داستان شبح بوتادون
نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی در سایه روشن » عجیبتر از علم | ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۸:۳۷ | ۰ دیدگاه
کشیش راندول و روح بوتادون افسانهی است که اغلب اهالی شهر کرتی آ را در خردسالی شنیدهند از دفترچه خاطرات این روحانی اندیشمند که در یک مدرسه ادبیات تدریس میکرده و نیز در یک درمانگاه محلی فعالیت داشته دریافتهند که در سال 1665 در دهکده ما شیوع پیدا کرد ودر مدرسه ما هم بسیاری مبتلا شدند و جان باختند یکی از افرادی که به این مرض دچار شد جان الیوت پسر بزرگ ووارث الیوت مالک تربورسی بود که جان پسر فوقلعادهی بود و انزده سال بیشتر نداشت و به خاطر علاقهی که به او داشتم پذیرفتم که موعظهای در مراسم تدفین وی داشته باشم.
من مراسم وعظ را پیش روی تابوت و در حضور جمعیت سوگوار به پایان بردم بعد از مراسم آقای بلایت از بوتادون که تحت تاثیر موعظه من قرار گرفته بود و این بیشتر به علت این بود که تنها پسر او که همچون جان شخصیتی بینظیر داشته با حوادث غیر منتظرهای که برایش پیش آمده تمام آرزوهای پدر و مادرش را نقش بر آب کرده و بسیار منزوی و مغموم شده است از من خواستند که شب به همراه آنها به بوتادون محل زندگیشان بروم و من قول دادم تا شب بعد به آنها سری بزنم.
بوتادون محل زندگی بلایت سالخورده ملکی خصوصی بود که به سبک خانههای قرن پانزدهم ساخته شده بود خانه با حصارهای بلند احاطه شده بود و داخل آن عمارت با شکوهی بود و منظره چشمگیری ایجاد کرده بود. سبک خانه بسیار قدیمی بود و قدمت آن موجب میشد تصور کنی احتمالا این عمارت شاهد حوادث خارقالعادهای بوده است. وجود اتاقی جن زده یا اسطورهای در آنجا بعید به نظر نمیامد. کشیش راندول طبق قرار به آنجا میرود و با کشیش دیگری که او هم به خانه دعوت شده بود آشنا میشود و در لابلای صحبتهایشان آن کشیش بحثی را پیش میکشد و از او میخواهد که در حل آن مساله کمک کند.
سر صحبت را چنین باز میکند که پسر آقای بلایت که پسر باهوش و با ذکاوتیست مدتی است ساکت و گوشه گیر شده است و بدتر آنکه بسیار پرخاشگر و تند خو شده و اغلب تنها و گریه میکند اوایل دلیل رفتارش را مخفی میکرد اما دیری نپایید که نتوانست ایستادگی کند و دلیلش را چنین شرح داد: هر روز در محلی خاص که نیزاری با حصارهایی ازسنگهای بزرگ گرانیتی است با چهره رنگ پریده و محزون زنی روبرو میشود که عبایی بلند به تن کرده و در حالیکه یک دستش را به کمر زده با دست دیگرش به دور دستها اشاره میکند و مانع رفتنش میگردد به گفته پسرک اسم آن دختر دورسی دینگلت است که از بچگی آنها همدیگر را میشناخته اند و اغلب با والدینش به منزل آنها میآمدند.
اما عجیب بودن مساله در این است که دخترک سه سال پیش مرده است و پسر هم در مراسم خاکسپاری او شرکت کرده است و خود با چشمانش دیده است که دختر در تابوتش دفن شده است. او میگوید که موها و بدن دخترک آنقدر نرم و ظریف و سبک هست که گویی مادی نیست و وقتی به او خیره میشوی محو میشوند اما چشمان ثابتی دارد که کوچکترین حرکتی از خود نشان نمیدهد و حتی در مقابل تابش خورشید حالت خود را حفظ میکند.
