آیا رویاها میتوانند آینده را پیشبینی کنند؟
نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی در سایه روشن » عجیبتر از علم | ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۸:۲۹ | ۲ دیدگاههمانگونه که اخیرا همه متخصصین نیز بدان اعتراف کردهاند پدیده رویاهای هشداردهندهیکی از متداولترین انواع تجارب ذهنی غیر قابل تعریف است. بواسطه ماهیتویژهاش این امر بندرت قابل درک بوده و تحقیق در پیرامون آن بسیار دشوار میباشد. ذهن شگفتانگیز انسان داراری رمز و رازهای چنان زیادی است که تحقیقرا به مبارزه میخوانند و تا زمانی هم که ابزار بهتری در دسترس نداریم بهاین امر ادامه میدهد. پیشرفتهایی در این راستا صورت گرفته است ولی روندآن کسل کننده و بطئی است.
برایثبت رویاهایی که هر ساله به مثابه پیش درآمدی به واقعیت رخ دهند کتابهایمتعددی به همین حجم لازم است. مادر این جا تنها موارد معدودی از آنهاکه مستحق توجه ویژه هستند و علت آن هم این است که با دلیل و مدرک قابلاثبات میباشند را میآوریم.
1- رویای خانم وینی ویلکینسون
بیاییدمورد عجیب خانم (وینی ویلکینسون) از شهر (شفیلد) انگلستان را در نظر گیریمکه یکروز بعدازظهر در تابستان سال 1962 دراز کشیده و چرتی زد. البته اینچرت زدن او نیز غیر عادی بود چرا که او بندرت میتوانست در وسط روز بخوابد. از جنبه دیگری هم عجیب مینمود چون نه تنها خوابید بلکه رویا هم دید کهبرایش کمتر اتفاق میافتاد.
درگزارشی که او متعاقبا به پلیس و سایر مقامات ذیصلاح داد اظهار داشت که ویدر رویایش دید کسی مستمرا و بشدت به در جلویی خانهاش میکوبد. وقتی درخواب درب را باز کرد توسط زنی که هیجانزده بنظر میآمد و وی را او تاآنوقت ملاقات نکرده بود روبرو شد. آن زن به خانم ویلکینسون گفت که شوهرشهمین الان از یک داربست سقوط کرده و بسختی مجروح شده است و تقاضا کرده کههمسرش فورا پیش او برود.
دراین موقع بود که خانم ویلکینسون از خواب پرید. اگر چه او و شوهرش شش ماهبود که جدا از هم زندگیمیکردند و به فکر طلاق بودند ولی او کاملا از اینرویای عجیب دلواپس شده بود. او ساعت را که سه و دوازده دقیقه نشان میدادنگریست و به کارفرمایان شوهرش زنگ زده و خاطر جمع شد که حادثهای رخ ندادهاست. در روز بعد درست ساعت سه و دوازده دقیقه بعدازظهر (گوردون ویلکینسون) شوهرش از داربستی که روی آن کار میکرد به طور غیرمترقبهای به زمین سقوطکرد و در همان لحضه هم کشته شد.
2- رویای ماریون هالبورن همسر پرفسور هالبورن
دربهارسال 1915 میلادی سخنران برجسته بریتانیایی پرفسور (هالبورن) در حالمراجعت از یک سلسله خطابه در ایالات متحده بود که بسیار هم موفقیت بار بود.او جایی را در کشتی عظیم (لوییزیانا) که کشتی سریع و زیبایی بود رزرو کردهبود .
درهمان زمان یعنی در ساعت اولیه بامداد 7 مه سال 1915 همسر او بنام (ماریون)در یک صندلی راحتی در کتابخانهخانه شان نشسته بود. او به خواب فرو رفت ورویایی دید که برایش در آن شرایط خیلی ناراحت کننده بنظر رسید. چرا که درآن رویا او بر روی عرشه یک کشتی عظیم اقیانوس پیما قرار داشت و در وضعوخیمی بسر میبرد.
