آیا حس ششم داریم !؟

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

حس کردن

قبل از اینکه به موضوع اصلی بپردازیم، باید یک تعریفی از حس کردن داشته باشیم. قابلیت حس کردن در انسان از حواس او ناشی می شود. مثلا حس بینایی این توانایی را به انسان می دهد که بتواند تصویری از یک رویداد را ببیند یا حس شنوایی باعث می شود تا انسان بتواند صدای یک رویداد را بشنود. این تصاویر و صداها دارای ویژگیهایی هستند. به عنوان مثال یکی از ویژگیهای تصویر رنگ آن است و یکی از ویژگیهای صدا زیر و بمی آن می باشد. انسان هنگام دیدن یک تصویر یا شنیدن یک صدا این ویژگی ها را تشخیص می دهد. یعنی از حواس خود برای تشخیص ویژگیهای یک رویداد استفاده می کند. این استفاده کردن از حواس، حس کردن است و حس کردن را می توان "تشخیص ویژگیهای هر رویداد یا پدیده ای" تعریف کرد. انسان پنج حس دارد که به آنها حواس پنجگانه گفته می شود و عبارتند از: بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی. در اینجا باید بین حس کردن و احساس کردن تفاوتی قائل شویم. حالتهایی روحی و روانی هستند که با توجه به برداشت ما از امور در ما پدیدار می شوند. وقتی فردی متوجه این حالت در روانش می شود، آن را توسط فعل احساس کردن بیان می کند. مثلا می گوید که احساس تنهایی می کند و این احساس کردن کاملا با حس کردن تفاوت دارد. پس تنهایی حس نیست بلکه یک حالت روحی و روانی است.

حس ششم

یک حسی است که حس ششم نامیده می شود. یعنی ما باید به حواس انسان حواس ششگانه بگوییم. اگر بخواهیم استفاده کردن از حس ششم را تعریف کنیم(مانند استفاده کردن از حس بینایی که دیدن یک تصویر می باشد)، باید بگوییم که استفاده کردن از حس ششم "باخبر شدن از وقایع آینده" است. معمولا این آینده اتفاقاتی هستند که وقوع آنها نزدیک است. این تعریف از مثالهای مختلفی انتزاع شده که در آنها فردی از اتفاقی که هنوز رخ نداده خبر می دهد و ادعای او بر این است که توسط حس ششم خود از آینده باخبر شده است. در اینجا اول باید به این سوال پاسخ داده شود که آیا این چیزی که حس ششم نامیده می شود، حس است یا نه؟! یعنی باخبر شدن می تواند حس کردن باشد؟ خبردار شدن، خود توسط حس کردن صورت می گیرد و خبردار شدن حس کردن نیست. خبردار شدن، دریافت وصف اتفاقی توسط حافظه است. انتقال خبر می تواند صوتی یا تصویری باشد و حس کردن آن عمل انتقال دهنده ما را باخبر می کند. مثلا وقتی خبری را از رادیو می شنوید، عمل گفتن خبر توسط مجری رادیو، عمل انتقال آن خبر است که به صورت صوتی می باشد و شما با حس کردن یا شنیدن صدای مجری رادیو، خبر را دریافت می کنید. بنابر این خبردار شدن با حس کردن تفاوت دارد و چیزی که حس ششم نامیده می شود، حس نیست. اما اگر حس ششم حس نباشد، پس چیست؟ [با این حال که من حس بودن چیزی به نام حس ششم را اشتباه می دانم، در ادامه این چیز را همان حس ششم می نامم.] در اینجا مسئله مهمی که پیش می آید این است که منظور از ((باخبر شدن از آینده "توسط" حس ششم)) چیست؟ اگر باخبر شدن از آینده توسط حس ششم صورت گیرد، حس ششم باید یک منبع خبر باشد. منظور از منبع خبر، دارنده خبر است. برای رسیدن به پاسخ این سوال ابتدا باید پاسخ دو سوال دیگر را به ترتیب مشخص کنیم که: 1- ((منبع خبر)) چیست؟ 2- خبری که گفته می شود منبع آن چیزی به نام حس ششم است، چگونه انتقال داده می شود؟

