هیتی ها (2)

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

نامهای شاهان هیتیها ایرانی هستند، نامهایآرتاتاما Artatama و توشراتا Tushrata و میتواسا Mitwasa دست کم، بخشیایرانی هستند(1) به باور نگارنده[یزدان صفایی]، نام نخست که از دو جز«آرتا» و «تاما» ساخته شده به معنی «تخمه ی آرتا» یا «تخمه ی آشا» است.

نامهای «عاد» و «هود» با «هات» و «هیت» میتوانند در پیوند باشند.(2)

هیتیها در کتاب عهد عتیق بیشتر به صورت یکی از چند طایفه ای دیده می شوند کهاسرائیلیان آنها را در فلسطین دیدند و نام ایشان چند بار در توراتمیبینیم.(3)

 

نژاد و خاستگاه هیتی ها

گارستانگ J.Garstang،باستانشناس انگلیسی نقش برجسته هایی را از زمان هیتیها در بخش جنوب شرقی آسیای صغیر و سوریه شمالی شناسایی کرده است که گسترش و نفوذ فرهنگ هیتیهارا مشخص میکند.(4) جنوبی ترین محلی که از آن بقایای آثار معماری هیتیها کشف شده است حاما Hama نام دارد، یک هیات باستانشناسی از دانمارک بهسرپرستی اینگولد Ingold از سال 1932 تا 1928 در حاما به کاوش پرداخت ودوزاده طبقه فرهنگی را شناسایی کرد که طبقه های E-G که تاریخی برابر700-1550 قبل از میلاد را نشان می دهد مشخص می کنند که هیتیها از آغازامپراتوری خود تا پایان از این محل به عنوان آخرین قلمرو جنوبی خویشاستفاده می کرده اند.(5)

دولتهای هیتیایی شاید تا اندازه ای احساس پیوستگی نژادی یا فرهنگی با «اورارتو» می کردند.(6)

 

تاریخ هیتی ها

هاتّیهاقبل از ورود هیتیها – حدود سال 2000 پیش از میلاد، به این سرزمین،در آسیایصغیر مرکزی زندگی می کرده اند و هیتیها به تدریج فرهنگ هاتّیها را پذیرفتهاند. ولی بعد از چند قرن خود هیتیها وارث فرهنگ هاتّیها شده و تا سال 1200پیش از میلاد که از فریگیها شکست خوردند در آسیای صغیر جکومت کرده اند.(7)آثار یافت شده در گل تپه نشان میدهد که اقوام آریایی هیتی در زمانی نزدیکبه 250 تا 300 سال پیش از پایه گذاری دولت هیتی وارد سرزمینهای آسیای صغیرشدند و پس از یک اقامت چند صد ساله در فاصله سالهای 1800-1750 پیش ازمیلاد دولت هیتی را پایه گذاری کردند.(8)

 

سلطنت قدیم

پادشاهانمتآخر هیتی، خود را از نسل پادشاهی به نام لابارناس Labarnas می دانستند،و بنابراین گفته می شود که تاریخ هیتی ها با او آغاز می گردد، هیچ کتیبهموثقی از این پادشاه باقی نمانده است، ولی در مدرکی تایید می شود که برطبق آن، وی دولت آرزاوا Arzawa را به تصرف در آورد، هر چند محل دقیق آنمورد بحث است. از جانشین لابارناس به نام هات توسی لیس Hattusilis اول، دردوره های بعد، به عنوان شاه کوسارا نام برده می شده، به نظر می رسید کههات توسی لیس در آغاز با دولت مترقی یام هاد Yamhad، که پایتخت آن در حلب(به هیتیایی حلپ) Halap بود، در افتاد. یام هاد شکست خورد و خراجگزار دولتهیتی شد.(9)

در نزدیکی شهر باستانی کادِش که امروزه به آن تل نبی TellNebi گفته یشود، در سال 1826 پیش از میلاد جنگ سختی بین هیتیها و مصریاناتفاق افتاد و بعد از کشتار زیاد از طرفین، در نهایت مصریها پیروز شدند(10)

بعدها مورسی لیس اول به دولت بزرگ اموری در بابل حمله برد(11)هیتیان تا بابل هم به تاخت و تاز پرداختند و آن شهر را تصرف و غارت کردند.در هر حال فتحی بی فایده بود، چه آنها نتوانستند پیروزی خود را تعقیبکنند، و بلافاصله عقب نشستند.(12) و هیتیان با غنیمت و اسیر بازگشتند (13)بر طبق نظریه محتملی، تصرف بابل به دست هیتی ها بعد از 1600 پیش از میلادروی داده است. مورسی لیس Mursilis پادشاه هیتی، پس از بازگشت از بابل، بهدست هانتی لیس Hantilis به قتل رسید،(14) در دوره او، قلمرو هیتی ها ازفرات تا حلب می رسید(15) و یک دوره ی غم انگیز کشتار توطئه ای آغاز شد ووضعی برای آن دولت پیش آورد که کمتر از هرج و مرج نبود. از ویژگی هایسلطنت هانتی لیس، شکست های خارجی او بود. که از آن میان میتوان به شکست ازهوریان اشاره کرد.(16)