پسر میگوید که یک بار هم نشده که از آنجا بگذرد و و آن شبح را نبیند ولی این شبح هرگز در هنگام دیگری بر او ظاهر نشده. در ادامه اقامت ما در منزل والدین پسر نظر مرا در این مورد خواستند و من گفتم که باید خودم با پسرتان صحبت کنم چونکه موضوع عجیبی است واو داستان خود را با حوصله و خشوع بسیار برایم تعریف نمود پس از اتمام صحبتهایش از او خواستم تا روز بعد به ان مکان برویم. روز بعد صبح زود، قبل ازبرخاستن اهالی محل به طرف مکان مورد نظر براه افتادیم پسرک ظاهری آرام داشت ولی من اعتراف میکنم کمی دلواپس بودم. چرا که احتمال میدادم یکی از خبیث ترین اشباحی باشد که انسان میتواند با آن مواجه شود. هنوز به محل مورد نظر نرسیده بودیم که شبحی را که به سمت ما پرواز کرد دیدیم.
ظاهر و ویژگیهای شبح کاملا طبق توصیف پسرک بود صورتی چون گچ و سفید ورنگ پریده و چون سنگ بیروح و موهایی مانند مه تار و ناواضح بودند. چشمانی ثابت و بیحرکت که به جای چشم دوختن بر ما به چیزی در دور دستها خیره شده بود. درست همچون قایقی در رود او از کنار ما عبور کرد.
رنجی توام با افسوس بر من مستولی گشت و باید بگویم که دیدن یک روح در روشنایی روز برایم بسیار ترسناک به نظر رسید. متاثر از حضور آن نتوانستم حتی کلمه ای بر زبان بیاورم و تا زمانی که او محو شود سر جایم خشکم زد. نکته جالبی که باید بازگو کنم این بود که سگ محبوب پسرک آن صبح ما را همراهی میکرد و به محض اینکه شبح به ما نزدیک شد ناگهان حیوان بیچاره شروع به زوزه کشیدن کرد و با حالتی متوحش پا به فرار گذاشت پس از آن واقعه به منزل برگشتیم و من سعی داشتم پسرک و والدینش را آرام کنم و وقت رفتن از منزل آنها قول دادم پس از روبراه کردن برخی کارهای معوقهام به آنجا بر گردم و به دنبال راهی برای حل این مسئله باشم.
دهم ژانویه 1665 تقاضای ملاقات با اسقف اعظم را کردم و ملتمسانه خواستار شرفیابی شدم. آنچه را دیده بودم برای ایشان بازگو کردم و از وی خواستم که اجازه اقدام به احضار ر روح را به من بدهد تا آن خانواده را از دردسری که ایجاد شده است نجات بدهم. در نهایت کشیش اعظم دلایل مرا مورد تایید قرار داد و تذکرات لازم در ان زمینه را به من داد و من همه آنها را پذیرفتم.
سپس او به منشی خود دستور داد تا کتابچههای مذکور را بیاورد و هنگام رفتن به آرامی در گوشم زمزمه کردند که برادر روندان این موضوع بین خودمان مسکوت بماند. این گفتگو بین کشیش روندان و کشیش اعظم باعث شد که او پشت گرمی و اعتماد به نفس کافی را برای مواجهه شدن با آن شبح را پیدا کند.
او در ادامه یادداشتهایش مینویسد در یازده ژانویه فورا به منزل بازگشتم و خود را برای فردا آماده کردم روز بعد در حالیکه از هر نظر مجهز بودم خود را به بوتادون رساندم صبح زود به تنهایی راهی محل مورد نظر شدم به آنجا که رسیدم همه جا در سکوت مطلق بود و اثری از شبح نبود درست در همان نقطه ای که شبح را رویت کرده بودم دایره ای ترسیم کردم و از آن پنج ضلعی ساختم و در مرکز آن برای خودم سنگری ساختم با پایان رسیدن این کار به سمت جنوب پنج ضاعی حرکت کردم و رو به شمال ایستادم مدتی نسبتا مدید به انتظار نشستم تا سر انجام خفقانی در هوا احساس کردم و صداهایی مواج به گوشم خورد. دیری نپایید که شبح ظاهر شد و رفته رفته به من نزدیکتر شد. من نسخه کاغذی خودم را باز کردم و با صدای بلند شروع به خواندن کردم. ناگهان شبح ایستاد و من شک و تردید را که در چهره اش بود دیدم آن عبارت را دوباره تکرار کردم و همینطور برای بارهای بعدی سر انجام او مطیعانه وارد پنج ضلعی شد و بی هیچ حرکتی آنجا ماند و با وارد شدن در پنج ضلعی متوجه شدم که ناگهان دستش را که دراز بود و به جایی دور اشاره میکرد پایین انداخت. اعتراف میکنم که در طول این مدت زانوهایم به شدت میلرزید و عرق سردی همچون باران از سر و صورتم میریخت پس از چندی آرامشم را باز یافتم و میدانستم که شبح تا موقعی که در پنج ضلعی هست مطیع و سربراه است و من میتوانم بر او تسلط داشته باشم دستورات را طبق گفتههای کتاب مو به مو اجرا کردم و سوالاتی پرسیدم که او به همه پاسخ داد از او پرسیدم چرا در استراحت به سر نمیبری گفت به خاطر گناهی که از دیگری سر زده ازو پرسیدم چه گناهی و از جانب چه کسی و او کل ماجرا را برایم گفت و من نمی توانم انرا در اینجا یادداشت کنم.
