دیدگاه شیعی

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

برخی نویسندگان عالم مثال را با عالم مُثُل اشتباه گرفته‌اند و در حقیقت از لغتی با شباهت بسیار زیاد بطور اشتباه استفاده کرده‌اند.

مرتبه عالم مثال در بین سایر عوالم کجاست؟ و آیا حقیقت مادی دارد؟

پرسش: موقعیت عالم مثال در بین سایر عوالم کجاست؟ آیا مثل این دنیا حقیقت مادی دارد؟ اینکه ادعیه قضا و قدر را بر می‌گردانند در خصوص عالم یاد شده چگونه قابل توجیه است؟

پاسخ اجمالی: عالم مثال حد فاصل میان دنیا و آخرت است، در واقع این عالم هم مراتبی از عوالم ممکن است که مرتبه آن بعد از دنیا و قبل از آخرت و قیامت است. این عالم مادی نیست ولی برخی از خصوصیات ماده را دارد، از جمله شکل و وضع و بُعد و...

در واقع این عالم با عالم برزخ یکی است که فلاسفه از آن تعبیر به عالم مثال کرده‌اند، زیرا حد فاصل بین عالم ماده و عالم مجردات می‌باشد.

اینکه قضا و قدر را به عالم مثال برمی‌گردانند به این جهت است که از لحاظ مرتبه عالم مثال بالاتر از عالم طبیعت و حس قرار دارد و می‌دانیم که قوس نزول از عالم بالا به پایین می‌آید.

پاسخ تفصیلی: طبق نظر حکما از یک لحاظ سلسله وجود، مشککه محسوب می‌شود؛ به این معنا که همه در وجود، یکسان هستند ولی شدت و ضعف آنها در بهره وجودی باعث اختلاف در مرتبه آنها شده است و هر چه وجود، اقوی و وسیع‌تر باشد مرتبه آن در سلسله وجود مقدم‌تر است.

عوالم ممکنات (یعنی ما سوی الله) و به عبارتی عوالم کلی دارای سه مرتبه از وجوداند:

این ترتب وجودی، ترتب در علیت است؛ یعنی عالم عقل علت به وجود آمدن عالم مثال است و عالم مثال علت به وجود آمدن عالم ماده. بر این اساس هر مرتبه از وجود که علت برای دیگری است تمام کمالات معلول خود را دارد، در این صورت عالم مثال که علت عالم ماده معرفی شده یک نظام مثالی است که تمام آثار نظام مادی را در خود جای داده، با این تفاوت که اشرف و اعلی از نظام مادی است و محدودیات ماده را ندارد.

به هر حال از دیدگاه فلسفی جایگاه عالم مثال ما بین عالم طبیعت و عالم عقل می‌باشد.

آشنایی ما با عالم مثال در مباحث روایی و کلامی از طریق اصطلاح «برزخ» و عالم پس از مرگ سهل تر می‌باشد؛ زیرا برزخ همان عالم مثال است.

خود واژه برزخ در قرآن، اصطلاحی برای عالم پس از مرگ است که مردم در آن به سر می‌برند تا قیامت برسد، این آن معنایی است که سیاق آیه 100 سوره مبارکه مومنون (وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلىَ‏ یَوْمِ یُبْعَثُون؛ و در برابر آنها عالم برزخ است تا روزى که برانگیخته شوند) و آیاتی دیگر و روایات بسیار از طرق شیعه از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) و نیز از طرف اهل سنت بر آن دلالت دارد. [2]

عالم مثال یا برزخ را، عالم خیال منفصل نیز نامیده‌اند [3]؛ خیال یعنى عالمى که در آنجا صورت محض است و مادّه‌ای در آن جا نیست، گرچه صورى که در آنجا موجود است به مراتب از موجوداتى که در عالم مادّه است قویتر و عظیم‌تر، حرکتش سریعتر، حزن و اندوه و یا مسرّت و لذّتش افزون‌تر است، چون مادّه حاجب و مانع از فراوانىِ این خصوصیّات است، و عالم برزخ چون از مادّه جداست، لذا این معانى در آنجا بسیار بیشتر از عالم ماده حضور دارد.

