تعریف مرگ در دین با مرگ در پزشکی تفاوت دارد

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

مـرده، زنـده نمی شــود

گروه شوک: حکایت هایی که از اتفاقات پس از مرگ توسط افرادی که در معالجات پزشکی «مرگ» را تجربه کرده اند و نقل می شود، چقدر با مبانی دینی و باورهای مذهبی ما همگون است و تطابق دارد؟ شاید این سوال جدی بسیاری از مخاطبان باشد که می خواهند بدانند اتفاقی که در علم پزشکی با عنوان مرگ و زنده شدن مطرح می شود تا چه اندازه استناد مذهبی و دینی دارد. آیت اله سید رضی بلاغی مبین، در این خصوص به شوک گفت: «مرگ به اتفاقی اطلاق می شود که روح به صورت کامل از بدن جدا شود، این جدایی روح، بازگشتی ندارد مگر در روز معاد که در آن روز همه مردگان زنده می شوند و در پیشگاه خداوند قرار می گیرند. البته در این میان بحث رجعت وجود دارد که در باب ظهور حضرت مهدی (عج) است و ما معتقدیم در آن روز بسیاری از انبیاء، اولیا و صالحین مجدداً زنده شده و رجعت خواهند کرد. طبعاً این بحث با آن چیزی که مد نظر شماست تفاوت دارد.»

وی افزود: «از نظر پزشکی به توقف کامل ضربان قلب «مرگ» گفته می شود این در حالیست که از نظر دین، مرگ تنها زمانی اتفاق می افتد که روح به صورت کامل از بدن جدا شود، وقتی روح جدا شد دیگر بازنخواهد گشت ولی در علم پزشکی با توجه به دانش پزشکان و پیشرفت های علمی امکان ضربان مجدد قلب وجود دارد و در واقع از نظر پزشکان، احتمال دارد بیماری که دچار ایست قلبی شده مجدداً زنده شود.» با این تفاسیر پس حکایت هایی که از دنیای موجود در حد فاصل مرگ و زنده شدن پزشکی وجود دارد از کجا نشات می گیرد؟ آیت الله بلاغی مبین در توضیح این تجربیات گفت: «طبیعی است وقتی کسی دچار ایست قلبی می شود تا حدودی از زندگی جدا شده و اصطلاحاً به حالت «خلسه» می رود. در حالت خلسه فرد عوالمی را تجربه می کند و اتفاقاتی را می بیند و این اتفاقات همه آن چیزهایی نیست که در عالم پس از مرگ قطعی وجود دارد. بلکه تنها بخشی از آنهاست که فرد در حالت خلسه امکان دیدن آنها و روایتشان پس از بازگشت به زندگی را دارد.»

 افرادی که تجربه بازگشت از حالت مرگ پزشکی را دارند از اتفاقات شگفت انگیزشان در هنگام ورود به دنیای رویایی عالم مرگ پرده برداشته اند و این تجارب برای افرادی که این​گونه مرگ را تجربه نکرده اند بیشتر به خیالاتی توهم آمیز شباهت دارد. این در حالی است که پژوهشگران این روز ها بی وقفه در تلاش هستند تا از تجربه های دنیای جدید چنین افرادی رمزگشایی کنند. وقتی می میریم چه اتفاقی می افتد؟ آنان که از وادی اسرارآمیز پس از مرگ پزشکی بازگشته اند چه تجربه هایی را با خود به این جهان آورده اند؟ و این تجارب تا چه حد برگرفته از واقعیت است یا تا چه اندازه از توهمات مغز آدمی نشات می گیرد؟ مسئله ای که پیشرفت علم پاسخ های مطمئن تری در آینده برای آن پیدا خواهد کرد، اما فعلاً شنیدن روایت افرادی که به چنین تجربه هایی رسیده اند، می تواند راه را برای قضاوت انسان های علاقه مند به مسئله مرگ پزشکی و زندگی باز بگذارد.

تقریباً بیشتر افراد از تجربه حالت نزدیک به مرگ یا پس از مرگ کم و بیش چیز هایی شنیده اند یا برخی به چشم خودشان با چنین تجربه ای روبه رو شده اند. این حالت به مواقعی اطلاق می شود که افراد به لحاظ پزشکی «مرده» تشخیص داده شده اند، اما اندکی بعد دوباره به این دنیا بازگشته اند و گزارش هایی درباره حیات پس از مرگ داده اند. تجربه حالت نزدیک به مرگ نخستین بار حدود 38 سال پیش و در میان انگلیسی ها اهمیت پیدا کرد؛ آن هم درست در زمانی که دکتر ریموند ای مودی، روانپزشک و دکترای فلسفه، کتاب پرفروش «حیات بعد از حیات» را که پژوهشی در این زمینه بود، منتشر کرد. از آن زمان به بعد پژوهشگران بیشتری شروع به ثبت و بررسی این پدیده مرموز کردند که نتایج در این مورد شگفت انگیز بوده است.