کشتی بدجوری کج شده بود و قایقهای نجات دائم به درون آب پرتاب میشدند.ازدحام جمعیت که هیجان زده بودند زیاد بود – ولی هیچ نوع دلهره و شورشمشاهده نمیشد. خانم (هالبون) ظاهرا در روی عرشه بالایی کشتی که در حال غرقشدن بود ایستاده بود و یک افسر جوان کشتی به او نزدیک شد. خانم هالبورن ازاو پرسید که آیا شوهرش هنوز در عرشه است یا نه؟
آنافسر فورا پاسخ داد که استاد قبلا کشتی را ترک کرده و در یک قایق نجاتاست. در این موقع او ناگهان خود را در حالیکه کاملا بیدار و هوشیار بود درکتابخانه خانهاش یافت. سر میز صبحانه آن روز صبح او این رویا را با سایراعضا خانواده اش در میان گذاشت ولی آنها با خنده آن را یک کابوس دیگرخواندند.
ولیچند ساعت بعد رای آنها برگشت چون خبر رسید که کشتی عظیم (لوییزیانا) براثر حمله یک زیردریایی آلمانی در مجاورت ساحل ایرلند غرق شده و تلفاتانسانی بسیاری هم داده است. آنها بعدا دریافتند که پرفسور هالبورن به اشخاصزیادی در پوشیدن ژاکت نجات کمک کرده است تا اینکه به خودش هم دستور دادهشد تا به قایق نجات برود. پرفسور از این حادثه جان سالم بدر برد و وقتیماریون هالبورن به تشریح مشخصات افسر جوانی که وی در رویایش از او دربارهسلامت پرفسور سوال کرده بود پرداخت استاد بسهولت او را به عنوان همان کسیکه وی فرمان داد تا داخل قایق نجات شود شناسایی کرد... درست همانطوریکهافسر جوان در خواب عجیب خانم هالبورن به او توضیح داده بود.
3- رویای همسر جوزف آمر (روث آمر)
مغازهکفاشی (جوزف آمر) در قسمت فقیرنشین شهر (ایندیانا پولیس) آمریکا – یعنیقسمتی که قیمتها از ارزش مضاعفی برخوردار بود – قرار داشت. (جو) کارش راخوب انجام می داد و محبوب همه بود. او شخصی دوست داشتنی ساکت و کوچک اندامیبود که همیشه مشتاق بود تا هر کاری از دستش برمیآید برای سایرین انجامدهد . همه چیز برای جو و زنش (روث) و پسرشان (اسکار) که با افتخار ازدبیرستان فارغ التحصیل شده بود و یک ورزشکار برجسته و مایه افتخار پدر بودبخوبی و خوشی سپری می شد.
البتهتا آن بعدازظهر داغ و سوزان 7 اوت سال 1962 در آن روز این مرد 67 ساله اهلسوریه مطابق معمول – بنا به کار در مغازه – بر سر میز نهار حاضر نشد. همسرش از خوابی که در آن کابوس وحشتناکی دیده بود پرید. او بعدها به پلیسگفت که در خواب شوهرش را در حال کشمکش با مردی که قبل از فرار از مغازهمکررا یک چکش بر سر او فرود می آورده است دیده است.
خانمآمر بیدار شد و به ساعت نگاه کرد. شوهر او برای نهار خیلی دیر کرده بود وشاید او مطابق معمول به درخواست یک مشتری در مغازهاش مانده و در حالانجام کار فوری بوده است. او نیم ساعت دیگر صبر کرد ولی نمیتوانست آن خوابهشدار دهنده را از ذهن خود بزداید. او مقداری غذا در سبدش گذاشت و با شتابروانه مغازه پینهدوزی که چند خیابان آن طرفتر بود شد.