1- ((منبع خبر)) چیست؟

منبع خبر یا دارنده خبر، خبری را نزد خود دارد و می تواند آن را به نحوی انتقال دهد. منبع خبر بر دو نوع است که یکی منبع اصلی و دیگری منبع فرعی می باشد. منبع اصلی خبر، اتفاق مورد نظر را حس کرده و توصیف آن را انتقال می دهد اما منبع فرعی آن اتفاق را حس نکرده و فقط توصیف آن را به عنوان خبر دریافت کرده و آن توصیف را انتقال می دهد. به عنوان مثال: تصادفی در یک خیابان اتفاق افتاده و شخصی در آن خیابان حضور داشته و آن تصادف را از نزدیک دیده است. خبرنگار یک شبکه رادیویی طی مصاحبه با آن شخص، اطلاعاتی را از او دریافت کرده و آن اطلاعات در یکی از برنامه های آن شبکه رادیویی پخش می شود و شما آن خبر را از رادیو می شنوید. در اینجا برنامه رادیویی منبع فرعی خبر در مقابل شماست و منبع اصلی خبر همان شخصی است که اتفاق را از نزدیک حس کرده و منبع پیش روی برنامه رادیویی می باشد. اگر شما هم بروید این خبر را به دوستتان بگویید، منبع فرعی این خبر برای دوستتان هستید. بدیهی است که منبع خبر(چه اصلی و چه فرعی) یک موجود می باشد که دارای حواس است. زیرا حس کردن یک اتفاق یا دریافت خبر آن اتفاق نیازمند حواس است. این موجود، یا آن اتفاق را از نزدیک حس کرده و منبع اصلی است؛ یا وصف آن را به عنوان خبر از یک منبع دیگر دریافت کرده و یک منبع فرعی می باشد. پس نتیجه می شود که اگر چیزی به نام حس ششم یک منبع خبر معرفی شود، باید یک موجود دارای حواس باشد.

2- انتقال خبر چگونه است؟

شکل کامل سوال: خبری که گفته می شود منبع آن چیزی به نام حس ششم است، چگونه انتقال داده می شود؟ من با بررسی مثالهایی که تا به حال با آنها برخورد کرده ام، حالتهای دریافت خبر توسط حس ششم را دو مورد در نظر گرفتم؛ و بر این اساس که منبع خبر باید یک موجود دارای حواس باشد، به این نتیجه رسیدم که چیزی که حس ششم نامیده می شود، نه تنها حس نیست بلکه منبع خبر هم نیست و خبردار شدن توسط حس ششم صورت نمی گیرد. دلیل این نتیجه گیری را در طی توضیح این دو مورد بیان می کنم:

دریافت الهام: یکی از حالتهایی که به احتمال زیاد با آن برخورد کرده اید، این است که کسی مدعی می شود خبر اتفاقی را قبل از وقوع آن به صورت یک الهام دریافت کرده و داشتن حس ششم توانایی دریافت چنین الهامی را به او داده است. البته ممکن است خود او نگوید که یک الهام دریافت کرده اما من دریافت خبر را به شکلهای مختلف مدعا که در این حالت شنیدم، دریافت یک الهام می دانم که در ادامه دلیل این عقیده ام را توضیح می دهم. دریافت خبر در این حالت را می توان به دو شکل در نظر گرفت. یکی به این شکل که تصویر یک اتفاق و در صورت لزوم به همراه صدا، در ذهن آن شخص متصور شود که چیزی شبیه به خواب دیدن است؛ یا توصیف آن اتفاق به صورت گفتاری در ذهن آن شخص به صدا در آید. چنین باخبر شدنی ممکن نیست مگر اینکه موجودی خاص(نسبت به انسان) که از آینده خبر دارد، خبر یا وصف اتفاقی را به این دو شکل به شخصی انتقال دهد. این "انتقال از یک موجود خاص" الهام محسوب می شود. البته وجود چنین الهاماتی خود یک سوال بزرگ است و این سوال بحث جداگانه ای را می طلبد. اما با فرض وجود چنین الهاماتی، در اینجا چیزی که حس ششم نامیده می شود منبع خبر نیست. در اینجا منبع خبر آن موجودی است که خبر از آینده را به شخصی انتقال داده و حس ششم فقط یک لقب است. فردی حس ششم(لقب حس ششم) دارد که می تواند این الهامات را دریافت کند و آن موجود به دلیل دارا بودن آن شخص از این لقب، او را دریافت کننده الهامات خود قرار داده است.

