مثل افلاطونى (تمثیل غار) و انعکاس آن در برخى از تمثیلهاى مولوى
نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی در سایه روشن » عالم مُثُل | ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۱:۲۹ | ۰ دیدگاهتأثیر و تأثر دانشوران از یکدیگر، بویژه در سپهر اندیشه و عرفان، امرى است که از دیرباز رواج و روایى داشتهاست. اگر این سخن ابوریحان بیرونى دانشمند و متفکر ایرانى را بپذیریم که «کتابها از کتابها برمىآیند» باید بپذیریم که اندیشهها نیز بر اندیشهها تأثیر مىگذارند و تعامل تاریخى آنها همواره سبب رشد و فزونى دلبستگىهاى بشرى بودهاست.
درجستارى که پیشرو دارید، نویسنده مثل افلاطونى (تمثیل غار) و انعکاس آن در برخى از تمثیلهاى مولوى را به بحث نشسته، ویژگىها و همانندىهاى آنها را برشمردهاست.
«مولوى و مثل افلاطون»
افلاطون را اگر نتوان اولین فیلسوف جهان برشمرد مىتوان اولین فیلسوف اشراقى جهان دانست. درتاریخ تمدن بشرى، او اولین کسى است که به طریق تمثیلى، نظریه جامعى درمورد اصالت عالم غیرحسى یا عالم غیب ارائه کرده، نظریهاى که درجاى جاى مثنوى مولانا، مجال تعبیر یافتهاست. همانگونه که حدس مىتوان زد، بین اندیشههاى مولوى و این حکیم اشراقى، شباهت و نزدیکى بیشتر از اختلاف و فاصله، وجود دارد.
تجزیه و تحلیل این شباهت شاید یکى از جالبترین پژوهشهایى باشد که بتوان در این زمینه انجام داد. من دراین نوشته سعى مىکنم با مطالعه یکى از بحثهاى کلیدى آنها از لحاظ شیوه طرح، که همانندند و مبناى استنتاج کاملا مشابهى دارند، بدین امر بپردازم. این بحث، همانا وضعیت انسانها در تمثیل غار افلاطون، درقیاس با تمثیلات مولوى دراین زمینهاست.
افلاطون در کتاب «جمهورى» براى طرح نظریات خود، از تمثیل غار بهره مىجوید. (1) غار اشاره به زندگى این جهان روزمره ما دارد. ناآگاه نسبت به کنه مسائل یا به گفته خود افلاطون، ناآگاه به مثل پدیدهها، که ما آنچه را مىبینیم عین حقیقت مىپنداریم ما سایه مثلها را مىبینیم و فکر مىکنیم همه آنچه را وجود دارد تجربه است و درک مىکنیم. تمثیل غار را، همه شنیده یا خواندهایم و دراینجا لازم نیست به ذکر دیگر جزییات آن بپردازیم.
اصل موضوع این است که ساکنین غار نمىتوانند جز سایههایى از اشیاى جهان واقعى بیرون که در پرتو نور آتشى به روى دیوار مقابلشان انعکاس مىیابد، چیز دیگرى ببینند. آنها این سایهها را واقعیت به حساب مىآورند. حال، افلاطون به ما مىگوید اگر یکى ازاین غارنشینان فرصت پیداکند به بیرون راه یابد، مىبیند که جهان چیز دیگرى است. او خورشیدى مىبیند که با فروزندگى خویش بدو اجازه مىدهد تا امور را به روشنى و وضوح دریابد. دراین گشت و گذار، او متوجه مسائلى مىشود که درک آن اصلا از عهده غارنشینان برنمىیاید. اگر اکنون به غار برگردد و براى بقیه ماجرا را بازگوید، آنها با ناباورى بدو خواهند نگریست، ولى، این در اصل قضیه تغییرى ایجاد نخواهدکرد. او جهان واقعى را دیده و درحال بازگویى حقیقت است.
افلاطون، درک فلسفى خود را از جهان واقع و حقیقت اشیاء همانند دریافتى مىداند، که فرد رها شده از غار درگشت و گذار خویش، درجهان به دست مىآورد. امرى که عملا انسانهاى معمولى درگیر در زندگى روزمره، از عهده آن برنمىآیند.