هیتی ها پس از ضعف موقت، در نیمه ی دوم هزاره یدوم پیش از میلاد، مجدداً قدرت بسیار به دست آورند و در نتیجه عده ای ازدول همجوار را از بین بردند، از جمله ی آنها پادشاهی هوریان Hurritesاست.(17) این دوره رشد هیتی ها با به سلطنت رسیدن تلی پینوس Telipinus در 1525پیش از میلاد، آغاز شد. او اعلامیه ای در مورد یک قانون دقیق جانشینی، ومقرراتی برای رفتار پادشاه و اعیان وضع کرد. به نظر می رسد قوانینی که بهاین ترتیب اعلام شد، تا آخرین روزهای امپراتوریهیتی مراعات گشت. شاید ازویژگی های پادشاه مزبور این بود که نخستین کسی به شمار می رفت که با یکدولت خارجی عهدنامه بست. او را آخرین پادشاه سلطنت قدیم می دانند. ازمیانه های سلطنت او تا تودهالیاس Tudhaliyas دوم منابع تاریخی در دستنیست. از این دوره قباله های زمین با امتیازات ویژه که داری مهر شاه است ،به جای مانده که نشان دهنده تدوام سلطنت در این دوره است.(18)

 

امپراتوری

امپراتوریهیتیایی به وسیله رهبر نظامی بزرگ، سوپی لولیوماس، که در حدود 1380 پیش ازمیلاد بر تخت نشست، ایجاد شد. وی که مستقمیاً از اعقاب تلی پینوس ازپادشاهان «سلطنت قدیم» بود، بیشتر به وسیله چند نام شخصی از نوع هوریانی وسلطنت قدیم معلوم می شود.ولی پیوستگی آنها قطعی نیست، در این دوره ، نامهای خود پادشاهان هنوز اساساً به شیوه هیتیایی بود. ولی بسیاری از موارد،نام های مزبور را پادشاهان پس از نشستن بر تخت بر خود می نهادند، وهوریانی ها نیز چنین رسمی داشتند.(19) به عبارت دیگر، که اعضای خاندانسلطنتی هیتیان، نامهای هوریایی روی خود می گذاشتند و پس از رسیدن بهسلطنت، نام هیتیایی بر روی خود میگذاشتند.(20)

چگونگی جلوس سوپیلولیوماس در 1380 پیش از میلاد، به نظر غیر عادی می آید، هرچند وی فرزندتود هالیاس سوم بود و در بعضی جنگ ها همراه پدرش شرکت کرده بود.(21)

هیتیها توانستند بر میتانی ها پیروز گردند.(22) سوپی لولیوماس طی جنگ هایی برواسوکانی Wassukanniپایتخت میتانی، دست یافته و آن را به باد غارت داد واز فرات گذشت و وارد سوریه شد و می خواست که رود اورونتوس Uruntes را بهصورت مرز قلمرو خود در آورد.پادشاه قادش kadesh از هیتی ها شکست خورد وارتش هیتیایی تا جنوب یعنی آبینا Abina، نزدیک دمشق نفوذ کرد و لبنان رامرز قلمرو خود ساخت.در نتیجه ی این لشگر کشی درخشان، حلب و آلالاخAlalakh، (عطشانه) جزو متصرفات هیتی شد. سوپی لولیوماس نگاهداری سوریه رابه فرزند خود، تلی پینوس «کاهن» سپرد، و هنگامی که در 1354 پیش از میلادبه آنجا به منظور تکمیل کار خویش بازگشت، تنها در یک محاصره ی هشت روزهکافی بود که قلعه کرکمیش Carchemish را به تصرف در آورد و سوریه از فراتتا دریا، تابع دولت هیتیایی شد. تلی پینوس به عنوان پادشاه حلب و پیاسیلیس Piyasiitis به عنوان پادشاها کرکمیش، منصوب شدند. سرانجام، دولتسلطنتی کیزوواتنا، که در این هنگام تنها مانده بود، حاصر به صلح شد و بهعنوان یک دولت دوست و بر پایه ای برابر به رسمیت شناخته شد.(23)

چنانکه ذکر شد قدرت ایشان به طور عمده در سالهای 1348-1386 پیش از میلاد،افزون شد(24) هنگامی که سوپی لولیوماس، و اندکی بعد، فرزند ارشدشآرنووانداس Arnuwandas دوم، بر اثر یک بیماری واگیردار در گذشتند، و تاج وتخت به مورسی لیس دوم که جوانی بی تجربه بود، انتقال یافت، فرمانروایانحلب و کرکمیش به او وفادار ماندند، ولی دولت نیرومند آرزاوا اکنون دوبارهبا ذولت های تابع خود یعنی میرا Mira، کووالیا Kuwalya، هاپالا Hapalla وسرزمین رود سحا Seha سر به شورش برداشت، ولی از دولت هیتیایی شکست خورد وپادشاه آن به قتل رسید. مورسی لیس، برای فرزند و جانشین خود به نامموواتالیس Mewatallis، کشوری بر جای نهاد که به خوبی مستحکم شده و پیرامونآن را چندین دولت تابع فرا گرفته بودند. در طی سلطنت او، حکومت استان هایشمال شرقی قلمرو او، تحت فرمانروایی هات توسی لیس برادر با کفایت و جاهطلب پادشاه بود، و بعد از او، اورحی – تسحوب Urhi – Teshub فرزند جوانموواتالیس که در حدود 1296 پیش از میلاد جانشین او شد. این پادشاه هیچگونه کتیبه ای بر جای ننهاده و جزییات سلطنت کوتاه او به کلی ناشناختهاست. از مدارک بر می آید که اورحی – تسحوب با کودتایی که توسط هات توسیلیس انجام گرفت در شهر ساموحا Samuha (نزدیک ملطیه) به اسارت در آمد و بهیک استان دوردست در سوریه به نام نوهاسی Nuhasi تبعید شد، و بعد از او هاتتوسی لیس سوم در 1289 پیش از میلاد به حکومت رسید. در ابتدای سلطنت او بامصر اختلافی پیش آمد، که علت آن معلوم نیست، و پادشاه کاسی بابل به نامکاداشمان – تورگو Kadashman – Turgu، قول داد که در صورت وقوع جنگ، به کمکهات توسی لیس بشتابد، اما اختلاف به طور مسالمت آمیزی حل شد و در سال 1284پیش از میلاد، عهدنامه ی مشهوری به امضا رسید که صلح و امنیت را در سراسرکرانه ی خاوری مدیترانه بر قرار ساخت و این قرار داد بر اثر ازدواجشاهزاده خانمی هیتیایی با رامسس فرعون مستحکم تر شد. در زمان حیات هاتتوسی لیس، پایتخت به هات توساس بازگردانده شد. پس از مرگ او، تودهالیسچهارم، به سلطنت رسید. در زمان سرزمین آسووا Asuwa جز متصرفات هیتی ها شد.اما از حیات امپراتوری هیتی ها مدت زیادی باقی نمانده بود و در زمانآرنووانداس سوم، پادشاه بعدی، وضع به سرعت رو به خرابی نهاد و پس از اوبرادرش، سوپی لولیوماس به حکومت رسید.(25)