در ادامه صحبتهایش گفت که میتواند برای اطمینان نشانههایی بیاورد و ثابت کند که او یک روح واقعی است و اضافه کرد که تا پایان سال طاعون مرگباری در سراسر کره خاکی شیوع پیدا میکند و هزاران نفر را به هلاکت میرساند سپس پرسیدم که چرا آن پسر جوان را میترساند و او گفت چون پسر پاک و بی گناهی است برای ارتباط مناسب بود. حرفهای زیادی بین من واو رد وبدل شد که لازم نمیبینم همه آنها را به قلم بیاورم روز بعد با طلوع خورشید به همان محل رفتم چندی نگذشت که شبح ظاهر شد این بار نسبتا آرامتر بود.
ازو پرسیدم آیا قادر است فکر مرا بخواند و او در جواب گفت خیر ما تنها قادر به فهم آن چیزهایی هستیم که میبینیم و حس میکنیم و ناگفتهها و آنچه در سینه میگذرد بر ما پوشیده هست بنابراین به او گفتم که فرد خاطی و گناهکار را پیدا کردم و نامهای را که آن فرد از روی ندامت نوشته بود و در آن متعهد شده بود جبران مافات کند برایش خواندم آنگاه او گفت صلح و صفا در میانتان حکمفرما باشد و در حالی که به آرامی بسوی مغرب میرفت محو شد و از آن به بعد هرگز ان شبح در آنجا دیده نشد و به آرامش جاویدان پیوست مطلب بالا برگرفته شده از کتاب دیورنال به قلم کشیشی ساده دل در قرن هفدهم است که عقاید خود را نسبت به آنچه دیده بود و شنیده بود و کمی هم آمیخته به خرافات اظهار کرده بود ولی بسیاری از مردم این سخنان او را ناشی از ایمان و پاکی بیش از حدش میدانند.
- درخت موضوعات
- نظر و دیدگاه نویسنده
-
آرماگدون
- اطلاعات عمومی
- نویسنده با دیدگاه اسلامی
- سوالاتی برای بحث و چالش
- شیطان پرستی، جبهه مقابل
- سومین معبد سلیمان
- ستاره دنباله دار
- نویسنده بدون دیدگاه مذهبی
- نویسنده با دیدگاه مسیحی
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- استیگماتا
- پیشبینیها
- مسجدالصخره
- مریم مجدلیه
- کشف مقبره
- کفن تورین
- جبر و اختیار
- گوساله سرخ موی
- تطابق با زمانه جاری
- انقلاب مهدی
- خدا
- شیطان
-
سایه روشن
- آب حیات
- ناشناخته
- رمزگشایی
- رد پا
- پیش بینی
- پدیده اسرارآمیز
- پدیده های نادر
- نماد
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- ناپدید شدن
- ربوده شدگان
- مثلث برمودا
- مومیایی
- موجودات ساخت دست بشر
- موجودات ناشناخته
- موجودات عجیب
- موجودات افسانه ای
- معماهای حل نشده
- معماهای بدون توضیح
- ریاضیات باستان
- رویا
- مرگ
- تک خبرهای منحصر به فرد
- زیست فرازمینی
- زنده شدن
- زمزمه تائوس
- تله پاتی
- تسخیر
- ترس
- تناسخ
- تک شاخ
- تجربه نزدیک به مرگ
- سال 2022
- تابلو
- سوالات بی پاسخ
- شکاف زمان
- شهاب
- صدای عجیب
- سنگ های متحرک
- صندوق عهد
- سمبل
- مرموز
- ماموت
- آدم فضایی
- در انتظار پاسخ
- فضانوردان باستان
- فاطیما
- اتفاق عجیب
- اعتدالین
- انسان نما
- احتراق خود به خودی
- دو رگه
- بشقاب پرنده
- فسیل و سنگواره
- بیگانگان فضایی
- عجیبتر از علم
- برخورد با زمین
- بچه های چشم سیاه
- اسرار دریا
- آشناپنداری (دژاوو)
- عالم مُثُل
- آدمخوار
- فرشتگان
- گنج
- ماده عجیب
- جن
- لویاتان
- کودک وحشی
- خواندن افکار
- خوابگردی
- کشتی نوح
- کشتی ارواح
- کشفیات جدید
- کشف عجیب
- جالب ترین کشفیات
