داستانهایی از انسانهای گرگ نما

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

افسانه های متعددی وجود دارند که از موضوع پرورش انسان توسط حیوانات وحشی حکایت می کنند . در گذشته با احترام از این موضوع یاد میشد, مثلا اینکه " رومولوس " و " رموس " بنیانگذاران شهر رم در دوران کودکی از پستان یک ماده گرگ شیر خورده اند . ولی طی سده نوزدهم میلادی که انگار مسابقه ای بین دانشمندان و محققین برای بی اعتبار کردن احادیث و تواریخ قدیمی وجود داشته باشد, این قبیل گزارشها را داستانهائی دروغین که برای اطفال سرگرم کننده – ولی برای افراد بزرگسال بسیار جدی و مهم بود قلمداد میکردند . در اوایل قرن اخیر دانشمندان در حالیکه این موارد را از نظر علمی مطرود میدانستند, ولی هر روز گزارش موثق و مدارک معتبر از انسانهای بزرگ شده توسط حیوانات مواجه بودند . سرانجام در سال 1920 میلادی تاریخچه مستند و غیر قابل انکاری از کشف " انسانهای پرورش یافته توسط گرگ " واقع در منطقه "میدناپور " هندوستان در جراید سراسر جهان انتشار یافت و همه – بجز عده ای شکاک و خودسر را متقاعد کرد که عملا امکان پرورش کودکان توسط حیوانات وحشی وجود دارد . امروزه ما گزارش های متعددی در دست داریم که حاکی از پرورش بچه های انسان توسط گرگ یا خرسها و در مقیاس کمتر توسط پلنگ, و نوعی گوزن که به " انتلوپ " معروف است , وجود دارد

در تمامی موارد کودکان تحت سرپرستی بصورت کما بیش, خصلت ها , عادات , قابلیت ها و حتا پاره ای از خصوصیات جسمانی حیوانات مربوطه را کسب کرده اند . به زحمت میتوان نمونه ای از یک کودک را مثال زد که توسط حیوانات وحشی بزرگ شده باشد و در بازگشت به جامعه انسانی بتوانند کاملا با روش های بشری خوی بگیرند . تحقیقات نشان میدهد که این دسته از انسانها با محیط حیوانی خویش سازگاری بیشتری دارند و زندگی برایشان در بین حیوانات وحشی لذتبخش تر از جوامع انسانی است, نحوه یادگیری در این نوع از انسانها بمراتب کندتر از سایر افراد معمولی بوده و چندتائی از انها هم که قادر به ادای چند کلمه شده اند, بدون استثناء از انها برای ابراز ترجیحشان از خانه حیوانی خویش نسبت به خانه فعلی بشری استفاده کرده اند . من اگر بخواهم نام تمام انسانهائی که توسط حیوانات بزرگ شده را بیان کنم چندین مطلب کسل کننده خواهد شد . اما مشهورترین انها کسی است بنام "رامو " که توسط ماده گرگی بزرگ شده و در اجتماع انها زندگی کرده و جالب اینجاست که این اجتماع او را پذیرفته, او بصورت چهار دست و پا راه میرود و سرعت بسیاری دارد . برای او دریدن و پاره پاره کردن یک تفریح است, او از قوء بویائی بسیار قوی برخوردار است . او را هنگامیکه اسیر کردن مثل یک گرگ درنده زوزه می کشید و از گوشه های چشمانش اشک میریخت و با پنجه هایش بر میله های قفس میکشید . این گوشه ای از واقعیت "رامو " است که در روزنامه های ان زمان بچاپ رسید . در شهر " لانکای " هندوستان پسر بچه ای که مشهور به رامو پسر گرگ شده بود بدرود حیات گفت سرگذشت رسمی او از زمانی اغاز می شود که کارگران وی را در یک واگن قطار در یک روز صبح سال 1954 در حالیکه در گوشه ای کز کرده بود پیدا کردند او برهنه وکثیف بود و قادر به تکلم و نوشتن هم نبود و این مجموعه خصوصیات شامل حال گرگها هم می شود شاید بهمین خاطر بود که چنین قلمداد شد گرگها او را بزرگ کرده اند و بعد در اقدامی مدبرانه با این فکر که بهتر است در میان همنوعانش رشد کند او را در یک واگن قطار قرار دادند رامو از خوردن غذاهایی که در جلویش می گذاشتند امتناع میکرد و دانشمندان پی بردند که وقتی از او خواسته میشود تا حمام بگیرد به سختی مقاومت میکرد . رامو در برابر معالجاتی که توسط مقامات بیمارستانی برای بازگردان وی به انچه که تمدن خوانده میشود به مقاومت پرداخت و تا زمان مرگش هم این مقاومت ادامه داشت

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...