شگفتیهای رویا

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

رویاها(dreams) تجربه تصاویر، صداها و سایر حواس خیالپردازی شده حین خواب میباشند. معمولاً محتوا و مضامین رویاها خارج از کنترل رویا بین است، البته به استثنای رویاهای روشن(LUCID DREAMS) که درآن رویابین هوشیارانه در می یابد که در حال رویابینی است و قادر به تغییر حقایق پیرامون خویش و کنترل جنبه های گوناگون رویا میباشد. قویترین رویاها و آنهایی که یادآوری شان آسان است در مرحله پنجم خواب یا همان رم(REM) دیده میشوند. یک فرد بطور متوسط 6 سال از کل عمر خود را در دیدن رویا سپری میکند، به عبارتی 2 ساعت در هر شب.

 

دیدگاه نظریه پردازان در باب کارکردهای رویا:

1- نظریه زیگموند فروید: زیگموند فروید و کارل یونگ هر دو رویاها را برهم کنشی بین ناخودآگاه و خودآگاه می انگاشتند. همچنین اعتقاد داشتند که ناخودآگاه انسان نیروی غالب در رویاها است. فروید بر این عقیده بود که سانسور فعال بر ضد ناخودآگاه حتی در رویاها نیز نمود دارد. اما یونگ چنین استدلال میکرد که رویاها میتوانند با اشعار قابل قیاس باشند و اعتقاد داشت رویاها توانایی آشکارسازی مفاهیم اصولی و زیربنایی را دارا میباشند. فروید اعتقاد داشت که مضمون رویاها تحقق و ارضای آرزوها و امیال سرکوب شده و واپس رانده ما میباشند. رویاها به ناخودآگاه این اجازه را میدهند تا افکار و امیال غیر قابل پذیرش اجتماع و فراخود را بروز داده و برآورده سازد.تنش میان نهاد(ID) و فراخود(SUPEREGO) به سانسور رویاها می انجامد. ناخودآگاه مصر است که تحقق و ارضاء آرزوها و امیال را بطور کامل و واضح به تصویر بکشد، اما نیمه ناخودآگاه از آن ممانعت میکند. بنابراین آرزوها و امیال خود را بصورت کسوت مبدل نمایان میسازند، تا از گزند سانسور و بازدارندگی ناخود آگاه در امان بمانند. به عنوان مثال رویا ممکن است به شکل ادغام (تلفیقی از چندین اندیشه سرکوب شده)، جابجایی (که اهمیت روانی مضمون رویا به یک مضمون مورد پسند ناخودآگاه منتقل شده است)، بازنمایی (تبدیل اندیشه ها به تصاویر بصری)، فرافکنی (انتساب آرزوها و امیال خویش به فرد دیگر) و یا نمادگری ( جایگزین شدن اعمال، اشخاص و یا ایده ها با یک نماد) در خواب نمود یابد. فروید معتقد بود که کابوسها نتیجه تنش میان فراخود و نهاد است. به عقیده وی ترسها، آرزوها و احساساتی که از آنها بی اطلاع میباشیم، در رویاها تجلی می یابند، اما بصورت رمز گذاری شده و غیر مستقیم. ذهن ناهوشیار از زبان شفاهی استفاده نکرده و از طریق نمادها با ما ارتباط برقرار میکند. برخی نمادها جهانی و برخی جنبه کاملاً شخصی دارند. رویا متشکل از دو بخش است: نخست محتوای آشکار(manifect content) که در واقع همان رویایی است که می بینیم و محتوای نهفته(LATENT CONTENT) که همان امیال و آرزوهای ارضا نشده اند، که رویا آنها را به شکل کسوت مبدل بازگو میکند. رویاها به تخلیه انرژی می انجامند، که اگر چنین نشود ممکن است باعث تعارضات میان فردی، احساس گناه یا اضطراب شوند. تکنیک تحلیل و تعبیر رویا که توسط فروید مورد استفاده قرار می گرفت، تداعی آزاد(FREE ASSOCIATION) نامیده میشود. در این تکنیک رویابین تشویق میشود تا به مضمون رویا بطور غیر مستقیم نظر کند و بیشتر به افکار و احساساتی که رویاها پدید می آورند تامل کرده و آنها را به زبان بیاورد (هر چه به ذهنشان خطور میکند). خود این افکار و احساسات مجدداً به افکار و احساسات دیگری منجر خواهد شد و این روند ادامه می یابد.سپس رشته تداعی های ثبت شده به رویابین کمک میکند تا به مضمون نهفته رویای خود پی برده و به خودشناسی برسد. در تداعی آزاد فرد تشویق میشود تا فرایند اندیشه خویش را کنترل نکند و از او خواسته میشود تا هر چیزی را که از ذهنش میگذرد بدون هیچ سانسوری بیان کند. نظریه فروید اصولاً متمرکز بر امیال جنسی، پرخاشگری و نماد گری است. به عنوان مثال هر شیء استوانه ای شکل در رویا آلت مردانه، هر شیء توخالی و دارای شکاف آلت زنانه و یا عبور قطار از یک تونل به برقراری رابطه جنسی تعبیر میگردد. به عقیده فروید رویاها ترکیبی از تجربیات کودکی با والدین و اتفاقات روز گذشته میباشد.

