اکتوپلاسم و مدیوم‌ها

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

مدیوم دارای معانی بسیار زیادی است که به طور اختصار بیان می‌کنیم. مدیوم به طور مطلق معنایش روح رها است و رها کردن روح و تمرکز در موضوع خاصی را مدیوم گویند.[1] انجام چنین کاری از طریق اندام‌های حسی بدن (چشم، گوش، دست، زبان و بینی) قابل دسترسی است. انسان‌ها از جهت روحی کانون‌های چهار گانه‌ای دارند که می‌توانند تقویت کننده یا افزایش دهندة‌ قابلیت فرا حسی باشند. به این قسمت‌ها، نواحی دریافت روحی می‌گویند، مثل تمرکز جسمی بر مکالمه ای خاص که می‌تواند به بهتر شنیدن، کمک کند و در امور روحی هم امکان شنوایی وجود دارد، یعنی انسان بر ناحیة خاص دریافت روحی تمرکز داشته باشد و صداهایی را دریافت کند.

حواس انسان‌ها چه روحی و چه جسمی تا حدی از طریق دریافت و پاسخ به انرژی عمل می‌کنند بینایی جسمی وابسته به امواج نورانی انرژی است و شنوایی جسمی نیز ماحصل ارتعاشات امواج صوتی است. چشایی و بویایی نیز از طریق واکنش شیمیایی بین مولکول‌های خاص و سلول‌های دریافت کنندة مناطق چشایی و بویایی عمل می‌کنند.

حواس روحی نیز از الگوهای مشابهی تبعیت می‌کنند. با این تفاوت که انرژی‌هایی که وارد عمل می‌شوند با تکنولوژی موجود قابل تشخیص و یا اندازه‌گیری نیستند. وقتی کلید زده می‌شود تا لامپ روشن شود، نیازی ندارد که از چگونگی حرکت الکترون‌های درون سیم‌های رابط چیزی بدانید و این کار را از طریق تجربة کاربرد آنها در عمل می‌دانید و دست خود را حرکت می‌دهید و با زدن کلید برق لامپ روشن می‌شود.

همین شیوه در حواس روحی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. در حواس روحی، انرژی روحی افاضه شده از آدم‌ها، مکان و اشیاء را دریافت می‌کند و از آنجایی که خود انرژی هستید، ارتعاشات فراحسی را دریافت کرده و به محک تشخیص قرار می‌دهید.

معنای دیگر مدیوم: هر کسی که به نحوی تحت تاثیر فکر یا فعل ارواح قرار گیرد او را مدیوم گویند و در اصطلاح روانپزشکی به معنای واسطه یا وسیط است و به کسی که استعداد خاصی جهت ارتباط با ارواح داشته باشد، مدیوم گویند. مدیوم به منزلة اتصال فکری است که شما می‌خواهید با روح شخص معین بر قرار کنید. مثل اینکه شما از مسئول بی سیم خواستار ارسال سخنان خود به شخص خاصی باشید.[2[

مدیوم‌ها، اشخاصی هستند که در مورد روح، نقش رابط را بازی می‌کنند. این افراد نیروی فوق‌العاده‌ای دارند، روح این نیرو و انرژی مدیوم را به کار می‌گیرد و به شکل‌های مختلف ارتباط برقرار می‌کند،‌ این تظاهر روح می‌تواند شنوایی و یا لامسه ای باشد. استفاده کردن از این انرژی، نیاز به تمرین دارد، روح هر چه بیشتر این کار را انجام دهد مسلط تر می‌شود و می‌تواند کارهای سخت تری انجام دهد.

مدیوم‌ها می گویند، وقتی که ارتباط برقرار شد مدیوم به حالت خلسه می افتد و هیچ چیز را نمی‌فهمد، بعد از به هوش آمدن نیز چیزی یادش نمی‌آید. مثلا روح می‌تواند از طریق نیروی مدیوم، انرژی صوتی ایجاد کند و بدون اینکه از وسیله‌ای استفاده کند تولید صدا کند و یا با تغییر حالت صدایی که تا حدی شبیه صدای فرد زنده است تجسم پیدا کند و این کار روح از جسم مدیوم، ماده ای به اسم اکتوپلاسم بیرون می‌کشد و آن را به شکل بدنش در می‌آورد. مادة اصلی اکتوپلاسم، پلاسمای خون است که روح بر اساس تجربة خودش و مقدار اکتوپلاسمی که بیرون می آورد تمام یا قسمتی از بدن روح را بازسازی می‌کند.