حدس زدن: این حالت از حالت قبلی بسیار مهمتر و رایج تر است که شخصی وقوع اتفاقی را حدس می زند و گمان می کند داشتن حس ششم، توانایی حدس زدن را به او داده است. مثلا فردی می گوید احساس می کنم که قرار است فلان اتفاق رخ بدهد. این طرز بیان آن فرد نشان می دهد که او با تردید و احتمال از آینده خبر می دهد و خبر دادن از آینده با تردید و احتمال، همان حدس زدن است. فرد بر اساس تجربیات خود و با توجه به شرایط و جزئیات آن، وقوع اتفاقی را حدس می زند. هر چقدر تجربیات مربوط به آن اتفاق مورد حدس قرار گرفته، در فرد بیشتر باشد و توجه او به شرایط موجود جزئی بینانه تر باشد، احتمال درست بودن حدس او بالاتر می رود. در اینجا چیزی که باعث می شود احتمال درست بودن حدس بالا برود حس ششم نیست. میزان تجربیات و دقت، توجه، جزئی بینی و به طور کلی هوش، عواملی هستند که احتمال درست بودن حدس به آنها بستگی دارد؛ و ما هنگام حدس زدن از حسی جدید که حس ششم باشد استفاده نمی کنیم. در اینجا نکته ای بسیار مهم نهفته است. کاملا واضح و مشخص است که حدس زدن، باخبر شدن نیست. اما من این حالت را به این دلیل جزو حالتهای باخبر شدن از آینده توسط ششم به حساب آوردم که در مواقعی وقتی حدس شخصی درست از آب در می آید، می گوید که توسط حس ششم خود از این اتفاق باخبر شده است. اما قبل از وقوع اتفاق، او از آینده خبر نداشته و فقط به حدس زدن مشغول بوده است.

اضافی: عقیده من درباره چگونگی باخبر شدن از آینده

این قسمت را به این خاطر که اساس نوشته های من در متن بالا است به عنوان قسمت اضافی می نویسم تا به فهم مطلب بالا کمک کند. ضمن اینکه عقیده ام را درباره چگونگی باخبر شدن از آینده روشن می سازم.

یک موجود طبق تعریف ما از منبع خبر، به دو شکل می تواند از آینده خبر داشته باشد که همان اصلی و فرعی است. اگر منبع فرعی باشد، بدون شک موجود دیگری که ممکن است منبع فرعی یا اصلی باشد، او را به نحوی از آینده باخبر کرده است که روشهای مختلفی برای اینگونه انتقال خبر می توان مثال زد. اما سوال مهم این است که یک موجود چگونه می تواند منبع اصلی خبر از آینده باشد؟! پاسخ من به این سوال این است که: یک موجود در صورتی می تواند منبع اصلی خبر از آینده باشد که بتواند در زمان سفر کند. مثلا در سال 2009 موجودی از اتفاقی در مکان و زمانی مشخص در سال 2015 خبر می دهد و در آن مکان مشخص و زمان مشخص در سال 2015، آن اتفاق به وقوع می پیوندد و درست بودن خبر پیش از وقوع آن موجود ثابت می شود. اگر آن موجود منبع اصلی خبر باشد، باید در زمان مشخص از سال 2015 در مکان حادثه حضور داشته و آن اتفاق را از نزدیک حس کرده باشد. پس از آن در زمان به عقب بازگشته و در سال 2009 خبر اتفاق را بدهد تا منبع اصلی خبر آن اتفاق باشد. مشروط به آنکه در هنگام سفر در زمان و بازگشت به سال 2009 هر چه از آن اتفاق حس کرده در حافظه او باقی بماند. داشتن خبر از آینده به عنوان منبع اصلی، به غیر از این حالت ممکن نیست. اگر موجودی از آینده خبر درست بدهد و منبع اصلی نباشد، بدون شک باید از موجود دیگری خبر گرفته باشد. من این را ممکن نمی دانم که موجودی نتواند در زمان سفر کند و با موجود دیگری که از آینده خبر دارد ارتباط برقرار نکند و قدرت باخبر شدن از آینده را داشته باشد.

