تسخیر روح یا تناسخ؟ داستان زنی که همانند زندگی قبلی خود صحبت می‎کند

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۲ دیدگاه

شخصیت جدید «اوتارا هودار»، زمانی که ۳۲ سال داشت، ظاهر شد و خود را «شارادا» نامید (Shutterstock*)

جهان مملو از اسراری است که دانش کنونی ما را به چالش می‌کشد. اپک تایمز در بخش ماوراء دانش، داستان‎هایی از پدیده‌های خارق‌العاده را گردآوری کرده تا راه را برای باور مسائل ممکنی که قبلاً انکار می‌شدند باز کند. آیا آن‎ها واقعیت دارند؟ تصمیم با خود شماست.

در دهه‎ی ۷۰ میلادی، «یان استیونسون»، محققی مشهور که در زمنیه‎ی تناسخ تحقیق می‎کرد با زنی آشنا شد که می‎توانست به شکلی از زبان بنگالی که در ۱۵۰ سال پیش استفاده می‎شد، صحبت کند. به‎گفته‎ی پروفسور «پی. پال»، استاد زبان بنگالی، ۲۰ درصد از زبان بنگالی امروزی را کلمات انگلیسی تشکیل داده‎اند. اما این زن در یک گفتگوی طولانی با پروفسور پال حتی از یک کلمه‎ی انگلیسی  استفاده نکرد. از سویی دیگر، وی بیش‎تر از کلمات سانسکریتی استفاده می‎کرد که در سال‎های ۱۸۱۰ تا ۱۸۳۰ استفاده می‎شد؛ که این مدت زمان فرضی زندگی قبلی او بود.

با‎این‎که هیچ‎گاه در منطقه‎ی بنگال غربی زندگی نکرده بود؛ اما کاملاً روان صحبت می‎کرد گویی در این منطقه بزرگ شده است؛ منطقه‎ای که خاطرات بسیاری از آن داشت. او در ناگپور هند به‎دنیا آمده بود و به زبان مراتی مسلط بود و کمی انگلیسی و هندی صحبت می‎کرد.

شخصیت جدید «اوتارا هودار»، زمانی که ۳۲ سال داشت، ظاهر شد و خود را «شارادا» نامید. هودار تا آن زمان هیچ اشاره‎ای به زندگی گذشته‎ی خود نکرده بود. وی فوق لیسانس زبان انگلیسی و مدیریت دولتی بود که در دانشگاه ناگپور، شغلی پاره‌‏وقت داشت؛ تا زمانی‎که بدن جسمانی خود را با فرد دیگری تقسیم کرد.

شارادا قادر نبود به هیچ زبانی که هودار می‎توانست صحبت کند، حرف بزند و یا آن‎ها را بفهمد. او خانواده و دوستان هودار را نمی‎شناخت و بسیاری از وسایلی که بعد از انقلاب صنعتی اختراع شده بود، او را مات و مبهوت می‎کرد. خانواده‎ی هودار هیچ کسی را که اهل بنگال باشد، نمی‎شناختند و با هیچ غذای محلی‎ای که در منطقه‎ی بنگال تهیه می‎شد و شارادا درخواست می‎کرد، آشنایی نداشتند.

استیونسون و همکارانش چندین هفته را به بررسی داستان هودار صرف کردند. آن‎ها مکان‎هایی را که او در بنگال به‎یاد می‎آورد، بررسی کردند (برخی از این مکان‎ها در بنگلادش امروزی قرار گرفته بود». توصیفات او در زمینه‎ی مسافت بین مکان‎ها و نقشه‎ی جغرافیایی منطقه و غیره کاملاً دقیق بود.

او اسامی کامل اعضای خانواده‎اش از جمله پدرش را به‎خاطر می‎آورد. هنگانی‎که استیونسون شجره‎نامه‎ی پدر وی را در منطقه‎ای که شارادا توصیف کرده بود، یافت، متوجه شد که اسامی و توصیفاتی که شارادا از رابطه‎اش با ۵ عضو خانواده‎اش از جمله پدر و پدربزرگش شرح داده بود، کاملاً صحت داشت. خانواده‎ی وی در قرن نوزدهم که با توصیفات شارادا مطابقت داشت، زندگی می‎کردند.