اساس حکمت افلاطونى براین است که محسوسات ظواهراند، نه حقایق و عوارضند و گذرنده، نه اصیل و باقى، و علم بر آنها تعلق نمىگیرد بلکه محل حدس وگمانند و آنچه علم برآن تعلق مىگیرد، عالم معقولات است، به این معنى که هر امرى از امور عالم، چه مادى باشد مثل حیوان و نبات و جماد چه معنوى باشد مانند درشتى و خردى و شجاعت و عدالت غیره، اصل و حقیقتى دارد که سرمشق و نمونه کامل اوست و با حواس درک نمىشود و تنها عقل آن را درمىیابد و آن را در زبان یونانى به لفظى ادا کرده که معنى آن صورت است و حکماى ما، آن را امثال خواندهاند. افلاطون معتقد است براین که، هر چیز صورت یا مثالش حقیقت دارد و آن یکى است، مطلق و لایتغیر و فارغ از زمان و مکان و ابدى و کلى. و افرادى که به حس وگمان ما درمىآیند، نسبى و متکثر و متغیر و مقید به زمان و مکان و فانىاند و فقط پرتوى از مثل (جمع مثال) خود هستند و نسبت مثال به حقیقت، مانند نسبت سایه است به صاحب سایه و وجودشان به واسطه بهرهاى است که از مثل یعنى حقیقت خود دارند. هرچه بهره آنها از آن بیشتر باشد، به حقیقت نزدیکترند.
افلاطون، عالم ظاهر یعنى عالم محسوس و آن را که عامه درک مىکنند، مجاز مىداند و حقیقت درنزد او، عالم معقولات است که عبارت از مثل باشد و معتقد شده که عالم ظاهر حقیقت ندارد اما عدم هم نیست، نه بود است و نه نبود. (2)
مثل افلاطونى و ارباب انواع برگرفته از فلسفه اشراقى است که براى هرنوعى از مخلوقات، یک فرد مجرد عقلانى قایل است که تحت تدبیر آن فرد است. گروهى از فلاسفه اسلامى براین عقیدهاند که مثل افلاطونى و «ارباب انواع» درحقیقت همان «صور اسماء و صفات الهى» است. به بیان دیگر، آنچه را که حکماى اشراقى درمورد مثل افلاطونى و ارباب انواع بیان کردهاند، عرفاى اسلامى اسماء و صفات الهى و اعیان ثابته نامیدهاند.
اما اسماء و صفات از نظر عرفا، تجلى ذات حق است، از وحدت درکثرت (وحدت وجود) که آن را، مرتبه فیض اقدس نیز مىگویند. و مقصود از اعیان ثابته، ماهیات متکثر ممکنات است، که منتج از اسماء و صفات الهى است.(3)
صاحب «کشاف اصطلاحات الفنون» درحقیقت اعیان گوید: اعیان صور اسماء الهیه و ارواح، مظاهر اعیاناند و اشباح، مظاهر ارواحاند. پس حقیقت انسانیه اول در اعیان ثابته تجلى کرد و بعد از آن، در ارواح مجرد تجلى کرده.اعیان، موجودات خارجى را گویند به طور کلى جوهر باشد یا عرض و آن جمیع عین است. یعنى موجود خارجى، همچنانکه «صور» یعنى موجودات ذهنى، جمع صورت است، که به معنى صورت ذهنى باشد.
بنابر این، اعیان موجودات، شامل جواهر و اعراض هر دو مىشود و گاهى اعیان گویند و از آن موجودات قائم به نفس اراده کنند، که بدین معنى مقابل اعراض است. و معنى قائم به نفس بودن، آن است که به ذات خویش داراى حیز است و در تحیز، تابع چیز دیگر نیست، به خلاف اعراض که تحیز تبعى دارند و مکان و حیز آنها تابع حیز جواهر باشد، که موضوع اعراض قرارگیرند. (4)
جالبترین حکایتى که درمثنوى درمورد اعیان، مجال ظهور یافته است، تمثیل صیاد سایه است که درعین حال، یادآور حال کسانى است که درغار افلاطون، سایه اعیان را به جاى اعیان مىگیرند.
مولوى نسبت به فلسفه لحن انکار و تحقیرى دارد و این که مولانا اهل استدلال و برهان فلسفى را درمثنوى «حکیمک» و «مفلسف» مىخواند، ناشى از طعن اوست در حق این قوم، فلسفى که جز بر حس و آنچه بدان تعلق دارد اعتماد نمىکند، حالش به صیاد سایه مىماند. و پیداست که نزد ایشان، عقل بحثى که به حس تکیه مىکند از حقیقت هستى به سایه و ظواهر متغیر و ثبات عالم حسى اکتفا مىکند و دل به نقوش و اشکال واقعیتها مىبندد و حال او، به صیاد ابلهى مىماند که سایه مرغ را بر روى زمین در جنبش و حرکت مىبیند و مرغ هوا را نمىبیند و با سادهلوحى دنبال سایه مىرود.