فریژیان، ارمنیان، تراکیان،میسیان واقوام بالکان به شاهنشاهی ختی در آمدند و آن را تخریب کردند.(26)و به روایتی دیگر بر اثر حمله فینیقی ها، دولت هیتی منقرض شد. (27)

 

دولت های نو- هیتیایی

باوجود این، در استان های جنوب شرقی امپراتوری هیتی، فرهنگ هیتیایی درخشششگفت انگیزی داشت که پنج قرن ادامه یافت و در بسیاری از آنها یادمان هاییسنگی با کتیبه هیا طولانی به خط هیروگلیفی هیتیایی بر پا شده است. درمدارک آشوری سخن از سوریه و توروس به عنوان سرزمین «حاتی» به میان می آید.به همین ترتیب از این پادشاهان سوری، در تورات به عنوان «پادشاهان حتی»یاد شده است. تیگلت پیلسر اول در سال 1110 پیش از میلاد در میلید (ملطیه)به دولتی برخورد که آن را «حتتی بزرگ» نامید، همو در اواخر سلطنت بهمدیترانه رسید و در بازگشت مورد تکریم پادشاه حاتی قرار گرفت. سال ها گذشتتا سلسله های هیتیایی تل- بارسیپ Til – Barsip و یائیدیه Ya diya و آرپادArpad منقرض شدند.(28)

 

هیتیان در طول امپراتوری خود به غرب آسیایصغیر چندان توجهی نکرده اند.(29) مردم آسیای صغیر در نیمه ی نخست هزارهدوم پیش از میلاد با آشور مبادله تجاری و بازرگانی برقرار کرده بودند.(30)

نخستیندولت بزرگ شرقی، که در آن رسم گرفتن خراج، پرداخت مرتب مالیات سالیانه ازسوی شاهزادگان شکست خورده، به تدریج به صورت سازمان اداری اهمیت یافت،کشور هیتی بود که به این منظور قراردادهایی بسته میشد و مقدار خراج درآنها مشخص میگشت. از سده 15 پیش از میلاد، رسم گرفتن خراج در دیگر کشورهانیز دیده می شود.(31) هیتیان همچنین نخستین قوم تاریخ نویس در شرق به شمارمی روند، تاریخ نویسی آنان در حقیقت دادن گزارش وقایع به خدا بوده است وبه نظر می رسد این رسم تاریخ نویسی را آشوریان از آنها گرفته و ادامه دادهاند(32)

 

زبان هیتی ها

خصوصیت هند و اروپایی زبان هیتی قطعیاست(33) زبان ایشان با زبانهای پیرامون دریای مازندران خویشاوند است. وجوداعداد آریایی در متون آخایی، حضور اقوام آریایی را در میان رودان، درهزاره ی دوم در زمانهای قدیم در آسیای صغیر، ثابت می کند. معروف ترین ومهمترین نوشته به زبان آخایی، که در آن اعداد و مفاهیم و واژگان آریاییدیده شده اند، متنی درباره ی تربیت اسب است. همچنین شباهت واژگان آخایی ازدیدگاه ریشه ی واژگان هیروگلیف با واژگان هندی، برای نمونه شباهت واژهآخایی «پاده Pade» با واژه هندی « pad، Pes، Pedis» به معنی پا، نکته قابلتوجهی است. این واژه شبیه واژه «پا» در فارسی امروزی نیز هست.(34) امروزهدر اینباره iیچ نوع ابهام و تردیدی باقی نیست که زبان هیتی از زبانهایآریایی است که از قدیمی ترین ایام، از سایر زبانهای این خانواده جدا شدهاست.(35)

در امپراتوری هیتی، چند زبان دیگر از جمله پیش – هیتیاییProto – Hittite، آکدی، لوویایی Luwian، پالایی Palaic، هوریانی Hurian،زبان آریایی فرمانروایان میتانی Mittani، و سومری به کار می رفته است.(36)