2- نظریه کارل یونگ: یونگ نیز به ناخودآگاه اعتقاد داشت، اما به آن به عنوان یک جنبه حیوانی، غریزی و جنسی نمی نگریست. بلکه بیشتر ناخودآگاه را روحانی میدید. وی معتقد بود، رویاها کوشش نمیکنند تا احساسات حقیقی ما را از ذهن بیدار پنهان سازند، بلکه آنها دریچه ای هستند به ناخودآگاه ما. رویاها برای مشکلاتی که در بیداری با آنها مواجه هستیم راه حل ارائه میدهند. یونگ اعتقاد داشت که به همه چیز میتوان بصورت جفتهای متضاد نگریست (خیر/شر، مرد/زن، عشق/نفرت). بنابراین چیزی که بر ضد نهاد(ID) قرار دارد، ضدنهاد(COUNTEREGO) و یا سایه (SHADOW) نامیده میگردد. سایه نمایانگر جنبه های مطرود شماست، چیزهایی که مایل به تصدیق آنها در وجودتان نمی باشید. و جنبه ای از شما که تا حدودی ناپسند، بدوی و ناخوشایند است. وی معتقد بود رویا راهی است برای برقراری ارتباط با ناخودآگاه. وی تصویر سازی ذهنی در رویا را روشی برای آشکار سازی چیزی در رابطه با خویشتن، روابطمان با دیگران و یا شرایط حاکم بر زندگی می پنداشت. رویاها به ما کمک میکنند تا استعدادعای بالقوه خود را شکوفا سازیم. وی به نمادهای جهانی برای تعبیر خواب اعتقاد داشت. وی معتقد بود که مفهوم رویا از نظر فروید که صرفا تحقق و ارضا آرزوهای سرکوب شده است، یک دیدگاه ساده انگارانه است. وی معتقد بود ناخودآگاه جمعی(COLLECTIVE UNCONSCIOUS) و کهن الگوها و یا آرکی تایپ ها(ARCHETYPE) (یک نماد قدرتمند و زیربنایی که همه ما از طریق ناخوداگاه جمعی از آن برخوردار میباشیم، نظیر نماد "مادر" و یا "قهرمان") نظیر مادینه روان و یا آنیما(ANIMA) (مؤلفه مکمل ناخودآگاه مادینه در روان مردان)، نرینه روان و یا آنیموس(ANIMUS) (مؤلفه مکمل ناخودآگاه نرینه در روان زنان) و سایه(SHADOW) در رویاها به عنوان نمادهای رویا، در رویاها تجلی می یابند. وی معتقد بود که رویاها تجلی ناخودآگاه شخصی بواسطه کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی است. وی اعتقاد داشت که رویا یک پیام مستقیم از ناخودآگاه شخصی است و تحریفهای احتمالی رویا، کوشش ناخودآگاه بمنظور سرکوب رویا نیست. روش آنالیز رویای وی به این منوال است که رویابین تشویق میشود تا برای هر جنبه از رویای خویش، افکار خود را در رابطه با تمام تداعی های نمادین بیان دارد(شامل تداعی های شخصی، فرهنگی و کهن الگویی). سپس تداعیهای نمادین متعدد بررسی گردیده و مهمترین آنها با یکدیگر تلفیق و تعبیر رویا بر اساس شخصیت خاص فرد انجام میگرفت. وی نه تنها معتقد بود که رویاهای انسان محتوی آرزوها و امیال گذشته وی میباشد، بلکه در عین حال به آینده نیز نظر داشته و هدفها و مقاصد آتی رویابین را مشخص میکنند. همچنین یونگ معتقد بود که رویاها ممکن است حاوی حقایق ناگزیر، خطاهای حسی، خیالپردازی های ماجراجویانه، خاطرات، برنامه ها و تجارب غیر منطقی نیز باشند.

