شادی و مرگ

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

راستش برای مطالعه شادی و مرگ، هیچ راهیموجود نیست الا طریقت شهود و شعر.. چرا که مردن را می توان تجربه کرد وآزمود، اما مرگ را نه... تنها میتوان با تکیه بر روشهای روانشناختی واستفاده از عنصر تخیل، گام بر بام آسمان پس از مرگ نهاد وشادی را برقرارکرد ..

واین البته یک مساله کاملا شخصی است و بسته به دیدگاه و مذهب و مرام افراد، متغیر.. یکی، جهانی پس از مرگ می سازد که بهشتی دارد و گلستانی .. یکی، گمانه میزند که پس از مرگ به سیاره اش ، به جایی که از آن آمده برمیگردد .. یکی علاوه بر فرض حیات بعد از مرگ، از دیدار ارواح چند هزارساله خبر میدهد .. ودیگری به هوس تولدی دیگر، که تناسخش می نامد بانگ سرخوشی سرمی دهد ...دیگرانی هم هستند که به خاطر مساله مرگ ، کل زندگی را بر خود حرام میسازند... در بیهودگی غرق می شوند و همه وقت هر چند کم زندگی را، به حسرت میگذرانند...

در بررسی شادی و مرگ ، فقط می توان بدون درنظر گرفتن بحث ارواح و احضار مرده گان و باقی قضایا ..به این اشاره کرد که تنها آن دسته از پیامبران و فیلسوفان پرطرفدارتر شده اند که به نحوی مساله مرگ را برای پیروان خویش حل کرده اند .. تا جایی که پیروان بسیاری از مرام های مختلف با شور و شادی از مرگ سخن گفته اند .. ودیگرانی آنقدر عجول که خود ، ورود به دنیای مرگ را انتخاب می کنند.. و یا آنقدر به مرگ و آن دنیا و عقوبت و عذاب فکر می کنند که تا نگاه میکنند وقت رفتن است و ..

ناوال خولیان اما به دون خوان درباره مرگ گفته بود: آرزو نکن، فقط صبر کن تا بیاید . سعی نکن مجسم کنی که مرگ چگونه است فقط آماده باش تا جریان آن، تورا در برگیرد...

من فقط برای شما اینرا میگویم: اگر مرگ نبود هستی هیچ جذابیتی نداشت .. به آن دلیل که نه زمین جا برای همه انسانهای پانهاده بر آنرا دارد و نه این روح جستجوگر ما توان ماندن در جغرافیای محدود زمین را..اگر مرگ نبود شادی به شدت منفعل میشد، شعر هم نبود ، حتی پیغمبر و فیلسوفی هم نبود و نمیدانم اما وضعیت علوم و اجتماع و مدنیت به کجا می کشید .. ولی یک چیز را می دانم: اگر مرگ نبود .. شادی هم نبود .. واینهم رابطه مرگ و شادی!! .. نظر شما چیست؟

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...