یک پژوهشگر آلمانی 22 سال پیش یک تحقیق گزینشی انجام داد و متوجه شد که 4 درصد مردم در کشور آلمان تجربه پس از مرگ پزشکی را از سر گذرانده اند. پژوهشی هم که در استرالیا انجام گرفت نشان داد در حدود 9 درصد مردم این کشور چنین تجربه ای داشته اند. در آسیا نیز یک متخصص قلب هندی در یک محیط بیمارستانی گروهی از بیماران را که دچار ایست قلبی شده و با موفقیت به هوش آمده بودند مورد مطالعه قرار داد. نتایج این تحقیق نیز نشان داد 18 درصد هندی ها مدعی شده اند تجربه حالت نزدیک به مرگ را پشت سرگذاشته اند.

 

تجربه خروج از بدن

تجربه اصلی حالت نزدیک به مرگ عموماً به صورت احساسات مختلفی نظیر جدا شدن از بدن، شناور شدن در فضا، وحشت زیاد، آرامش مطلق، امنیت، حرارت

از هم پاشیدگی کامل، رویت نور، حرکت به سمت بالااز میان تونلی نورانی یا راهرویی دراز و باریک و بی میلی برای بازگشت به بدن جسمانی گزارش شده است. به هر حال در تمامی موارد و در میان مردم سراسر دنیا چنین تجربه ای یک ویژگی واحد و مشترک دارد و آن هم این است که تمامی تجربه گران حالت نزدیک به مرگ قادرند جزئیاتی را توصیف کنند که هیچ گاه با حواس عادی خود نمی توانستند به چنین تجربیاتی دست یابند.

 

زنی که 3 بار مرگ را ملاقات کرد

یکی از تجربه های حالت نزدیک به مرگ به صورت تجربه خروج از بدن مربوط به زنی امریکایی از اهالی ایالت جورجیا به نام جزمین سیداویا است. این زن هنگام انجام عمل جراحی روی تخت بیمارستان مرگ پزشکی داشت. او می گوید: « من تجربه ای بی اندازه غریب را پشت سر گذاشتم و در حالی که انگار مرده بودم، بر فراز کالبد جسمانی ام شناور بودم. در آن حالت می توانستم تمام چیز هایی را که در اطرافم گفته می شد یا انجام می گرفت، بشنوم و ببینم. سپس اتاق عمل را برای مدتی کوتاه ترک کردم و پس از آن به همانجایی بازگشتم که بدنم در آنجا بر تخت دراز کشیده بود. می دانستم چرا مرده ام. به این دلیل ساده که دیگر نمی توانستم نفس بکشم.»

به گفته پزشکان اتاق عمل در ادامه این تجربه عجیب ناگهان نفس به ریه های «جزمین» بازگشت و وی توانست بار دیگر جریان حیات را در رگ های خود حس کند. این زن پیش از این در سن 13 سالگی نیز تجربه ای مشابه را از سر گذرانده بود که بر اثر ابتلابه بیماری ذات الریه برای سومین بار با مرگ رو در رو شد. تنها در این زمان بود که جزمین توانست روح خودش را به صورت موجودی مستقل نظاره کند که خارج از بدنش ایستاده و جسمش را تماشا می کند. جزمین درباره این تجربه می گوید: «روح خود را می دیدم که در برابرم ایستاده و پوشیده در پیراهنی سفید و بلند بسیار زیبا به نظر می رسید. روحم بین 2 تا 3 متر بالاتر از کالبد جسمانی ام شناور بود و هاله ای درخشان آن را احاطه کرده بود. خیلی عجیب بود که هم من می توانستم روحم را ببینم که در مقابل کالبد جسمانی ام ایستاده و هم روحم در حال تماشای بدنم بود که ساکن و بی حرکت بر تخت بیمارستان دراز کشیده بود.» جزمین توضیح می دهد وقتی روحش از بدنش فاصله گرفت و به آرامی شروع به دور شدن کرد، نوری را دید که نیرویی عجیب روحش را برای شیرجه رفتن به درون آن به سوی خود می کشانید. جزمین این نور خیره کننده را شبیه تونلی دوار توصیف می کند که بسیار گرم و درخشان بوده است. وی پس از به هوش آمدن و پشت سر گذاشتن آخرین تجربه اش بشدت دچار آشفتگی روحی و روانی شده بود و نمی توانست راجع به وضعش با آدم های اطرافش صحبت کند. از یک سو میل عجیبی برای یکی شدن با روحش داشت و نسبت به شروع دوباره زندگی اش مردد بود و از سویی دلش می خواست همچنان روی زمین باقی بماند. به گفته صاحبنظران، این حالت «جزمین» عموماً در میان کسانی که به تجربه حالت نزدیک به مرگ می رسند، مشترک است.