دربمغازه چهارچاک باز بود که البته در چنین هوای داغی غیر عادی نمینمود ولیدر روی کف مغازه و پشت پیشخوان جنازه (جو آمر) افتاده بود! دستانش را باریسمان از پشت بهم بسته بودند و بعد با چکشی که در کنارش افتاده بود بطرزبیرحمانهای تا دم مرگ به او ضربه زده بودند . دخل مغازه هم خالی بود وچنین می توان حدس زد که به خاطر آن جو جان خود را از دست داده است.
پلیسبا بی میلی و اکراه به شرح داده شده توسط این زن درمانده از شکل و شمایلقاتلی که او چند ساعت پیش در خوابش دیده بود گوش داد. بطرز تصادفی به آنهاخبر رسید مردی که مشخصاتش با مشخصات داده شده توسط خانم آمر میخواند – درحالیکه در حال شستن خون از دستانش در توالت یک میخانه بود - چند دقیقهایپس از قتل فجیع آقای آمر دیده شده است. مرد مشکوک نه تنها به همان ترتیبیکه خانم آمر گفته بود لباس پوشیده بود بلکه درست شبیه آن مردی که در رویایعجیبش دید بود.
محاکمه (ویلیام ادموندز) قاتل آقای آمر در ماه مه سال 1962 در دادگاه (ایندیاناپلیس) برگزار شد. البته خواب خانم آمر به عنوان یک شهادت تلقی نمیشد اگرچه نقش مهمی در این پرونده ایفا میکرد. وکیل مدافع اظهار داشت که موکلشآنقدر تحت تاثیر مواد مخدر بود که نمیدانست در حین جنایت چه میکند. بااین همه هیئت منصفه رای بر گناهکار بودن ادموندز داده و او را بر طبق قانونمحکوم به حبس ابد برای جنایتی که بیوه مرحوم در خوابش شاهد آن بود نمود.
4-رویایی که بمانند رویای خانم آمر بدیمن بود در خواب همسر آقای (ارنست تاپ) از شهر (ایست اورنج) در نیوجرسی هم آمد.
درماه مه سال 1937 خانم (تاپ) خوابی دید و در آن شاهد بود که شوهرش توسط یکمرد کوتاه قد و مو بلند با یک کارد قصابی به قتل میرسد. آقای تاپ که یکآشپز پرسابقه در کشتی بخاری (سیتی آو نورفولک) بود به خواب زنش خندید. اوصراحتا التماسهای زنش را مبنی برلغو مسافرت بعدیاش در آن کشتی که از قبلبرنامهریزی شده بود نادیده گرفت و آن رویا را مزخرف خواند. خانم تاپ کهاز این کابوس فوقالعاده آشفته حال شده بود درباره آن به خانواده وهمسایگانش گفت و آنها را وادار کرد که شوهرش را مجاب نمایند تا از این سفرصرف نظر کند. عده ای از آنان کوشیدند تا اینکار را بکنند ولی موفقیتی کسبنکردند. او بیشترشان را مورد استهزاء قرار داده و گفت که کابوس وی پیامدطبیعی یک معده بیمار بوده است. یک تفسیر متعارف که راه بجایی هم نمیبرد .
ارنستتاپ بر طبق برنامه سوار کشتی شد. در شب شانزدهم ماه مه سال 1938 خانم تاپدوباره در خوابش مشاهده کرد که شوهرش در یک مشاجره با یک مرد کوتاه قد باموهای سیاه بلند به ضرب چاقو کشته میشود. او در حالیکه فریاد میزد (تاجسد را ندیدهام به آن دست نزن) از خواب پرید. ساعت در این موقع 5 بامدادرا نشان میداد.
دربعدازظهر همان روز او تلگرافی از کشتی فوق که تازه در اسکله لندن لنگرانداخته بود دریافت کرد. در آن تلگراف آمده بود که شوهرش توسط یک فرداسپانیایی به نام (کریست ماگوریو) با چاقو کشته شده است... بعد قاتل ازعرشه به دریا پرید و سه ملوان که تلاش کردند او را از دریا بگیرند وقتیقایقشان در دریای متلاطم واژگون شد همراه قاتل غرق شدند... جزئیات آنکشمکش مرگبار که توسط صاحبان کشتی برای خانم تاپ تهیه شد دقیقا با جزئیاتیکه وی در خوابش دیده بود مطابقت داشت.
