تمدن اینکا

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه


در دورانی که هنوز تاریخ آن به درستی برآورد نشده است، اینکاها به روی صحنه هستی آمدند، آنها مردان و زنان نیرومندی بودند از نژاد سرخ پوست با شانه های پهن و قفسه سینه بر آمده ، فک و چانه قوی ، دندآنهای سفید ، بینی بزرگ ، و موهای صاف ، پرپشت و مشکی.

این قوم به مردمان سنگ مشهور بودند، زیرا در استفاده از تخته سنگهای عظیم برای خانه سازی و برپای داشتن معبدهای باشکوه توانی شگفت آوری داشتند. آنها به کمک ابزارهای اولیه و ابتدایی و با صبر وپشتکار بسیار، تخته سنگهایی به وزن 10 و یا 15 تن را چنان ماهرانه تراش می دادند و سطح آن را صاف و هموار می کردند که وقتی روی یکدیگر قرار می گرفتند و جفت می شدند، یک سوزن نیز در لای دو سنگ فرو نمی رفت.
به گفته تاریخ نویسان، در سالهای نخست میلاد مسیح، این مردمان را یک قوم بسیار وحشی و قدرتمند مورد تهاجم قرار داد و آنها را وادار به گریز به اعماق کوهستآنهای پوشیده از درخت پرو کرد.
اینکاها از بیم حمله ای دیگر، بر فراز کوهی بلند در نقطه ای دور دست، قلعه ای از تخته سنگهای عظیم ساختند و قرنها در آن به آسودگی زیستند.
با افزوده شدن جمعیت اینکاها، بر تعداد قلعه های عظیم آنها در ارتفاعات جنگلهای پرو افزوده شد و زمینه لازم برای قدرت نمایی و توسعه طلبی آنها فراهم آمد.
اینکاهای نیرومند و مبارز ، به هر سو که روی آوردند، قبیله های سر راه را مغلوب کردند و با تسخیر سرزمینهای جدید، قلمرو حکومت خود را گسترش دادند. به تدریج ، یک امپراطوری وسیع که مرزهای آن کلمبیا ، شیلی ، اکوادور و پرو امروز را در می گرفت، تشکیل شد و تمدن امپراطوری قبیله ای اینکا پدید آمد.
اینکا کشوری بود استوار شده بر اساس عقل که در آن همه چیز و همه کار جنبه منطقی داشت. به همین جهت ، یکنواختی شگفت آوری بر آن حاکمیت داشت و اینکا را تبدیل به یک کشور هندسی خالی از شور و شوق اما برخوردار از قدرت و استحکام در همه زمینه ها کرده بود.
در فاصله نزدیک به دو قرن - از قرن چهاردهم تا شانزدهم - اینکاها بیش از 6 فرمانروا نداشتند. هر فرمانروا، که او را "اینکای بزرگ" می نامیدند، وظیفه داشت کارهای فرمانروای قبل از خود را ادامه دهد.
زبان اینکاها "کی چوا" نامیده می شد و این زبان عامل اصلی هم شکل کردن جامعه بزرگ اینکا در بخشهای مختلف بود. کشور اینکا به 4 بخش، الهام گرفته از چهار جهت اصلی: مشرق ، مغرب ، شمال و جنوب تقسیم می شد. مرکز امپراطوری، شهر با شکوه "کوزکو" بود که این نام در زبان اینکا به معنای "ناف جهان" است. برگزیدن چنین اسمی برای پایتخت امپراطوری کاملا بجاست زیرا کشور اینکا مانند بدن انسان دراز و باریک بود و کوزکو درست در وسط آن قرار داشت.
کوزکو را می توان روم آمریکای جنوبی دانست. این شهر ، در ارتفاع 3700 متری از سطح دریا بر فراز قله های بلند در میان کوهستآنهای عظیم پوشیده از درخت، به قدری زیبا و باشکوه ساخته شده بود که همچون نگینی بر انگشتر امپراطوری اینکا می درخشید.
قصرهای ساخته شده در کوزکو همه از سنگهای عظیم بود و مانند باغهای معلق بابل، از فراز دیوار و پنجره ها و پشت بامها، انواع گلها و گیاهان زینتی خودنمایی می کرد.
از وسط خیابآنهای سنگفرش شده کوزکو یک جوی آب می گذشت و بیشتر گذرگاهها به دلیل شیب کوه به صورت پله ساخته شده بود.
محله های شهر کوزکو نامهای خاصی داشتند، مثل: مار طلایی ، دم سبز ، دروازه مقدس و... در وسط شهر کوزکو نیز میدان بزرگی بود به نام میدان"شادی".
در این شهر شگفت آور زیبا، حدود 200 هزار نفر از بزرگان و سرداران و اعیان و امپراطوری اینکا زندگی می کردند. اینکاها زمین را بیش از هرچیز و هرکسی دوست می داشتند. آنها زمین را بزرگترین خویشاوند خود می دانستند. گهواره تمدن اینکاها، زمینهای حاصلخیز فلات محل زندگی و تجمع آنها بود. گویی که این طبیعت و بومیان آن برای یکدیگر آفریده شده بودند و چنان با هم دمسازند که جسم با روح.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...