رابطه جسم اثیری با جسم مادی

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۱ دیدگاه

جسم اثیری از نظر جوهر ذاتی , کاملا با جسم مادی موجودات متفاوت است و از جهت سلولی و یا ملکولی , هیچگونه شباهتی با آن ندارد . مرکز اصلی حیات بشر و قدرت های وی نیز در این جسم قرار دارند , همچنین مرکز عقل و شخصیت افراد بشر در جسم اثیری آنان مستقر است و پس از مرگ هم مظاهر عقلی و شخصیتی نسل بشر , در آن تجلی خواهد کرد و از بین نمی رود و کلیه صفات و خوی و رفتاری در عوالم روحی , تا زمانی بسیار دراز , در جسم اثیری باقی می ماند تا وقتی که تن پوش با جسم اثیری در اثر مرور زمان به جهان های روحی بالاتر انتقال یابد و در جهان های روحی کاملا پاک شود و امواج وجودی خود را سبک کند و پس از گذشت زمان های دراز , به توده ای از نور و انرژی مبدل شود و در جهان های روحی بالاتر به قدرت لایزال مطلق خلقت بپیوندد.

جسم مادی بشر بدون وجود و کمک جسم اثیری , از انجام کلیه حرکات و اعمال و واکنش های زمان حیات ناتوان است و قادر نیست به تنهایی کوچکترین حرکت یا پدیده ای را از خود بروز دهد.

تمامی دانش مندان روح شناس جهان بر این باورند که , خاتمه حیات مادی , یعنی خروج جسم اثیری از بدن . نظر به این که زندگانی روحی افراد نسل بشر , با جسم اثیری می باشد . لذا بین روح و جسم اثیری هیچگونه جدایی وجود ندارد , ولی بنا به دستور آفرینش , بین جسم اثیری و جسم مادی جدایی پدیدار می گردد که مرگ آغازی برای جدایی جسم اثیری از جسم مادی می باشد.

در بشر ضمیرهای عقلی ای وجود دارند , که به نام ضمیر آگاه و ناخودآگاه ما آنها را می شناسیم . منظور از ضمیر آگاه این است که اثرات مستقیم عقل بر مغز , کنش و واکنش هایی را پدید می آورد و باعث بروز حالات و اعمالی در فرد می شود که این پدیده ها بصورت پنهان و مخفی نیستند و مستقیما و به طور آگاهانه می توان به وجود آنان پی برد . این ضمیر در زندگی روزمره نسل بشر , نقش بسیار مهمی را ایفا می کند. افراد در زمان حیات مادی خود می توانند اعمالی را دیده یا بشناسند و سپس آنها را انجام دهند و یا از انجام آن خودداری نمایند . در این حالت است که این گونه اعمال و حرکات و رفتار و دستورات , در جای ویژه ای از قوه ادراک و قسمت های عقلی نقش می بندند و در جریان شناخت قرار می گیرند . اما ضمیر ناخودآگاه یا ضمیر باطن , ضمیری است که مستقیما به وسیله عقل اداره می شود و مغز و سلسله اعصاب در اعمال آن دخالت چندانی ندارند. در واقع عقل بدون توجه به مغز و سلسله اعصاب , کارها و رفتار خود را انجام می دهد . در مورد وجود ضمیرهای انسانی در جلسه ای روحی سوال شد وی در پاسخ گفت:

حالت مرگ در کلیه افراد یکسان نیست , اگر فردی درباره روح و عوالم ارواح دارای اطلاعاتی کافی باشد , پس از مردن زودتر از ناآگاهان بر عقل خود چیره می شود و می تواند کلیه زمان گذشته خوب و بد خود را به یاد آورد , ولی افرادی که دارای آگاهی از دنیای پس از مرگ نیستند , مدتی را در عالم بی خبری سپری می کنند و زمان های درازی فرصت می خواهند که بر عقل خود مسلط شوند , لذا تنها نیرویی که در عوالم روحی بر ارواح مسلط است و ارواح به آن نیاز مبرم دارند , عقلی است که پس از مرگ بدست آورده اند و ارواح پس از گذشت مدتی , بسیاری از خاصرات موجود در عقل را که به آن نیازی ندارند , به تدریج از دست می دهند و به جای آن , به آگاهی روحی جدیدتری دست می یابند.

پس از مرگ معمولا در خاطرات ارواح اطلاعاتی باقی می مانند که در زندگانی روحی آنان مفید بوده و هر چه ارواح پیشرفته تر باشند , این خاطرات بی اثر تر می شوند و به جای آنها آگاهی های جدیدی از محیط های روحی که جهت زندگی آنان در جهان های روحی ارزش دارند جایگزین می شوند و بدین ترتیب , ارواح پس از مدتی دارای اندوخته های عقلی کاملی می گردند که با عقل جسمی در زمان حیات فاصله زیادی دارد.

