عالم‌ برزخ‌ از زبان‌ امیر مؤمنان‌

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

امیر مؤمنان‌ فرمود: فرزند آدم‌ وقتیکه‌ به‌ آخرین‌ روز دنیا و اولین‌ روزآخرت‌ می‌رسد، مال‌ و فرزندان‌ و اعمالش‌ در نظر اومجسم‌ می‌شود!

نخست‌ متوجه‌ اموال‌ خود می‌شود و به‌ او می‌گوید: بخدا سوگند! من ‌برای‌ جمع‌آوری‌ و حفظ‌ تو، بسیار حریص‌ بودم‌ و زیاد بخل‌ ورزیدم‌! حال‌ چه‌ کمکی‌ می‌توانی‌ به‌ من‌ بکنی‌؟ ثروتش‌ به‌ او می‌گوید: فقط‌ می‌توانی ‌کفن‌ خود ر ا از من‌ برداری‌!

او متوجه‌ فرزندان‌ خود می‌شود و به‌ آنها می‌گوید: بخدا سوگند من‌ شما را خیلی‌ دوست‌ داشتم‌ و همواره‌ از شما حمایت‌ می‌‌کردم‌! چه‌ خدمتی‌ می‌توانید - در این‌ روز بیچارگیم ‌- به من‌ بکنید؟ می‌گویند: هیچ‌! - غیر از اینکه‌ - تو را در قبرت‌ دفن‌ کنیم‌! سپس‌ متوجه‌ عمل‌ - عمل‌ صالح ‌- خود می‌شود و می‌گوید: بخدا سوگند! من‌ در باره‌ تو بی‌‌رغبت‌ بودم‌ و تو بر من‌ گران‌ بودی‌! تو امروز چه‌ کمکی‌ به‌ من‌ می‌کنی‌؟ می‌گوید: من‌ در قبر و قیامت‌، مونس‌ توام‌! تا آنکه‌ من‌ و تو را بر پروردگارت‌ عرضه‌ بدارند!

آنگاه‌ امام‌ فرمود: اگر آدمی‌ در دنیا ولی‌ خدا باشد، عملش‌ بصورت‌ خوشبوترین‌ و زیباترین‌ و خوش‌لباسترین‌ مرد، نزدش‌ می‌آید و به‌ او می‌گوید: تو را به‌ روحی‌ از خدا و ریحانی‌ و بهشت‌ پر نعمتی‌ بشارت می‌‌دهم‌ که‌ چه‌ خوش‌ آمدنی‌ کردی‌! او می‌ پرسد: تو کیستی‌؟ جواب‌ می‌دهد: من‌ عمل‌ صالح‌ توام‌ که‌ از دنیا به‌ آخرت‌، کوچ‌ کرده‌ ام‌!

آدمی‌ در آن روز، غسال‌ خود را می‌‌شناسد و با کسانی که‌ جنازه‌اش‌ را بر می‌‌دارند، سخن‌ می‌گوید و سوگندشان‌ می‌دهد که‌ عجله ‌کنند! همینکه‌ داخل‌ قبر شد، دو فرشته‌ نزدش‌ می‌‌آیند که‌ همان‌ دو فتان ‌قبرند! موی‌ بدنشان‌ آنقدر بلند است‌ که‌ برروی‌ زمین‌ کشیده‌ می‌شود وبا نیشهای‌ خود، زمین‌ را می‌شکافند! صدایی‌ چون‌ رعد و قاصف‌ دارند. چشمانی‌ چون‌ برق‌ خاطف‌ وبرقی‌ که‌ چشم‌ را می‌زند! آنها از او می‌پرسند: خدایت‌ کیست‌؟ پیرو کدام‌ پیامبری‌؟ چه‌ دینی‌ داری‌؟

امام‌ فرمود: اگر آدمی‌ در دنیا ولی‌ خدا باشد، عملش‌ بصورت‌ خوشبوترین‌ وزیباترین‌ وخوش‌ لباسترین‌ مرد، نزدش‌ می‌آید وبه‌ او می‌گوید: تورا به‌ روحی‌ از خدا وریحانی‌ وبهشت‌ پر نعمتی‌ بشارت می‌دهم‌ که‌ چه‌ خوش‌ آمدنی‌ کردی‌! او می‌ پرسد: تو کیستی‌؟ جواب‌ می‌دهد: من‌ عمل‌ صالح‌ توام‌ که‌ از دنیا به‌ آخرت‌، کوچ‌ کرده‌‌ام‌!

او جواب‌ می‌‌دهد: خدایم‌، اللّه‌ است‌! پیامبرم‌، محمّد و دینم‌ اسلام‌است‌! آنها می‌گویند: چون‌ در سخن‌ حق‌، پایدار مانده‌ای‌، خدایت‌ بر آنچه ‌دوست‌ می‌داری‌ و خشنودی‌، ثابت‌ بدارد!... در این‌ موقع‌، قبر او را تا آنجا که‌ چشمش‌ کار می‌‌کند، گشاده‌ می‌کنند و دری‌ از بهشت‌ بررویش‌ می‌گشایند و به‌ وی‌ می‌گویند: با دیده ‌روشن‌ و با خرسندی‌ خاطر بخواب، آنطور که‌ جوان‌ نورس‌ و آسوده‌ خاطر می‌خوابد!

ولی‌ اگر دشمن‌ پروردگارش ‌باشد، فرشته‌اش‌ بصورت‌ زشت‌ ترین‌ صورت‌ و لباس‌ و بدترین‌ چیز، نزدش‌ می‌آید و به‌ وی‌ می‌گوید: بشارت‌ باد تو را به‌ ضیافتی‌ از حمیم‌ دوزخ‌! و جایگاهی‌ از آتش‌!

او نیز غسّال‌ خود را می‌شناسد و تشییع‌ کنندگان‌ را قسم‌ می‌دهد که‌: مرا بطرف‌ قبر مبر! و چون‌ او را داخل‌ قبرش‌ کنند، دو فرشته‌ سؤال‌ کننده ‌نزد او می‌ آیند و کفن‌ او را از بدنش ‌کنار زده‌، می‌پرسند: خدا و پیامبرت ‌کیست‌؟ چه‌ دینی‌ داری‌؟

او می‌گوید: نمی‌دانم‌! می‌گویند: هرگز ندانی‌ و هدایت‌ نشوی‌! سپس ‌او را با گرز، آنچنان‌ می‌زنند که‌ تمام‌ جنبنده‌هائی که‌ خدا آفریده‌، به‌ غیر ازانس‌ و جن‌، از آن‌ ضربت‌ تکان‌ می‌خورند! آنگاه‌ دری‌ از جهنم‌ برویش‌ باز نموده‌، به‌ او می‌گویند: با بدترین‌ حال‌، بخواب‌! آنگاه‌ قبرش‌، آنقدر تنگ‌ می‌شود که‌ بر اندامش‌ می‌چسبد، آنطور که‌ نوک‌ نیزه‌ به‌ غلافش‌ می‌چسبد، بطوریکه‌ مغز سرش‌ از بین‌ ناخن‌ و گوشتش‌، بیرون‌ می‌آید! خداوند مار و عقرب‌ زمین‌ و حشرات‌ را بر او مسلط‌ می‌‌کند تا نیشش‌ بزنند و او بدین‌ حال‌ خواهد بود تا خداوند او را از قبرش‌ محشور کند!

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...