 

تجربه یک نوزاد

روایت بعدی متعلق است به فردی به نام رابین میشل هالبردیر، ساکن ایالت تگزاس امریکا که وی نیز روی تخت بیمارستان حالت نزدیک به مرگ را تجربه کرد. میشل این خاطره را از زمانی به یاد می آورد که به صورت نوزادی زودرس بر تخت بیمارستان دراز کشیده بود و کمتر از 2 ماه از به دنیا آمدنش می گذشت. میشل در این باره می گوید: «در رویارویی با آن نور لایتناهی محبت و شفقتی وصف​ناپذیر را احساس می کردم و نخستین خاطره تصویری ام، خیره شدن به منبع نوری بسیار درخشان بود که چیزی شبیه نگاه کردن مستقیم به خورشید را برایم تداعی می کند. نکته عجیب آن است که می توانستم پاهایم را پیشاپیش خودم ببینم، انگار که در وضعی عمودی شناور باشم.»

 

رمان نویس مشهور در جنگ جهانی اول

یکی از معروف ترین تجربه های حالت نزدیک به مرگ متعلق به مشهور ترین چهره تاریخ ادبیات قرن بیستم، رمان​نویس معروف، ارنست همینگوی است. در جریان جنگ جهانی اول، همینگوی هنگام جنگ در کناره رودی نزدیک فوسالتای ایتالیا زخمی شد. وی دوران نقاهتش را در میلان گذراند. در نامه ای که همینگوی آن زمان به خانواده اش نوشته بود، به صورت رمزی تجربه نزدیک به مرگش را توضیح داده: «مردن کار خیلی ساده ای است. من در چشم های مرگ نگاه کرده ام و خوب می شناسمش.» سال ها بعد، همینگوی هنگام گفت وگو با یکی از دوستانش ماجرای آن شب هولناک در سال 1918 میلادی را روایت کرد: «ناگهان یک بمب اتریشی از آنهایی که به قوطی های خاکستر معروف بود، در تاریکی منفجر شد. من مردم. احساس می کردم که روحم از بدنم در حال خارج شدن است. انگار که یک دستمال ابریشمی را از گوشه جیبت به آرامی بیرون بکشی. دیدم که روحم مدتی در اطراف بدنم شناور ماند و سپس دوباره به سر جای اصلی اش داخل کالبد جسمانی ام بازگشت و من دوباره به زندگی برگشتم.» پس از این ماجرا، همینگوی همواره در سراسر عمرش تحت تاثیر این تجربه حالت نزدیک به مرگ باقی ماند و شخصیت سرسخت و غیرقابل نفوذش بعد از این تجربه بسیار تغییر کرد و منعطف تر شد. کتاب «وداع با اسلحه» همینگوی حاوی متنی است که شخصیت داستان دقیقاً چنین مواجهه ای با مرگ را تجربه و نیز برای مخاطب روایت می کند.

 

تجربه گر ایرانی؛ 2 ساعت در دنیای خلسه

اگر بخواهیم از نمونه های وطنی چنین تجربه ای مثال بزنیم می توانیم به مورد یک مرد کاشانی اشاره کنیم که خبر تجربه شگفت​انگیزش از وادی مردگان، سال گذشته در شوک روزنامه چاپ شد. هادی خادم آرانی 37ساله که در تصادف رانندگی با یک تریلر 18 چرخ دچار صدمات شدیدی شده بود، آخرین باری که در بخش عفونی بیمارستان شهید بهشتی کاشان بستری شد به یکباره از دنیا رفت. 55دقیقه عملیات احیا (CPR) برای برگرداندن وی به زندگی بی نتیجه ماند و بنابه تشخیص پزشکان، دستگاه های احیا و اکسیژن قطع شد و مادر هادی برای وداع با پسرش بر بالین فرزندش حاضر شد. اما اتفاق عجیبی در انتظار هادی و خانواده اش بود؛ وی که بیش از یک ساعت و نیم از نظر پزشکی مرده بود ناگهان دوباره به زندگی برگشت. هادی در گفت وگو با خبرنگار شوک تعریف می کند: «ابتدا خیال می کردم در خواب دیده ام که مادر و خانواده ام سر و صورت من را می بوسیدند و گریه می کردند. همچنین می دیدم که پرستار ها و دکتر ها به من شوک می دهند و من همچنان مرده بودم». این مرد وقتی پس از به هوش آمدن خوابش را برای مادر و پرستارش تعریف کرد همگی تایید کردند که این صحنه ها واقعاً برای هادی اتفاق افتاده و او یک بار مرده و دوباره زنده شده است.