استیونسون در مقاله‎ای تحت عنوان «گزارشی مقدماتی از مورد عجیبی از تناسخ با زبان‎های بیگانه» که در مجله‎ی علمی «تاریخ روان‎شناختی جامعه‎ی امریکا» در جولای ۱۹۸۰ به‎چاپ رسید، آورده است: «شجره‎نامه‎ی یافت شده به‎طور انحصاری برای مردها بود. از آن‎جایی که نام هیچ زنی در این شجره‎نامه نبود، نمی‎توانستیم ثابت کنیم زنی با مشخصات و توصیفات شارادا وجود داشته است. اما ارتباط میان شجره‎نامه و اظهارات او درباره‎ی روابط مردان خانواده، چیزی بیش‎تر از موردی تصادفی به‎نظر می‌‏رسید.»

هودار در زمان کودکی بسیار از مار وحشت داشت. به‎گفته‎ی مادرش زمانی که هودرا را باردار بود، بارها و بارها خواب دیده بود که ماری پای او را نیش می‎زد.

شارادا به‎خاطر می‎آورد که زمانی که هفت ماهه حامله بود و در حال چیدن گل، ماری انگشت او را نیش زده بود. او گفت که در آن زمان بی‎هوش شده است اما زمان مرگش را به یاد نمی‎آورد. در آن زمان او ۲۲ سال داشت و به‎گفته‎ی استیونسون، «به‎نظر نمی‎رسید او اطلاعی از گذر زمان داشته باشد».

شارادا بدن هودار را به مدت چند روز تا چند هفته در زمان‎های خاصی تصاحب می‎کرد. خانواده‎ی هودار متوجه شدند که این زمان‎ها در ارتباط با اهلّه‎های خاص ماه هستند. استیونسون معتقد بود که شاید این مورد، از موارد تسخیر بدن باشد تا تناسخ.

استیونسون می‎نویسد: « فراموشی‎ای که در هر یک از این افراد ظاهر می‎شود، برای وقایعی که برای دیگری اتفاق افتاده، رخ می‎دهد؛ اگرچه این موضوعی کلی نیست اما به‌‏نظر می رسد مربوط به سندروم تسخیر بدن باشد تا تناسخ. این موضوع دلالت بر شخصیت غیرجسمانی شارادا دارد بدین معنا که شارادا از جنبه‎های زنده‎ی یک فرد واقعی تشکیل شده که در اوایل قرن ۱۹ میلادی زندگی کرده و تقریباً ۱۵۰ سال بعد بدن اوتارا را تصرف و به کنترل خود در‎آورده است».

وی ادامه می‎دهد: «جزئیات دیگر نیز مطابق با تفسیری هستند که از تناسخ داریم. اول این‎که بدن اوتارا در هنگام کودکی، ترس از مار داشت و پس از آن علاقه‎ی خود را به بنگال و بنگالی نشان می‎دهد».

پدر او یکی از علاقه‎مندان به بنگال بود، چرا که او احساس می‎کرد بنگالی‎ها آن‎ها را بهتر دربرابر نیروهای انگلیسی محافظت کنند چون او در جنبش ملی هند شرکت داشت. ممکن است این زن علاقه به بنگال را از پدر خود به ارث  برده باشد. او چند کلمه بنگالی را در کلاس‌‎های دبیرستان (از کسی که بنگالی صحبت نمی‎کرد و تلفظ مراتی داشت) آموخته بود. اما هیچ نشانه‎ای وجود نداشت که توانسته باشد زمانی کافی را با زبان بنگالی سپری کرده باشد که به این شکل به‎طور فصیح و روان همانند یک بومی صحبت کند. واقعیت این است که نوع لهجه و کلماتی که از زبان بنگالی استفاده می‎کرد در ۱۵۰ سال پیش استفاده می‎شد که همراه با دانش درونی و ذاتی او از غذا و فرهنگ آن منطقه، از شواهد قوی تناسخ به‎شمار می‎رفت.

 

دلائل طرفداران تناسخ

مقدمه

فلاسفه نظریه تناسخ را بر اساس یک سلسله مبانی محکم فلسفی پاسخ داده اند که این پاسخ ها نیازمند آگاهی های فلسفی متعدد می باشد و در عین حال که بسیار دقیق هستند اما فهمشان دشوار است، به همین دلیل از آوردن آنها خودداری کرده و صرفا به ادله طرفداران تناسخ و نقد آنها اکتفا می کنیم. از عزیزانی که سخن ما را می خوانند در خواست می کنیم حتماً سؤالات خویش را به ما انتقال دهند تا پاسخ خویش را دریافت کنند.