زبانپیش – هیتیایی در شماری از مذاهب، که بسیاری از آن ها مربوط به خدایانبرجسته ی هیتی بود، مورد استفاده ی کاهنان قرار می گرفت،اما مطالب آنها بهاندازه ای مختصر و مواد به اندازه ای غیر کافی است که نمی توان تصویریروشن از ساختار یا واژگان زبان به دست داد. نام پیش – هیتیایی از آن لحاظانتخاب شده است که آن را با هیتی رسمی اشتباه نکنند، زیرا حاکی از یکمرحله ی زبانی پیشتر است و با زبان نو – هیتیایی فرق دارد. زبان لوویاییدقیقاً وابسته به زبان هیتیایی بود و به چندین گویش تقسیم می شد که یکی ازآنها «هیروگلیفی» بود و دیگری به صورت لوکیایی Lycian باستانی در آمد.درباره زبان پالایی که تنها در مراسم پرستش خدایی به نام زیپاروا Ziparwaدیده می شود اطلاعات کمتری وجود دارد.از پژوهش های اخیر چنین بر می آید کهاین زبان، مانند هیتیایی و لوویایی، به خانواده ی زبانهای هند و اروپاییوابسته بوده است.متونی به هوریانی در تل حریری، ماری Mari باستانی، درناحیه وسطای فرات، و نیز در رآس شمرا Ras Shamra در اوگاریت Ugarit، درساحل سوریه کشف شد. چندین کلمات پراکنده، گواه بر آن می باشد که به زبانمیتانی در روزگار هیتی ها تکلم می شده است. زبان اکدی در میان هیتی ها، بهزبان بابلی معروف بود. این زبان در مکاتبات سیاسی و اسناد بین الملیی بهکار می رفت و دولت هیتی ضمن مکاتبه با همسایگان جنوبی و شرقی خود، از همینشیوه پیروی می کرد. استفاده از زبان سومری به منزله ی نوعی «تندنویسی» و«دیگرنویسی» مورد استفاده ی بسیار دبیران دانشمند هیتیایی قرار میگرفت.(37)

 

خط هیتی ها

نخستین آثار خط در گل تپه پیدا شد وبه نظر میرسد که ساکنان آناتولی خط میخی بابلی و آکدی را از بازرگانانآشوری که از حدود سالهای 2500 پیش از میلاد، به آسیای صغیر آمده بودند،گرفته و سپس به صورت خط خود تکامل داده باشند. تاکنون در بغازکوی 25000لوح به دست آمده که متعلق به آرشیو سلطنتی هیتیان بوده است. با وجودی کهآنها برای نوشتن متون به زبان خودشان، از خط میخی آکدی استفاده می کردند،اما در کنار آن خط تصویری مستقل خودشان را هم حفظ کرده بودند و به نظر میرسد این خط تصویری را با خود از خساتگاه نخستینشان آورده باشند. این خط کهممکن است مهاجران آریایی هزاره سوم با خود آورده باند، برای اور مذهبی بهکار می رفت. یک مُهر چرخی Rollsiegel که در هند پیدا شده، شبیه این خطتصویری حک شده است.(38)

در نتیجه کشفیات باستانشناسی، آشکار شده است کههیتیها اسناد تاریخی و الواح گلی خود را به خط میخی و به زبان هیتیها مینوشته اند.(39)چند سال بعد از کشفیات کانتر، روستاییان لوحه هایی خطی پیداکردند و به دنبال آن وینکلر H.Winckler و ماکریدی Th.Makridy دو نفر ازدانشمندانِ فرهنگ شناس شرق باستان، از اروپا رهسپار هاتوشاش شدند و بهکاوشهای علمی باستانشناسی پرداختند. این کاوشها از سال 1907 تا 1912 طولکشید و در نتیجه هزاران لوح گلی که به خط میخی به زبان هیتیها نوشته شدهبود در دو اتاق بایگانی کشف گردید(40) با اقدام هروزنی F.Hrozny در سال1915، مهمترین کار علمی در رابطه با خواندن خط هیتیها در محافلباستانشناسی انجام شد و منجر به بازگشایی کرسی هیتیتولوژی گردید.(41)هروزنی F.Hrozny در سال 1923 در نتیجه ی کاوشهایی در کول تپه به انبارهاییپر از لوحه های گلی با خط میخی برخورد.(42)

در قسمت بالایی تپه ی علیشار آثار فرهنگی هیتیها همراه با خط هیروگلیف یافت شده است.(43)

پنجدانشمند با نامهای بوسرت Bossert (آلمانی)، فورر Forrer (سویسی)، گلب Gelb(آمریکایی)، هروزنی Herozny(چک) و مریجی Meriggi (ایتالیا) با استفاده ازنام جاها و اشخاص، جداگانه و به طور مستقل به تحقیق پرداختند و درباره یارزش های علائم صوتی به توافق رسیدند و ساختار کلی زبان را معین کردند.اما تنها کشف یک کتیبه ی طولانی دو زبانه در قره تپه در 1947 بود که کلیدمعمای اندیشه نگاری بی شماری را به دست داد و کشف رومز را به مرحله یکنونی رسانید که در آن همه ی کتیبه ها، به جز قدیم ترین آنها، کمابیش قابلفهم شده است. (44)

 

دین هیتی ها

ادیان هوریان و هیتیان برروی هم اثر متقابلی داشتند.(45) بخش عمده ای از خدایانی که در یازیل کایاYaziilkaja باقی مانده است، مطابق خدایان هوری اند، از 66 خدای نقش شده یاین حجاری که در 2 ردف رو به روی هم جای گرفته اند، یک ردیف خدایان زن ویک ردیف خدایان مرد هستند.(46)

الواح بغازکوی تنها ما را از نام خدایان و مراکز پرستش آنها آگاه می سازد. این خدایان به طرق زیر شناخته می شوند:

الف)با توجه به نوع سلاح یا ابزار دیگری که در دست راست خود گرفته اند؛ ب)بانشانی که در دست چپ دارند؛ ج)با بال ها یا ضمائم دیگر؛ د)با جانور مقدسکه غالباً بر روی آن ایستاده اند(47)

