اتومبیل نفرین شده

نوشته شده توسط:کیوان فیض مرندی | ۰ دیدگاه

یک اتومبیل لوکس و پر زرق و برق در قتل بیست میلیون نفر از مردم جهان نقشقابل توجهی داشت. این اتومبیل قرمز رنگ که دو تن از اعضای خانواده سلطنتی اتریش را با خود حمل می کرد آنان را به سوی سرنوشت غم انگیزی می برد گنجایش شش سرنشین را داشت و در آن زمان کمتر از دو هزار مایل راه پیموده بود.روز 28 ژوئن 1914 بود و اوضاع و احوال سیاسی در قاره اروپا در آستانه انفجار وحشتناکی قرار داشت و تنها جرقه کوچکی کافی بود تا بهانه ای به دست دهد و شعله های یک جنگ خانمانسوز را بر افروزد.آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد اتریش و همسرش دوشس هونبورگ سوار این اتومبیل کروکی و زیبا شدند تا در خیابان های شهر سارایوا در صربستان گشتی بزنند در این هنگام بمبی به سوی اتومبیل پرتاب شد که به بدنه اتومبیل اصابت کرد و بدون آن که منفجر شود به خیابان افتاد ولی لحظه ای بعد منفجر شد و چهار تن از اعضای گارد سلطنتی را که در پشت اتومبیل حرکت می کردند مجروح ساخت.

اینک نوبت به عامل نامعلوم دیگری رسید که تا امروز راز آن کشف نشده است.راننده اتومبیل برای فرار از ازدحام جمعیت اشتباها به داخل خیابان بن بستی پیچید که در آن خیابان ناگهان جوانی تپانچه بدست خود را به گلگیر اتومبیل رساند و با شلیک چند گلوله ولیعهد اتریش و همسرش را به قتل رساند و خودش بدست محافظان بقتل رسید.

مرگ این زوج مانند جرقه ای آتش جنگ جهانی اول را شعله ور ساخت و بالغ بر بیست میلیون نفر جان خود را در این جنگ از دست دادند ودر روای این سیل خروشان و تحولات ناگهانی اتومبیل قرمز رنگ به اعمال شیطانی خود ادامه داد و بعد ها همه کسانی که به نحوی با این اتومبیل سروکار داشتند به هلاکت رسیدند.

 یک هفته پس از اینکه آتش جنگ به سراسر اروپا سرایت کرد ژنرال پوتیورک فرمانده مشهور لشکر پنجمارتش اتریش خانه فرمانروا را در سارایوا مصادره کرد و این اتومبیل نفرین شده را تصاحب کرد.دیری نگذشت که نحوست این اتومبیل دامن او را نیز گرفت و بیست و یک روز بعد در والیو شکست فاجعه آمیزی را تحمل کرد و مقام فرماندهی را از دست داد و به وین اعزام شد و در فلاکت و بد بختی در گذشت.

سروان بخت برگشته ای این اتومبیل را تصاحب کرد و نمی دانست چه سرنوشت شومی در انتظار اوست. این سروان جنون سرعت داشت و در یکی از روز ها دو تن از روستائیان را زیر گرفت و با درختی تصادم کرد و در این سانحه جان باخت. این سروان فقط نه روز صاحب این اتومبیل بود.پس از متارکه جنگ فرمانروای جدید یوگسلاوی این اتومبیل را تصاحب کرد و دستور داد که آن را تعمیر و تزئین کنند. در مدت چهار ماه این اتومبیل چهار بار تصادف کرد و در آخرین تصادف فرمانروا دست راست خود را ازدست داد. او از این حادثه چنان خشمگین شد که دستور داد اتومبیل را نابود کنند اما شخصی بنام دکتر سرکیس که اعتقادی به این حرف ها نداشت و موضوع شوم بودن اتومبیل را به تمسخر می گرفتآن را به مبلغ ناچیزی خرید و چون قادر به استخدام راننده نبود خودش هدایت آن را بعهده گرفت.او مدت شش ماه با این اتومبیل خوش بود و هیچ حادثه ای رخ نداد و اطرافیان او بتدریج باور می کردند که شوم بودن این اتومبیل جز خرافات و زاییده خیالات چیزی نیست.

اما بامداد یک روز اتومبیل در حالیکه واژگون شده بود کنار جاده پیدا شد. اتومبیل اندکی آسیب دیده بود ولی جسد دکتر سرکیس در کنار آن دیده می شد که هنگام چپ شدن اتومبیل زیر آن مانده و له شده بود.

همسر دکتر پس از این واقعه اتومبیل را به یک جواهر فروش ثروتمند فروخت. این شخص نیز یک سال تمام با اتومبیل خوش بود تا اینکه ناگهان بی دلیل دست به خودکشی زد.صاحب بعدی یک پزشک بود که نحوست اتومبیل از همان روزهای اول گریبانش را گرفت.او بر خلاف صاحبان قبلی در سانحه ای به قتل نرسید بلکه بیماران دکتر که از نحوست اتومبیل اطلاع داشتند از مراجعه به مطب او خودداری کردندو او مجبور شد اتومبیل را به یک راننده سویسی مسابقات اتومبیل رانی بفروشد که او هم در حین تمرین در دولومیت به یک دیوار سنگی برخورد کرد و در دم جان سپرد.این اتومبیل نفرین شده دوباره به حوالی سارایوا برگشت و این بار یکی از کشاورزان آن را خریداری کرد دستی به سروگوشش کشید و ماه ها بدون حادثه ای سوار آن شد.تا اینکه در بامداد یکی از روز ها این اتومبیل بدون دلیل در جاده ای خاموش شد. صاحب اتومبیل از کشاورزی که از آن جا می گذشت خواهش کرد اتومبیل را به گاری خود ببندد و تا شهربوکسلکند. تازه می خواست این کار انجام شود که دفعتا اتومبیل روشن شدو براه افتاد و پس از برخورد به گاری اسب ها را بهمراه گاری به سوئی پرت کرد و در جاده بحرکت در آمد و سر یک پیچ واژگون شد و صاحبش را بقتل رساند.

ولی سرانجام دوران شوم این اتومبیل به پایان خود نزدیک شد. این اتومبیل بدست مکانیکی بنام هرشفیلد افتاد که در صدد تعمیر آن بر آمد و آن را به رنگ آبی در آورد و چون نتوانست آن را بفروشد ناگزیر خودش سوار آن شد و یک روز در حالیکه پنج تن از دوستانش را سوار کرده بود و به یک عروسی می رفت

ناگهان تصمیم گرفت از اتومبیل دیگری که با سرعت زیادی در حرکت بود سبقت بگیرد اما کنترل از دستش خارج شد و با اتومبیل دیگری تصادف کرد و در این حادثه که آخرین سانحه در تاریخ این اتومبیل بشمار می رفت هرشفیلد و چهارتن همراهانش کشته شدند.

سرانجام این اتومبیل با هزینه دولت اتریش بازسازی شد و بجای زندان آن را به موزهوینفرستادند. این اتومبیل شانزده نفر را بقتل رسانده بود و موجبات یک جنگ جهانی را فراهم کرده بود آنقدر در موزه وین باقی ماند تا جنگ جهانی دیگری آن را نابود ساخت به این ترتیب که بر اثر بمبی که توسط متفقین بر روی موزه وین پرتاب شد از بین رفت.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...