مرغ بر بالا پران و سایهاش
مىدود برخاک پران مرغ وش
ابلهى صیاد آن سایه شود
مىدود چندانکه بىمایه شود
بىخبر کان عکس آن مرغ هواست
بىخبر کى اصل آن سایه کجاست
تیراندازد به سوى سایه او
ترکشش خالى شود از جست وجو
ترکش عمرش تهى شد عمر رفت
از دویدن درشکار سایه تفت
در جاى دیگر، همین تمثیل شکار سایه، مجال بیان پیدا مىکند. از جمله، آنجا که مىگوید آن که از عالم حسى تمتع مىجوید و جز نقش فانى و ظلل زایل، چیزى نمىبیند مانند صیادى است که سایه مرغ را مىگیرد و مرغ حیران از دیوانگى اوست.
همچو صیادى که گیرد سایهاى
سایه کى گردد ورا سرمایهاى
سایه مرغى گرفته مرد سخت
مرغ حیران گشته بر شاخ درخت
کین مدمغ بر که مىخندد عجب
اینت باطل اینت پوسیده سبب.
در تمثیل غار افلاطون، کسى پیدا مىشود که فرصت کند و به بیرون غار راه یابد و چشم به فراخناى فضاى بیرون از غار افکند. غار در مثنوى، همان عالم حس و محسوسات است که بیرون جهیدن از آن شوق و درد طلب لازم دارد. البته دنیاى و راء حس براى کسى که فریفته حس و قیود آن است، قابل درک نیست. مولوى براى بیان این منظور، از تمثیل سیب و کرم بهره مىگیرد و مىگوید تمام عالم در حکم سیبى است و انسان، شباهت به کرم حقیرى دارد که درون آن است، ناگزیر تا این کرم، شور و شوقى براى شکافتن سیب و خارج شدن از آن را نداشته باشد، از وجود درخت باغ و باغبان بىخبر مىماند. اما کرمى که جان او، از آنچه فراسوى عالم حس است بویى دارد، در فضاى تنگ سیب محبوس نمىماند. براى آن کسى که با تعلیم افلاطون آشنایى دارد، ا ین تمثیل نیز مانند تمثیل «شکار سایه» یادآور مسأله «لیس و ایس» (5) است، که البته در کلام مولانا جنبه حکمى ندارد و نزد ایشان به صورت عالم غیب است که در ظاهر «نیست نما» به نظر مىآید اما «هست» واقعى است.
آسمانها و زمین یک سیبدان
کز درخت قدرت حق شدعیان
توچو کرمى در میان سیب در
وز درخت و باغبانى بىخبر
آن یکى کرمى دگر در سیب هم
لیک جانش از برون صاحب علم
جنبش او واشکافد سیب را
برنتابد سیب آن آسیب را
بر دریده جنبش او پردهها
صورتش کرم است و معنى اژدها
تمثیل کرم و چوب در مثنوى، صورت دیگرى از تمثیل، کرم سیب را بیان مىکند. مولانا باز نتیجه مىگیرد حال کسى که به حس و دنیاى محسوس اتکا دارد، به آن کرم مىماند که درون چوب منزل دارد و نمىداند که این چوب آغازى داشته است و زمانى نهال تازهاى بوده است. در اصل، مولانا تعریضى به دهریان دارد و این قوم را، منکر مىخواند و معتقد است که دهرى نمىتواند تصور کند که عالم آغازى دارد و مولانا در اینجا، دهرى را به عنکبوت خانه و پشه و کرمى که درون چوب است، تشبیه مىکند.
دى یکى مىگفت عالم حادثست
فانیست این چرخ و حقش وارثست
فلسفى گفت چون دانى حدوث
حادثى ابر چون داند غیوث
ذره خود نیستى از انقلاب
توچه مىدانى حدوث آفتاب
کرمکى کاندر حدث باشد دفین
کى بداند آخر و بدو زمین.
آدمى داند که خانه حادثست
عنکبوتى نه که در وى غابثست.
پشه کى داند که این باغ از کیست
که بهاران زاد مرگش در دى است
کرم کاندر چوب زاید سست حال
کى بداند چوب را وقت نهال
ور بداند کرم از ماهیتش
عقل باشد کرم باشد صورتش.
