فلسفه علم تحلیلی (آنگلوساکسون)

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

تصویر جهان در فیزیک دیروز امروز به زبان ساده (روایت دکتر ناصری)

تصویر جهان در فیزیک دیروز چگونه بود؟

تجربه نشان می دهد که یک توپ ساکن نمی تواند بدون علت از حالت سکون خارج شود. اگر ضربه ای به آن وارد شود شروع به حرکت خواهد نمود. در این حالت، خروج توپ از حالت سکون (معلول) به خاطر ضربه ای خواهد بود که بر آن وارد شده است (علت). مشاهدات و تجربیات مشابه نشان می دهند که هر معلولی ناشی از علتی است. ترک شیشه، اوجگیری هواپیما، شروع جنگ، صعود بالون، سقوط اقتصادی، دزدی سارق، ابرقدرتی یک کشور، شیوع بیماری و غیره همگی معلول هایی هستند که علت هایی آنها را پدید آورده اند. در علم امروز هر پدیده ای که براساس قانونی اتفاق بیافتد یک پدیده نظم دار شناخته می شود و نظمی را که ناشی از قانون علت و معلول باشد، نظم علت و معلولی می نامند که دست کم در مورد تمام پدیده های ملموس ما در جهان صدق می کند. اعتقاد بر این است که ما در یک جهان کاملاً قانوندار و با نظم و ترتیب بسر می بریم، جهانی که در آن هیچ پدیده ای بدون علت اتفاق نمی افتد.

حدود دو و نیم قرن قبل، نیوتون به گونه ای خاص نظم عالم را به تصویر کشید که به "دیدگاه مکانیکی" شهرت یافت. این دیدگاه جهان را به یک ماشین عظیم تشبیه می کند که کار آن براساس نظم و اصول خاصی است. اساس دیدگاه مکانیکی بر سه قانون استوار است که اثرات اجزاء یک سیستم (مثلاً ماشین جهان) را به زبان ریاضی بیان می کنند. این سه قانون به قدری فیزیک قرن 17 را متحول ساخت که کم کم فیزیک آن روز به "فیزیک نیوتونی" مشهور شد. اساساً از همین ایام هست که علمی به نام فیزیک نظری رسماً شکل می گیرد و به عنوان فیزیک کلاسیک موجودیت پیدا می کند. در نبوغ نیوتون همین بس که وی ریاضیات مورد نیاز برای توضیح تئوری اش را نیز خود ابداع می کند که به "ریاضیات دیفرانسیلی" معروف است.

در تصویری که دیدگاه مکانیکی از جهان ارائه می کند عالم از ذرات مادی جامد تشکیل می شود که در فضا و زمان در حرکتند و بر روی هم اثر می گذارند. سه قانون نیوتون نیز چگونگی حرکت اجزاء ماشین جهان و اثرات متقابل آنها بر روی همدیگر را توصیف می کنند. تعریف نظم نیز در این دیدگاه بسیار ساده است: هر پدیده ای که بر طبق قوانین سه گانه اتفاق بیافتد دارای نظم است. دانشمندان زیادی شدیداً تحت تاثیر قرار گرفتند و مدت زیادی طول نکشید که دیدگاه مکانیکی نیوتون به تمام شاخه های علم رسوخ یافت و موجب تحول اساسی آنها گشت. در این میان لاپلاس ریاضی دان مشهور فرانسوی توانست به کمک تئوری نیوتون مسیر سیاره های منظومه شمسی را به طور دقیق محاسبه کند. دقت این محاسبات به قدری بالا بود که لاپلاس چنین اظهار نمود : "اگر وضعیت فعلی جهان را بدانیم، وضعیت آینده و گذشته آن را نیز خواهیم توانست محاسبه کنیم."

محاسبات لاپلاس موجب شد که نظریه "جهان محاسبه پذیر" وارد علم و فلسفه گردد که اعتقاد داشت تمام پدیده های جهان قابل پیش بینی است. بعد از محاسبات لاپلاس دیگر کاملاً بجا بود که جهان به ساعت تشبیه گردد و تفکر "جهان ساعت گونه" جای خود را در فیزیک و فلسفه باز نماید. لیکن باید توجه داشت که تصور محاسبه پذیر بودن همه اتفاقات و پدیده های جهان بدان معنی خواهد بود که همه اتفاقات و پدیده های جهان را از قبل تعیین شده فرض نماییم. به عبارت دیگر، باید کار جهان را مشابه کار ساعتی بدانیم که نمی تواند خارج از برنامه از قبل داده شده به آن (یا از قبل طراحی شده) عملی انجام دهد.

نیوتون معتقد بود که ساعت جهان از قبل کوک و تنظیم شده است و حرکت اجزاء آن را هم ناشی از اثرات مستقیم همان اجزاء بر همدیگر می دانست. وی کوک و تنظیم اولیه را به خدا نسبت می داد و بر این باور بود که همه چیز با تنظیم قبلی و با برنامه ای از قبل طراحی شده به حرکت خود ادامه می دهد به طوری که تمام اجزاء به طور خودکار در حرکت و فعالیتند. بدین ترتیب، پایگاه تفکر "جهان محاسبه پذیر" روز به روز قوی تر شد. دیگر هر پدیده جهان، از مسیر حرکت یک الکترون گرفته تا جابجایی کهکشانها، همگی از قبل تعیین شده پنداشته شد. در این میان، تولد چنگیز و کوروش، فروپاشی شوروی، اتحاد آلمان، تبدیل ستاره ای به حفره سیاه، مرگ بودا، حکومت وحشتناک کشیشان به اسم مذهب، استقلال هند به دست گاندی، قتل امیرکبیر، نخست وزیری مصدق، رهبری جواهر لعل نهرو، قطع نسل سرخپوستان، جنگ هشت ساله ایران- عراق و... همه را باید از قبل تعیین شده بدانیم!

علیرغم توانایی های بسیار بالای تئوری نیوتون، فیزیکدان های اواخر قرن 19 متوجه بودند که این تئوری قادر به پاسخگویی به پاره ای از سئوالات نیست. آنچه موجب پیدایش این اندیشه و رواج بعدی آن در جامعه علمی شد ورود تئوری جدیدی به نام تئوری کوانتوم بود که پایه های آن را ماکس پلانک در سال 1900 میلادی پایه ریزی نمود. پنج سال بعد (یعنی در سال 1905) آلبرت انیشتین تئوری دیگری به نام "نسبیت خاص" ارائه نمود که تفکر ما را در مورد دو مقوله فضا و زمان به کلی تغییر داد. مدتی بعد، با وارد کردن موضوع جاذبه به تئوری سابق خود، حالت کامل تر و عمومی تر تئوری اش را با عنوان تئوری "نسبیت عام" به دست آورد و آن را در سال 1916 معرفی نمود. در بخش بعدی به این مقولات می پردازیم و اثرات آنها را در شکل گیری تفکر امروز بشر مورد بحث قرار می دهیم

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...