3- نظریه آلفرد آدلر: وی معتقد بود که رویاها ابزارهای حل مسئله بوده و با مشکلات روزمره زندگی مرتبط میباشند. بنابراین بر مبنای این نظریه، چنانچه شما زیاد رویا میبینید، علت آن ممکن است مشکلات عدیده شما در زندگی تان باشد و یا برعکس اگر زیاد رویا نمی بینید به معنی سلامت روان شما است. وی معتقد بود عناصر کنترل، قدرت و انگیزش عامل نیروی پیشرانه در پس رفتارهای ما میباشند و نه تکانه های جنسی. وی عمده ترین نیروی پیشرانه در زندگی را فائق آمدن بر احساس ناامنی ها، فرودستی ها، کهتری ها و کاستی ها بر می شمرد، که روی همرفته "اراده (معطوف) به قدرت"(WILL TO POWER) نامیده میشود. وی اعتقاد داشت انسان در دوران نوزادی و کودکی دچار عقده حقارت گردیده و از اینرو پیوسته میکوشد تمام عمر خود را صرف جبران آن فقدان قدرت کرده و به کمال برسد. رویاها راهی برای مطرح ساختن ناامنی ها میباشند. وی اعتقاد داشت که رفتار و کردار ما تحت حکمرانی ناخودآگاه قرار ندارد. بلکه کوشش در جهت کمال و نیاز به کنترل علت عملکرد ما است. وی به اینکه ناخودآگاه و خودآگاه بر ضد یکدیگر میباشند، اعتقادی نداشت. وی رویاها را جبران بیش از حد کاستی ها و نقاط ضعف ما در بیداری می دانست. مثلاً شخصی که از رئیس خود هراس دارد، در رویا جسور گردیده و بر سر رئیس خود فریاد میکشد. وی اعتقاد داشت که نه تنها رویاها با نشان دادن ترسهای درونی ما و راهبردهای مرجح در کنارآمدن با مشکلات به ما یاری میرسانند، بلکه آنها نوع شخصیت و سبک زندگی ما را نیز بازگو میکنند.

4- نظریه فریتز پرلز: وی بنیانگذار گشتالت درمانی است. اساس گشتالت درمانی ، عوض آنالیز عقلانی نگاه به زمان حال است. گشتالت درمانی تاکید دارد بر ادراک مستقیم چیزی که شخص در زمان حال آن را احساس میکند. رویاها فرافکنی بخش های از نهاد است. به اعتقاد وی رویاها بخش طرد شده ، انکار شده و یا سرکوب شده نفس میباشند. وی معتقد بود که هر رویا مختص فرد رویا بین است، و به زبان نمادین جهانی اعتقادی نداشت. وی بر این باور بود که هر شیء و یا کاراکتر در رویا بیانگر جنبه ای از وجود ما میباشد. در آنالیز رویای گشتالت رویابین تشویق میگردد تا وارد گفتگو شود، گفتگو درباره جنبه های گوناگون رویا. همچنین تشویق میشود تا رویا را بازسازی کرده و از دید سایر عناصر رویا، به اظهار عقیده بپردازد. در این روش بر نمادهای جهانی تاکید نمیشود و نمادها را مختص به شخص رویابین می انگارد.

