اخطار اشباح

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

در 1880 لرد دافرین سفیر انگلستان در پاریس در خانه ی ییلاقی یکی از دوستان خود در ایرلند تعطیلات خود را می گذرانید. یک شب او در حالی که می لرزید از خواب بیدار شد... برخاست و به پشت پنجره رفت. در چمنزار در زیر نور ماه شبح مرد قوزی را دید که در زیر بار تابوتی خم شده بود. دافرین بیرون رفت و صدا کرد:« آنجا چه کار داری؟»

مرد قوزی سرش را بالا اورد و لرد دافرین چهره ی مشمئز کننده ای را دید. وقتی از او پرسید تابوت را کجا می بری مرد ناپدید شد. صبح روز بعد انچه را که دیده بود برای میزبان خود تعریف کرد. میزبان نتواستن توضیح قانع کننده ای بدهد.

سالها بعد در 1890 لرد دافرین در پاریس برای شرکت در مجمعی بین المللی در گراند هتل حضور یافت. بمحض انکه او و منشی اش تصمیم گرفتند سوار اسانسور شوند لرد متوجه شد متصدی اسانسور همان مرد قوزی است که در مزرعه‌ی دوستش تابوت بر دوش خود حمل می کرد. لرد بازگشت و از متصدی هتل پرسید که متصدی اسانسور کیست و او پاسخ داد اسانسور چنین متصدی ندارد و ان مرد قوزی را هیچگاه ندیده است. در همین اثنا اسانسور به طبقه ی پنجم رسید و بناگاه کابل بالا برنده ی ان پاره شد و تمام سرنشینان ان کشته شدند.

حادثه در روزنامه ها درج شد. انجمن مطالعات روح به ماجرا علاقه مند گردید. اما سفیر نتوانست هویت مرد قوزی را مشخص کند. کسی دیگر هم نتوانست توصیح قانع کننده ای ارائه دهد. تنها روزنامه ها مدتی به بحث درباره‌ی این واقعه پرداختند.

دوستان خسته نباشید. واقعه ی عجیب و جالبی بود. به راستی این مرد که بوده که بر لرد ظاهر می شده است؟ ایا پیام اور مرگ بوده؟ اگر چنین است پس چرا لرد از این حادثه گریخت؟ چرا بعد از 10 سال دوباره بر لرد ظاهر گشت؟ اصلا چرا در سال 1880 بر او ظاهر شد؟ در ان هنگام که هیچ اتفاق خطرناکی روی نداد. این هم یک معمای لاین حل برای بشر است. براستی چرا علم قادر نیست هیچ گونه توضیح منطقی برای اینگونه پدیده ها بیاورد؟

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...