شگفتی‌های مغز یک سیاهپوست

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

نامش «تام فولر» بود. او برده هفتاد ساله‌ای بود که سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما از چنان توانایی عجیبی در انجام محاسبات ریاضی برخوردار بودکه با کامپیوترهای امروزی برابری می کرد. «تام» پیر در آفریقا متولد شدهبود و بعد از آن توسط برده فروشان در «ویرجینیا» فروخته شد. تا هفتادسالگی، همه به چشم یک برده معمولی به او نگاه می‌کردند و کسی از تواناییخارق العاده او آگاه نبود. در یک بعد از ظهر گرم در ماه اوت 1779 در کنارنرده های مزرعه اربابش ایستاده بود و منتظر بود، تا مباشر، کار دیگری رابه او محول کند. او و شش نفر دیگر از برده ها صبور و آرام ایستاده بودند وبه مباشر و صاحب مزرعه که در محاسباتشان دچار یک مشکل ریاضی شده بودند،نگاه می‌کردند. آنها می خواستند ارزش محصول مزرعه توتون را، بر مبنایقیمت روز حساب کنند. در این بین صاحب مزرعه و مباشرش پاسخ‌های متفاوتی رابدست آوردند.

هر دو، مردانی خود رأی و لجوج بودند، و در ضمن از انجام عملیات سادهریاضی نیز عاجز بودند. آنها چندین بار حسابهایشان را مرور کردند اما بازهم به پاسخ صحیح دست نیافتند و کارشان به جرو بحث کشید. زمانیکه صاحبمزرعه مداد و کاغذش را با عصبانیت به زمین انداخت چیزی نمانده بود که شعله‌های خشم در میانشان زبانه بکشد. «تام» پیر درحالیکه کلاه نمدی‌اش را ازسر بر می داشت قدمی به جلو گذاشت و گفت: «ارباب ببخشید من می توانم جوابمسئله را بدهم.» صاحب مزرعه که از این حرف متحیر شده بود، از او خواستتا اگر می تواند پاسخ مسئله را بگوید. و این برده پیر بیدرنگ عددی را ذکرکرد و البته بعدا معلوم شد که پاسخ او صحیح بوده است. همچنین معلوم شد کهصاحب مزرعه و مباشرش هر دو در محاسباتشان دچار اشتباه شده بودند. یک معلممدرسه که پاسخ تام را تائید کرده بود، به مزرعه رفت تا این برده بی سوادرا مورد امتحان قرار بدهد. اما پس از ملاقات با وی، بیش از پیش شگفت‌زدهشد. زیرا «تام» پس از شنیدن صورت هر مسئله بدون معطلی پاسخ آنرا بدرستیاعلام می کرد. یکی از مسائلی که معلم در ابتدای کار مطرح کرد این بود کهاز این برده ی پیر خواست که از 70 سال، 12 روز، 12 دقیقه، 12 ثانیه راکم کند. «تام» ظرف 90 ثانیه پاسخ مسئله را پیدا کرد. معلم مدرسه و صاحبمزرعه هر دو سرهایشان را به علامت منفی تکان دادند، زیرا پاسخ «تام» باعددی که آنها بدست آورده بودند یکسان نبود. اما پس از آنکه راه حل خود رادوباره مورد دقت قرار دادند، دریافتند که پاسخ «تام» صحیح بوده است.زیرا آنها فراموش کرده بودند سالهای کبیسه‌ای را که در این میان وجود داشته‌اند را محسوب کنند. اما «تام» به این موضوع توجه کرده بود. از آن روزبه بعد، «تام» مورد لطف و توجه ارباب قرار گرفت، و صاحب او که از داشتنچنین برده‌ای به خود می‌بالید، پیشنهادات وسوسه انگیز زیادی را که برایخرید «تام» به وی شده بود، رد کرد. صاحب مزرعه به دانشمندان اجازه دادتا به آنجا بیایند و «تام» را مورد آزمایش قرار دهند. اما همه‌ی آنهابدون آنکه دریابند که این برده پیر چطور مانند یک ماشین حساب زنده، عملیاتریاضی را انجام می‌دهد، آنجا را ترک می‌کردند. سیاهپوست دیگری که نیرویعجیب وی دانشمندان را به حیرت واداشته بود، شخصی بنام «چارلز کنسلر» ازاهالی «ناکس ویل» بود. او یکی از اعضای هیأت وکلا و همچنین مدیر یکی ازمدارس ویژه سیاهپوستان بود. در اواخر سال 1915 «کنسلر» برای به نمایشگذاردن توانایی شگفت‌انگیز خود مبادرت به انجام سفرهایی در داخل کشور کرد.او می‌توانست ارقام چند میلیونی را به خاطر بسپارد و همچنین قادر بودمجذور این ارقام را نیز محاسبه کند. و بقدری سریع به پاسخ ها دست می‌یافتکه با اختلاف زیاد، ماشین حسابهای زمان خود را شکست می‌داد. وی معمولا درآغاز نمایشات خود نمایشی را به اجرا می‌گذاشت که باعث شگفتی حضار می‌شد.به این ترتیب که چشمان خود را با دستمالی می‌بست و پشت به تخته سیاه می‌ایستاد و بعد ناظرین ارقامی را روی تخته سیاه می‌نوشتند. سپس «کنسلر» دستمال را از چشمان خود باز می‌کرد و بدون تأمل حاصل جمع آنها را روی تختهمی‌نوشت. تنها 3 یا 4 ثانیه طول می‌کشید تا عرض صحنه را طی کند و همین مدتکافی بود تا مغز شگفت انگیز وی ارقام را با هم جمع کند.

شخص دیگری بنام «جدیدیا باکستون» مانند «تام فولر» پیر بی‌سواد بود. ویدر سال 1707 در انگلستان متولد شد و هیچگاه به مدرسه نرفت. اما به علتنامعلومی همواره مجذوب اعداد بود و در واقع نمی‌توانست به جز اعداد برویچیز دیگری تمرکز حاصل کند. از کودکی در ذهن خود دانه‌های عدس را در سوپخود می شمرد. تعداد بسته‌های نمکی را که در زیرزمین انبار کرده بودند حسابمی کرد. در حین انجام مراسم مذهبی در کلیسا ساکت می‌نشست اما پس از پایانمراسم تعداد کلماتی را که در خطبه‌ها بکار رفته بود، بخاطر سپرده بود.وقتیکه در اطراف مزرعه‌ای راه می‌رفت می توانست مساحت آن را بر حسب مترمربع محاسبه کند. یکبار برای سرگرمی حساب کرد که 139 برابر یک « فارتینگ» چقدر می شود. از «باکستون» خواسته شد تا این رقم را در خودش ضرب کند.دو ماه و نیم بعد او پاسخ را بدست آورد، و توضیح داد که در این مدت دراوقات بیکاری روی این مسئله کار کرده است. موضوع عجیب در مورد نمایشاتباکستون آن بود که زمانیکه روی مسئله دشواری کار می‌کرد می توانست آن رافراموش کند و به کارهای روزمره‌اش بپردازد. انگار که مغز او ماشینی است کهخودش عملیات پیچیده را انجام می دهد. تا به امروز تعداد زیادی از اینموارد خارق‌العاده وجود داشته اند که علوم رایج تا بحال قادر به توجیه آنهانبوده‌اند.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...