آیا روح وجود دارد؟ آیا احضار روح واقعیت دارد؟

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

پاسخ: انکار روح و جهان ماورای طبیعت مطلب جدیدی نیست. از گذشته های بسیار دور گروه هایی که گرفتار مادی گری می شدند بر خود زحمت فکر و اندیشه نمی دادند به چنین سخنان بی پایه ای گرایش می یافتند (مانند ماتریالیست ها و سوفیست ها). برای این گونه افکار از همان دوران نیز پاسخ هایی ارائه شده است که در کتاب های فلسفی و کلامی بدان ها پرداخته شده است[1]، ولی افزون بر پاسخ های عقلی برای اثبات روح به عنوان حقیقتی ورای ماده، از راه تجارب بشری نیز این مسئله اثبات شده است و انکار کننده حقیقت روح اگر در این راستا تحقیق کند، مطلب بر او روشن خواهد شد.

ما در این مختصر به مهم ترین دلایل عقلی و تجربی اشاره می کنیم و تحقیق بیشتر را بر عهده خوانندگان می گذاریم.

ـ وحدت و ثبات شخصیت

هر یک از ما اگر در همه چیز شک و تردید داشته باشد، در وجود خودش هیچ شکی ندارد. هر انسانی وجود خود را می یابد و به آن یقین دارد و آگاهی او به وجود خودش، روشن ترین معلومات او است که نیازمند هیچ استدلالی نیست. از سوی دیگر، این نکته را نیز می دانیم که آن چه را با تعبیر «خود» یا «من» از آن یاد می کنیم، از آغاز تولد تا پایان عمر یک چیز بوده و هست و در عین آن که در طول عمر خویش صفات، خصوصیات و ویژگی هایی را دارا می شود و یا از دست می دهد، آن چه را «فرد» یا «من» می نامیم، هم چنان ثابت و پایدار است. امور یاد شده را ما با علم حضوری می یابیم; یعنی علمی که از درون می جوشد و نیاز به آموختن از دیگری نیست.

اینک باید توجه داشت که آن واحد (خود، من) اعضا یا سلول ها و یا هر جزء مادی دیگر بدن یا روابط و تاثیر و تاثرها و آثار مادی آن ها نیست; زیرا این ها همه دستخوش تغییر، قابل تقسیم و دارای اجزا می باشند; بنابراین، «من» یا «خود» حقیقتی غیر از جسم ما و عوارض و آثار آن است و ثبات و وحدتِ پایدار آن دلیل غیر مادی و مجرد بودن آن است.

و... .

ـ شواهد تجربی

در تجارب بشری مواردی یافت می شود که موید وجود روح مجرد و مستقل است. ارتباط باارواح که در آن انسان ها با کسانی که سالیان پیش مرده اند و احیاناً نام آن ها را هم نشنیده اند، مرتبط می شوند و اطلاعاتی را دریافت می کنند; آتوسکپی که ناظر به اطلاعاتی که در هنگام جدایی موقت روح از جسم حاصل می شود، مانند کسانی که در اثر سکته مغزی یا تصادف های شدید، بیهوش می شوند و پس از بهبودی همه جریانات در حال بیهوشی را به خاطر دارند (دانشمندی به نام میشل سابون در کتابی به نام (Life after Life) (=زندگی پس از زندگی) مدعی است با 800 نفر از این گونه افراد مصاحبه کرده است و بسیاری از آن ها گفته اند که چنین وضعیتی داشته اند.[2] با توجه به این که جسم این گونه افراد هیچ درکی ندارد و حواس تقریباً از کار افتاده اند، بهترین توجیه برای این جریان ها وجود روح مجرد و مستقل است.)، رویاهای صادق که افراد به زمان های گذشته یا آینده و مکان های نادیده و احیاناً ناشنیده در حالت خواب سفر می کنند و پس از بیداری، صحت اطلاعات دریافت شده در هنگام خواب را می یابند و تله پاتی که در آن دو یا چند نفر از فاصله بسیار دور مثلا در دو شهر با یکدیگر مرتبط می شوند و بدون هیچ گونه امکانات ارتباطی مادی، اطلاعاتی از یکی به دیگری منتقل می شود، از جمله شواهد تجربی موید وجود روح مجرد است. با توجه به آن چه گذشت، روشن می شود که نمی توان پدیده های روحی را صرف مجاز و خیال و یا فعل و انفعالات شیمیایی و فیزیکی یا الکترومغناطیسی و یا الکتروشیمیایی و مانند این ها دانست.[3]

پاسخ ب ـ پاسخ این قسمت از برخی شواهد تجربی یاد شده در پاسخ بند الف، روشن است; برای مثال، آیا کسی می تواند رویا را با علم ریاضی و فیزیک ارزیابی کند؟! افزون بر این، مسائل و پدیده های فراوانی در اطراف ما وجود دارد که با دانش های معمولی قابل فهم نیست. علم بشر حتی از دست یابی به اسرار پدیده های فیزیکی نیز ناتوان است چه رسد به این که در قضاوتی نهایی اعلان کند، علم ریاضی و فیزیک این توانایی را دارد که همه موجودات را بفهمد و اگر جز این باشد انکارشدنی است!! مانند کسی که هستی را در محسوسات و محسوسات را تنها در دیدنی ها منحصر بداند و بگوید هر چیزی که دیده نشود پس نیست!!

پاسخ ج ـ آن چه پیامبران از اسرار آفرینش که فراتر از حد فهم بشر معمولی است، بازگو می کردند، از فکر و اندیشه خودشان نبود، بلکه به پشتوانه علم الهی و لدنی می باشد; به بیان دیگر، او که ادعا می کند پاسخ همه پرسش ها و مشکلات اساسی انسان را دارد، از پروردگار عالم آموخته و نه از دانش و تجربه های بشری; بنابراین، انکار توانایی های علمی فرابشری انبیا به انکار خدا و قدرت و علم بی نهایت او باز می گردد.

