حادثه عجیب هوانوردی

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

اظهارات سروان جسی مارسل در مورد حادثه: یکی دیگر از شهود عینی ماجرا واولین شاهد از گروه بازرسین که مایل بود نام وی به عنوان یک شاهد رسمی بردهشود، یک سروان نیروی هوایی امریکا به نام «جسی مارسل» با عنوان «افسراطلاعاتی گروه بمب افکن اتمی» مستقر در روزول بود. وی شخصی بسیار آگاه وفعال و یکی از دو افسری بود که از سایت اصلی سقوط بازدید نموده است. وی درسال 1979 طی یک مصاحبه ویدیویی صراحتا اظهار داشت که: «خیر آن شی نه یکبالون هواشناسی، نه یک موشک و نه یک هواپیما بود.» وی در مورد جنس آن شیاظهار داشت که :

قطعاتی از آن را تحت حرارت شدید قرار دادند که حتی گرم نشد! همچنین اینقطعات هیچ وزنی نداشتند (یعنی با وجود بزرگی، وزن بسیار پایینی داشتند)و از نظر ضخامت نیز این قطعات نازکتر از فویل آلومینیم داخل پاکت سیگاربودند . من سعی کردم که این قطعات را خم کنم، اما علی‌رغم نازکیفوق‌العاده‌ آن هرگز نتوانستم این کار را انجام دهم. ما حتی سعی کردیم تابا کمک یک پتک 16 پوندی آن را سوراخ کنیم یا تغییر شکل دهیم اما موفق نشدیم!

این غیر قابل باور است که فردی با قابلیتها و تجربه بسیار بالا همچون جسیمارسل بعنوان افسر اطلاعاتی تنها گروه بمب افکن اتمی جهان در آن زمان لاشهیک بشقاب پرنده را از یک بالون هواشناسی یا یک هواپیما نتواند تشخیص دهد. آنهم با اوصافی که در مورد جنس این سفینه در بالا ذکر شد. مسلما چنینموادی را نمیتوان در کره زمین یافت یا بطور مصنوعی ساخت. وی در جای دیگریاز مصاحبه عنوان داشت: «آنها از خارج از کره زمین آمده بودند.» حتی اگرفرض کنیم که وی در ابتدای امر دچار اشتباه یا خطای دید شده بود، این موضوعبراحتی قابل نفی است،چرا که وی قبل از عزیمت به دفتر فرماندهی از شدتهیجان در مقابل منزل خود در پایگاه توقف نمود و قطعات بشقاب پرنده و خطوطعجیب روی آن را را به همسر خود و پسر 11 ساله و همسایگانش نشان داد. بخشیاز دستگاه تولید کننده اشعه ایکس آن دارای خطوطی شبیه به خط هیروگلیف ومانند خطوط بیرونی حک شده بر روی سفینه بود.