حس کردن

قبل از اینکه به موضوع اصلی بپردازیم، باید یک تعریفی از حس کردن داشته باشیم. قابلیت حس کردن در انسان از حواس او ناشی می شود. مثلا حس بینایی این توانایی را به انسان می دهد که بتواند تصویری از یک رویداد را ببیند یا حس شنوایی باعث می شود تا انسان بتواند صدای یک رویداد را بشنود. این تصاویر و صداها دارای ویژگیهایی هستند. به عنوان مثال یکی از ویژگیهای تصویر رنگ آن است و یکی از ویژگیهای صدا زیر و بمی آن می باشد. انسان هنگام دیدن یک تصویر یا شنیدن یک صدا این ویژگی ها را تشخیص می دهد. یعنی از حواس خود برای تشخیص ویژگیهای یک رویداد استفاده می کند. این استفاده کردن از حواس، حس کردن است و حس کردن را می توان "تشخیص ویژگیهای هر رویداد یا پدیده ای" تعریف کرد. انسان پنج حس دارد که به آنها حواس پنجگانه گفته می شود و عبارتند از: بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی. در اینجا باید بین حس کردن و احساس کردن تفاوتی قائل شویم. حالتهایی روحی و روانی هستند که با توجه به برداشت ما از امور در ما پدیدار می شوند. وقتی فردی متوجه این حالت در روانش می شود، آن را توسط فعل احساس کردن بیان می کند. مثلا می گوید که احساس تنهایی می کند و این احساس کردن کاملا با حس کردن تفاوت دارد. پس تنهایی حس نیست بلکه یک حالت روحی و روانی است.

حس ششم

یک حسی است که حس ششم نامیده می شود. یعنی ما باید به حواس انسان حواس ششگانه بگوییم. اگر بخواهیم استفاده کردن از حس ششم را تعریف کنیم(مانند استفاده کردن از حس بینایی که دیدن یک تصویر می باشد)، باید بگوییم که استفاده کردن از حس ششم "باخبر شدن از وقایع آینده" است. معمولا این آینده اتفاقاتی هستند که وقوع آنها نزدیک است. این تعریف از مثالهای مختلفی انتزاع شده که در آنها فردی از اتفاقی که هنوز رخ نداده خبر می دهد و ادعای او بر این است که توسط حس ششم خود از آینده باخبر شده است. در اینجا اول باید به این سوال پاسخ داده شود که آیا این چیزی که حس ششم نامیده می شود، حس است یا نه؟! یعنی باخبر شدن می تواند حس کردن باشد؟ خبردار شدن، خود توسط حس کردن صورت می گیرد و خبردار شدن حس کردن نیست. خبردار شدن، دریافت وصف اتفاقی توسط حافظه است. انتقال خبر می تواند صوتی یا تصویری باشد و حس کردن آن عمل انتقال دهنده ما را باخبر می کند. مثلا وقتی خبری را از رادیو می شنوید، عمل گفتن خبر توسط مجری رادیو، عمل انتقال آن خبر است که به صورت صوتی می باشد و شما با حس کردن یا شنیدن صدای مجری رادیو، خبر را دریافت می کنید. بنابر این خبردار شدن با حس کردن تفاوت دارد و چیزی که حس ششم نامیده می شود، حس نیست. اما اگر حس ششم حس نباشد، پس چیست؟ [با این حال که من حس بودن چیزی به نام حس ششم را اشتباه می دانم، در ادامه این چیز را همان حس ششم می نامم.] در اینجا مسئله مهمی که پیش می آید این است که منظور از ((باخبر شدن از آینده "توسط" حس ششم)) چیست؟ اگر باخبر شدن از آینده توسط حس ششم صورت گیرد، حس ششم باید یک منبع خبر باشد. منظور از منبع خبر، دارنده خبر است. برای رسیدن به پاسخ این سوال ابتدا باید پاسخ دو سوال دیگر را به ترتیب مشخص کنیم که: 1- ((منبع خبر)) چیست؟ 2- خبری که گفته می شود منبع آن چیزی به نام حس ششم است، چگونه انتقال داده می شود؟