5- نظریه برانگیختگی -سنتز(ACTIVATION SYNTHESIS THEORY): این نظریه مبتنی است بر اینکه رویاها رخدادهای تصادفی ای میباشند که با فعالیت شدید نورونهای مغز ایجاد میشوند. قسمتی از ساقه مغز موسوم به پل مغزی(PONS) در هنگام خواب و مرحله رم(REM) کماکان به فعالیت خود ادامه داده و تولید تحریکات تصادفی میکند. این فعالیت های شدید سیگنالهایی را به سیستم حرکتی بدن ارسال میکند، اما از آنجایی که در حین مرحله رویابینی (یعنی مرحله REM) تمام بدن فلج است، ازاینرو مغز با یک پارادوکس روبرو میشود. به همین خاطر مغز برای اینکه بتواند چیزی که تجربه میکند را توجیه عقلی کند یک حکایت و داستان که از محتویات سیستم حافظه اقتباس کرده را بطور تصادفی خلق میکند. رویاها در ناحیه مغز قدامی تولید میشوند، آن هم بصورت تصادفی و بدون هدف، به همین خاطر است که مضمون رویاها ناگهان تغییر میکند و یا رویاها معمولا فاقد انسجام میباشند. بنابر نظریه سنتز-برانگیختگی رویاها صرفاً مکانیسمهای بیولوژیکی بی معنی و بدون کارکرد میباشند. به عنوان مثال تحریکات تصادفی ممکن است مشابه آنهایی باشد که حین دویدن ایجاد میشوند. بنابراین ذهن رویابین آن تحریکات را به شکل رویای دویدن تفسیر و خلق میکند. و چنانچه در طی روز رویابین از مشاهده یک گربه غافل گیر شده باشد، مغز از آن حافظه نیز استفاده کرده و ایجاد رویایی میکند بدین مضمون: رویابین توسط یک شیر تعقیب میشود.

6- نظریه کارکرد حافظه و یادگیری رویا: از منظر عصب شناسی رویاها با برانگیختگی های حافظه بلند مدت همراه میباشند. کارکرد خواب پردازش، رمزگذاری و انتقال داده ها از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت است. در مرحله غیر رم(NREM) پردازش حافظه هوشیار (اظهاری) و در مرحله رم(REM) پردازش حافظه های ناخودآگاه(روندی) انجام میگیرد. در طی روز نیز یک کارکرد اجرایی حافظه بلند مدت را از حیث سازگاری و همسانی با واقعیت وارسی میکند.

7- نظریه گریفن: رویاها به شکل استعاره های حسی بیان میگردند. رویاها ترجمان استعاره ای انتظارات ما در حین بیداری میباشند. انتظاراتی که در طی روز قادر به عملی کردن آنها نیستیم، سبب پدید آمدن برانگیختگی هیجانی میشوند. بمنظور فرونشاندن این برانگیختگی ها، رویاها خلق میشوند. رویابینی با تکمیل استعاری الگوی انتظارات، آن برانگیختگی های هیجانی را بی اثر میکند.

8- نظریه میشل ژووه: وی چنین اظهار می دارد که رفتارهای غریزی در جنین و نوزاد انسان حین مرحله رم(REM) برنامه ریزی میشوند. در حقیقت آن رفتارها الزاماً به شکل قالب های ناکامل میباشند، که رویابین بعدها برای آنها در عالم واقع مؤلفه های حسی مشابهی را شناسایی میکند. این قالب های قیاسی این توانایی را به به رویابین میدهند تا نسبت به محیط پاسخ انعطاف پذیرتری بروز داده و توان یادگیری را در وی ایجاد میکنند، چیزی بیش از یک واکنش ساده.

9- رویاها یک فرآیند شناختی میباشند. رویاها یک اندیشه و یا رشته ای از افکار میباشند که حین خواب جلوه میکنند. و مضمون رویا بازنمایی بصری از ادراکات فردی است. مثلاً وقتی که در رویا می بینید که توسط دوستان خود مورد حمله و هجوم قرار گرفته اید، تعبیر آن میتواند ترس شما از برقرای دوستی با دیگران باشد. در رویاهای پیچیده تر استعاره های فرهنگی نیز در تعبیر رویا دخیل میباشند.

10- رویاها وظیفه زدودن استرسهای روانی انباشته شده در طی روز را بر عهده دارند.

11- رویاها در توسعه و رشد مغز نقش مهمی بر عهده دارند. نوزاد انسان 16 تا 18 ساعت در شبانه روز می خوابد، که 50 درصد آن را در حال رویا دیدن سپری میکند. عقیده بر آنست که فراهم آوردن یک منبع درونی "تحریکات شدید" به بلوغ سیستم عصبی انسان کمک کرده و آن را بمنظور کنار آمدن با محرکات خارجی آماده میسازد. اما پس از دوران کودکی کارکرد رویاها تغییر کرده و به عنوان یک ابزار یادگیری وتکمیل فرآیند یادسپاری حافظه عمل میکنند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...