدانند. هر دو حالتموجب ایجاد آشنایی عجیبی شد که بعضی از افراد آن را مشابه آشناپنداری عنوانکردند. مولین و اوکونور امیدوارند که توانایی آنها در ایجاد حالتی مشابهآشناپنداری در آزمایشگاه به آنها برای بررسی بیشتر این پدیده کمک کند. آنهابر این باورند این آزمایش نشان میدهد که آشنایی و یادآوری تفکیکپذیرند، واین که شما میتوانید احساس آشنایی داشته باشید بدون آن که قبلا آن موضوعرا تجربه کرده باشید.
مطـالـعات انجام شده روی مغز توسط جان آلـگـتـون ومـالـکـوم بـراون از دانـشگاه کاردیف انگلستان که اخیرا بررسی تصاویر مغزیو مطالعه روی حیوانات آزمایشگاهی را به پایان رساندهاند از این نظریهحمایت میکند که مدارهای مختلفی در مغز یادآوری و آشنایی را تنظیم میکنند. آنها میگویند که قسمتهای مختلف بخش داخلی گیجگاهی مغز که در دوطرف مغزقرار دارند، مسوول جنبههای مختلف به یادآوری حافظه هستند. ناحیه خمیدهایکه از مرکز این بخش عبور میکند و هیپوکامپ نام دارد به خاطر آوردن را ازطریق حافظه شخصی تنظیم مـیکـنـد. ضمنا مطالعات نشان میدهند که نواحیاطــراف هـیـپـوکـامـپ کـه پــاراهـیـپــوکــامــپ نـامـیـده میشود دراحساس آشنایی نقش دارد. این نتایج با شواهد اسکن مغزی مرد لهستانی که درابتدا معرفی شد و افراد مشابه وی جور درمیآید. در اسکن مغزی این افرادتخریب عظیم سلولهای عصبی در بخش گیجگاهی داخلی دیده میشود. هـمچنین صرعیکه منشاء آن بخش گیجگاهی داخلی باشد پیشدرآمدهای آشناپنداری میشود که ایننیز تایید دیگری بر یافتههای فوق میباشد.
این احتمال وجود دارد کهمولین و کلیرلی هر دو درست گفته باشند. قسمتی از قشر مغز به نام قشر پریرینال اطلاعات مربوط به ارتباطهای فضایی، زمانی، مکانی و ترتیب وقایع راثبت میکند. بنابراین احساسات طبیعی آشنایی میتوانند از مناظر وموقعیتهای مختلف ناشی شوند. درواقع به نظر آلن بروان، روانشناس دانشگاهساترنمتودیست در دالاس تگزاس راههای زیادی برای ایجاد آشنایی کاذب وجوددارد. آزمایشهای او امکان وقوع حالات دیگری را بیان میکند. به عنوانمثال، او از گروهی از افراد خواست که برای یک لحظه به منظرهای نگاه کنند ومدتی بعد به آنها اجازه داد که منظره را با دقت بیشتر تماشا کنند. اومیگوید اگر به منظرهای برای یک لحظه نگاه کرده باشید و مدتی بعد همانمنظره را دوباره ببینید به نظر میرسد که قبلا آن منظره را دیدهاید ولیفاصله زمانی آن بسیار کوتاهتر از فاصله زمانی واقعی به نظر میآید.
مـشـکل اصلی برای توضیح آشناپنداری این نیست که چگونه میتوانید بدون آن کهچیزی را بشناسید برایتان آشنا باشد، بلکه مشکل واقعی این اسـت کـه چـراایـن احساس باعث آشفتگی ما میشود. اد وایلد از انستیتو اعصاب در لندن بیانمــیکـنـد کـه خـلـق و هـیـجـان نـیـز در احـسـاس آشناپنداری سهیماند.
نظرات
ارسال نظر
Dusty
I’m not that much of a internet reader to be honest but your sites really nice, keep it up!
I'll go ahead and bookmark your website to come back later.
Many thanks