اهمیت خدایان هیتی را میتوان ازکلاه خود نوک تیز آنان دریافت، خدایان درجه پایینتر در کلاه خود خود فقطیک جفت شاخ و یک علامت بیضی دارند که با خط قطع شده است. هر چه مقام خدابالاتر باشد بر شمار شاخها افزوده می شود، چنان که خدای جو Wettergott پنجشاخ دارد.(48)

پادشاه در مقام کاهن اعظم، رسم سرکشی به مراکز مذهبی ورهبری جشن های عمده را بر عهده داشت.نگهداری از پرستشگاهها از وظایففرماندهان محلی و استانداران بود. امور عالی دولتی، می بایستی تحت ضمانترسمی همه ی خدایان و الهه های کشور قرار گیرد. بدین ترتیب، دبیران هیتیاییفهرست هایی از همه خدایان محلی برای استمداد از آن ها، در عهد نامه ها وفرامین سلطنتی تهیه می کردند.(49)

هیتیان نیز مانند دیگر اقوام آریایی،گاو را گرامی می شمردند.(50) و همچنین خدایان آنها، مظاهر نیروهای طبیعتاند و سلطنت موهبتی است که این خدا (خدایان) به افراد میعنی اعطا میکند.(51) که به دید نگارنده[یزدان صفایی] قابل مقایسه است با فره ایزدی دراوستا.

نمونه این باور این است که آنیتا شاه درباره پیروزی هایش میگوید: «او مورد علاقه ی خدای جو آسمان بود و از آنجا که که او مورد علاقهخدای آسمان بود شاه نشا اسیر شاه کوشاره شد.» شاه هیتیایی، شویی لولی یوماShuppiluiuma در قراردادهای سیاسی خود به زبان هتی، خود را خدای خورشیدمعرفی می کرد و می نوشت من خورشید... مورشی لی دوم نیز خود را خدایخورشید، شاه بزرگ، ئ خورشید لقب می داد. توتخالیای چهارم Tuthalia نیز خودرا خدا دانست. ادعای این شاهان درباره خدا و نماینده خدا بودن، مانندادعای پادشاهان هلتمتی، شهرهای جنوبی میانرودان، بابل و میتانیاست.(52)خدای اصلی، خدای جو بود.(53)

خدای ویژه ی آناتولی در زمان هیتیها خدای آب و هواست. زیرا بر خلاف دشت های گرم بین النهرین، این منطقه،سرزمین ابر و توفان است. یادمان های فراوانی وجود دارند که این گونهخدایان را مجسم می سازند. در هنر سوری، او را اغلب تنها می بینیم که تبریبا صاعقه ای نمادین در دست دارد. در خود آناتولی، این خدا ارابه ای را میراند که آن را تعدادی گاو می کشند.مشهورترین پرستشگاهدهای خدای آب و هوادر منطقه ی توروس و دشت شمال آسیا قرار دارد، که اینجا بخشی از امپراتوریهیتیایی بود.(54)

باور به دوگانگی در اعتقادات هیتیان وجود داشته است که در آن اثر ادیان کهن آریایی آشکار است.(55)

 

اعتقادات مذهبی و ساختار اجتماعی

اعتقاداتمذهبی و ساختارهای اجتماعی هیتیها، در موارد بسیاری، تداوم یافته ی دورانهاتّیها است برای نمونه، پیکرکهای گاوها که بیشتر در دوران نوسنگی و مس –سنگ نیز مشاهده گردیده، در دوره ی هاتّیها و هیتیها نیز سمبل یا حیوانمقدس خدایان و قدرت محسوب می شده است. (56) این پیکرکهای هنری به احتمالروی تیرکهایی تعبیه میشده و کاهنان در مراسم مذهبی آنها را حمل می کردهاند. شاد هم برای نظم بخشیدن به حرکت دسته جمعی، هر گام را صدای زنگ حلقههای مرتعش کننده صفحات تنظیم می کرده اند و احتمالاً چنین صدایی برایتعیین آغاز و پایان یک آیین مذهبی یا حرکت یک دسته بوده است.(57)

آیینهای هوریان به کشور هیتی ها نفوذ کرده بود، در آیین های هیتیان اغلب نیایشها، مناجات های دسته جمعی و ساحری هوریان به چشم می خورد. غالباًآوازخوانان هوریایی در آیین های مذهبی و نیایش های هیتیان آواز میخواندند.(58)

نظام سلطنتی هیتی ها، به صوت انتخابی بوده است. بدین صورتکه پادشاهان برای جلوگیری از بحران می کوشیدند که در طی حیات خود، شخصی راعلناً به جانشینی خود برگزینند. بر این اساس، انتصاب ولیعهد در برابراجتماع اشراف، به منزله ی یک تقاضای رسمی جهت موافقت آنان با انتصابولیعهد بوده و بدون آن، عمل مزبور قانوناً، معتبر به شمار نمی رفتهاست.(59)

پادشاه در عین حال، فرمانده ی کل قوا، مرجع عالی قضایی و کاهنبزرگ بود. همچنین به عنوان رئیس کشور، مسئولیت روابط خارجی را بر عهدهداشت. به نظر می رسد که تها وظایف قضایی او به طور عادی به زیر دستانشمحول شده باشد. از او انتظار می رفت که وظایف نظامی و مذهبی خود را شخصاًانجام دهد. پادشاهان هیتیایی را اغلب در مقام کاهن بر روی یادمان ها میبینیم.(60)

