سیمُرغ در ایران باستان

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

سابقه ی حضور این مرغ اساطیری در فرهنگ ایرانی به پیش از اسلام می رسد.آنچه از اوستا و آثار پهلوی بر می آید، می توان دریافت که سیمرغ، مرغی استفراخ بال که بر درختی درمان بخش به نام "ویسپوبیش" یا "هرویسپ تخمک" که دربردارنده ی تخمه ی همه ی گیاهان است،آشیان دارد.در اوستا اشاره شده که ایندرخت در در دریای "وروکاشا" یا "فراخکرت" قرار دارد.کلمه ی سیمرغ در اوستا به صورت "مرغوسئن" آمده که جزء نخستین آن به معنای "مرغ"است و جزء دوم آن با اندکی دگرگونی در پهلوی به صورت "سین" و در فارسیدری "سی " خوانده شده است و به هیچ وجه نماینده ی عدد 30 نیست ؛ بلکهمعنای آن همان کلمه ی"شاهین" می شود.شاید مقصود از این کلمه (سی) بیان صفتروحانیت آن مرغ بوده است.شاهنامه فردوسی و منظومه های حماسی:سیمرغ بعد از اسلام هم در حماسه های پهلوانی هم در آثار عرفانی حضور مییابد.سیمرغ درشاهنامه‌ی فردوسی دو چهره ی متفاوت یزدانی (در داستان زال) واهریمنی (در هفت خوان اسفندیار) دارد. زیرا همه ی موجودات ماوراء طبیعت نزدثنویان (دوگانه پرستان) دو قلوی متضاد هستند. سیمرغ اهریمنی بیشتر یک مرغاژدها ست، فاقد استعداد های قدسی سیمرغ یزدانی است و به دست اسفندیار درخوان پنجمش کشته می شود. ورود سیمرغ یزدانی به شاهنامه با تولد" زال" آغازمی شود."سام "پدر زال فزمان می دهد فرزندش را که با موهای سفید به دنیاآمده در صحرا رها کنند تا از بین برود.سیمرغ به سبب مهری که خدا در دلش می افکند، زال را به آشیانه می برد و میپرورد.سرانجام وقتی سام به دنبال خوابی که دیده است به پای البرز کوه (جایگاه سیمرغ)(2) به سراغ زال می آید،سیمرغ بعد از وداع با زال پری از خودرا به او می دهد تا به هنگام سختی از آن استفاده کند.سیمرغ دو جا درشاهنامه کمک های مهمی به زال می کند. یکی به هنگام به دنیا آمدن رستم که بهعلت درشت بودن تولدش با مشکل مواجه شده است و سیمرغ با چاره جویی به موقعاین مشکل را بر طرف می کند. دیگری به هنگام جنگ رستم و اسفندیار است کهرستم ناتوان از شکست دادن اسفندیار با روشی که سیمرغ به وی می آموزد موفقمی شود اسفندیار را در نبرد مغلوب کند.سیمرغ هم چنین زخم های بدن رستم راهم مداوا می کند.اگرچه در شاهنامه سیمرغ به منزله ی موجودی مادی تصویر می شود،اما صفات وخصوصیات کاملا ً فوق طبیعی دارد.ارتباط او با این جهان تنها از طریق زالاست. به یکی از امشاسپندان یا ایزدان یا فرشتگان می ماند که ارتباطگهگاهشان با این جهان، دلیل تعلق آن ها با جهان مادی نیست.سیمرغ در دیگرمتون اساطیری فارسی هم چون "گرشاسب نامه " ی "اسدی توسی" چهره ای روحانی ومابعدالطبیعی ندارد.اصولا ً جز در قسمت اساطیری شاهنامه،بعد از اسلام مامتن اساطیری به معنای حقیقی کلمه نداریم، به همین سبب است که سیمرغ تنها باشخصیت و ظرفیت بالقوه تاویل پذیره ای اسطوره ایش که در شاهنامه ظاهر میشود، به آثار منظوم و منثور عرفانی فارسی راه می یابد و از طریق شخصیت رمزیخود در عناصر فرهنگ اسلامی جذب می گردد.البته معلوم نیست که دقیقا ً از چهزمانی و به دست چه کسی سیمرغ صبغه ی عرفانی گرفته است. پس از شاهنامه ی فردوسی کتب دیگری نیز در ادبیات فارسی هست که در آن هاذکری از سیمرغ و خصوصیاتش آمده است.از جمله ی آن ها کتب و رسالات زیر را میتوان بر شمرد:رساله الطیر ابن سینا، ترجمه ی رساله الطیر ابن سینا توسطشهاب الدین سهروردی، رساله الطیر احمد غزالی، روضه الفریقین ابوالرجاءچاچی، نزهت نامه ی علایی(نخستین دایره المعارف به زبان فارسی)،بحر الفواید (متنی قدیمی از قرن ششم که در قرن چهار و پنج شکل گرفته و در نیمه ی دومقرن ششم در سرزمین شام تالیف شده است) و از همه مهم تر منطق الطیر عطار.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...