1- ((منبع خبر)) چیست؟

منبع خبر یا دارنده خبر، خبری را نزد خود دارد و می تواند آن را به نحوی انتقال دهد. منبع خبر بر دو نوع است که یکی منبع اصلی و دیگری منبع فرعی می باشد. منبع اصلی خبر، اتفاق مورد نظر را حس کرده و توصیف آن را انتقال می دهد اما منبع فرعی آن اتفاق را حس نکرده و فقط توصیف آن را به عنوان خبر دریافت کرده و آن توصیف را انتقال می دهد. به عنوان مثال: تصادفی در یک خیابان اتفاق افتاده و شخصی در آن خیابان حضور داشته و آن تصادف را از نزدیک دیده است. خبرنگار یک شبکه رادیویی طی مصاحبه با آن شخص، اطلاعاتی را از او دریافت کرده و آن اطلاعات در یکی از برنامه های آن شبکه رادیویی پخش می شود و شما آن خبر را از رادیو می شنوید. در اینجا برنامه رادیویی منبع فرعی خبر در مقابل شماست و منبع اصلی خبر همان شخصی است که اتفاق را از نزدیک حس کرده و منبع پیش روی برنامه رادیویی می باشد. اگر شما هم بروید این خبر را به دوستتان بگویید، منبع فرعی این خبر برای دوستتان هستید. بدیهی است که منبع خبر(چه اصلی و چه فرعی) یک موجود می باشد که دارای حواس است. زیرا حس کردن یک اتفاق یا دریافت خبر آن اتفاق نیازمند حواس است. این موجود، یا آن اتفاق را از نزدیک حس کرده و منبع اصلی است؛ یا وصف آن را به عنوان خبر از یک منبع دیگر دریافت کرده و یک منبع فرعی می باشد. پس نتیجه می شود که اگر چیزی به نام حس ششم یک منبع خبر معرفی شود، باید یک موجود دارای حواس باشد.

2- انتقال خبر چگونه است؟

شکل کامل سوال: خبری که گفته می شود منبع آن چیزی به نام حس ششم است، چگونه انتقال داده می شود؟ من با بررسی مثالهایی که تا به حال با آنها برخورد کرده ام، حالتهای دریافت خبر توسط حس ششم را دو مورد در نظر گرفتم؛ و بر این اساس که منبع خبر باید یک موجود دارای حواس باشد، به این نتیجه رسیدم که چیزی که حس ششم نامیده می شود، نه تنها حس نیست بلکه منبع خبر هم نیست و خبردار شدن توسط حس ششم صورت نمی گیرد. دلیل این نتیجه گیری را در طی توضیح این دو مورد بیان می کنم:

دریافت الهام: یکی از حالتهایی که به احتمال زیاد با آن برخورد کرده اید، این است که کسی مدعی می شود خبر اتفاقی را قبل از وقوع آن به صورت یک الهام دریافت کرده و داشتن حس ششم توانایی دریافت چنین الهامی را به او داده است. البته ممکن است خود او نگوید که یک الهام دریافت کرده اما من دریافت خبر را به شکلهای مختلف مدعا که در این حالت شنیدم، دریافت یک الهام می دانم که در ادامه دلیل این عقیده ام را توضیح می دهم. دریافت خبر در این حالت را می توان به دو شکل در نظر گرفت. یکی به این شکل که تصویر یک اتفاق و در صورت لزوم به همراه صدا، در ذهن آن شخص متصور شود که چیزی شبیه به خواب دیدن است؛ یا توصیف آن اتفاق به صورت گفتاری در ذهن آن شخص به صدا در آید. چنین باخبر شدنی ممکن نیست مگر اینکه موجودی خاص(نسبت به انسان) که از آینده خبر دارد، خبر یا وصف اتفاقی را به این دو شکل به شخصی انتقال دهد. این "انتقال از یک موجود خاص" الهام محسوب می شود. البته وجود چنین الهاماتی خود یک سوال بزرگ است و این سوال بحث جداگانه ای را می طلبد. اما با فرض وجود چنین الهاماتی، در اینجا چیزی که حس ششم نامیده می شود منبع خبر نیست. در اینجا منبع خبر آن موجودی است که خبر از آینده را به شخصی انتقال داده و حس ششم فقط یک لقب است. فردی حس ششم(لقب حس ششم) دارد که می تواند این الهامات را دریافت کند و آن موجود به دلیل دارا بودن آن شخص از این لقب، او را دریافت کننده الهامات خود قرار داده است.