دو فرمان شاهانه از پادشاهان «سلطنت قدیم» باقی مانده استکه اطلاعات گرانبهایی درباره ی ترکیب ملت هیتی در ادوار پیشین در اختیارما می گذارد. معلوم است که خویشان پادشاه، معروف به «خانواده ی بزرگ» ازامتیازات ویژه ای برخوردار بودند. درباره ی مرم عادی، نسبتاً اطلاعات کمیدر دست است. بیشتر آنها کشاورزانی بودند که بر روی زمین کار می کردند.امایک طبقه ی صنعتگر نیز وجود داشت که بیشتر در شهرها می زیست و به ظاهر«ابزار مند» نامیده می شد. به ویژه از معماران، بافندگان، چرم کاران، کوزهگران و فلز کاران نام برده شده است.(61)

 

هنر هیتی ها

ازدوره «سلطنت قدیم» هات توساس، چیزی جز ظروف سفالین در دست نداریم. تندیسسازی با امپراتوری آغاز می شود، ولی با فروپاشی آن، پایان نمی یابد.برعکس، از دولت های بعدی، همگی بر اثر وجود کتیبه های صخره ای بسیار،تندیس ها و نقوش برجسته ای که جدا از تندیس سازی هات توساس نیست، آگاهیداریم.(62)

در طبقه ی سوم علیشار، سفال های هیتیها دیده میشود کهعموماً با لعاب قرمز و قهوه ای و نقوش هندسی و با استفاده از رنگهای سفیدو قهوه ای ساخته شده است. هیتیها افزون بر این نوع سفال، از سالهای قرمزرنگ براق با جداره ی بسیار نازک نیز استفاده میکرده اند. (63)

پیکرکهایسمبولیک که با حلقه هیا گل احاطه شده، پیکره ی وسط آن به شکل گاو یا گوزناست و در قسمت پایین نیز دو شاخ گاو آن را کامل می کند. این مجسمه هایفلزی از ارزش والای هنری برخوردارند که از آنها میتوان به عنوان علم یادکرد (64)

از هیتیان حجاریهای فراوانی در زمینه مذهبی باقی مانده است کهنامدارترین آنان، نقش برجسته دسته جمعی خدایان در یازیل کایا Yaziilkajaاست.(65) که در آن، هر یک از خدایان رسمی بر طبق مشخصات خود او نشان دادهشده و به وسیله ی سلاحی که حمل می کنند و علامتی که روی دست پیش آمده ی اونقش شده و جانوری که بر روی آن ایستاده، متمایز گشته است.(66) در هنرهیتیان تصویر خدای جو را با تبرش که می درخشد زیاد میبینیم، ایستادنخدایان روی حیوانات مقدس نیز زمینه ای هنری است که بعداً در هنر آشوری واورارتویی ظاهر می گردد.(67)

در آلاجاهویوک، کاوشگران ترک، شماری گورکشف کرده اند که به هزاره ی سوم پیش از میلاد باز می گردد و حاوی مجموعهجالب توجهی از اشیا است. بعضی از این اشیا، دارای شکل گوزن است. زیرا گوزنجانور مقدس خدایی بود که در آناتولی در روزگار هیتی ها، و در بسیاری ازنقاط مورد پرستش بود.(68)

داشنمندانی چون گوتربروک Guterbrock و چند تندیگر، هنر هیتیان و هوری ها را یکی میدانند و مطرح می کنند که تفاوتی کهامروزه به نظر می رسد، ظاهری است. در مهرهای یافت شده در بغاز کوی، زمینههنری هوریان موجود است بازتاب های تصویری Bildgedanken هوریان در شکلخدایان هیتی دیده میشود. موجود افسانه ای مرکب با سر و پاهای گاو نر (باشخاف کمر پهن، بالاتنه انسانی، و دست های انسانی که بالا گرفته شده اند)شباهت کامل با نقوش حجاری هوریان دارند، که در تل حلف موجودات افسانهای(ترکیب گاو نر با انسان) خورشید بالدار را روی سر خود نگاه داشته اند (69)

باآغاز سلطنت جدید، نقوش برجسته ی عظیم بر روی سنگ، که اغلب همراه با خطهیروگلیفی است، ناگهان پدیدار شد. این نقش ها را با روی قطعات عظیم سنگ،که بخش پایین دیوارهایقصرها و پرستشگاههای هیتیایی را تشکیل می داد، یا برروی قطعات سنگ هایی در نقاط مختلف کشور، حک می کردند. همه ی اینها بدونتردید، تجلیات نیروی مرکزی هیتیایی به شمار می رفتند و به فرمان مستقیمپادشاه کنده کاری می شدند. در بسیاری از آن ها، خود پادشاه را می بینیم کهبه صورت کاهن، مشغول پرستش خدای خویش است. (70)

 

هنر هیتیان با آثارهنری میان رودان نیز در پیوند بوده است. هنر ایشان از یک سوی، ترکیبی استاز هنر جنوب و شمال میان رودان با کاپادوکیه و از سویی دیگر هنر شرق(میتانی) [و هوری] با غرب (آسیای صغیر) که به آن هنر محلی نیز افزوده میشود. اثر هنر هلتمتی را نیز در این هنر میتوان نشان داد. (71) قلمزنی وحکاکی روی جواهر، که در بین آثار هنری هیتی ها به چشم می خورد، پیوستگیزیادی با هنر مهرهای استوانه ای بین النهرین ندارد. ولی هنر قلمزنی وحکاکی روی جواهر، در نزد هیتی ها، پس از سقوط هات توساس از رواج افتاد. پساز سقوط هات توساس، در سرزمین میلید (ملطیه) بود که سنت هیتیایی به بهترینوجه محفوظ ماند. بر روی یک سلسله نقوش برجسته ی آن محل، مناظری از جرعهافشانی بر خاک به افتخار خدایان، دیده می شود. (72)

