تمدن باشکوه مایا

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

 

در تمدن مایا دین عامل متحد کننده جامعه بود . تمام طبقات اجتماع از شاه و طبقات نخبه گرفته تا روستاییان همه اعتقادات مشترکی داشتند . بنابراین گر چه بازرگانی وسائلی برای مایاها فراهم اورد تا تمدن خود را پایه ریزی کنند ، دین پایه و اثاث واقعیشان بود . لیندا شِل و دیوید فرایدل موضوع را چنین توصیف می کند

محور اصلی واقعیت موجود ما در مغرب زمین ، اقتصادیات است . نکات و پدیده های مهم در زندگی ما غربیان مانند یشرفت ، عدالت اجتماعی ، صلح و جنگ ، و امید و رفاه و امنیت ، همگی در قالب مادیات بیان می شوند . کشمکش و نزاع ، خواه اخلاقی و خواه جنگی بین داراها و ندارها در دنیای ما ، در عرصه زندگی عمومی ما و در افکار ما نسبت به اینده ، نفوذ کرده ان ها را تحت تاثیر قرار می دهد . مایا ها واقعیت موجود خود را بیش تر در قالب و چارچوب مذهب و اداب و رسوم تدوین کرده بودند تا مادیاتدین مایا مکان ادمی را در طبیعت ، در حرکت جهان مقدّس و در راز و رمز مرگ و زندگی ، بیان و تعیین می کرد ، همانگونه که مذب ما نیز در شرایطی خاص چنین می کند : مانند مراسم زناشویی و تشیع جنازه . ولی نظام مذهبی انان در عین حال مسائل سیاسی ، کارکرد اقتصادی و گذران جامعه را نیز در بر می گرفت

درک دیدگاه مایاها درباره هستی ، برای ذهن مغرب زمینی دشوار است . مایاها در اساس باور داشتند که دو بُعد یا دو دنیا وجود دارد : دنیایی دیگر که مخصوص خدایان است ، و دنیای انسانها . این دو دنیا در سه حوزه ظاهر می شدند : 1 _ اسمانها یا دنیای بالایی که مسکن خدایان اسمانی بود ، 2 _ زمین یا دنیای میانی که مسکن مایا ها بود و 3_ دنیای زیرین که " زیبالبا " نیز خوانده می شد و مسکن خدایان زیرزمینی و روح انسانهای مرده بود. قلمرو اسمانی شامل سیزده طبقه بود ، قلمرو زیرزمینی نُه طبقه داشت ، فرمانروایی هر یک از طبقات بر عهده یکی از خدایان بود ، ولی خدایان دیگری نیز ساکن ان بودند . به عبارت دیگر قلمرو خدایان نیز دارای همان نظام سلسله مراتبی و درجه بندی قلمروی انسانهاست

    مایا ها در مورد وضعیت زمین در جهان هستی و ارتباط خدایان با این وضعیت نیز دیدگاه پیچیده ای داشتند ، مایکل دی کو در مورد این مسئله توضیح می دهد ، مسئله ای که کارشناسان مختلف با داشتن اطلاعاتی اندک درباره اش ، نظرات گوناگون ارائه کرده اندبا اطلاعات ناچیز و متناقضی که ما در دست داریم بسیار دشوار است که بتوان فلسفه انان را رباره نظام هستی بازسازی و بیان کرد ، ولی انها ظاهرا کره زمین را مسطّح و نه گِرد می دانستند با چهار گوشه که هر گوشه ای یکی از جهات اصلی را نمایان می کرد ، ضمنا هر یک از جهات چهار گانه رنگ ویژه ای هم برای خود داشت : رنگ سرخ برای مشرق ، رنگ سفید برای شمال ، رنگ سیاه برای مغرب ، و رنگ زرد برای جنوب ، و رنگ سبز هم برای مرکز همه انها . اسمان چند رنگ بود و از چهار سو ، توسط چهار خدا با رنگ های متناسب و شایسته انان حمایت می شد . از سوی دیگر اسمان را در ان بالا چهار درخت نگه می داشتند ، که هر کدام رنگ و جنس مختلفی داشتند و یک درخت در مرکز قرار گرفته بود که رنگ ویژه ابریشم سبز داشت در مورد ماهیت دنیای زیرزمینی در نزد مایاها نیز دانشمندان امروزی اختلاف نظر دارند . اسپانیایی هایی که سرزمین مایا ها را تصرف کردند نوشته بودند که از دید مایا ها زندگی پس از مرگ یک دنیای زیرزمینی است که مکان های مختلفی دارد و مردگان شادمانه و خوشحال یا دردمندانه و در رنج تا ابد در ان ها ساکن می شوند . به زبان دیگر دنیای زیرین مایاها با نظرات و مفاهیم زندگی پس از مرگ در نزد مسیحیان شباهت هایی داشت ، به این ترتیب که مردمان خوب در بهشت پاداش می گیرند و بدکاران برای همیشه در دوزخ رنج و عذاب خواهند دید . به همین دلیل پاره ای از کارشناسان ظّن می برند که روایت اسپانیایی ها در این باره ، آگاهانه یا ناخوداگاهانه ، انعکاس نظر نویسندگان اروپایی است و باورهای مسیحی را در درون باورهای مایا جای داده اند . پاره ای دیگر از کارشناسان با این نظر مخالفند و میگویند گزارش اسپانیایی ها از باور مایا ها در مورد ان دنیا ، دقیقا عقاید مایا ها را منعکس می کنددر مورد جنبه های گوناگون مراسم مذهبی تدفین مردگان مایا نیز کارشناسان اختلاف نظر وجود دارد . مثلا دکتر پیتر هاریسون در جریان حفاری یکی از گورهای گورستان تیکال چیز عجیبی پیدا کردجالب ترین نکته در این گور مشاهده دو ظرف کاشی بزرگ بود که یکی را بر روی سر جسد و دیگری را بر کمرش نهاده بودند . کاسه ای که بر روی سرش قرار داشت محتوی استخوان های خرد شده یک زن بزرگسال بود ، در حالی که کاسه قسمت پایین ، محتوی استخوانهای کودکی زیر یک سال بود . این نکته که این افراد چه کسانی بودنده اند سئوالات زیادی را بر می انگیزد . ایا می شود گفت که انها زن و بچه اش بوده اند ، که با فشردن و له کردن انان در ظرف ، کنارش گذاشته اند که او را در گور همراهی کنند ؟هاریسون در گورستان تیکال شاهد راز و رمزهای دیگری نیز بود . او در مورد مزار یکی از شاهان چنین می نویسدفرمانروا پس از مرگ قطع عضو شده بود ، جمجمه و استخوانهای ران وی همراه جسد دفن نشده بودند . اکنون ما می دانیم که این قسمت های مهم بدن ، بعضی اوقات در خاکسپاری شاهان از بدن حذف می شده اند ... . این موضوعی در خور تحقیق است که چرا قسمتهای مشخصی از بدن انسان پاره ای اوقات به خاک سپرده نمی شدند . ایا این قسمت ها به هنگام زنده بودن شخص بنا به عللی قطع شده بودند ، مثلا در جنگ ؟ و یا اینکه توسط دشمنان به عنوان غنیمت جنگی برداشته شده بودند ؟ یا اینکه خانواده متوفی ان را به عنوان یادگار نزد خود نگه داشته بود ند ؟ حرمت مردگان ، یا حتی بخشی از بدن شخص مرده به اشکار توصیه شده است ، خواه از جانب دشمن خواه از جانب دوست

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...