ارواح آگاه در عوالم روحی , هیچ عملی را ندانسته و کورکورانه انجام نمی دهند . مگر ارواحی که ساکن طبقات پائین تر و در برزخ هستند و هنوز بر عقل روحی تسلط نیافته اند.

عقل روحی بر خلاف عقل مادی و جسمی است , یعنی ارواح با قدرت بیکران عقل خود قادر به ساختن و از بین بردن ساخته های خود در عوالم روحی می باشند و می توانند با سرعت غیر قابل وصفی با نیروهای عقل , تغییر مکان بدهند و این نیروهای عقل روحی , هرگز برای بشر قابل درک و فهم نیست.

ارواح نیروهای عقلی ای را که در عوالم یا جهان های روحی به دست می آورند , هیچگاه نمی توانند برای رسیدن به سرمنزل مقصود که همانا جهان چهارم به بعد است استفاده کنند , چون رسیدن به جهان های روحی بالاتر , تنها به اعمال و رفتار افراد نسل بشر در زمان تکامل حیاتشان بستگی دارد و نسبت به اعمالی که در گذشته انجام داده اند , کیفر و پاداش می گردند , لذا قدرت عقلی در هر طبقه ای از جهان های ارواح , جهت ادامه زندگی روحی در عوالم روحی ای است که در آن زندگی می کنند.

ضمیر آگاه و ناخودآگاه بشر پس ار مرگ در یکدیگر ادغام شده و به یک قدرت عقلی و آگاه تبدیل می شوند , زیرا پس از مرگ بسیاری از آگاهی های بی مصرف زمان حیات را از خود دور می کنند و بجای آن از اطلاعات روحی مفیدتری استفاده می کنند.

دانشمندان روحی جهان معتقدند که جهان خاکی از ماده واحدی بوجودآمده که دارای مشتقات فراوانی است و هر یک از این فراورده ها به گروه های کوچکتری تقسیم شده و هر کدام از این دسته ها دارای نوسانات و فرکانس های گوناگونی , مخصوص به خود هستند که اجسام را به ما می نمایانند . یعنی در اصل ماده کلی جهان , همان ماده اثیری است که شکل ویژه ای ندارد , ولی محل خالی کلیه اجسام مختلف را پر کرده و به دلیل خاصیت اتم و یا ملکول هایی که بطور دائم در حالت حرکت هستند , نوسانات و فرکانس های گوناگونی را از خود بروز می دهند و موجب تشخیص آنها از یکدیگر می شوند , به همین دلیل است که هیچیک از اتم های عناصر کشف شده در عالم , با یکدیگر مطابقت ظرفیتی کامل ندارند و از جهت تعداد الکترون و پروتون ها و سایر ذرات , با هم متفاوت می باشند.

اکثر دانشمندان روح شناس وجود و مرکزیت این نیروها را , در جهان های روحی می دانند و ماده ای که خلا بین اتم ها و ملکولهای جهان هستی را پر میکنند , امواج و سیاله های اثیری هستند و این حرکات و اعمال بنا به دستور عقل کل عالم هستی که خداوند است انجام می گیرد و هر ذره ای را صاحب عقل و حرکتی و ... می نماید.

وجود عقل بطور کلی به شکل نیرو و انرژی است که گاهی به تنهایی می تواند حرکات و اعمال فیزیکی ای را از خود بروز دهد و نیازی هم به وجود ماده ندارد . چنین پدیده هایی در حالت مدیومی , معمول بمراتب بهتر تشخیص داده می شوند . یعنی در زمانی که مدیوم در خواب مغناطیسی قرار گرفته است , از جسم مادی او ماده ای به نام اکتوپلاسم خارج می شود که ارواح با استفاده از وجود سیاله های او قادر به تجسد خود می باشند و می توانند علائم فیزیکی ای را از خود بروز دهند . در این صورت است که چگونگی تبدیل انرژی به ماده مشخص می شود , یعنی روحی که در جلسه حضور دارد و کاملا به صورت نامرئی و انرژی می باشد , در اندک زمانی به شکل ماده و با لباس های الوان و زیور آلات و طلاجات و ... تجسد می کند و در جلسات دیده شود و ما می توانیم آن را ببینیم.

  • Vicky

    Vicky

    • ۱۳۹۶/۰۶/۱۶ - ۲۲:۴۰:۳۵

    At this moment I am going away to do my breakfast, later than having my
    breakfast coming again to read other news.