وجه تسمیه این عالم به خیال منفصل این است که چون عالم خیال، متّصل به قواى متخیّله انسان است و چون با بدن خاکى او همجوار و قرین است خیال متصل نام می‌گیرد، خیال منفصل همان قوای متخیله است اما در وقتی که از بدن مفارقت نموده و به عالم صورت محض پیوسته است. بنابراین تمام موجودات عالم برزخ را «خیال منفصل» گویند. باید دانست که عالم خیال، یک عالم بسیار وسیعى است، نه اینکه آن را به معنای مصطلح فارسی، یعنی امر توهّمى و موهومى بپنداریم. این اشتباهى است که در لغت ما وارد شده است و لذا بعضى از اهل ظاهر که چنین جملاتى را مانند عالم خیال، از حکماى أعلام دیده‏اند، تصوّر نموده‏اند که آنها عالم برزخ را که همان مثال است قبول ندارند و قائل به یک عالم توهّمى و تصوّرى هستند، و براى آن حقیقت و واقعیّتى قائل نیستند در حالی که چنین نسیتی به آنان درست نیست.

همچنین گاه عالم مثال را «مثال اعظم» و صورت‌های مثالی جزئی در نفس را «مثال اصغر » نامیده‌اند.

در مورد حقیقت عالم مثال باید گفت که طبق نظر حکما این عالم نه مجرد محض است و نه مادی صرف، بلکه متوسط میان آن دو است. یعنی از ماده و تغیّر و حرکت (حرکت به معنای سیر از قوه به فعل که در فلسفه ملاصدرا مطرح شده نه حرکت به معنای عرفی) منزّه است، ولی با برخی از آثار ماده مانند شکل، وضع و بُعد و نظایر آنها همراه است.

دلایل نقلی و عقلی مختلفی برای وجودِ چنین جهانى که گاهى از آن به (عالم قبر) و یا (عالم ارواح) تعبیر مى‏شود وجو دارد. همچنان که قبلاً اشاره کردیم آیات متعددى در قرآن مجید داریم که بعضى ظهور، و بعضى صراحت در این معنى دارند. آیه مورد بحث (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ ) ظاهر در وجود چنین عالمى است. یعنی وقتی رابطه روح از بدن قطع می‌شود قبل از آنکه روح به عالم قیامت برود در جایی ما بین دنیا و آخرت می‌ماند که به آن برزخ گفته می‌شود.

و از نظر روایات: در کتب معروف شیعه و اهل تسنن، روایات فراوانى است که با تعبیرات مختلف از جهان برزخ و عالم قبر و ارواح و خلاصه جهانى که میان این عالم و عالم آخرت قرار دارد سخن مى‏گوید [7].

بنابر این: در اصل وجود عالم برزخ یا همان عالم مثال بحثی نیست و مهم آن است که بدانیم: زندگى برزخى چگونه است؟ تصویرهاى مختلفى در این مورد ذکر شده است که روشن‏ترین و صحیح ترین آنها آن است که روح انسان بعد از پایان زندگى این جهان در اجساد لطیفى قرار مى‏گیرد که از بسیارى از عوارض این ماده کثیف برکنار است. و چون از هر نظر شبیه این جسم است لذا به آن (قالب مثالى) مى‏گویند که نه به کلى مجرد است، و نه مادى محض. بلکه داراى یک نوع (تجرد برزخى) است.

اینکه گاهی مباحث مربوط به قضا و قدر را به حقایقی در مورد عالم مثال برمی‌گردانند به این جهت است که از لحاظ مرتبه عالم مثال بالاتر از عالم طبیعت و حس قرار دارد و می‌دانیم که در قوس نزول امر الاهی از عالم بالا به پایین می‌آید و به اصطلاح فلسفی از عالم عقل به عالم مثال و بعد به عالم ماده جریان دارد.

نکته قابل تذکر این است که عالم مثال یا عالم خیال منفصل، با عالم دنیا از طریق اعمال و افکار و نیات انسان در ارتباط بوده و رابطه‌ای دو طرفه بین این دو برقرار است. شاید بتوان این عالم را در نظام قضاو قدر که کل مراتب عالم را در بر گرفته است منطبق بر لوح محو اثبات دانست که تقدیرات در آن موقوف به شرایط بوده و دعا و توبه و... در آن تاثیر گذار است. همچنانکه عالم رویا که ارتباط تنگاتنگی با عالم مثال دارد متاثر از اعمال خوب و بد انسان است ولی امر قطعی و قضای محتوم مربوط به عوالم مجرد محض و به اصطلاح عالم امر الاهی است.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...