آتش اسرار آمیز (1)

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

مری ریزر

اول جولای 1951 آخرین باری بود که مری ریزر 67 ساله در آپارتمانش در خیابانپترزبورگ فلوریدا زنده دیده شد. ساعت نه شب بود که پانسی کارپنتر،صاحبخانه مری به او شب به خیر گفت و پیرزن را در حالی که روی صندلی راحتیاش نشسته بود تنها گذاشت و به اتاقش رفت. ساعت تقریباً پنج صبح بود که خانمکارپنتر از بوی دود بیدار شد و با خودش فکر کرد شاید پمپ آب پارکینگ باشدکه از شدت گرم شدن زیاد، چنین بویی را تولید کرده است. برای همین ازرختخواب بیرون آمد و بعد از خاموش کردن پمپ آب، دوباره دوباره سرجایش برگشتو خوابید.

هشت صبح روز بعد، کارپنتر با صدای در از خواب بیدار شد. نامه رسان برایخانم ریزر نامه ای آورده بود. صاحبخانه بعد از امضا کردن دفتر نامه ها، آنرا از پستچی گرفت و به سمت اتاق ریزر رفت اما هر چه در زد، هیچ جوابی نشنیدو برای همین دستگیره را تکان داد تا شاید در باز شود اما دستگیره فلزی بهطرز عجیبی بسیار داغ بود. زن صاحبخانه احتمال داد که اتفاق بدی پشت در بستهاتاق ریزر افتاده و برای همین به بیرون از خانه دوید تا از همسایه ها ورهگذران کمک بگیرد. چند کارگر نقاش که در ساختمان مجاور مشغول کار کردنبودند، با شنیدن صدای خانم کارپنتر به سمت او دویدند و صاحبخانه بعد ازتعریف کردن ماجرا، از آن ها خواست در اتاق ریزر را باز کنند.

هر طور که بود با تلاش فراوان در اتاق باز شد و به محض باز شدن در، گرمایبسیار شدیدی به صورت چند مرد نقاش و خانم کارپنتر برخورد کرد که نشان ازآتش سوزی در اتاق داشت، هرچند شواهد و قرائن نشان می داد آتش همه چیز رانابود کرده اما آنها به محض ورود به اتاق، با منظره عجیبی رو به رو شدند. تنها قسمتی از اتاق که مری ریزر همیشه روی صندلی اش آنجا می نشست، در آتشسوخته بود و بقایای خاکستر شده پیرزن که نشان می داد هنگام مرگ روی صندلیاش نشسته به چشم می خورد. خانم ریزر 77 کیلویی تبدیل به خاکستر چهار کیلوییشده و تا یک متری صندلی همه چیز سوخته بود، تنها پاهایش که تا قوزک پاسوخته بود، سالم مانده و کفش های روفرشی اش را هنوز به پا داشت.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...