فرزند وی که دکتر جسی مارسل کوچک میباشد و اکنون یک پزشک است، خلبانهلیکوپتر گارد ملی و یک جراح در پرواز بشمار میرود، خاطره آن روز را بهخوبی به یاد می‌آورد . او حتی قادر است جزئیات مربوط به خطوط روی سفینه رامجددا رسم کند. پدر وی (جسی مارسل بزرگ) نیز مدارج ترقی خود را بتدریجطی نمود تا جایی که مامور تهیه اولین گزارش در ارتباط با اولین انفجار اتمیشوروی سابق گردید که مستقیما به پرزیدنت ترومن ارائه گردید. (بنابرایناظهارات وی بعنوان یک فرد موجه مورد تایید است) در ارتباط با تلاش دولتامریکا برای سرپوش نهادن بر اصل ماجرا، یک نکته مهم دیگر نیز قابل ذکر است. ژنرال سابق ارتش توماس دوبوس که قبلا در سال 1947 در درجه سرهنگی بعنوانفرمانده پرسنل مرکز فرماندهی پایگاه هشتم هوایی در فورت ورث تگزاس خدمت می‌کرد قبل از مرگش در سال 1992 شهادت داد که در جریان واقعه روزول پیامتلفنی از ژنرال «کلمنت مک مولن» در پایگاه هوایی اندروز در واشنگتن دی سیدریافت داشته بود که طی آن به وی دستور داده شده بود که بر اصل ماجراسرپوش گذاشته شود. این دستورات متعاقبا از سوی ژنرال رایمی به این نحوابلاغ شد که داستانی تهیه شود تا اصل موضوع تغییر یابد تا از فشار مطبوعاتکاسته شود. شهادت آقای «گلن دنیس» کوچکترین تردیدی در مورد ماهیتموجودات فضایی واقعه روز روزول باقی نمی‌گذارد. وی همچنان در روزولنیومکزیکو زندگی می‌کند و یک تاجر مورد احترام اهالی منطقه و عضو انجمن شهراست. وی فردی متواضع و صریح است. در سال 1947 آقای دنیس یک مامور کفن ودفن بود که در مرکز تدفین «بالارد» کار می‌کرد و قراردادی با پایگاههوایی روزول منعقد کرده بود که بموجب آن خدماتی نظیر واگذاری آمبولانس،محل نگهداری اجساد را در اختیار ارتش قرار می‌داد. قبل از آنکه ویاطلاعاتی در مورد سفینه بجا مانده از حادثه داشته باشد در یک بعد از ظهرتماسهای تلفنی متعددی از جانب افسر مسئول کفن و دفن پایگاه با وی صورتپذیرفت. در طی اینتماسها از وی در مورد امکان تهیه کیسه‌های بدون منفذکوچک ( کوچکتر از کیسه‌های حمل انسان) برای نگهداری چندین روزه اجسادی کهدر معرض برخی مواد قرار گرفته‌اند سوال شده بود. توجه این مقامات به موضوعتغییر احتمالی ترکیب شیمیایی بافتهای اجساد بود. چند ساعت بعد، زمانی کهشب فرا رسید وی بدنبال یکسری وقایع غیر مرتبط با هم بطور اتفاقی بهبیمارستان پایگاه هوایی رفت. بیرون از درب خروجی پشتی بیمارستان وی دودستگاه آمبولانس نظامی را مشاهده نمود که درهای عقب آنها باز بود و در داخلآنها قطعات بزرگی از یک وسیله متلاشی شده دیده می‌شد و بر روی یکی از آنهاخطوط و سمبلهای عجیبی وجود داشت. در داخل بیمارستان وی پرستاری را مشاهدهنمود که او را می‌شناخت. در همان لحظه پلیس نظامی متوجه حضور وی شد و اورا با خشونت و به زور از ساختمان خارج کردند. روز بعد آقای دنیس آن پرستاررا ملاقات نمود. و وی توضیح داد که در شب قبل او نیز به بیمارستان رفتهبود. آن پرستار، زنی مذهبی بود و کاملا مشخص بود که از مشاهده چیزی بسیارشوکه شده است. خانم پرستار توضیح داد که از وی خواسته شد تا بعنواندستیار پزشک در کالبد شکافی چند موجود عجیب و غریب با بدنهایی که هیچشباهتی به بدن انسان نداشتند کمک کند. پرستار شرح داد که بوی وحشتناکی راحس نموده و این که چگونه یک بدن کاملا سالم در فرم صحیح خود قرار داشت ولیسایر بدنها متلاشی شده بود. آن پرستار همچنین تفاوت بین آناتومی آنسرنشینان یوفوو آناتومی بدن انسان را توضیح داد. وی همچنین طرحی را رویدستمال کاغذی رسم نمود که نشان دهنده شکل و شمایل این موجودات فرازمینی بود .

به هر ترتیب این ملاقات آخرین آنها بود چرا که آن پرستار چند روز بعد بهانگلستان منتقل شد. لازم به توضیح است که با وجودگزارشات بسیار متفاوت،ظاهرا سفینه مزبور 4 سرنشین داشته و یکی از سرنشینان زنده آن نیز تا مدتیزنده بوده و بعدا جان سپرده است. همچنین قسمت اصلی سفینه ساقط شده درفاصله دورتر از مزرعه مک برازل و منطقه دبریس فیلد به زمین اصابت کرده بود .

محققین تنها در سالهای اخیر بود که توانستند وجود سایت دوم (محل سقوطاشیای اصلی) را تایید کنند چرا که تنها عده کمی از مردم از وجود آن مطلعبودند. طبق شهادت شهود عینی این سایت محلی بود که بدنهای موجودات فضایی درآنجا یافت شد. بیشتر شهود عینی این سایت از ترس برخوردهای امنیتی حتی تاامروز نیز از افشای نام خود امتناع می‌کنند. اخیرا یک شرکت حقوقی معتبرانتخاب شده است تا به آن دسته از شاهدانی که با شهادتشان در معرض خطر قرارمی‌گیرند، حفاظت حقوقی اعطا کند. وکلای حقوقی این شرکت نیز تا کنون بابسیاری از شهود واقعه روزولملاقات داشته‌اند. علاوه بر «گلن دنیس»سایر شهود نیز مورد تهدید و ارعاب و برخورد فیزیکی واقع شده‌اند. طبقاظهارات کلانتر ویلکاکس مقامات نظامی در حضور همسر وی به آنها گفتند چنانچهاو و خانواده‌اش حرفی در مورد آنچه که دیده‌اند به زبان آوردند بی‌درنگکشته خواهند شد! همچنین مزرعه‌داری که قبل از همه موفق به پیدا کردن جسمساقط شده گردیده بود توسطمقامات نظامی بمدت یک هفته تحت قرنطینه وبازجویی قرار گرفت و از وی سوگند گرفته شد تا هرگز کلمه‌ای راجع به آنچهدیده است به زبان نیاورد. در خلال ماه‌های پس از واقعه پسر مک برازل همچنان قطعاتی را بصورت خرده ریزه می‌یافت و در قوطی مخصوص سیگار پنهانمی‌کرد. اما آن اشیا گهگاه طی بازرسیهای مقامات نظامی مورد مصادره واقعمی‌شدند. به هر ترتیب علی رغم این که از سال 1980 بهبعد محدودیتهای وضعشده در مورد این ماجرا بتدریج از میان برداشته شد و موضوع در اختیار عمومقرار گرفت هیچ شاهدی حتی سخنی در مورد مشاهده بالون یا موشک یا هواپیمایآزمایشی که مقامات نظامی مدعی آن بودند به میان نیاورد و همه شاهدان صحبتاز مشاهده بشقاب پرنده می‌کردند نه چیز دیگری. اکنون در شهر روزولنیومکزیکو موزه‌ای تاسیس شده که در آن جسدی مصنوعی از موجود فضایی روزولهمراه با شواهد مربوط به سقوط بشقاب پرنده در معرض بازدید علاقه‌مندان قرارگرفته است. در سال 1997 پنجاهمین سالگرد وقوع این حادثه در این شهر گرامیداشته شد و هزاران تن از علاقه‌مندان به بررسی موضوع بشقابهای پرنده، ضمنبازدید از این موزه اطلاعات جامعی را در ارتباط با این حادثه بدست آوردند.