 

دلائل طرفداران تناسخ

طرفداران تناسخ دو دلیل برای ادعای خود ارائه می دهند: 1- دلایل دینی ، 2- شواهد تجربی.

1- عدالت الهی: مهم ترین دلیل معتقدان به تناسخ، پاسخ به این سؤال است که « با توجه به عدالت خدا، چرا انسان ها متفاوت آفریده شده اند؟» و در جواب گفته اند: علت این است که هر کسی قبل از این زندگی، زندگی دیگری داشته و متناسب با اعمالی که در آن زندگی انجام داده، جایگاهش در زندگی بعدی مشخص شده است،یعنی کسی که در زندگی قبلی آدم خوبی بوده در زندگی جدید در یک خانواده ی مرفه به دنیا آید و کسی که گناهکار و بد کار بوده، در یک خانواده ی فقیر و بیچاره به دنیا می آید. گروهی معتقدند که تناسخ ممکن است از انسان به حیوان و یا بر عکس نیز صورت بگیرد.

مهم ترین عاملی که امروزه موجب گرایش عده ای به این نظریه شده، این است که برخی مدعی هستند زندگی پیشین خود را به یاد می آورند و دیگران این را به عنوان دلیلی تجربی بر صحت تناسخ قلمداد کرده اند . این خاطره ها به دو صورت پیدا می شوند: عده ای با هیپنوتیزم به چنین خاطره هائی می رسند و عده ی معدودی نیز بدون هیپنوتیزم

 

در پاسخ باید گفت : اگر این نظریه به خاطر حل مشکل عدالت الهی باشد، به هیچ وجه نمی تواند مشکل را حل کند زیرا این سلسله توالدها یا آغاز دارد یا ندارد. اگر مطابق آیین هندو آغاز ندارد، پس مشکل تفاوت ها حل نشده و صرفاً به عقب می رود، یعنی مرتب اشکال در مورد قبلی ها مطرح می شود که چرا آن ها متفاوت خلق شده اند. اگر هم بر اساس علم جدید نظر هندوان را رد کنیم و بگوئیم حیات آغاز دارد، آن گاه باید ارواح انسان ها را یا کاملا یکسان و یا با اندکی تفاوت فرض کنیم. اگر اندکی تفاوت داشته باشند که باز مساله حل نشده است و اگر یکسان باشند، تفاوت های بعدی آنها ناشی از عوامل خارجی ( شرایط محیطی) خواهد بود و باز عدالت خدا زیر سوال می رود که چرا شرایط محیطی یکسانی برای آنها قرار نداده است؟ (1)

 

پس در هیچ حالتی نظریه تناسخ مشکل نابرابری های انسان ها در هنگام تولد را حل نکرده است. 

 

2- خاطره های زندگی  قبلی: ظاهراً مهم ترین عاملی که امروزه موجب گرایش عده ای به این نظریه شده، این است که برخی مدعی هستند زندگی پیشین خود را به یاد می آورند و دیگران این را به عنوان دلیلی تجربی بر صحت تناسخ قلمداد کرده اند . این خاطره ها به دو صورت پیدا می شوند: عده ای با هیپنوتیزم به چنین خاطره هائی می رسند و عده ی معدودی نیز بدون هیپنوتیزم ، چنین ادعائی را مطرح می کنند:

الف- خاطره های ناشی از هیپنوتیزم : عده ای از افراد، هنگامی که تحت تاثیر هیپنوتیزم واقع می شوند، ادعا می کنند که به یاد می آورند قبلاً  شخص دیگری بوده اند و کارهای دیگری انجام می داده اند و برخی موارد مشاهده شده که چنان شخصی واقعاً وجود داشته و احیانا برخی از آن کارها را نیز انجام داده است.

 

هیبنوتیزم

برای پاسخ به این ادعا، ابتدا باید نکته ای را یاد آور شویم و آن این که دانشمندان در تبیین هر حادثه ای ، همیشه مبانی را قبول می کنند که با سایر داده های علمی هماهنگ باشد. نظریه تناسخ با بسیاری از داده های علمی ناسازگار است. در این جا باید دید آیا بیان دیگری از مطلب وجود ندارد که هم این پدیده را توجیه کند و هم با سایر داده های علمی هماهنگ باشد؟

تاکنون در تمامی موارد ادعای زندگی پیشین که اطلاعات آن با هیپنوتیزم فرا خواند ه شده است، یا چنان شخصی آن طور که فرد توصیف می کند، وجود نداشته و یا ویژگی مورد بحث می توانسته است برای فرد اطلاع دهنده، که احتمالا به طور خود آگاه به منبع این اطلاعات توجهی نداشته است، معلوم باشد.

