حاجی فیروز نماد کدام اسطوره است ؟

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

همه ما حاجی فیروز را با آن صورت سیاه و لباس های قرمز در حالیکه دایره می زند و همان ترجیع بند قدیمی و همیشگی را می خواند:” ارباب خودم سلام و علیکم، ارباب خودم بزبزقندی، ارباب خودم چرا نمی خندی و …” دیده ایم. همه می دانیم حاجی فیروز طلایه دار عید نوروز است، [...]

همه ما حاجی فیروز را با آن صورت سیاه و لباس های قرمز در حالیکه دایره می زند و همان ترجیع بند قدیمی و همیشگی را می خواند:” ارباب خودم سلام و علیکم، ارباب خودم بزبزقندی، ارباب خودم چرا نمی خندی و …” دیده ایم.

همه می دانیم حاجی فیروز طلایه دار عید نوروز است، اما اکثر ما از داستان شکل گیری این اسطوره بی خبریم.

به گزارش ایرانیان شاد خانم دکتر کتایون مزداپور استاد زبان های باستانی و اسطوره شناس در مصاحبه ای گفته است زنده یاد دکتر مهرداد بهار سالها پیش حدس زده بود سیاهی صورت حاجی فیروز به دلیل بازگشت او از سرزمین مردگان است و اخیرا خانم شیداجلیلوند که روی لوح اکدی فرود ایشتر به زمین کار می کرد، به نکته تازه ای پی برد که حدس دکتر بهار و ارتباط داستان بنیادین ازدواج مقدس با نوروز و حاجی فیروز را تایید می کند.

دکتر مزداپور می گوید:” نوروز جشنی مربوط به پیش از آمدن آریایی ها به این سرزمین است لااقل از دو سه هزار قبل این جشن در ایران برگزار می شده و به احتمال زیاد با آیین ازدواج مقدس مرتبط است. تصور می شده که الهه بزرگ، یعنی الهه مادر، شاه را برای شاهی انتخاب و با او ازدواج می کند.”

دکتر صنعتی زاده این الهه را “ننه” یا “ننه خاتون” نام داده، معادل سومری آن “نانای” و معادل بابلی و ایرانی آن “ایشتر” و ” آناهیتا” است. تا آنجا که می دانیم این الهه خدای جنگ، آفرینندگی و باروری است.

سپس دکتر مزداپور داستان این ازدواج نمادین و اسطوره ای را که بنیادی ترین نماد نوروز است چنین شرح داد:” اینانا یا ایشتر که در بین النهرین است عاشق ‘دوموزی’ یا ‘تموز’ می شود( نام دوموزی در کتاب مقدس تموز است) و او را برای ازدواج انتخاب می کند.”

تموز یا دوموزی در این داستان نماد شاه است. الهه یک روز هوس می کند که به زیرزمین برود. علت این تصمیم را نمی دانیم. شاید خودش الهه زیرزمین هم هست. خواهری دارد که شاید خود او باشد که در زیرزمین زندگی می کند.

اینانا تمام زیورآلاتش را به همراه می برد. او باید از هفت دروازه رد شود تا به زیرزمین برسد. خواهری که فرمانروای زیرزمین است، بسیار حسود است و به نگهبان ها دستور می دهد در در هر دروازه مقداری از جواهرات الهه را بگیرند.

در آخرین طبقه نگهبان ها حتی گوشت تن الهه را هم می گیرند و فقط استخوان هایش باقی می ماند. از آن طرف روی تمام زمین باروری متوقف می شود. نه درختی سبز می شود، نه گیاهی هست و نه زندگی. و هیچکس نیست که برای معبد خدایان فدیه بدهد و آنها که به تنگ آمده اند جلسه می کنند و وزیر الهه را برای چاره جویی دعوت می کنند.

الهه که پیش از سفر از اتفاق های ناگوار آن اطلاع داشته، قبلا به او وصیت کرده بود که چه باید بکند.

به پیشنهاد وزیر خدایان موافقت می کنند یک نفر به جای الهه به زیرزمین برود تا او بتواند به زمین بازگردد و باروری دوباره آغاز شود. در روی زمین فقط یک نفر برای نبود الهه عزاداری نمی کرد و از نبود او رنج نمی کشید؛ و او دوموزی شوهر الهه بود. به همین دلیل خدایان مقرر می کنند. نیمی از سال را او و نیمه دیگر را خواهرش که “گشتی نه نه” نام دارد، به زیرزمین بروند تا الهه به روی زمین بازگردد.

دوموزی را با لباس قرمز در حالی که دایره، دنبک، ساز و نی لبک دستش می دهند، به زیرزمین می فرستند. شادمانی های نوروز و حاجی فیروز برای بازگشت دوموزی از زیرزمین و آغاز دوباره باروری در روی زمین است.

به گفته دکتر مزداپور با کشف این لوح اکدی و ترجمه متن آن حدس مرحوم بهار تایید گردید و اسطوره حاجی فیروز رازگشایی شد.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...