هیتی ها تندیس هایشیرهای خشمگین را با چهره های عبوس در مدخل قلعه ها و قصرها و معابد خودقرار می دادند.(73) پیدایی ناگهانی هنر تندیس سازی از سنگ، در آغاز دولتجدید هیتیایی، ناگزیر پرسشی درباره ی اصل الهام آن به وجود آورده است.گفته شده که هنر هیتیایی به طور کلی، هیتیایی نیست بلکه هوریانی است.(74)

 

معماری هیتی ها

حدودیک قرن پیش از این کارلس تکسیر Charles Texier و ویلیام هامیلتون WilliamHamilton در مسافرتهای خود به آسیای صغیر به ویژه در بخش مرکزی آن بقایایآثار معماری هیتیها را از نزدیک مشاهده کرده اند و در نوشته های خود ازآنها سخن گفته اند. تکسیر در سال 1834 در دهکده ی بوغازکوی بقایای یک شهرو تصاویر زیادی را به صورت حجاری شده، در صخره ای که از طرف اهالی محل بهیازیلی کایا Yazilikaya معروف است کشف کرد و گمان می کرد این همان شهریاست که هرودوت در کتاب خود از آن به عنوان پتریا Pteria یاد کرده است. یکسال بعد از آن ویلیام هامیلتون طی مقاله ای از «بوغازکوی» به نام تاویومTavium پاتخت گالاتیا تروکمر Galatia Trocmer سخن به میان آورده و درادامه ی بررسی های خود طی بازدید از آلاجاهویوک Alacahiyuk شعر هیتیها،یعنی دروازه ی اسفنکس را کشف کرده است.از سال 1834 به این طرف شهرهایبوغازکوی و آلاجاهویوک پیوسته مورد توجه سیاحان و باستانشناسان قرار گرفتهاند و هومان O.Humannو پوچستین O.Pichetein در معرفی و شناساندن این شهرهاقدم بزرگی برداشته اند.(75)

هومان سال 1882 از طرف موزه برلین مامورکپی برداری از نقش برجسته های «یازیلی کایا» و مشخص کردن کرونولوژی واقعیپایتخت هیتیها یعنی بوغازکوی شد. کانتر E.Chantre در سال 1893 از بوغازکویو یازیلی کایا و تپه های اطراف آن دیدن کرد و اسناد تاریخی هیتیها را کشفکرده است و بدین وسیله اسم قدیمی بوغازکوی را که در این اسناد تاریخی ازآن به نام هاتوشاش Hausas یاد شده بود شناسایی کرد.(76)نام هاتوشاش از«هاتّی» اقتباس شده شده است.(77)

.در سال 1907 از طرف موسسهباستانشناسی آلمان یک هیات باستان شناس متشکل از پوچستین کرنکیرD.Krencker، کوهل H.Kohl، و کورتییوس l.Curtius به هاتوشاش اعزام شدند ودر نتیجه ی کاوشهای خود غیر از حضارِ شهر، پنج معبد را که همه ی آنهامربوط به زمان امپراتوری هیتیها می باشد کشف کردند.گارستانگ J.Garstang،باستانشناس انگلیسی نقش برجسته هایی را از زمان هیتیها در بخش جنوب شرقیآسیای شغیر و سوریه شمالی شناسایی کرده است.(78)

باستانشناسان آلمانیبرای پی بردن به تمدن هیتیها «هاتوشاش» را انتخاب کردند و گروه ی بهسرپرستی کورت بیتّل K.Bittel در سال 1931 حفریات علمی را در این شهر شروعکرد. این هیات غیر از بوغازکوی در یازیلی کایا نیز به بررسیها و کاوشهایباستانشناسی پرداخته و چند معبد در رابطه با معتقدات مذهبی هیتیها کشفکرده است.(79)

در کشور هیتیها، بقایای ساختمانهایی نیز پیدا شده است که شبیه آن در هند یافت شد.(80)

ماکریدیدر سال 1907 در یکی دیگر از شهرهای هیتیها به نام آلاجاهویوک واقع در شمالبوغازکوی به بررسی باستان شناسی پرداخت و دروازه ی اسفنکس دار این شهر راکشف کرد. در سال 1935 رمزی اوئوز آریک R.OArik، کاوشهای ماکریدی را پیگیریکرد و موفق به کشف یازده طبقه فرهنگی متعلق به دوران هیتیها در آلاجاهویوکگردید.(81)

گلد من M.H.Goldman در سال 1935 از دانشگاه «هاروارد» درحوالب شهر ساحلی تارسوس Tarsusدر تپه ی گوزلوکله کاوشهایی ار در طول چندفصل انجام داده و بخشی از یک کاخ هیتیها را از زیر خاک بیرون آورده است.جورج اسمیت در سال 1876 در حوالی فرات علیا موق به کشف یکی از مهمترینشهرهای هیتیها به نام کارکمیش Karkemis شد. سپس هیات باستانشناسی از طرفموزه انگلیسی به کارکمیش اعزام شد و از سال 1878 تا 1881 به کاوشهایباستانشناسی پرداخت. در سال 1911 هوگارت D.G.Hogart دوباره در این محل بهکاوش پرداخت.(82) بعد از وی، وولی Sir.L.Wooly سرپرستی کاوش را تا سال1920 به عهده گرفت و در نتیجه دو استقرار از زمان هیتیهای قدیم و جدید راروشن کرد. بین سالهای 1888-1902 همومان، کولدوی R.Koldewy و لوشانF.V.Luschanکاوشهای باستانشناسی ار در زنجیرلی Zincirli انجام دادند و بهیک کاخ و یک معبد که اطراشان با حصاری گرد محصور شده و در زمان امپراتوریهیتیها ساخته شده بود، دست یافتند. با توجه به کتیبه های یافت شده از اینمحل اسم قدیمی زنجیرلی، سامال Samal ذکر گردیده است. گارستانگ در سال 1908در حوالی شهرهای زنجیرلی و ساکچاگوزو که از زمان هیتیها تا به امروز باقیمانده است، در پنج تپه باستانی کاوش کرد و در یکی از آنها در رابطه بادوره ی جدید هیتیها، یعنی از قرن هشتم پیش از میلاد کاخی را از زیر خاک درآورد که در دو طرف ورودی این کاخ مجسمه های سنگی جلب توجه می کند. گرداگرداین کاخ را همانند سایر کاخهای هیتیها دیوار دفعی در بر میگیرد. این کاخبه دوره ی جدید هیتیها یعنی قرن هشتم پیش از میلاد تعلق دارد.(83) شهرباستانی کادِش در تل نبی توسط کولدوی کشف شد(84)