5-(پائولوگریلو) کشاورزی بود که تمام 63 سال عمرش را در یک قطعه زمین کوچک درنزدیکی (تری ویگلانو) که در استان (برگامو)ی ایتالیا واقع است گذراندهبود. در بامداد 27 نوامبر سال 1952 پائولو مثل همیشه برای کار به مزرعه اشنرفت در عوض او تقریبا تمام آن روز صبح را پیش همسایههایش بود و بدانها ازرویای عجیبی که شب قبل دیده بود تعریف میکرد.
او میگفت :
دیشبمن خواب یک دوست بسیار خوبم که در طی جنگ اول جهانی با من همسنگر بود رادیدم. من کنارش بودم که او بر اثر یک گلوله شلیک شده توسط یک تکتیراندازدشمن در آغوش من جان سپرد. در خواب دیشب او آمد و کنار تختم ایستاد. او دستمرا لمس کرد و وقتی به او نگاه کردم به من گفت: (گریلو) خودت را آماده کنامروز پیش من خواهی آمد.
رفقایگریلو سعی کردند او را متقاعد کنند که نگران چیز بیمعنایی است. آنهاگفتند که همه گاهگداری خوابهای بد میبینند. بعضی از آنها حتی خوابهایی کهدیده بودند و هیچ اثری نداشت را دوباره بازگو کردند. گریلو در حالیکه سرشرا تکان میداد رفت. آن روز آفتابی و گرم و روشن بود. زمینهایش احتیاج بهتوجه داشت ولی گریلو فکر کرد که ممکن است کار کردن در آن روز شگون نداشتهباشد. پس تصمیم گرفت بعدازظهر را در حال لمیدن روی یک صندلی قدیمی در جلویکلبهاش سپری کند... و هنگام غروب آفتاب روی همان صندلی در حالیکه بر اثرسکته قلبی مرده بود پیدایش کردند.
6-نام (سر هنری ویلسون) در کتابهای تاریخ به عنوان فرمانده کل قوای بریتانیا دراوایل جنگ اول جهانی فهرست شده است. مراحل بعدی دوره زندگی متمایز وی شاملخدمت به عنوان عضو پارلمان به نمایندگی از شهر (نورت داول) (واقع در ایرلند) است. از آنجا که او یکی از دوستان خانم (لاندن دری) که یکی ازشخصیتهای پر نفوذ و آلامد لندن بود – محسوب میشد طبیعی بود که آن خانم بهمنظور دعوتی از وی برای یک شبنشینی از خانه اش در ماه ژوئن سال 1922 متحملزحمات فراوان گردد. (سرهنری) را در یک کلبه دور افتاده شکاری در اسکاتلندپیدا کردند بنابراین او سیزدهمین و آخرین مهمان این ضیافت گردید. سرهنریاحتمالا از این که شماره سیزده باشد تکدر خاطری پیدا نمیکرد و میزبان همالبته اصلا در این فکرها نبود. چرا که هیچیک از آنها خرافاتی نبودند ... ولی شاید بهتر میبود که باشند !
سرمیز شام سرهنری ویلسون در لباس شخصی حاضر شده بود که البته در آن زمانلباس سنتی او هم بشمار می آمد. همچنین آن شب وی بسیار پر روحیه بذلهگو ومتبسم بود که تا حدودی از او بعید می نمود. شام موفقیت بزرگی بود و تقریباساعت 2 بامداد وقتی میزبان خسته – ولی خوشحال – برای استراحت به اتاقش رفتمیهمانان همه رفع زحمت کردند. آن شب (لیدی لاندن دری) که به ندرت خواب میدید خواب زنده و فراموشناشدنی را دید.