این که دنیاى حس اگرچه در ظاهر فراخ به نظر مىرسد اما در معنى ، ساحت آن تنگ است و روح در آن، محدود و محبوس است. در کلام، گوینده مثنوى، تمثیل جالبى پیدا کرده و دنیاى حسى به حمام تشبیه شده است. آشکار است که حمام به سبب تراکم بخارهاى گرم براى کسى که در آن توقف طولانى داشته با شد، ملال آور است و تا وقتى از آن بیرون نیاید، گشایش و آرامشى نمىیابد و مولانا مىگوید این دنیاى به ظاهر فراخ، چه سودى مىتواند داشته باشد.
این زمین و آسمان بس فراخ
سخت تنگ آمد به هنگام مناخ
جسم بند آمد فراخ و سخت تنگ
خنده او گریه فخرش جمله ننگ
همچو گرمابه که تفسیده بود
تنگ آیى جانت پخسیده شود
گرچه گرمابه عریض است و طویل
ز آن تبش تنگ آیدت جان و کلیل
تا برون نآیى بنگشاید دلت
پس چه سود آمد فراخى منزلت.
خو کردگان به تنگناى دنیاى حس، تنگى عرصه آن را در نمىیابند. فریب ظاهر آن را مىخورند و با رنج و ریاضت آن، انس پیدا مىکنند و فقط لحظههایى کوتاه و گذرا، در عالم خواب و رؤیا از مضیق آن رهایى مىیابند. حال آنها مانند کسى است که گویى تمام روز در بیابانى فراخ با کفش تنگ راه مىرود و فقط هنگام خفتن از فشار تنگى کفش، آسوده مىشود و همین خفتن براى او، به منزله بیرون آوردن کفش است، که لحظهاى او را از تنگناى دنیاى حس رهایى مىدهد. (6)
یا که کفش تنگپوشى اى غوى
در بیابان فراخى مىروى
آن فراخى بیابان تنگ گشت
بر تو زندان آمد آن صحرا و دشت
هر که دید او مر ترا از دور گفت
کو در آن صحرا چون لالهتر شگفت
او نداند که تو همچون ظالمان
از برون در گلشن جان در فغان
خواب تو آن کفش بیرون کردن است
که زمانى جانت آزاد از تنست.
بدین گونه، فقط اهل معنى و مردان حق، تنگناى عالم حس را در مىیابند و به دنبال راه بیرون شو هستند و سرانجام براى رهایى خود، حیات فردى خویش را ویران مىکنند تا خانهاى فراخ، شایسته روح خود بسازند و خود را از گرماى تا سهگیر حمام دنیا، آزاد و رها سازند.
انبیا را تنگ آمد این جهان
چون شهان رفتند اندرلامکان
مردگانرا این جهان بنمودفر
ظاهرش زفت و به معنى تنگ بر (7)
حسن دالوندى
پى نوشتها:
1- افلاطون این تمثیل را در کتاب هفتم جمهورى به بحث مىکشد.
2- سیر حکمت در اروپا، تألیف محمدعلى فروغى، ص 18 و 19.
3- مولوى نامه (مولوى چه مىگوید) ج 1 ص 116.
4- کشاف اصطلاحات فنون، ذیل کلمه الاشراق ص 159.
5- تعبیرى از نبود و بود.
6- بحر در کوزه نقد و تفسیر قصهها وتمثیلات مثنوى، عبدالحسین زرین کوب، ص 261.
7- مثنوى معنوى، رینولد.الین. نیکلسون.