 

ب-مواردی که اشخاص بدون تأثیر هیپنوتیزم ، چنین ادعائی کرده اند مطابق تحقیقات انجام شده در مورد خاص مشاهده شده است: اول، دربچه های کم تر از چهار سال در هندوستان، که عده زیادی از این بچه ها چنین ادعائی را مطرح کردند. دوم، موارد معدودی در افراد بزرگسال.

 

در مورد بچه های مذکور مطابق تحقیقاتی که انجام شده آشکار شده که به لحاظ علمی، بیش تر موارد غیر قابل قبول است، یعنی یا انگیزه ای برای آن ادعا ها وجود دارد ( به طور مثال، معلوم شده است که بیشتر این ها ادعا می کرده اند که به یک طبقه اجتماعی بالاتری تعلق دارند، یا حتی سهمی از زمین متعلق به پدر زندگی قبلی شان را طلب می کرده اند)، یا بین دو خانواده مورد بحث، آشنائی زیادی وجود داشته و احتمال توافق پیشین بین آنها زیاد بوده است.

اگر نظریه تناسخ درست باشد، لازم می آید تعداد انسان های جهان ثابت بماند زیرا هیچ روح جدیدی ایجاد نمی شود و هر روحی که بمیرد در کالبد شخص دیگری ظاهر می شود

 

اما در مورد ادعاهای بزرگسالان، حقیقت این است که کتابهای متعدد در این زمینه نوشته شده، اما اغلب آنها ساختگی بودنش بر پژوهشگران آشکار است. در میان آن تنها کتابی که ظاهراً ادعای مطرح شده در آن با گزارش های تاریخی بیش تر هماهنگ است، کتابی از یان استیونسن به نام « نمونه های تناسخ» می باشد. جمعاً32 مورد در آن گزارش شده است که مثلا خانمی در سال 1902 در هند به دنیا آمد، پس از مدتی وفات یافت و در سال 1926 فرد دیگری در هند به دنیا آمد که ادعا می کرد تجربیاتی از مردم و حوادث آنها دارد که با تجربه های فرد قبلی هماهنگ بود. محققان دلایل دیگری نیز در رد این ادعا ارائه کرده اند که از جمله مهم ترین آنها:

 

تناسخ

الف. نقد چگونگی این همانی: مهم ترین مساله این است که ببینیم واقعا چه معیاری وجود دارد که ما یک شخص را در دو سالگی و در پنجاه و دو سالگی شخص واحدی می دانیم و می گوئیم که این شخص پنجاه ساله همان بچه ی دو ساله است؟

فلاسفه مسلمان، ملاک این همانی را نفس و روح می دانند و معتقدند که امکان ندارد روحی که از بدن انسان جدا می شود دوباره در یک کالبد جدید وارد شود لذا این ادعاها الزاماً باطل است. برخی از فلاسفه ی غرب که منکر روح هستند نیز نشان داده اند که آن امری را که ملاک وحدت شخص امروزی و همین شخص در پنجاه سال پیش می دانیم، هر چه که باشد نمی تواند ملاک وحدت شخص فعلی و شخصی که مدتها پیش در گذشته است، باشد.

خلاصه این که، صرفا با مشاهده شباهتی بین خاطرات یک فرد و جریاناتی که برای شخص دیگری رخ داده است، نمی توان این را همان شخص دانست.

ب. عدم یاد آوری از جانب اکثر انسان ها و عدم یاد آوری مکرر از جانب مدعیان یاد شده: این دلیل بر این اساس استوار است که اگر تناسخ صحیح باشد، چرا از میان چند میلیارد نفر تنها عده بسیار قلیلی، مثلا همین 32 نفر این حادثه را به یاد می آورند. و خود اینها نیز چرا فقط یک زندگی قبلی را به یاد می آورند( چون مطابق تناسخ هر کسی بارها می میرد و زنده می شود)؟

توضیح مطلب این که در برخی مباحث قلت و یا کثرت طرفداران آن تنها دلیل برای قضاوت درباره صحت یا سقم آن است. یعنی اگر 32 نفر بگویند که دیده ایم و چند میلیارد نفر خلاف آن را بگویند، انسان سخن اکثریت را به واقع نزدیک تر می داند و در بحث تناسخ نیز قضیه به همین صورت است.