اوسرهنری را دید که در یونیفورم کامل نظامی سوار یک تاکسی میشود. او درصندلی عقب تاکسی تنها بود. لیدی لاندن ری وی را در خیابانهای لندن تعقیبکرد... در خیابانهایی که غالبا برایش آشنا بودند. تا اینکه تاکسی در جلویاقامتگاه سرهنری توقف کرد. لیدی لاندی دری فورا آنجا را در خواب شناخت.
سرهنری پیاده شد پول راننده را پرداخت کرد یونیفورمش را مرتب نمود و بعد باشتاب به طرف درب خانهاش روانه شد. در همان حال تاکسی به راه خود رفت . سرهنری مشغول انداختن کلید به در بود که دو مرد ناگهان از پشت یک ستون کهدر آن حوالی قرار داشت بیرون آمده و بطرفش دویدند. آن دونفر ناشناس تپانچههایشان را از زیر کتشان درآوردند. لیدی لاندن دری سعی کرد که هشداری بدهدولی هیچ صدایی از او خارج نمیشد. ژنرال صدای پاها را شنید ولی قبل ازاینکه بتواند برگردد یکی از مهاجمین از فاصله نزدیک به او شلیک کرد. یک لکهقرمز روی یونیفورم و بین استخانهای کتف ژنرال ظاهر شد. ژنرال شل شد و بادست چپش یک میله را چسبید . بعد با دست راستش یک شمشیر تشریفاتی کوتاه رااز نیام خارج کرد. همانطوری که رویش را بطرف مهاجمین برگرداند چندین تیردیگر شلیک شد و ژنرال در روی پلهها به زمین افتاد و بی حرکت ماند. مردانمسلح پا به فرار گذاشتند و در این موقع لیدی لاندن دری در حالیکه شدیدا عرقکرده بود و جیغ می کشید از خواب پرید.
شوهرشدواندوان خود را به او رساند و زن پریشان شرح این خواب وحشتناک را به ویگفت. آقای لاندن دری سعی کرد با اطمینان دادن به همسرش که فقط یک خواب بودهو ربطی به واقعیت ندارد و چیزی جز خواب و خیال نیست او را آرام کند. سرانجام وی برای اینکه ماجرا را به پایان برد یک تلفن دروغین به محل سکونتسرهنری زد و مثلا خاطر جمع شد که وی صحیح و سالم خوابیده است. ولی لیدیلاندن بری نمیتوانست خود را از این باور که وی شاهد پیش درآمدی به قتلسرهنری بوده است خلاص کند. او آن خواب را برای دوستان متعددی تعریف کرد ولیهمه آنها به وی نصیحت کردند که آنرا فراموش کند و به علاوه با چنینمهملاتی ذهن سرهنری را نیازارد.
دوروز بعد از رویای پرکش و قوس لیدی لاندن بری سرهنری ویلسون چنانکه برازندهسابقه شرکتش در جنگ بود انتخاب شد تا بنای یادبود جنگ را در ایستگاه (پدینگتون) پردهبرداری کند. در تناسب با ماهیت آن رویداد سرهنری بایونیفرم نظامی در این مراسم ظاهر شد... بعد از خاتمه مراسم او تنها سواریک تاکسی شد و عازم خانه اش گشت.
60 ثانیه بعد از اینکه پول راننده تاکسی را پرداخته بود و به درب خانه اشنزدیک می شد سرهنری ویلسون با صورت بر روی پله ها افتاده بود و دست راستشبر روی دسته شمشیر تشریفاتی اش قرار داشت. او به ضرب گلوله دو مرد مسلح کهاز صحنه متواری میشدند به قتل رسیده بود... درست همانطوریکه خانم لاندنبری در خوابش دیده بود.