در طبقات عصر آهن دَگیرمن تپه، بقایای یک قلعه ی کوچگ از نوع قلاع هیتیها به دست آمده است.(85)

 

شهرهای هیتی ها

پایتخت کشور هیتی، شهر شاتوش Chattusch یا بغازکوی Boghazkoi امروزی در خم رودخانه ی هالیس (قزل ایرماق امروزی) جای داشت.(86)

شهرهایهیتی ها مانند «نسا» و «آرینا» آشکارا نامهایی ایرانی دارند. همچنینمیتوان از شهر سَلَم (salam) یادکرد که یادآور سلم پسر فریدون است. شایداورشلیم نیز به معنی شهر سلم باشد.(87)

 

پانویس

1-جامعه بزرگ شرق، رویه 239-241.

2-ایران بزرگ، رویه 87.

3-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 219.

4-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر رویه 17.

5-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر رویه22.

6-هیتی ها، الیور گرنی، به نقل از ایران بزرگ، رویه 87.

7-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 170.

8-جامعه بزرگ شرق، رویه 236.

9-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 223.

10-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر رویه 18.

11-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 223.

12-ایران از آغاز تا اسلام، رویه 50.

13-جامعه بزرگ شرق، رویه 243.

14-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 223.

15-جامعه بزرگ شرق، رویه 236.

16-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 223.

17-ایران از آغاز تا اسلام، رویه 50.

18-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 223-224.

19-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 224.

20-جامعه بزرگ شرق، رویه 224-225.

21-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 224.

22-ایران از آغاز تا اسلام، رویه 50.

23-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 224-225.

24-جامعه بزرگ شرق، رویه 233.

25-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 225.

26-ایران از آغاز تا اسلام، رویه 65.

27-جامعه بزرگ شرق، رویه 243.

28-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 226.

29-باستان شناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 15

30-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر رویه 18.

31-جامعه بزرگ شرق، رویه 237.

32-جامعه بزرگ شرق، رویه 238.

33-پادشاهی ماد، رویه 94.

34جامعه بزرگ شرق، رویه 233.

35-تاریخ ملل آسیای غربی، احمد بهمنش، به نقل از ایران بزرگ، رویه 87.

36-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 230-231.

37-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 230-231.

38-جامعه بزرگ شرق، رویه 236-237.

39-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 17.

40-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر رویه 17.

41-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر رویه 18.

42-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر رویه 18.

43-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر رویه 129.

44-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 221.

45-جامعه بزرگ شرق، رویه 225.

46-جامعه بزرگ شرق، رویه 238.

47-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 233.

48-جامعه بزرگ شرق، رویه 238.

49-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 233.

50-جامعه بزرگ شرق، رویه 238.

51-جامعه بزرگ شرق، رویه 238.

52-جامعه بزرگ شرق، رویه 238-239.

53-جامعه بزرگ شرق، رویه 239.

54-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 233-234.

55-جامعه بزرگ شرق، رویه 241.

56-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 171.

57-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 171.

58-پادشاهی ماد، رویه 92.

59-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 227.

60-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 227-228.

61-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 228.

62-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 236.

63-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 162.

64-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 171.

65-جامعه بزرگ شرق، رویه 238.

66-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 237.

67-جامعه بزرگ شرق، رویه 239.

68-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 237.

69-جامعه بزرگ شرق، رویه 241-242.

70-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 237.

71-جامعه بزرگ شرق، رویه 242.

72-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 237.

73-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 117.

74-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه 238.

75-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 16.

76-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 17.

77-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 17.

78-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 171.

79-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 18-19.

80-جامعه بزرگ شرق، رویه 237.

81-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 20.

82-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 20.

83-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 21.

84-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 22.

85-باستانشناسی و هنر آسیای صغیر، رویه 135.

86-جامعه بزرگ شرق، رویه 233.

87-ایران بزرگ، رویه 87.

 

کتابنامه

1-فیروزمندی شیره جینی، بهمن، 1382.باستان شناسی و هنر آسیای صغیر،انتشارات سمت.

2-عطایی فرد، امید، 1384. ایران بزرگ، انتشارات اطلاعات.

3-بهزادی، رقیه، 1386. قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، انتشارات طهوری.

4-ساسانی، شاپور، 1370. جامعه بزرگ شرق، انتشارات شمع.

5-گیرشمن، رومن، ترجمه ترجمه محمد معین، 1355. ایران از آغاز تا اسلام، بنگاه ترجمه و نشر کتاب

6-علی اف، اقرار، 1389. پادشاهی ماد، انتشارات ققنوس

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...