- درخت موضوعات
- نظر و دیدگاه نویسنده
-
آرماگدون
- اطلاعات عمومی
- نویسنده با دیدگاه اسلامی
- سوالاتی برای بحث و چالش
- شیطان پرستی، جبهه مقابل
- سومین معبد سلیمان
- ستاره دنباله دار
- نویسنده بدون دیدگاه مذهبی
- نویسنده با دیدگاه مسیحی
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- استیگماتا
- پیشبینیها
- مسجدالصخره
- مریم مجدلیه
- کشف مقبره
- کفن تورین
- جبر و اختیار
- گوساله سرخ موی
- تطابق با زمانه جاری
- انقلاب مهدی
- خدا
- شیطان
-
سایه روشن
- آب حیات
- ناشناخته
- رمزگشایی
- رد پا
- پیش بینی
- پدیده اسرارآمیز
- پدیده های نادر
- نماد
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- ناپدید شدن
- ربوده شدگان
- مثلث برمودا
- مومیایی
- موجودات ساخت دست بشر
- موجودات ناشناخته
- موجودات عجیب
- موجودات افسانه ای
- معماهای حل نشده
- معماهای بدون توضیح
- ریاضیات باستان
- رویا
- مرگ
- تک خبرهای منحصر به فرد
- زیست فرازمینی
- زنده شدن
- زمزمه تائوس
- تله پاتی
- تسخیر
- ترس
- تناسخ
- تک شاخ
- تجربه نزدیک به مرگ
- سال 2022
- تابلو
- سوالات بی پاسخ
- شکاف زمان
- شهاب
- صدای عجیب
- سنگ های متحرک
- صندوق عهد
- سمبل
- مرموز
- ماموت
- آدم فضایی
- در انتظار پاسخ
- فضانوردان باستان
- فاطیما
- اتفاق عجیب
- اعتدالین
- انسان نما
- احتراق خود به خودی
- دو رگه
- بشقاب پرنده
- فسیل و سنگواره
- بیگانگان فضایی
- عجیبتر از علم
- برخورد با زمین
- بچه های چشم سیاه
- اسرار دریا
- آشناپنداری (دژاوو)
- عالم مُثُل
- آدمخوار
- فرشتگان
- گنج
- ماده عجیب
- جن
- لویاتان
- کودک وحشی
- خواندن افکار
- خوابگردی
- کشتی نوح
- کشتی ارواح
- کشفیات جدید
- کشف عجیب
- جالب ترین کشفیات
- قبرستان
- جادو
- هیپتونیزم
- حیوانات ناشناخته
- حس ششم
- حوادث بدون توضیح
- همزاد
- هالووین
- غار
- دایناسور
- افسانه
- اسرارآمیز
- اسرار باستان
- بارانهای عجیب
- چالشهای فیزیک
- پیشگویی
-
تمدنهای خاموش
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- تمدنهای خاموش اروپایی- هیتی
- تمدنهای خاموش آمریکایی- مایا
- تمدنهای خاموش آمریکایی- آزتک
- تمدنهای خاموش آمریکایی- اینکا
- تمدنهای خاموش آمریکایی- اولمک
- تمدنهای خاموش آمریکایی- پرو
- تمدنهای خاموش - آتلانتیس
- تمدنهای خاموش ایرانی - جیرفت
- تمدنهای خاموش ایرانی - شهر سوخته
- تمدنهای خاموش ایرانی - عیلام
- تمدنهای خاموش ایرانی - تپه مارلیک
- تمدنهای خاموش آسیا - مرو
- نازکا
- بناهای نمادین
- اساطیر
-
موجودات ناشناخته
- نظر و دیدگاه نویسنده
- حیطه فیزیک - اژدها
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - مدیوم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - کالبد اختری
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اکتوپلاسم و تلپلاسم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اکتوپلاسم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اثیر
- حیطه متافیزیک - روح
- حیطه فیزیک - سیمرغ
- حیطه فیزیک - پری
- حیطه فیزیک - یتی
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - مرد بالدار
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - خروس تخم گذار
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - پاگنده
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - ال چوپاکابرا
- حیطه فیزیک - غول
- حیطه فیزیک - دراکولا
- حیطه فیزیک - زامبی
- حیطه متافیزیک - بختک
-
عجایب هفتگانه
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- عجایب هفتگانه قدیم - هرم جیزه
- عجایب هفتگانه قدیم - معبد آرتمیس
- عجایب هفتگانه قدیم - باغهای معلق بابل
- عجایب هفتگانه قدیم - آرامگاه هالیکارناسوس
- عجایب هفتگانه قدیم - فانوس اسکندریه
- عجایب هفتگانه قدیم - غول رودس
- عجایب هفتگانه قدیم - مجسمه زئوس
- عجایب هفتگانه جدید - چیچن ایتزا
- عجایب هفتگانه جدید - مجسمه مسیح برزیل
- عجایب هفتگانه جدید - کولوسئوم
- عجایب هفتگانه جدید - دیوار چین
- عجایب هفتگانه جدید - ماچوپیچو
- عجایب هفتگانه جدید - پترا
- عجایب هفتگانه جدید - تاج محل
-
دانلود Adobe Photoshop
v18.1.1.252 -
دانلود Windows 8.1
June 2017 96/4/2 -
دانلود IDM
6.28 Build 17 96/5/15 -
دانلود Telegram
1.1.19 -
دانلود Google Chorme
60.0.3112
-
ZOOMED_MAP
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۵۰ -
Nazca_Tupu_Llave_Key
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۸ -
Nazca_Triangle Spiral
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۷ -
Nazca_TheCrab_Mosquito_Bee_Butterfly
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۵ -
Nazca_The_Tight_Spiral
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۳
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.
نظرات
ارسال نظر