7-درموارد نادر خواب دیدن از فجایع دارای پایان خوشی است. مثلامورد (ژولیوسدتیمن) را در نظر بگیرید. خوابی را که در آوریل 1956 دید. مغازه آقای دتیمندر خیابان (هورون) کوچه (اونتاریو) واقع در شهر (کلیولند) از ایالتاوهایوی آمریکا واقع بود. در آن زمان شرکت (پارکاماتیک کلیوند) در حالساختن یک پارکینگ عظیم – درست دیوار به دیوار مغازه آقای دتیمن – بود.
اودر خواب دید که این پارکینگ عظیم و مدرن بر روی مغازهاش خراب شده و آنرابا خاک یکسان کرده است. این رویا بقدر روشن وزنده بود که صبح روز بعد آقایدتیمن با یک دلال بیمه تماس گرفت و با کمال خوشوقتی بیمه نامهای از اوخرید که در صورت وقفه در کار و کسبش تا 120 هزار دلار به وی غرامت پرداخت میکرد. دتیمن در ساعت 3 بعداز ظهر روز جمعه ششم آوریل 1956 این بیمه نامه رادریافت نمود.
درصبح روز شنبه هفتم آوریل در ساعت 7 بامداد بنای جدید پارکینگ شروع به کجشدن کرد. مهندسین ساختمانی فورا به محل شتافتند و دوباره ساختمان را شمعزنی کردند. قسمت فوقانی ساختمان مرتفع پارکینگ هشت فوت در بالای سقف مغازهآقای دتیمن کج شده بود. شهرداری دستور داد که بنای جدید را ویران کنند ونیز در طی مراحل تخریب دستور به تعطیلی مغازه آقای دتیمن داد... و شرکتبیمه هم مجبور شد تا به وی غرامت بپردازد البته او باید ممنون هشداری که درخوابش بدو شده بود باشد!!!
- درخت موضوعات
- نظر و دیدگاه نویسنده
-
آرماگدون
- اطلاعات عمومی
- نویسنده با دیدگاه اسلامی
- سوالاتی برای بحث و چالش
- شیطان پرستی، جبهه مقابل
- سومین معبد سلیمان
- ستاره دنباله دار
- نویسنده بدون دیدگاه مذهبی
- نویسنده با دیدگاه مسیحی
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- استیگماتا
- پیشبینیها
- مسجدالصخره
- مریم مجدلیه
- کشف مقبره
- کفن تورین
- جبر و اختیار
- گوساله سرخ موی
- تطابق با زمانه جاری
- انقلاب مهدی
- خدا
- شیطان
-
سایه روشن
- آب حیات
- ناشناخته
- رمزگشایی
- رد پا
- پیش بینی
- پدیده اسرارآمیز
- پدیده های نادر
- نماد
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- ناپدید شدن
- ربوده شدگان
- مثلث برمودا
- مومیایی
- موجودات ساخت دست بشر
- موجودات ناشناخته
- موجودات عجیب
- موجودات افسانه ای
- معماهای حل نشده
- معماهای بدون توضیح
- ریاضیات باستان
- رویا
- مرگ
- تک خبرهای منحصر به فرد
- زیست فرازمینی
- زنده شدن
- زمزمه تائوس
- تله پاتی
- تسخیر
- ترس
- تناسخ
- تک شاخ
- تجربه نزدیک به مرگ
- سال 2022
- تابلو
- سوالات بی پاسخ
- شکاف زمان
- شهاب
- صدای عجیب
- سنگ های متحرک
- صندوق عهد
- سمبل
- مرموز
- ماموت
- آدم فضایی
- در انتظار پاسخ
- فضانوردان باستان
- فاطیما
- اتفاق عجیب
- اعتدالین
- انسان نما
- احتراق خود به خودی
- دو رگه
- بشقاب پرنده
- فسیل و سنگواره
- بیگانگان فضایی
- عجیبتر از علم
- برخورد با زمین
- بچه های چشم سیاه
- اسرار دریا
- آشناپنداری (دژاوو)
- عالم مُثُل
- آدمخوار
- فرشتگان
- گنج
- ماده عجیب
- جن
- لویاتان
- کودک وحشی
- خواندن افکار
- خوابگردی
- کشتی نوح
- کشتی ارواح
- کشفیات جدید
- کشف عجیب
- جالب ترین کشفیات
- قبرستان
- جادو
- هیپتونیزم
- حیوانات ناشناخته
- حس ششم
- حوادث بدون توضیح
- همزاد
- هالووین
- غار
- دایناسور
- افسانه
- اسرارآمیز
- اسرار باستان
- بارانهای عجیب
- چالشهای فیزیک