 

تجربه پس از مرگ پزشکی

روایات فراوانی در مورد کسانی که به چنین تجربه ای رسیده اند وجود دارد اما باید یادآور شد، آنچه تا اینجا توصیف شده تنها شمایی کلی است و تجربه گران حالت نزدیک به مرگ همزمان تمام عناصر چنین حالتی را تجربه نمی کنند. حتی هر کس می تواند ظواهر و خصوصیات فرعی مربوط به خودش را تجربه کند که با سایرین متفاوت است. جالب است بدانید که پژوهش های محققان نشان می دهد تجربه گران غربی تمایل بیشتری به تجربه کردن حالت نزدیک به مرگ از طریق تونل های نورانی دارند. در صورتی که این حالت در تجربه گران برخاسته از سایر فرهنگ ها به شکل های دیگری نظیر راه رفتن بر آب یا راه یافتن به دنیای ماوراءالطبیعه نمود پیدا می کند. بنابر یافته های پژوهشگران این رشته، حتی افراد نابینا که سال هاست نور ندیده اند، هنگام نائل شدن به چنین تجربه ای می توانند ببینند و دقیقاً آنچه را که در این حالت در اطرافشان رخ می دهد، توصیف کنند. بسیاری از پژوهشگران برجسته این رشته پس از چندین دهه بررسی و تحقیق سرانجام متقاعد شده اند افرادی که حالت نزدیک به مرگ را تجربه می کنند واقعاً به بُعد دیگری از واقعیت سفر می کنند.

 

روش های مطمئن و مرز های نامطمئن پژوهش های علمی

دکتر سام پارنیا، که هدایت پژوهش درباره تجربه حالت نزدیک به مرگ را در دانشکده پزشکی «استونی بروک» بر عهده دارد، می گوید:« اساساً اصطلاح «پس از مرگ» را به نزدیک به مرگ ترجیح می دهد. وی در توجیه این ترجیح خود می افزاید: «مواردی که ما روی آن تمرکز و مطالعه می کنیم کسانی نیستند که مرگ​شان نزدیک شده یا به عبارتی محتضر محسوب می شوند. ما دقیقاً روی کسانی پژوهش انجام می دهیم که یک بار از نظر پزشکی مرده اند و دوباره به زندگی بازگشته اند.» دکتر پارنیا که بر مبنای مشاهدات خود اخیراً کتابی را منتشر کرده در مصاحبه ای می گوید: «بزرگ ترین معضلی که ما در این زمینه با آن مواجهیم این است که تا به حال متدی را برای مطالعه بیولوژیک آنچه پس از مرگ اتفاق می افتد، در اختیار نداشته ایم و همچنین تا به حال این رشته را از نقطه نظر ذهنی و شناختی مورد بررسی و مطالعه قرار نداده ایم. بنابراین هر چه که ما تا به حال مطالعه کرده ایم اساساً منوط به گفته ها و شنیده ها و باور های افراد در این باره بوده است.»

با تمام این تفاصیل، هنوز بسیاری از افراد وجود دارند که به تجربه حالت نزدیک به مرگ نائل آمده اند، اما چندان تمایلی به صحبت درباره این تجربه با دیگران ندارند؛ خصوصاً این که چنین تجربه ای هنوز به عنوان رویدادی ماوراءالطبیعه محسوب می شود و ممکن است افراد نسبت به قضاوت اطرافیان در این باره احساس دلواپسی و نگرانی داشته باشند. هنوز راه درازی تا کشف ماهیت مرگ باقی مانده است و هیچ نشانه ای وجود ندارد که تضمین کند پس از گذشت سال ها و پیشرفت بیشتر علم می توان از ذات حقیقی مرگ پرده برداشت. شاید تنها راه دست یافتن به پاسخ کامل این سوال، سفری حقیقی به جهان پس از مرگ باشد. حتی برای کسانی که از مرگ بازگشته اند تجربه پس از مرگ به خاطره ای دوردست، یک رویای عجیب یا تجربه ای دگرگون کننده بدل می شود که در مسیر روزمرگی زندگی بر زمین بسیار دور از دسترس و غیرواقعی می​نماید. این در حالی است که تمام تلاش پژوهشگران این رشته بر آن است که بتوانند سرانجام اثبات کنند تجربه پس از مرگ در ساحت دیگری از واقعیت رخ می دهد و هیچ عنصر توهم آمیزی در تجربه چنین حالتی دخالت ندارد.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...