نظریه تناسخ یا انتقال روح از جسمی به جسم دیگر بر دو دلیل ( دلایل دینی و شواهد تجربی ) استوار شده است. که هر دو دلیل توسط فلاسفه مورد نقد و بررسی قرار گرفته و مشخص و آشکار شده که به لحاظ علمی تمامی ادعاهای مطرح شده غیر قابل قبول است. از سوی دیگر این نظریه از پشتوانه محکمی در ادیان گوناگون حتی در ادیان هندو که امروزه مهم ترین مروجان آن هستند، بر خوردار نیست

ج. عدم ثبات تعداد انسان ها: اگر نظریه تناسخ درست باشد، لازم می آید تعداد انسان های جهان ثابت بماند زیرا هیچ روح جدیدی ایجاد نمی شود و هر روحی که بمیرد در کالبد شخص دیگری ظاهر می شود. در این جا شاید پاسخ داده شود که تناسخ نه فقط بین انسانها بلکه بین انسان یا حیوان و گیاه و جماد نیز هست. اما باید گفت: اولا در مورد گیاه و جماد، اصلا خاطره داشتن و هیچ ملاک دیگری وجود ندارد که انسان را به صورت یک سنگ بدانیم، یعنی سنگ روح و خاطر ندارد و ... ، بر چه اساسی می توان این دو را یکی دانست. در مورد تناسخ متقابل انسان و حیوان هم دو مشکل عمده از حیث تعداد و کیفیت هست، یعنی اولاً:اگر تناسخ بین انسان و حیوان برقرار باشد لازم می آید که جمعیت انسان ها به طور وحشتناکی زیاد شود، زیرا این قول ، منشأ همه حیوانات را هم انسان می داند ومطابق آن انسانی که به حیوان تبدیل شده است ، پس از چند دوره حیوان بودن، مجازاتش تمام می شود و دوباره انسان می شود. حال با توجه به تنوع فراوان حیوانات( بخصوص حشرات و ....) اگر قرار باشد از هر نوع حیوانی در سال تنها یکی انسان شود، باید سالانه دهها میلیارد نفر به جمعیت انسان ها افزوده که تا به حال چنین نشده است.

ثانیاً: از حیث کیفیت، معتقدان به تناسخ بین انسان و حیوان، اعتقاد دارند که مطابق قانون کرمه، هر انسانی به حیوانی تبدیل می شود که خلق و خوی آن را دارد، مثلا انسان حریص، مورچه و انسان شهوتران، خوک و .... می شود.اکنون این اشکال پیش می آید که انسانی که چند رذیلت اخلاقی را با هم دارد چگونه خواهد شد؟ هر کدام بشود، ترجیح بلا مرجح است. اگر هم اشکال شود که در معاد نیز همین مشکل پیش می آید؟ پاسخ می دهیم که اتفاقاً در احادیث هم اشاره شد که ممکن است یک نفر سرش مثل گرگ و بدنش چیز دیگری باشد، اما در جهان مادی ما چنین موجودی را سراغ نداریم .

 

خلاصه سخن

نظریه تناسخ یا انتقال روح از جسمی به جسم دیگر بر دو دلیل ( دلایل دینی و شواهد تجربی ) استوار شده است. که هر دو دلیل توسط فلاسفه مورد نقد و بررسی قرار گرفته و مشخص و آشکار شده که به لحاظ علمی تمامی ادعاهای مطرح شده غیر قابل قبول است. از سوی دیگر این نظریه از پشتوانه محکمی در ادیان گوناگون حتی در ادیان هندو که امروزه مهم ترین مروجان آن هستند، بر خوردار نیست.

  • Antje

    Antje

    • ۱۳۹۶/۰۶/۰۱ - ۲۱:۴۲:۴۴

    در اینجا برخی از آنچه که در 90s منتشر شده است.
    ارسال دایرکتوری آنها را در Wii برای مجازی دانلود می کند
    برنامه پس زمینه به طور کلی بسیار درخشان و قابل توجه است
    کمی ترسناک

  • hack tokens chaturbate

    hack tokens chaturbate

    • ۱۳۹۶/۰۶/۱۳ - ۱۶:۲۰:۴۵

    magnificent points altogether, you just received a new reader.
    What may you recommend about your publish that you simply made a few days in the past?
    Any sure?