حدس زدن: این حالت از حالت قبلی بسیار مهمتر و رایج تر است که شخصی وقوع اتفاقی را حدس می زند و گمان می کند داشتن حس ششم، توانایی حدس زدن را به او داده است. مثلا فردی می گوید احساس می کنم که قرار است فلان اتفاق رخ بدهد. این طرز بیان آن فرد نشان می دهد که او با تردید و احتمال از آینده خبر می دهد و خبر دادن از آینده با تردید و احتمال، همان حدس زدن است. فرد بر اساس تجربیات خود و با توجه به شرایط و جزئیات آن، وقوع اتفاقی را حدس می زند. هر چقدر تجربیات مربوط به آن اتفاق مورد حدس قرار گرفته، در فرد بیشتر باشد و توجه او به شرایط موجود جزئی بینانه تر باشد، احتمال درست بودن حدس او بالاتر می رود. در اینجا چیزی که باعث می شود احتمال درست بودن حدس بالا برود حس ششم نیست. میزان تجربیات و دقت، توجه، جزئی بینی و به طور کلی هوش، عواملی هستند که احتمال درست بودن حدس به آنها بستگی دارد؛ و ما هنگام حدس زدن از حسی جدید که حس ششم باشد استفاده نمی کنیم. در اینجا نکته ای بسیار مهم نهفته است. کاملا واضح و مشخص است که حدس زدن، باخبر شدن نیست. اما من این حالت را به این دلیل جزو حالتهای باخبر شدن از آینده توسط ششم به حساب آوردم که در مواقعی وقتی حدس شخصی درست از آب در می آید، می گوید که توسط حس ششم خود از این اتفاق باخبر شده است. اما قبل از وقوع اتفاق، او از آینده خبر نداشته و فقط به حدس زدن مشغول بوده است.

اضافی: عقیده من درباره چگونگی باخبر شدن از آینده

این قسمت را به این خاطر که اساس نوشته های من در متن بالا است به عنوان قسمت اضافی می نویسم تا به فهم مطلب بالا کمک کند. ضمن اینکه عقیده ام را درباره چگونگی باخبر شدن از آینده روشن می سازم.

یک موجود طبق تعریف ما از منبع خبر، به دو شکل می تواند از آینده خبر داشته باشد که همان اصلی و فرعی است. اگر منبع فرعی باشد، بدون شک موجود دیگری که ممکن است منبع فرعی یا اصلی باشد، او را به نحوی از آینده باخبر کرده است که روشهای مختلفی برای اینگونه انتقال خبر می توان مثال زد. اما سوال مهم این است که یک موجود چگونه می تواند منبع اصلی خبر از آینده باشد؟! پاسخ من به این سوال این است که: یک موجود در صورتی می تواند منبع اصلی خبر از آینده باشد که بتواند در زمان سفر کند. مثلا در سال 2009 موجودی از اتفاقی در مکان و زمانی مشخص در سال 2015 خبر می دهد و در آن مکان مشخص و زمان مشخص در سال 2015، آن اتفاق به وقوع می پیوندد و درست بودن خبر پیش از وقوع آن موجود ثابت می شود. اگر آن موجود منبع اصلی خبر باشد، باید در زمان مشخص از سال 2015 در مکان حادثه حضور داشته و آن اتفاق را از نزدیک حس کرده باشد. پس از آن در زمان به عقب بازگشته و در سال 2009 خبر اتفاق را بدهد تا منبع اصلی خبر آن اتفاق باشد. مشروط به آنکه در هنگام سفر در زمان و بازگشت به سال 2009 هر چه از آن اتفاق حس کرده در حافظه او باقی بماند. داشتن خبر از آینده به عنوان منبع اصلی، به غیر از این حالت ممکن نیست. اگر موجودی از آینده خبر درست بدهد و منبع اصلی نباشد، بدون شک باید از موجود دیگری خبر گرفته باشد. من این را ممکن نمی دانم که موجودی نتواند در زمان سفر کند و با موجود دیگری که از آینده خبر دارد ارتباط برقرار نکند و قدرت باخبر شدن از آینده را داشته باشد.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...