گزارش واقعه روزول توسط سرهنگ بلنچارد: «روز پس از واقعه قطعات بشقابپرنده ساقط شده و خود سفینه توسط هواپیماهای سی 54 و ب 29 به پایگاه هواییرایت فیلد در دیتون اوهایو منتقل گردیدند. این پایگاه مقر گروه 509 بمبافکن نیروی هوایی ایالات متحده است و در آن زمان دارای یک مشخصه ویژه بود وآن اینکه تنها گروه بمب افکن اتمی در جهان بشمار می‌آمد. در صبح روز 8جولای 1947 سرهنگ دوم ویلیام بلنچاردفرمانده گروه بمب افکن اتمی گزارشیرا منتشر ساخت مبنی بر این که لاشه یک سفینه بشقاب مانند را در منطقه یافتنموده است. این گزارش بلافاصله توسط تلگراف به ایالات متحده مخابره شد وبه سرعت به تیتر اول 30 روزنامه عصر آن روز مبدل گشت. ظرف چند ساعت پس ازانتشار گزارش اول و بدنبال کنجکاوی و فشار مطبوعات و افکار عمومی برایافشای جزئیات بیشتر، گزارش دومی از سوی دفتر ژنرال راجر رامی فرماندهپایگاه هشتم هوایی در فورت ورث تگزاس واقع در 400 مایلی محل سقوط منتشر شد.این گزارش، گزارش اول را تکذیب نموده، اعلام داشت که سرهنگ بلنچارد وافسران او در گروه 509 بمب افکن در روزول مرتکب یک اشتباه احمقانه شده‌اند وبه اشتباه یک بالون هواشناسی و آنتن رادار آنرا با لاشه یک بشقاب پرندهاشتباه گرفته‌اند . البته مشخص است که یکی از این دو گزارش دروغ محض است.در واقع شهود معتبر بسیاری اعم از مقامات نظامی و غیر نظامی محلی کهمستقیما درگیر ماجرا بودند اعتقاد داشتند که گزارش اول مربوط به سرهنگبلنچارد و تیم او واقعیت دارد و گزارش دوم خود دروغ محض است و تنها برایسرپوش گذاشتن به یکی از نادرترین وقایع تاریخ بشر منتشر شده بود. کسانی کهبا سرهنگ دوم بلنچارد هم گروه و همکار بودند اذعان داشتند که وی فردی مطلعو آگاه با رفتاری معقول و منطقی بوده و هرگز آدمی نبوده که از خود و گروهبسیار مهم خود تصویریک عده احمق را در اذهان عمومی بوجود آورد .

و در واقع گزارش دوم منتشر شده از سوی ژنرال رامی یک توهین بزرگ به سرهنگبلنچارد و گروه 509 بمب افکن اتمی تلقی شد. همچنین سرهنگ بلنچارد بعدهاطبق سنوات نظامی به ژنرال 4 ستاره ارتقا یافت. و موقعیت نظامی وی نیز بهقائم مقامی ریاست کارکنان نیروی هوایی ایالات متحده ارتقا یافت. بعد ازحادثه روزول در امریکا گروهی فوق سری شکل گرفت که در آن گروه دوازده نفر ازنخبگانزمین عضو بودند که نام این گروه MJ12 (مجستیک 12)است. از نکاتجالب‌تر این است که سطحسری این گروه در امریکا Q تعریف شد، یعنی حتیرئیس جمهور و نمایندگان مجلس نیز حق دسترسی به اطلاعات این گروه را ندارند. این گروه موظف شد تا بر روی باقیمانده بشقاب پرنده حادثه روزول و اجسادبدست آمده از آن کار کند. این افراد در محلی که منطقه بسته نظامی استمشغول بکار شدند . نام این محل گروم لیک (Groom Lake) می‌باشد .

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...