- قبرستان
- جادو
- هیپتونیزم
- حیوانات ناشناخته
- حس ششم
- حوادث بدون توضیح
- همزاد
- هالووین
- غار
- دایناسور
- افسانه
- اسرارآمیز
- اسرار باستان
- بارانهای عجیب
- چالشهای فیزیک
- پیشگویی
-
تمدنهای خاموش
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- تمدنهای خاموش اروپایی- هیتی
- تمدنهای خاموش آمریکایی- مایا
- تمدنهای خاموش آمریکایی- آزتک
- تمدنهای خاموش آمریکایی- اینکا
- تمدنهای خاموش آمریکایی- اولمک
- تمدنهای خاموش آمریکایی- پرو
- تمدنهای خاموش - آتلانتیس
- تمدنهای خاموش ایرانی - جیرفت
- تمدنهای خاموش ایرانی - شهر سوخته
- تمدنهای خاموش ایرانی - عیلام
- تمدنهای خاموش ایرانی - تپه مارلیک
- تمدنهای خاموش آسیا - مرو
- نازکا
- بناهای نمادین
- اساطیر
-
موجودات ناشناخته
- نظر و دیدگاه نویسنده
- حیطه فیزیک - اژدها
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - مدیوم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - کالبد اختری
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اکتوپلاسم و تلپلاسم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اکتوپلاسم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اثیر
- حیطه متافیزیک - روح
- حیطه فیزیک - سیمرغ
- حیطه فیزیک - پری
- حیطه فیزیک - یتی
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - مرد بالدار
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - خروس تخم گذار
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - پاگنده
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - ال چوپاکابرا
- حیطه فیزیک - غول
- حیطه فیزیک - دراکولا
- حیطه فیزیک - زامبی
- حیطه متافیزیک - بختک
-
عجایب هفتگانه
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- عجایب هفتگانه قدیم - هرم جیزه
- عجایب هفتگانه قدیم - معبد آرتمیس
- عجایب هفتگانه قدیم - باغهای معلق بابل
- عجایب هفتگانه قدیم - آرامگاه هالیکارناسوس
- عجایب هفتگانه قدیم - فانوس اسکندریه
- عجایب هفتگانه قدیم - غول رودس
- عجایب هفتگانه قدیم - مجسمه زئوس
- عجایب هفتگانه جدید - چیچن ایتزا
- عجایب هفتگانه جدید - مجسمه مسیح برزیل
- عجایب هفتگانه جدید - کولوسئوم
- عجایب هفتگانه جدید - دیوار چین
- عجایب هفتگانه جدید - ماچوپیچو
- عجایب هفتگانه جدید - پترا
- عجایب هفتگانه جدید - تاج محل
-
دانلود Adobe Photoshop
v18.1.1.252 -
دانلود Windows 8.1
June 2017 96/4/2 -
دانلود IDM
6.28 Build 17 96/5/15 -
دانلود Telegram
1.1.19 -
دانلود Google Chorme
60.0.3112
-
ZOOMED_MAP
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۵۰ -
Nazca_Tupu_Llave_Key
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۸ -
Nazca_Triangle Spiral
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۷ -
Nazca_TheCrab_Mosquito_Bee_Butterfly
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۵ -
Nazca_The_Tight_Spiral
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۳
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.
نظرات
ارسال نظر