ناگفته نماند که مدیوم یک اصطلاح جدید امروزی است، اما این اعمال در طول دوران زندگی انسان خصوصا قبل از اسلام وجود داشته که عاملان آن را کاهن می‌گفتند. کاهن کسی است که دارای الهام و قدرتی مرموز و خارق‌العاده است که با الهه‌ها و ارواح در ارتباط و با آنها مانوس است و مطالبی را از آنها می‌گیرد و دانش فراوانی مربوط به آینده به طور کلی و آیندة انسان به طور خاص از آنها دریافت می‌کند و تاثیر آن در رساندن خیر به کسی یا رفع آزاری از او، و یا رساندن شر به کسی که قصد آزار وی را دارد می باشد.[3] اعراب جاهل، معتقد بودند یا به واسطه رابط با روح و یا الهامی که کاهن می‌شود او سخنانی را بیان می‌کند که منشاء آن را شیطان کاهن می‌نامیدند. شیطان کاهن استراق سمع می‌کند و به کاهن رازها را القاء می‌کند و آن رازها را از آسمان گرفته و به کاهن می‌دهد و او آنچه را که شیطان به وی داده به مردم القاء می‌کند.

اعراب جاهلی اعتقاد داشتند که آنچه کاهنان خبر می‌دهند، درست است لذا در کارهای مهم‌شان مثل اعلان جنگ یا کشف گناهی یا یافتن شی گم‌شده و امثال آن، با آنان مشورت می‌کردند و تا زمان بعثت رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این وضع بودند.[4] بخشی از تاریخ اسلام و روایاتی را که نهی کرده‌اند از تمسک به سخنان کاهنان، نقل می‌کنیم و نظر اسلام را بیان می‌داریم.

علی ـ علیه السّلام ـ و سپاهیانش سوار بر اسبها بودند که به سوی نهروان حرکت کنند ناگهان یکی از سران اصحاب کسی را همراه خود آورد و گفت: یا امیر المومنین، این مرد ستاره‌شناس است و مطلبی دارد که می‌خواهد بگوید. مرد ستاره شناس گفت: که یا امیر المومنین در این ساعت حرکت نکنید اندکی صبر کنید تا دو یا سه ساعت از روز بگذرد آنگاه حرکت کنید. اوضاع کواکب دلالت می‌کند که هر کس در این ساعت حرکت کند از دشمن شکست می خورد. ولی اگر آنچه را که من می‌گویم عمل کنید پیروز خواهید شد و به مقصود خواهید رسید.

علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنین ادعایی که تو می‌کنی نکرده است. آیا تو ادعا داری که از جریان‌های عالم آگاهی و می‌فهمی در چه ساعت خیر و در چه ساعت شر است. آنگاه به مردم خطاب فرمود: مبادا دنبال این چیزها بروید اینها کهانت و ادعای غیب‌گویی است کاهن هم ردیف ساحر و ساحر، کافر است و کافر در آتش است. و رو به آسمان کرد و چند جمله مبنی بر توکل و اعتماد به خدای سبحان خواند و به ستاره شناس فرمود مخصوصا بر خلاف دستور تو عمل می کنم و بدون درنگ حرکت کرد تا جایی که در کمتر جهادی به قدر این جنگ پیروزی نصیب علی ـ علیه السّلام ـ شده بود.[5[

در کتاب صحیح مسلم آمده است مردی از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دربارة کاهنان پرسیدند، فرمود: چیز مهمی نبوده‌اند. گفتند: ای رسول خدا، گاهی چیزهایی می‌گفتند که درست بود. فرمود: آن سخن از جانب حق بود که برخی از جنیان آن را می‌ربودند و در گوش دوستانشان می‌نهادند و آنها هم با صد دروغ آن را به هم می‌بافتند.

از نظر اسلام به طور کلی ارتباط با ارواح امر ممدوحی نیست تا کسی در این راه قدم گذارد، زیرا امکان انحراف در این امر بسیار بوده و لغزشهایی در آن به وجود می‌آید که موجب گمراهی می‌شود، ولی یک راه نیکویی برای همگان مقدور است که از نظر اسلام هم در آن اشکالی نیست و آن راه تزکیه نفس است که هر کس در این وادی قدم نهاد، نمی‌تواند امکاناتی در این مورد برای خود حاصل کند زیرا آنان که با تزکیة نفس همراه بوده‌اند تقوایشان اجازه نمی‌دهد کاری که در راه غیر رضای خداست انجام دهند و حتی اگر کراماتی از خود نشان دهند بدون رضایت حق تعالی نمی‌باشد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. گفتگو با مردگان، ترجمة کاظمی خلخالی.

2. اسلام در زندان اتهام، شوقی ابوخلیل.[1]. شما هم یک مدیوم هستید،. هوشنگ گودرزی، ناشر امید قلم، چاپ اول، 82.

[2]. زمردیان، احمد، حقیقت روح، چاپ و نشر دفتر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 283.

[3]. عظیمه، صالح، معنا شناسی واژگان قرآن، مترجم سیدحسین سیدی، چاپ آستان قدس رضوی،.

[4]. همان.

[5]. مطهری، مرتضی، نهج البلاغه، خطبة 77، داستان راستان، جلد 2.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...