صدایی از جانب یک مرده

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

عجیب‌ترین چیزی که تا امروز خوانده اید

آیا امکان دارد به وسیله هیپنوتیزم، سخان شخصی را که مرده، از دهان شخصی دیگر که تحت تأ‌ثیر خواب مغناطیسی قرار گرفته خارج ساخت؟ همانگونه که انتظار می‌رود، پاسخ علم در بیشتر مواقع منفی است، ولی علم در مورد ماجرای «پاتریشا کورد» سکوت اختیار می‌کند و پاسخی ندارد.

در بعد از روز یکی از روز های نوامبر 1957 دوشیزه «کورد» منشی 28 ساله دانشگاه، در خانه پدری‌اش واقع در «ایندیانا پولیس» به خواب مغناطیسی عمیقی فرو برده شد. خوشبختانه، ضبط صوتی روشن بود و سخنان او را ضبط می‌کرد. شخصی که او را خواب کرده بود شخصی جز «ریچارد کوک»،عموی او نبود، و این شخص غالباً برای مداوای سردرد پاتریشا او را به حالت خلسه فرو می‌برد و معتقد بود که فرایند این کار بسیار رضایت بخش است.

اما اینبار ، با دفعات گذشته تفاوت بسیار داشت و آزمایش شگفت‌انگیزی روی این دختر انجام می‌شد. دخترک ناگهان به خواب عمیقی فرو رفت. نفس‌های آرامش به شمار افتاد و ضربان نبض او کاهش یافت. از میان لبانش صدائی خارج شد که هیچیک از حاضران، قبلا آن را نشنیده بودند. صدائی بود که ادعا می کرد متعلق به یک سرباز جوان عضو کنفدراسیون بنام «جین دانلدسن»در جنگ داخلی آمریکا می‌باشد.

این صدا به آرامی گفت هنگامی که در بعداز ظهر یکی از روز های گرم تابستان در مزرعه پدرش در نزدیکی «شریوپورت» واقع در ایالت لوئیزیانا سرگرم کار بود، ارابه بزرگی به درون مزرعه آمد. ارابه، انباشته از جوانانی بود که می‌خواستند به شورشیان بپیوندند. او نیز همراه آنان رفت و در جریان نخستین درگیری، یعنی نبرد «شایلو» (نبرد شایلو نبردی است که در خلال جنگهای داخلی آمریکا به پیروزی ارتش ایالات متحده انجامید.) دوست صمیمی او به قتل رسید و خود نیز بر اثر اصابت گلوله‌ای یک چشم خود را از دست داد.

کوک از این صدا پرسید که آیا چشم آسیب دیده خود را مداوا کرد؟

او پاسخ داد :

هیچ پزشکی بخاطر نمی‌آورم... نه در شایلو و نه در هیچ کجای دیگر... تا آغاز نبرد «نشویل»(شهر نشویل مرکز ایالت تنسی است.) که مدت زمانی بعد اتفاق افتاد، پزشکی ندیدم.

-آیا نبرد نشویل سخت تر از نبرد شایلو بود؟

-بله آقا! در این نبرد تعداد افراد بیشتر بودند... و تعداد کشته‌ها نیز بیشتر... اجساد آنان همه جا در نشویل به چشم می‌خورد.

کوک به تدریج سوالات خود را به جزئیات دوران کودکی این صدا که خود را جین دانلدسن می‌نامید کشاند و از او درباره کودکی و جوانی‌اش در مزرعه نزدیک شریوپورت، مردمی که می‌شناخت و همسایگانش سوال کرد و خواهش کرد که اگر می‌تواند، توضیحاتی درباره برخی از آنان بدهد. سپس درباره مغازه‌هائی که خانواده اش از آنجا خرید می‌کردند، بانک کوچکی که به وسیله آقای اماندز اداره می‌شد، کلیسای آنجا و چیزهای دیگری که حتی اخیراً وجود آنها تأیید شده بود، سوالاتی کرد.

ریچارد کوک همه پاسخ‌های او را با دقت تمام روی نوار ضبط می‌کرد. این صدا به اختصار گفت که جین دانلدسن در زمانی که در ارتش متفق یک درجه‌دار بود در نبرد نشویل کشته شد. کوشش کوک برای آنکه جزئیات مرگ او را از زبانش بیرون بکشد بی‌نتیجه ماند ، و این صدا مرتباً طفره می‌رفت و تا آنکه سرانجام، طی یک آزمایش نهایی کوک این صدا را تشویق کرد تا درباره این موضوع سخن بگوید.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...