- پیشگویی
-
تمدنهای خاموش
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- تمدنهای خاموش اروپایی- هیتی
- تمدنهای خاموش آمریکایی- مایا
- تمدنهای خاموش آمریکایی- آزتک
- تمدنهای خاموش آمریکایی- اینکا
- تمدنهای خاموش آمریکایی- اولمک
- تمدنهای خاموش آمریکایی- پرو
- تمدنهای خاموش - آتلانتیس
- تمدنهای خاموش ایرانی - جیرفت
- تمدنهای خاموش ایرانی - شهر سوخته
- تمدنهای خاموش ایرانی - عیلام
- تمدنهای خاموش ایرانی - تپه مارلیک
- تمدنهای خاموش آسیا - مرو
- نازکا
- بناهای نمادین
- اساطیر
-
موجودات ناشناخته
- نظر و دیدگاه نویسنده
- حیطه فیزیک - اژدها
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - مدیوم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - کالبد اختری
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اکتوپلاسم و تلپلاسم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اکتوپلاسم
- حیطه متافیزیک - روح شناسی - اثیر
- حیطه متافیزیک - روح
- حیطه فیزیک - سیمرغ
- حیطه فیزیک - پری
- حیطه فیزیک - یتی
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - مرد بالدار
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - خروس تخم گذار
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - پاگنده
- حیطه فیزیک - کشفیات جدید - ال چوپاکابرا
- حیطه فیزیک - غول
- حیطه فیزیک - دراکولا
- حیطه فیزیک - زامبی
- حیطه متافیزیک - بختک
-
عجایب هفتگانه
- نظر و دیدگاه نویسنده وبلاگ
- عجایب هفتگانه قدیم - هرم جیزه
- عجایب هفتگانه قدیم - معبد آرتمیس
- عجایب هفتگانه قدیم - باغهای معلق بابل
- عجایب هفتگانه قدیم - آرامگاه هالیکارناسوس
- عجایب هفتگانه قدیم - فانوس اسکندریه
- عجایب هفتگانه قدیم - غول رودس
- عجایب هفتگانه قدیم - مجسمه زئوس
- عجایب هفتگانه جدید - چیچن ایتزا
- عجایب هفتگانه جدید - مجسمه مسیح برزیل
- عجایب هفتگانه جدید - کولوسئوم
- عجایب هفتگانه جدید - دیوار چین
- عجایب هفتگانه جدید - ماچوپیچو
- عجایب هفتگانه جدید - پترا
- عجایب هفتگانه جدید - تاج محل
-
دانلود Adobe Photoshop
v18.1.1.252 -
دانلود Windows 8.1
June 2017 96/4/2 -
دانلود IDM
6.28 Build 17 96/5/15 -
دانلود Telegram
1.1.19 -
دانلود Google Chorme
60.0.3112
-
ZOOMED_MAP
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۵۰ -
Nazca_Tupu_Llave_Key
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۸ -
Nazca_Triangle Spiral
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۷ -
Nazca_TheCrab_Mosquito_Bee_Butterfly
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۵ -
Nazca_The_Tight_Spiral
۳۱ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۳
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.
نظرات
ارسال نظر
Alfredo
Wonderful beat ! I wish to apprentice even as you
amend your website, how could i subscribe for a weblog web site?
The account aided me a applicable deal. I have been a little bit familiar of this
your broadcast offered shiny transparent concept
Everett
It's going to be ending of mine day, except before finish I am reading this enormous piece of writing to
improve my know-how.