گنبد زرد رنگ

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

آیا می دانید که این گنبد زرد رنگ هیچ ربطی به مسجد الاقصی ندارد؟

بر خلاف تبلیغات رایج، عکسی که مشاهده می کنید متلعق است به مسجدی در نزدیکی مسجدالاقصی که "قبه الصخره" نام دارد و هیچ ربطی به مسجدالاقصی که قبله اول مسلمین جهان است ندارد

و اما اینکه چرا باید ما فرق این دو را ندانیم . اکثریت مسلمین همین اشتباه را می کنند . باید توسط مقامات اطلاع رسانی صحیح این مسئله برای مردم جا بیفتد که بدانند قبله ی اولشان کجا بودهاست . متاسفانه در طول چند ال اخیر هر طرح و پوستری بوده، ر نقاشی بوده . هر سکه و اسکناسی بوده همگی به اسم مسجدالاقصی ولی با تصویر قبة الصخره بر ما عرضه کرده اند . البته قبة الصخره نیز برای مسلمانان مهم است ولی حکمش فقط در حد یک مسجد است ! ولی مسجدالاقصی از قداست خاصی برخوردار است که هیچ نقطه از جهان آن قداست را دارا نیست .

خداوند در قرآن کریم در سوره ی اسراء آیه ی اول می فرماید :

سبحان الذی اسرا بعبده لیلا من المسجدالحرام الی المسجدالاقصی الذی بارکنا حوله ....

توجه کردید ؟ خداوند در مورد مسجدالاحرام نفرمود بارکناحوله ولی در رابطه با مسجدالاقصی گفت . یعنی آنجا را (و پیرامونش را) متبرک قرار دادیم .

صهیونیسم دارد "اقصی" را خراب می‌کند تا "هیکل" خود را بنا کند و ما به خوشگلی "صخره" دل خوش کرده‌ایم. هرچند "تلویزیون" ما هم مثل همیشه م دچار "صهیونیزم زدگی" شده باشد!!!

چند روز دیگر چشم باز می کنیم و می بینیم که مسجدی به نام الاقصی دیگر وجود ندارد و آن طور که از ظواهر امر پیداست، احتمالاً آن روز هم سران کشورهای اسلامی - عربی دوباره این جنایت را محکوم می کند! و سازمان کنفرانس اسلامی جلسه ای اضطراری! تشکیل می دهد و در پایان جلسه بیانیه ای با این مضمون که "چه کار بدی انجام داده اند صهیونیستها! " صادر می شود و حماس و جهاد اسلامی برای چند روز از درگیری داخلی دست می کشند و شروع می کنند به خط نشان کشیدن برای اسرائیل و شاید یکی دو انفجار و بعد روز از نو روزی از نو و سازمان تبلیغات هم، عکسی از گنبد طلایی قبه الاصخره چاپ می کند و زیر آن می نویسد:"تخریب مسجد الاقصی را محکوم می کنیم!" و بانک مرکزی ما هم شاید در آن روز متوجه فرق مسجد الاقصی با قبه الاصخره بشود!!

تاریخچه مسجدالاقصی

سه دین آسمانی در این محل تلاقی کرده‌اند و اینجا تبدیل به مکانی شده است که از قرن‌ها پیش خبرسازترین مناطق دنیاست. «گودوآدوبویون» (1) بعد از تصرف قدس در گزارش خطاب به پاپ نوشت: «اگر می‌خواهید بدانید با دشمنانی که در اورشلیم به دست ما افتادند چه معامله‌ای شد همین قدر بدانید که کسان ما در رواق سلیمان و معبد، در لجه‌ای از خون مسلمانان می‌تاختند و خون تا زانوی مرکب‌ها می‌رسید.»(2) زمین سنگی مسجد مانع فرو رفتن خون کشته‌ها می‌شد و فرمانده صلیبی در گزارش خود اغراق نکرده است. احتمالا گردن زدن هفتادهزار نفر از مردم شهر می‌توانسته چنین منظره‌ای را به وجود بیاورد، ضمن اینکه شاهدان دیگری هم عینا ماجرا را همین طور نقل کرده‌اند.

این اشاره‌ای بود به منازعه مسیحیان با مسلمانان در این سرزمین، حالا چندین قرن از آن روزها گذشته و نوبت رسیده است به یهود.

«اسرائیل بدون بیت‌المقدس و بیت‌المقدس بدون تجدید ساختمان (3) معنایی ندارد» این را بن‌گوریون، اولین نخست‌وزیر اسراییل، گفته است و اگر تا امروز یهودی‌ها بر سر این حرف خود مانده باشند ـ یا بخواهند بمانند ـ ظاهرا برای این که تاریخ تکرار نشود این مسلمان‌ها هستند که باید دور این منطقه را خط بکشند، چیزی که خود اسراییلی‌ها هم بعید می‌دانند. «اسحق رابین» کشته شد چون از تقسیم بیت المقدس حرف زده بود. باراک شاید به همین علت سقوط کرد و قبل از آن هم عرفات در مقابل پافشاری کلینتون و باراک در کمپ دیوید برای تقسیم حرم شریف جواب می‌داد‌ «مگر می‌خواهید در تشییع جنازه من شرکت کنید؟» هیچ کس جرات مصالحه بر سر این قطعه زمین را ندارد. برای یک میلیارد مسلمان اینجا قبله اول و محل اسراء و معراج حضرت رسول (ص) است و برای چند میلیون یهودی قبله و محل معبد سلیمان. چند میلیون و یک میلیارد.