افزون بر این، از گوینده این سخن می پرسیم: آیا در برابر کاشفان قوانین اساسی ریاضی مانند قانون فیثاغورث که پس از ده ها قرن هم چنان پابرجاست و هم چنان پابرجا خواهد بود، نمی توان همین مطلب را مطرح کرد؟

بنابراین، همین مطلب دست کم کلیت این سخن را با بطلان رو به رو می سازد و همین مقدار برای اثبات حق کافی است.

همچنین یادآور می شویم که پذیرش ادعای پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) به دلیل معجزه های فراوان او است که بخشی از آن ها در تاریخ ثبت شده و مهم تر از همه آن ها، به دلیل معجزه جاویدان پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) است که همواره تحدی می کند و همگان را به مبارزه و آوردن مانند آن فرا می خواند و این خود دلیل روشن و زنده بر درستی سخنان گوینده آن است.

خداوند متعال می فرماید: «وَ یَسْـَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمْرِ رَبِّی; (اسراء، 85) و درباره روح از تو می پرسند، بگو: روح از ]سنخ[ امر پروردگار من است.»

کلمه «روح» در لغت، به معنای نفس و مبدا حیات است که موجود جاندار به وسیله آن، قادر بر احساس و حرکت می شود.[4]

قرآن کریم در برخی آیات، روح و جان را یکی می داند و با اشاره به قبض ارواح توسط فرشتگان، می فرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّی الاَْنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الاُْخْرَی إِلَی اَجَل مُّسَمًّی إِنَّ فِی ذَ لِکَ لاََیَـت لِّقَوْم یَتَفَکَّرُونَ; (زمر، 42) خداوند ارواح را هنگام مرگ، قبض می کند و ارواحی را که نمرده اند، هنگام خواب می گیرد; سپس ارواح کسانی که فرمان مرگشان را صادر کرده است، نگه می دارد و ارواح دیگری را ]که باید زنده بمانند[ باز می گرداند، تا سرآمدی معیّن در این امر نشانه های روشنی است برای کسانی که اندیشه می کنند!»

خداوند در آیه فوق، با تعبیر «توفّی» درباره قبض روح و جان انسان ها سخن می گوید و روح و جان را به یک معنا گرفته است.

روح در تمام موجودات زنده موجود است; ولی مراتب آن در موجودات زنده متفاوت است.

مرتبه ای از روح که در گیاهان وجود دارد، «روح نباتی» نام دارد و مرتبه ای از روح که در حیوان ها موجود است، نفس سیّاله یا روح حیوانی نام دارد. مرتبه ای از روح که در انسان وجود دارد، نفس ناطقه انسانی نام دارد. انسان دارای مراتبی از روح است که اگر بُعد حیوانی پیدا کند، «نفس اماره بالسوء» می شود و اگر بُعد انسانی به آن داده شود، «نفس لوامه» یا «مطمئنه» یا راضیه و مرضیه و... می گردد. در امامان معصوم روحی وجود دارد (نفس قدسیه) که نسبت آن به نفس ناطقه انسانی همانند نسبت نفس ناطقه انسانی به نفس سیّاله حیوانی است.

روح حیوانی و نباتی به مجموعه ای از نمو، تغذیه، تولید مثل، حس و حرکت اطلاق می شود. انسان نیز دارای روح حیوانی و نباتی است.

افزون بر آن; روحِ انسان مستقل است و گاهی به این بدن مادی تعلق می گیرد و گاه از آن جدا می شود. «روح» انسان ها نیز دارای مراتبی است. برخی از انسان ها دارای روح شریف و قوی هستند و بعضی نیز از روحی ضعیف ـ در بُعد انسانیت ـ برخوردارند.[5]

علما و دانشمندان علوم روحی چندین قرن است که پژوهش های علمی و آزمایش های عملی زیادی را درباره روح انجام داده اند; از جمله می گویند: ارواح آزادند و در صورت فراهم بودن بعضی شرایط مخصوص، می توانند با زندگان تماس برقرار کنند; پس مساله بقای روح پس از مرگ، امری مسلم است که امروزه از طرف دانشمندان و فلاسفه شرق و غرب مورد تایید قرار گرفته و بزرگان اسلام نیز با دلایل روشن، این امر را ثابت کرده اند.[6]

گرچه بسیاری از کسانی که ادعای ارتباط با عالم ارواح دارند، دروغ می گویند و یا گرفتار تخیل و پندارند، ولی طبق تحقیقات، اثبات شده است که ارتباط با عالم ارواح ممکن است واین امر، برای جمعی از آگاهان، به تجربه ثابت شده که در تماس با ارواح، حقایقی را درک کرده اند.

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری، ج 6، (اصول فلسفه و روش رئالیسم)، ص 75ـ108، انتشارات صدرا، چ چهارم، 1375.

[2]. ر.ک: معجزه بزرگ مغز.

[3]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: انسان شناسی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، چ اول، قم 1377 ش.

[4]. ر.ک: مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ص 369 ـ 371، دارالقلم دمشق.

[5]. ر.ک: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 13، ص 191 ـ 196، موسسه اعلمی بیروت / پیام قرآن، آیه الله مکارم شیرازی، ج 5،ص  279 ـ 305، نشر مدرسه امیرالمومنین(علیه السلام).

[6]. ر.ک: حقیقت روح، احمد زمردیان، ص 47 و 90 ـ 97، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...