ترزا نوی من Theresa Neumann, 1898-1962

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

ترزا نوی من در یک خانواده فقیر روستایی آلمانی بدنیا آمد. در جوانی دختر بسیار سر زنده ای بود، و به علت داشتن قدرت و انرژی بالا شناخته شده بود.

در بیست سالگی با صدمه ای که به پشتش وارد شد، این سلامتی به سرعت از بین رفت. او به علت کوری موقت، تشنج، فلج پا و جراحتهای چرکی در پشت و پاهایش بستری شد.

به دنبال عبادت و نیایشهای پیوسته، در سال 1925 بیناییش را بازیافت، پاهایش بهبود یافت و دوباره از نعمت سلامتی بهره مند شد.

در 4 مارس 1926، برای اولین بار، تصویر مسیح در حال شکنجه را مشاهده کرد و از آن به بعد تا هنگام مرگش در 18 سپتامبر 1962، این تصورات ادامه یافت. این تصورات به طور ناگهانی ظاهر میشدند. هنگام صحبت، پیاده روی، نشستن در اتومبیل و یا میانه کار. در این حین او به حالت خلسه ای فرو میرفت و به هیچ عکس العملی پاسخ نمیداد. حتی فروکردن سوزن به بدن یا انداختن نور قوی به داخل چشمانش نیز نتیجه ای نداشت.

در اولین دوران دیدن این تصورات، ترزا دردی در پهلو خود احساس کرد که خون از آن جاری بود، سپس به مرور زخم میخهایی روی دستها و پاهایش ظاهر شد.

در نوامبر 1926، تاج خار را تجربه کرد و دو هفته بعد هشت زخم مشخص روی سرش بوجود آمده بود که از آنها خون میچکید. روز جمعه قبل از عید پاک 1927، چشمهان متورم شده اش، نیز شروع به خونریزی کرد.

پنج زخم وی تا 14 روز بعد به همین شکل باز باقی ماندند، زیرا والدین ترزا به خیال اینکه زخمها بهبود میابند، سعی میکردند با درمان خانگی آنها را بهبود بخشند. بعد از این مدت که بهبودی حاصل نشد، انها به پزشکی متوسل شدند که روغن و پمادی را برای زخمها تجویز کرد. این پماد زخم دستان، پاها و پهلوی وی را شدیدتر کرد. ترزا درد شدیدی را متحمل میشد، تا اینکه والدینش سرانجام پانسمان کردن با این پماد را متوقف کردند. پس از آن درد به سرعت کاهش یافت و ناگهان از بین رفت.

پزشک مربوطه از رفتار عجیب این زخمها متعجب شده بود. این زخمها تا وقتی که به حال خود گذاشته میشدند، نه آلوده میشدند و نه چرک میکردند.

زخمهای ترزا تا پایان زندگیش در سال 1962 بهبود نیافت و وی متناوبا به خاطر یک یا چند یک از این زخمها رنج میکشید. زخم دستها و پاهای وی، متناوبا در 35 جمعه از سال شدید میشد (در مجموع 780 بار) و هنگام تصورات اسرارآمیز ترزا، از زخمهای ناشی از تازیانه و زخمهای سرش خون میچکید.

در طی زمان خلسه پزشکان مجاز بودند، به طور کامل وی را معاینه کنند و گواهی دادند که جای زخمهای او شباهت زیادی به زخمهای سنت فرانسیس دارد، بخصوص آنهایی که روی دستها و پاهایش بودند و به نظر میآمد که با یک میخ آهنی بوجود آمده اند.

کلیسا گرچه اوایل محتاطانه رفتار میکرد، اما این دهکده کوچک بزودی تبدیل به محل دیدار زائرین و کنجکاوانی شد که به دنبال دیدن معجزه بودند. پس از مدتی اسقف شهر از ترزا خواست که جمعه ها در خانه بماند تا زائرین بتوانند زخمهای وی را مشاهده کنند.

از کریسمس 1922، ترزا فقط مایعات میخورد و پس از عید تجلی مسیح در 6 آگوست 1926، او تنها یک قاشق آب، 6 تا هشت قطره، مینوشید. از سپتامبر 1927، این چند قطره آب روزانه نیز قطع شد. شراب مراسم آئین عشای ربانی تنها تغذیه وی بود.

از آنجائیکه برخی به زندگی بدون غذای او مشکوک بودند، اسقف از آنها خواست تا یک تائیدیه پزشکی تهیه کنند. ترزا و پدرش با آزمایش پزشکی موافقت کردند. این آزمایش از 14 تا 28 جولای 1927 طول کشید. در این مدت ترزا به طور 24 ساعته تحت نظارت پزشکی بود. نتیجه این ازمایش توسط دو پروفسور منتشر شد. هیچ چیزی به جز نان و شراب آئین عشای ربانی به وی داده نشده بود.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...