به خاطر همین تفاوت عده، یهودی‌ها به جای اینکه دست به یک اقدام خطرناک بزنند، ترجیح می‌دهند که این مسجد در یک حادثه طبیعی از بین برود و حادثه‌ای مثل آتش‌سوزی، زلزله یا چیزی از این قبیل، و برای اینکه مطمئن باشند یک زلزله قریب الوقوع کار را یکسره می‌کند به بهانه پیدا کردن بقایای معبد سلیمان تا توانسته‌اند زیر مسجد و حرم تونل کنده‌اند. سی واندی سال از این حفاری‌ها می‌گذرد و هنوز هم چیزی پیدا نشده است.

«حرم الشریف» محدوده‌ای است در گوشه شرقی بیت المقدس که مسجد الاقصی و قبه الصخره در آن قرار دارند. گذشته از آن که خیلی راحت نمی‌توان فهمید که مسجد القصی به تمام ناحیه حرم گفته می‌شود یا به قسمتی از آن، آنچه را که امروز مسجدالاقصی می‌خوانند در ناحیه جنوبی حرم قرار دارد. به بقیه حرم نیز صحن مسجدالاقصی گفته می‌شود و مورخان قدیم هم هنگامی که از مسجدالاقصی نام می‌برند، مقصود اکثر آنها تمام حرم است. مسجدالاقصی برخلاف زمین شهر، زمینی هموار و مسطح دارد. چهار طرف آن را دیوار کشیده‌اند و مقام‌ها، محراب‌ها و قبه‌های بسیاری در آن است که بسیاری از آنها منتسب به پیامبران می‌باشد. ارتفاع حرم نسبت به اطراف آن بیش‌تر است (می‌گویند که این بلندی قله کوهی به نام «موریا» است) و سلیمان به غیر از صخره‌ای که در وسط حرم قرار دارد و حالا رویش را گنبد زرد رنگ معروف پوشانده، قله را مسطح کرده و ساختمان حرم را آغاز کرده بود: «خدا پدرم داوود را فرمود خانه‌ای بنا کند و او به جنگ‌ها گرفتار بود، پس خدا به او وحی فرمود که پسرت سلیمان خانه را به نام من خواهد ساخت.»

بیت همیقداش دوم (آنچه که کورش برای یهود در این محل به‌جای معبد سلیمان ساخت) به دست رومی‌ها خراب شد تا اینکه ایلیاء (4) در زمان خلیفه دوم توسط مسلمانان فتح شد و نامش شد «بیت المقدس». اینکه در آن زمان در محل حرم بنایی وجود داشت یا نه و کیفیت آن را نمی‏دانیم. در ترجمه کتاب محمد جریر طبری آمده است: «آیه اسراء برای مکانی نازل شد که اینک بین دیوارهای حرم شریف در قدس محاط است. و خداوند آنجا را برای پرستش بندگان اختصاص داد. آن موقع در آن محل بنایی موسوم به مسجدالاقصی و مسجد صخره یا سایر بناهای موجود در صحن مسجدالاقصی وجود نداشت، فقط در آیه اسراء از مسجد نام برده شده زیرا که مکان پرستش و عبادت بوده است».

سنگ بنای اولیه آنچه در وسط حرم قرار دارد و امروزه «قبه‌الصخره» نامیده می‌شود و همین طور بنای پایینی آن، مسجدالاقصی، در دوره عبدالملک خلیفه اموی گذاشته شده است. ماجرا از این قرار بود که عبدالله بن زبیر که هوای خلافت به به سرش زده بود علیه خلیفه شورید و بر حجاز مسلط شد. چندی گذشت عبدالملک مردم شام را از حج بازداشت. او می‌ترسید عبدالله در سفر حج از شامیان بیعت بگیرد، کاری که سال‌های قبل انجام داده بود. وقتی صدای اهل شام بلند شد که چرا ما را از این سفر واجب بازمی‌داری، عبدالملک به فکر این افتاد که موقتا جایگزینی برای حج درست کند و این حدیث نبوی را برایشان خواند که «لاتشد الرحال الا تلاثه مساجد، المسجدالاحرام، و هذا مسجدی و المسجد الاقصی» سفرها کامل و استوار نمی‌گردد مگر به سه مسجد، مسجدالحرام، این مسجد من (مسجدالنبی) و مسجدالاقصی. بعد قبه‌ای بالای صخره روی یک هشت ضلعی درست کردند و می‌گویند هزینه بنا خراج هفت سال مصر بوده است. بعد هم مسجدی در پایین حرم ساختند به اسم مسجدالاقصی. ساخت این دو بنا مربوط می‌شود حدودا به سال 70 هجری. این که بدانیم قبله اول کدام قسمت حرم بوده است شاید هم چندان مهم نباشد، عده‌ای مسجدجنوبی حرم و برخی صخره را قبله اول می‌دانند، همان سنگی که محل شروع سفر آسمانی حضرت رسول (ص) است. ناصرخسرو در سفرنامه خود نوشته است: «از برای سنگ صخره که آنجا بوده است مسجد را همه آنجا ساخته‌اند و این سنگ صخره همان است که خدا عزوجل موسی (ع) را فرمود تا آنرا قبله سازد، چون این حکم بیامد موسی (ع) آنرا قبله کرد تا به روزگار سلیمان (ع) که چون قبله صخره بود مسجد را در گرد صخره بساختند چنانکه صخره درمیان مسجد بود و محراب خلق، تا عهد پیغمبر ما همان را قبله می‌دانستند...»

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...